eitaa logo
ذاکرین آل الله
251 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
288 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
با عرض سلام و ارادت و تبریک ویژه خدمت شما دوستان عزیز و گرامی به مناسبت فرا رسیدن ماه پرفیض رجب المرجب... اشعار ولادت حضرت امام باقر علیه السلام تقدیم حضورتان شد..... 👆👆👆👆👆👆 اکنون متن اشعار و نوحه های شهادت حضرت امام هادی ع تقدیم حضور شما ذاکرین آل الله ع خواهد شد. التماس دعا..سالار
السلام امام شیعیان محبوب دلها گل باغ ولایت،سبط طاها علی بن محمد ، یبن الزهرا علی بن محمد ، یبن الزهرا ببین مولا منم عبد و گدایت شه دور از وطن،جانم فدایت چو شمع انجمن گریم برایت علی بن محمد ، یبن الزهرا چو مادر ای دو عالم خاک کویت شده گویا وفاتت آرزویت که قبرت،کنده دشمن پیش رویت علی بن محمد ، یبن الزهرا فدای لطف دستان کریمت فدای گریه بر درد قدیمت هجوم آورده دشمن بر حریمت علی بن محمد ، یبن الزهرا فلک در اضطراب آه و واویلا من و حال خراب آه و واویلا تو و بزم شراب آه و واویلا واویلا آه و واویلا واویلا دوباره زنده گشته یاد خوبان حسین و زینب و یک جمع نالان یزید و خیزران واشک طفلان واویلا آه و واویلا واویلا
و توسل به امام هادی علیه السلام اجرا شده هرکی با توئه سعید، هرکی بی توئه شقی تویی مرز کفر و دین، ایها الهادی النقی ای خدا! بازم‌ دلمان پر زد سامرا تا اسم آقا اومد السلام زائر شدیم از مشهد مشهد یا سامرا؟ هیچ‌ فرقی نداره هرجایی که باشیم روضه ات برقراره آقاجان! اَلدَّخیل... بی مُرُوَّتا بازم‌، مخفیونه شبونه تو رو‌ با داد و بیداد، میبرن از تو‌خونه این همه نامهربونی تا کی؟ عُمر تو با غصه و غم‌ شد طی بردنت عمداً توی بَزم‌ مِی تو‌ خان الصعاليك که بود یک‌خرابه زندونی شدی و داغت بی حسابه آقاجان! اَلدَّخیل... بخدا غریبی و غریبی بد دردیه بخدا بی حُرمتی به امام نامردیه لحظه ی آخر شده و ناگاه کربلا‌ یادت میاد و با آه میخونی ای وای اباعبدالله زخم‌ ما هنوزم ظلم ساربونه درد ما هنوزم چوب خیزرونه آقاجان! اَلدَّخیل...
|⇦•گم کرده راهم در این... و توسل به امام هادی علیه السلام گم کرده راهم در این شب تار ماندم پریشان، ماندم گرفتار ای که چراغ آورده ای با لطف سرشار حتی برای دشمنت اندر شب تار با نور خود چشم مرا روشن نگهدار ای با غریبان همنشین حالِ دلِ ما را ببین یا بن امیرالمؤمنین ابن الرضا! روحی فداک مولای تنها، مظلوم عالم ای ملجأ ما در غصه و غم حتی به زخم دشمنت مرهم نهادی ابن الکریم، ابن الرئوف، ابن الجوادی اما بمیرم که غریبِ این بلادی تا سر نهادی روی خاک شد آسمان هم سینه چاک ابن الرضا روحی فداک... تو نور دل ها تو نور عینی تو روضه خوانِ جدّت حسینی چشم تو بارانی تر از ابر بهاران روزی که شد کرب و بلا آن گونه ویران شد روضه خوان آن بقعه ی با خاکُ یکسان اما نبودی کربلا سرهای از پیکر جدا شد ماهِ روی نیزه ها آه یارالی...آه یارالی...
