#مدح و توسل ویژۀ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز مادر
به نفس حاج محمدرضا بذری
توحید دارد روح پیغمبرشناسی
توحید دارد در خودش حیدرشناسی
آنانکه ساقی جز علی دارند کورند
چیزی نمی فهمند از کوثرشناسی
باید غبار چادر زهرا بمانی
تا انتهای راه اگر محشرشناسی
زهرا شب قدر پیمبر بوده در عرش
نشناخت او را هیچ قوم سرشناسی
وقت نزول فاطمه، قرآن دلش ریخت
زهرا همینکه گفت: باباجان! دلش ریخت
گر عشقبازی می کند بابا و دختر
کی بهتر از زهرا و کی غیر از پیمبر؟
دارد چه لبخندی به روی لب، خدیجه
چونکه برای مصطفی آورده مادر
دور مدار خویش هرسه در طوافند
زهرا شبیه احمد و احمد چو حیدر
دنیا و مافیهای آن مخلوق زهراست
حالا بیا از خلقتش سر در بیاور
حق را تجلی داده هرجا بسته قامت
یکجا امامت کرده و یکجا نبوت
زهرا یدالله امیر المومنین است
باعرشیان، هرصبح تا شب همنشین است
روزی من از برکت دستان زهراست
چون سیبِ سرخی که میان هفت سین است
با دست او می چرخد ایامی که داریم
دستاس او روزی ده اهل یقین است
زهرا غلامش میشود مِنّا چو سلمان
زهرا کنیزش هم علمدارآفرین است
او کیست که تا عرش رفته قدّ طوباش
اسماء و فضه محترم اما گداهاش
هر گوشه ی معراج اصلاً جای زهراست
پائین برگ نوکری امضای زهراست
تشبیه شد نورش به شب مثل قیامت
یعنی شفاعت وادی فردای زهراست
یک چشمه زمزم میشود یک چشمه کوثر
هرجا قناتی بوده ردّ پای زهراست
گفتند وقتی لا فتَی الاّ علی را
دیدیم قبل از ذوالفقار، اِلاّی زهراست
اوصاف او بی وصفِ حیدر اشتباه است
این خانه را در می زنم چون شاهراه است
ما را به بالا می کشد خواب و خیالش
زانو زده جبریل پیش هر دو بالش
او امتحان پس داده قبل خلقت خود
اصلاً مشخص نیست بوده چند سالش
حیدر هم این دنیا هم آن دنیای زهراست
هرکس علی را دوست دارد خوش بحالش
بار قنوتش را به گردن می گذاریم
ما را اگر قابل بداند چون بلالش
من بی علی باشم خریداری ندارم
جز فاطمه با هیچکس کاری ندارم
من روسیاه و در به در مثل همیشه
هم مادری کن هم بخر مثل همیشه
دنبال کارم می روم، رفتم که رفتم
رفتم ولی از تو خبر مثل همیشه
حالا که در کارم گره دارم بینداز...
بر این گدا هم یک نظر مثل همیشه
آخر چطور آتش نگیرم، گُر نگیرم
تا می نشینم پشت در مثل همیشه
حوریه و آتش! زبانم لال، مادر
بدجور کردی غش! زبانم لال، مادر
#شاعر رضا دین پرور
وقتی برای اولین بار
ملائکه مدحشو گفتن
از سوی عرش حق شنیدن
ملیکه ی بهشته این زن
هِيَ فاطِمَه، الرَحیمه، العَلیمه
الحَبیةُ الحانیةُ الکَریمه
هِيَ فاطِمَه، الفَریده السَعیده
العَفیفةُ الصالِحَةُ الرَشیده
فاطمه از خدای خود القاب داره
هر لقبش به سوی حق یک باب داره
طبق حدیثِ حضرت صادق میگم
بردن نام فاطمه آداب داره
یا زهرا یا زهرا...
