#معارف_حسینی
🩸ملائکهٔ ساکنِ در «حائر حسینی» چنان مشغول گریه و ضجّهٔ هستند، که نمیتوانند با ملائکهای که برای زیارت میآیند، مصافحه کنند ...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 إِذَا زُرْتُمْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فَالْزَمُوا الصَّمْتَ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ
▪️هرگاه که امام حسین علیهالسّلام را زیارت میکنید، زبان خود را جز از گفتن سخنان خیر، نگه دارید!
📋 وَ إِنَّ مَلَائِکَةَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ مِنَ الْحَفَظَةِ تَحْضُرُ الْمَلَائِکَةَ الَّذِینَ بِالْحَائِرِ فَتُصَافِحُهُمْ فَلَا یُجِیبُونَهَا 👈مِنْ شِدَّةِ الْبُکَاءِ👉 فَیَنْتَظِرُونَهُمْ حَتَّی تَزُولَ الشَّمْسُ وَ حَتَّی یُنَوِّرَ الْفَجْرُ
▪️زیرا ملائکهای که امور شبانه روز را به عهده دارند، نزد آن ملائکهای که در حائر امام حسین علیهالسّلام میباشند، میآیند و میخواهند که با آنان مصافحه میکنند، اما ایشان از شدت گریه نمیتوانند جوابشان را بدهند. آنان تا زوال آفتاب و روشن شدن طلوع فجر در انتظار سخن گفتن با ملائکه ساکن در حائر، منتظر میمانند.
🥀 سپس (بعد از طلوع آفتاب) راجع به موضوعی از امور آسمان گفتگو میکنند. آنان مابین زوال آفتاب و طلوع فجر سخن نمیگویند و از گریه بر سیدالشهداء علیهالسلام و دعا (برای زوار آن حضرت) خسته نمیشوند ...
📚 کامل الزیارات ص۸۸
✍ نمیفهمد دگر پروانه دور شمع ، حالش را
فقط آموخت باید سوخت، باید سوخت، در آنجا…
#معارف_حسینی
🩸با چه حالی به سمت حرم سیدالشهداء علیهالسلام قدم برداریم!؟ چه ذکری بر زبان داشته باشیم؟!
صفوان جمّال (که از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام میباشد) گوید:
🔖 از حضرت امام صادق علیهالسلام اذن گرفتم تا به زیارت مولایمان حسین بن علی علیهماالسلام بروم و از ایشان درخواست کردم آنچه را که باید در این مسیر انجام دهم ، بیان فرمایند ، آن حضرت در ضمن توصیههایی که نمودند، فرمودند:
📋… فَتَوَجَّهْ نَحْوَ اَلْحَائِرِ وَ عَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَ الْوَقَارُ
▪️با حال آرامش و وقار به سمت حرم روانه شو!
📋 وَ قَصِّرْ خُطَاكَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَكْتُبُ لَكَ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حِجَّةً وَ عُمْرَةً
▪️و گامهایت را کوتاه بردار که خداوند به اندازه هر قدمی که برمیداری، یک حج و یک عمره برایت مینویسد.
📋 وَ سِرْ خَاشِعاً قَلْبُكَ بَاكِيَةً عَيْنُكَ
▪️با قلبی خاشع و با چشمی گریان، راه برو!
📋 وَ أَكْثِرْ مِنَ التَّكْبِيرِ وَ التَّهْلِيلِ وَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الصَّلاَةِ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
▪️و بسیار «الله اکبر» و «لا اله الا الله» و «الحمدالله» بگو و بر پیغمبر او «صلوات» بفرست!
📋 وَ الصَّلاَةِ عَلَى اَلْحُسَيْنِ خَاصَّةً وَ الْعَنْ عَلَى مَنْ قَتَلَهُ وَ الْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ ذَلِكَ عَلَيْهِ
▪️و به خصوص بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام «صلوات» بفرست و قاتلین او را لعنت کن و از هر آنکه بنیان این جنایت را نهاد، برائت بجوی.