توسل به امام زمان عجل الله ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام "السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَمَوْضِعَ الرِّسالَةِ وَمُخْتَلَفِ المَلائِكَة" "السَّلامُ عَلَي المَهدي وَعَلى آبائِه" گفتم: این رسم وفا با من مهجور نبود گفت: این عشقِ تو با شِکوه ی تو جور نبود گفتم: افتاده ام از خواب و خوراک از پی تو گفت: کس در طی این مرحله مجبور نبود گفتمش: کورشد این چشم و جمال تو ندید گفت: میدید اگر چشمِ دلت کور نبود گفتم: آواره ی صحرا شدهام در طلبت گفت: اینقدر رَهِ منزلِ ما دور نبود گفتم: ای یار مرنجان دل ما را به فراق گفت: قدرِ دلِ من، قلبِ تو رنجور نبود *بيشتر از اينكه ما مشتاق ديدار حضرت باشيم، آقامون مشتاقِ ديدنِ ماست...* گفتمش: خانه ی دل منتظر مقدم توست گفت: هر بار که من آمده ام نور نبود گفتم: ای شاه! شب و روز دعا گوی توأم گفت: کی بنده دعا کرد که مأجور نبود *يا صاحب الزمان! الغوث و اَلاَمان...* خبر گریه ی گرفتاران.. میرسد شب به شب به دلداران این قبیله به ما نظر دارند پیرشان کرده غصه یاران *نامه نوشت به امام هادي، گفت: آقا اگه يكي بخواد با امامش حرف بزنه چيكار بايد بكنه؟ حضرت جوابش رو با نامه داد: "إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ، فَإِنَّ اَلْجَوَابَ يَأْتِيك" هر وقت خواستي با ما حرف بزني ،هر حاجتي داشتي، فقط لبت رو تكون بده، ما حاجتت رو ميديم...* این قبیله به ما نظر دارند پیرشان کرده غصه یاران نخ تسبیحشان که میچرخد سرِ پا میشوند بیماران سر به دیوارِ اهل بیت زدیم خوش به احوال سر به دیواران ما گنهکارهای آلوده پشتمان گرم شد به غفاران دل ما تنگ سامرا شده است ما و آقا و نم نمِ باران! ما طلبکار این کریم شدیم بس که رو داده بر بدهکاران *وقتي متوکل به اون مأمورش سعيدِ حاجب دستور داد برو واردِ منزلِ امام هادي بشو، ميگه من نردبان گذاشتم از ديوار منزل بالا رفتم، دوباره نردبان گذاشتم تويِ خونه ي حضرت گذاشتم، اومدم از ديوار بيام پايين چون تاريك بود گفتم الان ميوفتم، وحشت من رو گرفت، ديدم صدايِ امامِ هادي بلند شد: صبر كن الان برات چراغ بيارم...* یوسف سامرا نگاهی کن ناز بفروش بر خریداران شیرها پوزه میکِشند به پات تشنه ی کُشتن تو خونخواران *متوكل حضرت رو انداخت تويِ قفسِ شيرها، مطمئن بودن همه، درنده ها كارِ امامِ هادي رو تمام ميكنن، اما كار به جايي رسيد خودِ متوكل ملعون دستور داد: حضرت رو از توي قفس بيرون بيارن، يه وقت كسي نبينه اعتقادش به امام بيشتر بشه، همه ي شیرها دورِ حضرت حلقه زدن، صورت به پاي حضرت ميكِشيدن...* اهل دنيا! غم و محن بس ماست این که بی کَس شده همه کَس ماست *وقتي قارون توي جمع به موسي بي احترامي كرد، موسی سر به سجده گذاشت، گفت: خدايا! اگه من پيغمبرت هستم تا جوابش رو ندي من سر از سجده بر نميدارم، عذاب الهي در دَم نازل شد، قارون و همه ي عظمتش رو زمين فرو بُرد... اميرالمؤمنين پيش بيني كرده بودن كه خبيث ترين در بني عباس در دهمينِ اوناست، همين متوكلِ عباسي، چقدر از سادات رو به شهادت رسوند، كربلا رو به آب بست، شخم زد، ميخواست اثرِ امام حسين