وقتی برای اولین بار
شنیده اسمشو پیمبر
خوده خدا گفته ولی با
صدای پر طنین حیدر
هِيَ فاطِمَه، الزَکیَه التَقیَه
العَدیلةُ الصابِرَةُ الصَفیَه
هِيَ فاطِمَه، الفَهیمَه البَتولَه
الرَضیَةُ المُلهَمَةُ الحَکیمَه
فاطمه اونکه خادمش جبریل میشه
روز جزا بدون اون تعطیل میشه
طبق حدیث لَیلَةُ المعراج میگم
دین خدا با فاطمه تکمیل میشه
یا زهرا یا زهرا....
وقتی برای اولین بار
چشم خدیجه نورشو دید
به روی همچو ماهِ زهرا
موج میزد جلوه ی توحید
هِيَ فاطِمَه، الرَئوفَه الاَمینَه
العَلیمَةُ الصادِقَةُ العَطوفه
هِيَ فاطِمَه، الجَمیلَه، الشَفیعَه
النَقیةُ الساجِدَةُ الجَلیله
سلسله ی ائمه رو زنجیر زهراست
آینه حیدر است ولی تصویر زهرا
طبق حدیثی که رسول الله گفتند
شأن نزولِ آیه ی تطهیر زهراست
یا زهرا یا زهرا
این لیلۀ قدر است که در حال شروع است
ماه است و درخشندهتر از صبح طلوع است
دریاست و در شور قیام است و رکوع است
آرامش طوفانی او عین خشوع است
حَوراست و سجادهاش از بال فرشتهست
با هر مَلَکی تحفهای از باغ بهشت است
یا فاطمه کَیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائک
تو قدری و روحِ همه حَلَّت بِفَنائک
در دست تو سررشتۀ تسبیح ملائک
در خانۀ تو گرم طوافاند یکایک
این خانه همان کعبۀ آمال مَلَک بود
گهوارۀ فرزند تو از بالِ مَلَک بود
از درک بشر منزلت توست فراتر
تفسیر کُند قَدرِ تو را سورۀ کوثر
با شوق بهشت آمده هر بار پیمبر
تا بوسه به دست تو زند، بوسۀ دیگر
لبریز تبسم شده چشمانِ محمد
با یا اَبَتا گفتنت ای جانِ محمد!
با خندۀ تو خانه شده باغ گُل یاس؟
یا عطر بهشت است چنین میشود احساس
از چشم تو افتاده درخشانتر از الماس
دست تو پُر از پینه شد از گردش دستاس
بر چادر تو وصله زد امروز قناعت
تا روز قیامت شود اسباب شفاعت
هر گوشهای از خانۀ تو قبله نِما بود
هر روزِ تو تفسیری از آیات خدا بود
دیدیم چراغی که به این خانه روا بود
خورشید فروزندۀ شامِ فُقرا بود
از دست تو رزقی که رسد رزق طهور است
یک لقمۀ نان نیست فقط، لُمعۀ نور است
با عشق تو ما فاطمیونیم در این راه
بر پرچم ما نقشِ "علیّاً ولی الله"
صد لاله شده نذر تو و راه تو ای ماه
هر لاله چراغی شد و تابید چو مصباح
در دستِ سلیمانی ما بیرقِ نور است
این فجر، پر از رایحۀ صبح ظهور است
این عَطرِ بهار است به هر خِطّه وزیده
از خون جوانان یمن لاله دمیده
این لشکر صبح است که تا شام رسیده
تا سر بزند از اُفق غزّه سپیده
آزاد شود قدس، به تکبیر و تَبارَک
جبریل بخواند "وَ رَفَعنا لَکَ ذِكرَک"
#شاعر یوسف رحیمی
در و دیوار عالم بالا
گفت "سبحانَ ربّیَ الاَعلی"
همه کرّوبیان به سجده شکر
که شده شاهکار حق پیدا
پیش چشمان عرشیان بنگر
ناگهان عشق می شود معنا
همه حیران این همه عَظِمت
همه مبهوت آیتِ عُظمی
می تراود ترنّم "یا نور"