📚 مصباح المتهجد،ج۲ ص ۷۱۹
✍ قرائت «زیارت عاشورا» در طول مسیر زیارت، با صد لعن و صد سلام، شاید مصداق أتمّ و أکمل این دستور امام صادق علیهالسّلام باشد.
#اربعین
شمیم اربعین ؛
قدم قدم زحوالی خاک کرببلا
صدای پای زنی قدخمیده می آید
عقیله بنی هاشم به گیسوان سپید
برای دیدن آن سربریده می آید
#قاسم_نعمتی
#اربعین_راجهانی_کنیم
#اربعین
#زیارت
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چواویس خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند...
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
#قاسم_نعمتی
#اربعین
زینبم من که علمدار غمم
به خدا قافله سالار غمم
منکه پیغمبر رنج و آهم
من سفیر ابی عبداللهم
ریشه ی آب و گلم با اشک است
چون تسلای دلم با اشک است
من بلا دیده ترین زن هستم
عهد غم با لب دلبر بستم
فاتح غربت عاشورایم
کربلا نائبة الزهرایم
فاطمه زاده ام و طاهره ام
در بیابان بلا صابره ام
نام من شرح تمام است به عشق
روی عشاق همه سوی دمشق
مدفنم قبله عرش نبوی است
بارگاهم هچو حریم علویست
دست بوسم حرم آل الله
خون من خون رگ ثارالله
حال دلخسته و زار آمده ام
بهر دیدار نگار آمده ام
سینه پر آتش و لب ها خاموش
مانده سوغات سفر در آغوش
بهر من مانده به جز روی کبود
زان سفر پیرهنی خون الود
یاد دلدار دلم غرق مهن
قلب من پاره تر از پیراهن
شرح غمها و مصیبات کنم
سخن از غربت سادات کنم
قسمتم رنج و بلا شد ای وای
صبح تا عصر چه ها شد ای وای
ز غریبی سخنم قاصر شد
شاه مظلوم “بِلا ناصِر” شد
چه بگویم من از آن وضع عجیب
ناله ی این زهیر این حبیب
باغ شد طعمه ی طوفان بلا
مَصرع لاله بود کرب و بلا
اولین لاله چسان پرپر شد
اربا اربا بدن اکبر شد
بعد از او یاسمن ازهم پاشید
جسم پور حسن از هم پاشید
آن کفن پوش و عسل نوش وصال
زیر سمها بدنش شد پامال
شد شدائد ولی اندم احساس
کامد از علقمه صوت عباس
بعداز آن رشته احساس گسست
تیرکین ساقه یک غنچه شکست
مرغکی را ز جفا پر کندند
روی دست پدرش سر کندند
دور تا دور حرم نا محرم
یک کمر تا شده از این همه غم
آمد و دست به قلبم بگذاشت
پرده ی صبر به کَربَم بگذاشت
ترسش این بود که گردم بی تاب
شدت داغ کند قلبم آب
خم شد و زیر گلو بوسیدم
بعد از آن لحظه چه غمها دیدم
دیدم ” ابدانِ بِلا اَکفان” را
بین صحرا ورق قرآن را
آسمان گشت دگر تیره و تار
عرش تا فرش همه گرد و غبار
دیدم از تل همه ی غوغا را
جلوه ی غربت عاشورا را
یک سری روی نی آویخته بود
بین یک دشت بدن ریخته بود
به خدا نور دو عینم گم شد
زیر سم جسم حسینم گم شد
باب بی حرمتی اندم شد باز
با اسارت سفرم شد آغاز
قافله تا که زگودال گذشت
این چهل روز چهل سال گذشت
کی مصیبات زمین گیرم کرد
به خدا داغ حسین پیرم کرد
دشمن و مستی و شادی کردن
منو ازجسم حسین دل کندن