رو از بين ببره، كار به جايي رسيد گفت: هر كي ميخواد بره كربلا بايد يه دستش از بدن جدا بشه، چقدر دستها بريده شد، چشم ها چقدر کور شد... بنای این ملعون بر تحقیرِ امامِ معصوم بود، روزی که از مدینه آقا رو آوُردن به سامرا، در کاروان سرایی جا دادن که گداهایی که صبح تا غروب میرفتن گدایی، شب میرفتن تو این کاروان سرا برای استراحت، اونجا حضرت رو منزل داد، میخواست قدر و منزلت امامِ هادی رو پایین بیاره... دیگه چیکار کرد متوکل؟ امامِ ما رو به بَزم شراب کشوند، خودش شراب میخورد به حضرت هم ظرف شراب رو تعارف می کرد...* گرچه از زهر حالِ مضطر داشت به دلش داغهای بدتر داشت حُجره از ناله ی اَنَا العَطشان حال و روزی شبیه محشر داشت علی بن جواد این آخر ذره ای خاک کربلا برداشت آب شرمنده ی لبانش شد اثر تشنگی به حنجر داشت آنقدر بین حجره می غلطید جای خونمُردگی به پیکر داشت بعد از آن مجلس شراب فقط از غمِ عمه دیده ی تر داشت این لباسش اگر چه خاکی شد! باز آقا لباسِ دیگر داشت! گرچه سر درد اذیتش میکرد هرچه هم بود لااقل سر داشت دور و بر خنجری به دستی نیست قاتلش را کجا برابر داشت؟! دخترش گرچه داغدارش بود پشت صد پَرده بود معجر داشت روضه ی من فقط همین جمله ست پسرش را کنارش آخر داشت کربلا داغ بر جگر خورده وای از آن تشنه ی پسر مرده! *یکی دیگه از جنایت های متوکل ملعون که میخواست شأن امام رو پایین بیاره این بود، یه روز گفت: من باید سوار بر مرکب باشم، تمام مردم سامرا باید یک فَرسَخ دنبال من دوان دوان بیان، روای میگه: لابه لای این جمعیت که می دویدن دیدم امامِ هادی هم داره میاد، رفتن سمت حضرت دیدم آقا تمام سر و صورتش خیس از عرق شده، یه نگاه کردم دیدم
دیدم ناخون پاش هم به سنگی گرفته شکسته، خون جاری بود، گفتم: آقا! این چه وضعی است من دارم می بینم؟ حضرت فرمود: فقط و فقط این بَزم رو راه انداخته تا من رو کوچیک کنه در چَشمِ مردم... حضرت فرمود: این ناخن شکسته ی پام کمتر از ناقه ی صالحِ پیغمبر نیست... این جمله ی امام هادی رو چند جایِ دیگه هم معصومین استفاده کردن، وقتی بی بیِ دوعالم فاطمه دید شمشیر روی سَرِ علی است، فرمود: الان میرم کنارِ قبرِ بابام نفرینتون میکنم، شأن من کمتر از ناقه ی صالحِ پیغمبر نیست...* چيزي به دور بازوي تو پيچ خورده بود آن تازيانه بود كه در انعطاف شد دستت محال بود علي را رها كند تا اينكه نوبت ضربات غلاف شد تو دست خير داري و از خيرِ دست تو از ماليات، قنفذ ملعون معاف شد *یه جای دیگه هم یه معصوم از این جمله استفاده کرد، اونم وقتی ابی عبدالله دید شش ماهه علی اصغرش پرپر شد، یه کم از خونِ علی رو گرفت به آسمان پرتاب کرد، یه کف خون گرفت قنداقه رو خونی کرد، یه کم از خون رو به محاسنش کشید، صدا زد این بچه کم از ناقه ی صالح پیغمبر نیست، کاری کرد حسین، یه وقت یه مَلَکی ندا داد" دَعهُ يا حُسَينُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِي الجَنَّة" بچه رو به ما بسپار ما تو بهشت براش یه خدمتکار آماده کردیم... هر جا هستی بگو: یا حسین!*