از تماشای عالم بالا
اینک آیات نور می بارد
از بهشت بَرین، بر این دنیا
یا محمّد! مبارکت بادا
بعد یک اربعین دُعا و ثنا
بنگر از "واهِبُ الهَدایا" شد
بهترین هدیهها به تو اهدا
آمد از ساق عرش و سقف بهشت
نامی از طیفِ نور و رنگ خدا
دختری بر تو بهتر از مادر
دختری روحِ پیکرِ بابا
گُلِ محراب و میوهی معراج
ماهِ تابانِ لَیلةُ اَسرا
خاطرات مشاهدات نبی
شود از عَطر حضرتش اِحیا
صبحگاهان که دختر خورشید
می نهد سر به دامن دریا
روی آبیّ و سبزِ این صفحه
می نویسد به خطِّ خوش: زهرا
لنگر کِشتیِ نجات بشر
مِحور اهل بیت و آلِ عبا
بانوی بی نظیرِ رستاخیز
مادر کربلا و عاشورا
می سراید مَرام و نامت را
جوشش خونِ سیّدالشّهدا
آب، گیرم نبود مهریهات
مهر تو چیست؟ آب، آبِ بقا
همه هفت آسمان به فرمانت
که نگفتی به حقتعالی، لا
چه نیازت به چاه و نخلِ فدک؟
ای به دستِ تو کوثر و طوبی
آنکه حقّ تو را به غارت بُرد
حقّ او آتش است روز جزا
که نمودی به منطق قرآن
چهرهی شُومِ خصم را افشا
قدر و کوثر، دو مَطلِعِ "اِنّا"
به مقامِ بلند تو ایما
ای تو مستورهی "وَ ما أدراک"
حرمت آیههای "أنزلنا"
یاد آن پیر بینظیر، بخیر
که چنین گفت مدح تو با ما
بعد احمد که مُنقَطِع گردید
سایهی وحی از سر دنیا
جبرئیل از سپهر می آمد
به تسلّایِ خاطر زهرا
ای که با خطّ و خون و خطبهی خود
گفتی: ای خَلقِ بی خبر ز خدا
نیست غیر از علی مرا سَرور
نیست غیر از علی مرا مولا
بی علی، مُصحفِ نبی پرپر
اوست شیرازهی کتاب خدا
نقطهی زیر باءِِ "بسمِله" است
بی علی کس نگفته "بسم الله"
هست در لوح قادر ازلی
دین بی مرتضی علی؟ اَبدا!
گفت :میدهم جان و میخرم جانش
سود من حیدر است ازین سُودا
بزنیدم به جرم عشق علی
بِکُشیدم به خاطر مولا
من شکوفا شوم به عشق علی
بین این شعله ها خلیل آسا
صلهی شعر من، تبسّم تو
چه شکوهی است آرزوی مرا!
کاش میشد بخوانمت "مادر"
"السّلامُ عَلیکِ یا اُمّا"
هر چه ما شوخی شوخی انجام دادیم
جدی جدی نوشته بودند ..
[ سه دقیقه در قیامت ]
.
«مادر مادر مادر .. یا زهرا ..»
دوباره روزِ مادرِ
بیفت به پایِ مادرت
بگو برات دعا کنه
دست بکشه روی سرت
اگه عاشقِ حسینی، ممنونِ مادرت باش
اباالفضلی هستی اگه، مدیونِ مادرت باش
«مادر مادر مادر .. یا زهرا ..»
همیشه خواستم از خدا
دلم رو حیدری کنه
جوونی خوبه که براش
فاطمه مادری کنه ..
یه مادر دعایِ خیرش همراهِ بچه هاشِ
خدا راضی میشه ازت، مادر که راضی باشه
اگه سرفرازیم ، به زهرا مینازیم
کاش مدینه برات حرم بسازیم
«مادر مادر مادر .. یا زهرا ..»
یه مادری بهم میگه
تو هیئتِ محلهمون
در خونه حسینِ من
الهی پیر شی ای جوون
تو محشر به دست زهراست
دستِ آقام اباالفضل
یه جور دیگهست این دلِ من
مستِ آقام اباالفضل
مادر مهروبونه، مادر خوب میدونه
کربلا توی شب قدر قرارمونه ..