بی حسین رفتم از این کرب و بلا
جانب کوفه و آن شام بلا
صاحب روضه مکشوفه شدم
قد خمیده وارد کوفه شدم
بعد هجران سه روزه با یار
دیدمش سوخته رخ نیزه سوار
بی جواب است سوالم ز وصال
قرص مه بود چرا گشته هلال
سخت بگذشت برایم یک داغ
که در آورد صدایم یک داغ
داغ آن میکده ی ابن زیاد
مجلش عشرت آن بد بنیاد
صحنه ای دیدم و بی تاب شدم
از خجالت به خدا آب شدم
مردم از بی کسی و زنده شدم
پیش طفلان همه شرمنده شدم
گشتم از عقده و کردم تبعید
جانب شاه بلا ، کاخ یزید
من و هشتاد و چهار گلدسته
ره چهل منزل و طفلان خسته
کاخ حمراء و بیابان و عطش
چشم سقا و یتیمان و عطش
عزم بشکستن غیرت ای وای
کعب نی سیلی و تهمت ای وای
راس در صندوق و گه بر نی بود
در پیش سینه زنان ، روی کبود
بسکه سر،بازی این مردم شد
وای دیگر شب و روزم گم شد
لطمه ای سخت به سادات رسید
ره به دروازه ی سادات رسید
نام دروازه که ساعات نبود
جای تسبیح و عبادات نبود
پایگاه همه رقاصان بود
جایگاه طرب مستان بود
بعد تجهیز سه روزه با ساز
کوچه گردی حرم شد آغاز
همه ابعاد جفا سنجیدند
چه مسیری بَرِ ما بگزیدند
دم دروازه و بازار شلوغ
حرفهای بد و القاب دروغ
بینشان فحش دمِ رایجی است
کمترین تهمتشان خارجی است
بدترین لحظه برایم آن بود
رَهَم افتاد در آن کوی یهود
بر تلافیِّ قیام خیبر
حمله کردند به سوی معجر
ریشه ی هرچه حیا را کندند
پرده محمل ما را کندند
سنگ کین از همه سو برسرریخت
وان یکی آتش و خاکستر ریخت
ازحرارت همه پیکرها سوخت
دامنو گیسوی دخترها سوخت
درد ، بسیار و ندارم مونس
من نگویم سخنی زان مجلس
خیزران دست ز نسل نمرود
یک سرو تشت و لبی خون آلود
آنقدر چوب لبانش بوسید
ضربه ، شیرازه ی لبها پاشید
بوسه گاه نبوی شد ویران
کرد تغییر صدای قرآن
شدم از غصه دگر خانه خراب
دور تا دور سرش غرق شراب
حال با اینهمه غم آمده ام
با قد و قامت خم آمده ام
اربعینی غم و محنت دیدم
من چهل روز مصیبت دیدم
کنج ویران گل لاله جا ماند
حیف در شام سه ساله جا ماند
کو؛ که هنگامه ی امداد شده
گریه کردن دگر آزاد شده
#قاسم_نعمتی
#امام_زمان ارواحنافداه
#امام_زمان_گریز_اربعین
اشک است همدم دلِ هجران کشیده ها
آخر سپید شد به رهِ تو چه دیده ها
روزی اشک ما همه در چشم های توست
ای ناله دارِ تنگِ غروب و سپیده ها
تو ناز کن لیلی خیمه نشینِ عشق
نازِ تو می کشند گریبان دریدهها
میگفت عاشقی که تو را در بغل گرفت
مائیم و اشک حسرتی و این شنیدهها
آرامِ جانِ فاطمه برگرد از سفر
چشم انتظار تو همه قامت خمیده ها
ای کاش امشبی که رویِ سویِ کربلا
ما را دعا کنی وسط برگزیده ها
تا میشویم لحظهای دلتنگ کربلا
دل را حرم کنیم به این اشک دیده ها
ره وا کنید قافله سالار می رسد
زینب برای دیدن دلدار می رسد
#قاسم_نعمتی
#اربعین
#نوحه_اربعین
#زمینه_اربعین
🎙نوحه زمینه به سبک منواشکی ...