|⇦•یادتان هست نوشتم که... و توسل به امام هادی علیه السلام یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکماتِ کلماتِ تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عُمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم *الان که به خودم نگاه میکنم میبینم ‌بچه تر که بودم بهتر بودم، یه زمانی روضه می اومدم ناله میزدم، اشک‌ چشم داشتم، انگار دارم از شما دور میشم، باید امشب ازت خواهش کنم، همون چیزی که خودت بهمون یاد دادی، گفتی: حرم ‌امیرالمؤمنین میری اینو بگو، ‌حرم جد غریبم‌میری این رو بگو، چی بگم امام‌هادی؟"يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز وجل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّارِضاكُم "ای آقای من یه گناهایی هست بین ‌من و‌ خدای من فقط یه راه دارم‌که خدا منو ببخشه شما بیا برای من واسطه گری کن"فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلى سِرِّهِ وَ اسْتَرْعاكُمْ أمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طاعَتِكُمْ بِطاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبى وَ كُنْتُمْ شُفَعائى "شما بیا به خاطرمن عذرخواهی کن، شما به خدا بگو‌ من ‌و ببخشه ..* تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران! دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران! من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتیست حقیر ای باران! یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران! نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران! *یادتون میاد چندسال قبل چقدر اهانت به امام هادی کردن، هم‌حرمش رو خراب کردن، هم آقای مارو ‌مسخره میکردن ...* ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران! پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران! سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران! : سید حمیدرضا برقعی
یک سپاهی لباساش همیشه یا خونیه در دفاع از مردم یا خاکیه در کمک به مردم
|⇦•ای کعبه ی دل کوی تو... و توسل به امام هادی علیه السلام ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی ای خَلق ثناگوی تو یا حضرت هادی یا حضرت هادی، یا حضرت هادی... تو اختر برج نبوی شمس هدایی ماه علوی آینه ی حسن خدایی فرمانده ی مُلکِ قدر و جِیش قضایی آری تو علیّ ابن جواد اِبن رضایی یا حضرت هادی، یا حضرت هادی... تو جانی و در کالبد کُلّ وجودی تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی تو رابطه ی خلق و خداوندِ وَدودی یا حضرت هادی، یا حضرت هادی... از سامره خیزد به فَلَک نور حقایق دل ها به طواف حرم قدس تو شایق مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق روزی خور خوانِ کَرَمت جمله خلایق مدح تو ندای حق و جبریل منادی نام تو علی کُنیه ی زیبای تو هادی یا حضرت هادی، یا حضرت هادی... من آبرو از خاک دَرِ سامره دارم من خاطره ها از سفر سامره دارم من جلوۀ طور از شجرِ سامره دارم من عشق دو قرص قمرِ سامره دارم هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست یا حضرت هادی، یا حضرت هادی...
ما به آیت الله خامنه ای وکالت نمیدیم ، ما جونمون رو براش میدیم...
|⇦•تمام اهل نظر بر تو.. و توسل به امام هادی علیه السلام تمام اهل نظر بر تو التجا بکنند به نام پاک نقی خاک را طلا بکنند هنوز بردن نامت کمال بی ادبی است به لفظ "حضرت آقا" تو را صدا بکنند فرشته ها همه هنگام سجده حیرانند که رو به قبله و یا رو به سامرا بکنند چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است به زهر، زخم دلت را چرا دوا بکنند *شنیدید امام هادی فرمود به اون صحابی، خرج سفرِ کربلات رو خودم میدم برو کربلا تحتِ قبه منه امام هادی رو دعا کن .. هرکی کربلا میخواد بسم الله ..* دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست که زیر قبه برایت کمی دعا بکنند خدا کند که شبانه تو را دگر نبرند ز نام مادرتان لااقل حیا بکنند خدا کند که غریبانه دست و پا نزنی ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند دوباره از لب خشکت سلام می ریزد همینکه روی تو، رو سوی کربلا بکنند سلام بر بدنی که سه روز بعد آن را ز دست نیزه گرفته که بوریا بکنند شاعر : محسن حنیفی رد پایش همه جا قبله‌نما می‌‌سازد خطی از جامعه‌اش، جامعه را می‌‌سازد خادم خانه‌اش از خاک، طلا می‌‌سازد کرمش نیز به شدت به گدا می‌‌سازد بی‌سبب‌نیست اگر عادتش‌احسان شده است نوۀ ارشد آقای خراسان شده است گوشۀ صحن عجب حال و هوایی دارم برسرم سایۀ ایوان طلایی دارم از سر سفرۀ او نان و نوایی دارم سامرایی‌ام و عادت به گدایی دارم سامرا، کرب و بلایی به نظر می‌آید این دو شش‌گوشه، به دنیا چقدر می‌آید شاعر: مجید تال میگه هر وقت متوکل ملعون منو میفرستاد تا آقا رو بیارم میگفت برید زن و بچه ‌ش رو هم بترسونید .. میگه یه شبی نردبان کنارِ دیوار گذاشتم از این نردبان بالا برم دیدم امام هادی صدا زد صبر کن، تاریکه بزار چراغ برات بیارم .. [آقاجان؛ اومده زن و بچه‌ت رو آزار بده میگی چراغ بیارم زمین نخوره ..!] تو این روزگار دستِ ما رو بگیر ارباب .. یه چراغی هم تو زندگی ما روشن کن .. بی‌سبب‌نیست اگر عادتش‌احسان شده است نوۀ ارشد آقای خراسان شده است تشییع جنازۀ آقا اما هادی به قدری ازدحام جمعیت شد (1) حکومت ترسید، دستور داد پیکرِ آقا رو به منزلش برگردونن .. این ازدحام رُعب و وحشت به دل متوکل انداخت .. اما گریه کن ها فقط اینجا نبود که یه تشییع جنازه نیمه کاره ماند .. یه جا تابوتِ کریم اهل بیت رو تیر باران کردن (2).. یه جای دیگه ام نیمه شبِ مدینه‌ست .. امیرالمومنین فرمود بدن رو زمین بگذارید منو با زهرام تنها بزارید .. کم كم از دستش عنان صبر رفت بــا دو زانــو تـا كنار قـبر رفـت انگار برا علی و بچه های علی تقدیر اینطور نوشته شده تا کنارِ بدنِ جوونشون باید با زانو برن .. اینجا علی تا کنار بدن فاطمه با زانو راه رفت آی دلای کربلایی.. راوی میگه دیدم حسین از اسب به زمین فرود آمد .. هی میخواد بلند شه اما توان نداره .. چند قدم رو زانو رفت ..