زجا برخیز ای برادر _رسیدم با دیده تر
بریزم ِخاک غریبی_ کنارِ ِقبر توبر سر
حسین جان - سلام ای سر بریده
رسیدم -ولی قامت خمیده
اسیری - توانم را بریده
قسم براین ِ گیسوی سپیدم
پس از تویک روز خوش ندیدم
چه هادیدم تا اینجا کنارِ تورسیدم
حسین جان عزیزمادرم
تورادیدم هر کجائی - سوارِ برنیزه هائی
شنیدم ِ بالای ناقه -نمی دانی چه صدائی
حسین جان - چهل منزل به هر جا
شنیدم - به گوشم ناسزاها
امان از - ِ نگاه خیره سرها
تو هم بر نیزه هاگریه کردی
به احوال زنها گریه کردی
کنارِ محملها ِ مثل زهراگریه کردی
ز خون رنگ وبوگرفتم- حنا بر گیسوگرفتم
به پیش چشم حرامی - به آستینم روگرفتم
حسین جان شکسته حرمت من
کجاها کشیده کاریک زن
امان از ِ نگاه ِشوم دشمن
مگو زینب از چه سربه زیری
سراغی از رقیه نگیری
نموده جان بر لب دختر ت را این اسیری
#قاسم_نعمتی
#اربعین
#نوحه_اربعین
🎙نوحه به سبک سردار غریب ...
آمد خواهرتو.باچشم گریان
مهمانت رسیده.برخیزای حسین جان
من روضه بخوانم .با موی سپیدم
میدانی چگونه.تااینجا رسیدم
واویلا واویلا
دیدم هرکجایی.برنیزه سرت را
می امد به گوشم.سوز و آه زهرا
دنبال تو بودم.باچشمان خونبار
کار من کشیده.بعدتو به بازار
واویلا واویلا
چشمت روشن ای شاه.ازعضه کبابم
دیدی بی کس و یار.دربزم شرابم
دشمن خارجی گفت.بر ناموس حیدر
چوب خیزران خورد.لبهای تو دلبر
#قاسم_نعمتی
#اربعین
آروزی زائران اربعین
اربعین ای کاش میلیونها نفر
بالباس مشکی و چشمان تر
باظهور مهدی صاحب زمان
همچونان سیلی خروشان،بی امان
راه را سوی مدینه واکنند
روبه سوی وادی الزهراکنند
لرزه اندازند برجان یهود
زیرپاها له کنند آل سعود
پرکنند از دسته های سینه زن
گنبدالخضراء تاصحن حسن
گل دهد باغ و بهار فاطمه
تاشود پیدا مزار فاطمه
بعداز آن بااقتداری بی نظیر
میکند جلوه نگاری بی نظیر
میشود درسرزمینها حجاز
پرچم جانم حسن دراحتزار
انشاالله
#اربعین_راجهانی_کنیم
#قاسم_نعمتی
#اربعین
غزل مصیبت اربعین
بعد از چهل غروب رسیدم کنار تو
پُر کرده جای تو بغلم را مزار تو
چینم بجای شاخهٔ گل دور خاک قبر
این چند شاخه دختر نیلی عذار تو
با یاد آتش جگرت گریه می کنم
شاید که اشک دیدهام آید به کار تو
قلب من از لباس تنت پاره تر شده
آیینه دلم شده این یادگار تو
باخطبه های حیدری ام کوفهتا به شام
نگذاشتم که کم بشود اقتدار تو
یک جا نشد که سیر تماشا کنم تورا...
از بس که رقص داده سرت نیزهدار تو
افتاده یک شیارِ عمیقی به صورتم
از ضربه های سنگِ عدو در جوار تو
وقت گذر زکوچه برده فروشها
یادم نمیرود به خدا انکسار تو
دیدم به کف گرفته زنی سنگ روی بام
با کینهای عجیب کشد انتظار تو
معلوم شد زخندهٔ رجّالههای شهر
او شرط بسته با همه روی شکار تو
وقت نزول راس تو یادم نمی رود
سر وانمو زخم رخ داغدارتو
جایی ولی بهسختی شام بلا نبود
تیر نگاه وغیرت زخمیّ یار تو
بزم یزید و تشت طلا چوب خیزران
بوی شراب و لعل لب مشک بار تو؟!!
ما را در آن میان به تماشا گذاشتند
خون می چکید از نگه بی قرار تو
حالا که گریه کردنمان بی کتک شده
خالی است جای شاخه گل نوبهار تو
برخیز و فکر موی سپید رباب کن
گم کرده او دوباره تن شیر خوار تو
#قاسم_نعمتی