(3) میخوام بگم یا امام هادی اینجا متوکل ملعون ترسید از ازدحامه پای جنازه .. یه ازدحام دل دشمنِ خدا رو ترسوند یه ازدحام هم کربلا، دله ناموسِ خدا رو لرزوند .. (کِی؟!) اون ساعتی که زینب کبری از بالای بلندی نگاه میکرد .. جمعیتی که بود به گودال جا نشد یک ضربه و دو ضربه .. ولی سر جدا نشد ــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا هادی دلم من را جلا بده آقا دلمان لک زده برای شما سفرِ سامرا بده آقا .. خط به خط جامعه پر از نور است برکتِ زندگی مان شده است از زمانی که جامعه خواندم دلِ افسرده ام جوان شده است روضه خوان وقت روضه خواندن شد اثر زهر کین عذابش کرد حرمتش را چه ظالمانه شکست وارد مجلس شرابش کرد واردِ مجلسِ شراب که شد یاد بانوی کربلا افتاد چقدر گریه کرده از این غم چشم نامحرمان کجا افتاد؟؟ اثر زهر کین عذابش کرد از زنا زاده خیزران که نخورد بر روی سینه اش کسی ننشست بر دهان نیزه از سنان که نخورد .. شاعر: امیر علوی صلی الله علیک سیدالمظلوم یا عزیزالزهرا یا ابا عبدالله منابع: 1)مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۴۳ 2)ابن شهر آشوب مازندرانی، ج ۴، ص ۴۴ 3)مع الركب الحسينى ج 4، ص 361 مقتل علي الأكبر عليه السلام ص 355 بلاغ عاشورا، الشیخ جواد محدثی، ص 27 المبدأ و المعاد ص 25. الإرشاد شيخ مفيد، ج ٢ ص ١٠٦ مثير الأحزان ابن نما حلي: ص ٦٨ إعلام الورى طبرسي: ج ١ ص ٤٦٤
ㅤㅤ لَیسَ لِلانسانِ اِلّا ماسَعی.../نجم۳۹ را دیـد که سخت مشغول به کارِ کشـاورزی است، پرسید که کارگرانِ‌شما کجایند؟ فرموده بود: آن کـس که از من و پـدرم بـرتـر بود، با بیل‌زدن‌ در زمین‌، روزگار میگذراند! دوباره عرض کرد که منظورتان کیست؟ فرمود: رسـول خدا، امیرمؤمـنان‌ و همه‌ پدران‌ و خاندانم، خودشان کار میکردند
|⇦•سامرایی‌شدنم دست امام‌هادی.. و توسل به امام هادی علیه السلام گریه و شیون ما باطن هرچه شادی است نوکری کردن ما عزت مادرزادی است هر دم و بازدمم برلب مان یا هادی است لطف‌و احسان و کرم کار مرام هادی است سامرایی شدنم دست امام هادی است بهترین نسخه ی تسکین دلم از هر درد این غلامی تو ما را همه جا آقا کرد خواندن جامعه ما را علوی بارآورد تو کرم کردی و ما گرم عنایت شده ایم ما به دست کلمات تو هدایت شده ایم هادی هر دل گمراه، أنا سائلکم در شب تیره تویی ماه، أنا سائلکم و بِکُم عَلَّمَنا الله ، أنا سائلکم با همه هستی خود برتو ارادت داریم ما به احسان خدایی تو عادت داریم مهبط الوحی، حریم تو و اجدادشماست معدن الرحمه، یکی از کرم تو آقاست منتهی الحلم، کرامات تو بر نوکرهاست گوش الله مناجات تو را میفهمد ابن سِکّیت مقامات تو را میفهمد چونکه‌صحبت شود از فضل‌تو در هر منبر میرسد از همه ی خلق صدا سرتاسر “از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر” چونکه بی نور شما کل جهان تاریک است و رسیدن به خدا از سوی تو نزدیک است شیر درنده شده صید به یک گوشه نگات من ذلیل بن ذلیلم، تویی عالی درجات ما همه غرق گناهیم تو کشتی نجات چون کویریم ز تو خواهش باران داریم ما به دستان شفا بخش تو ایمان داریم یا من أرجوه رجب های منی یا هادی ذکر طوفانی لب های منی یاهادی رمز آرامش تب های منی یاهادی پرکنید از کرم این کاسۀ خالی مرا ای جگر گوشۀ دلبند معین الضعفا دست حق نام تورا رهبر عالم بنوشت شکرحق نوکر تو نام مرا هم بنوشت بی‌نصیب است‌کسی که ز‌غمت‌کم بنوشت باعث دلخوشی گریه کنان بیتاب یا علی النقی، این نوکر خود را دریاب یامجیب الدعواتم بنگر حال مرا بلکه کُنتُم شفعائی بده إقبال مرا آخرسال بده روزی یک سال مرا نور عالم شدی و منشأ خورشید شدی روضه‌خوان گفت که‌یک عمر تو تبعید شدی روضه خوان گفت که نامرد اهانت میکرد بد دهان بود و به آل تو جسارت میکرد داشت در حق شما سخت شرارت میکرد گرگ بی رحم چه ها با دل یوسف میکرد به امام منو تو باده تعارف میکرد روضه‌خوان گفت تورا قلب کبابت دادند روضه‌خوان گفت‌تو را سخت‌جوابت دادند وسط بزم حرامی که عذابت دادند ناگهان روضه جانسوز تو را آمد یاد دَخَلَتْ زینبِ محزون علی ابن زیاد خواهر شاه مرا بین أراذل بردند وسط عده ای از جانی و قاتل بردند روح حق را به بر باطن باطل بردند به گمانم که از آن کربُبَلا سخت تَر است روضه‌بزم شراب از همه جا سخت‌تَر است چشم نامحرم و ناموس خدا بود آنجا یاری از یاور خود سخت جدا بود آنجا بی پناه از همه جا بنت الهدی بود آنجا دور تا دور حرم پر شده بود از بیداد چشم ارباب در آن طشت به زینب افتاد عاقبت بحر خروشان به کویری آورد دختر شیرخدا را به أسیری آورد او عزیزان خدا را به حقیری آورد بی حیایی که شراب از غم حق می نوشد خواست ناموس خدا را ببرد بفروشد چوب میزد به لب شاه به پیش زینب خنده میکرد از آن آه به پیش زینب وای از طعنۀ ناگاه به پیش زینب شاعر : مهدی قاسمی
🌸 پیامبر صلی الله فرمودند؛ ❇️آگاه باشید، رجب، ماه اصمّ خداوند است و آن ماه عظیمی است و به این علت، اصم نامیده شده است که هیچ ماهی از نظر احترام و فضیلت در پیشگاه الهی با آن برابری نمی کند. و مردم زمان جاهلیّت با وجود نادانی‌های که داشتند، آن را تعظیم می کردند. وقتی اسلام آمد، بر عظمت آن افزود.»
روضه_وتوسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام "السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّة،السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّه" *امشب خوشا به حال اونایی که دعوت شدن سامرا، ما که امسال نیومدیم حَرمت اربعین، از همین جا دلمون رو روانه ی حرمش کنیم، کنارِ مزارِ شش گوشه اش بشینیم،هر جایِ این حرم دوست داشتی بشین، باهاش حرف بزن، بگو: آقاجان! خیلی دلم هوایِ حرمت رو کرده...* هزار شُکر که بُردیم نامِ هادی را هزار شُکر که داریم امامِ هادی را هزار شُکر که دارد در این هیاهوها لباسِ مشکیِ ما، احترامِ هادی را سلامِ ما برسانید ای کبوترها که بشنویم علیکَ السَّلامِ هادی را چقدر جلوه به جبریل میرسد وقتی خطاب می کند: آقا، غلامِ هادی را بیا رویم که جز سامرا پناهی نیست نیاز نیست به فطرس، بیا که راهی نیست *چشم سر رو ببند، چشم دل رو باز کن، مثل اینکه الان حرمش نشستی، کنارِ مزارِ با صفاشی، کیا دلشون میخواست الان حرمش باشن جامعه کبیره بخونن؟..* بر آستانِ تو مژگانِ ما که عادت کرد به خاک بوسی ما آسمان حسادت کرد کسی که روضه برایت گرفت بالا رفت کسی که رفت به این روضه ها عبادت کرد همینکه زائرت از جامعه زیارت خواند سبوی خویش پُر از چشمه ی سعادت کرد برای عمه سادات در قفس رفتی و شیر عرض ارادت به این سیادت کرد *اون زنِ کذابه، خودش رو زینبِ کبری معرفی کرده بود، گفته بود من از ساداتم، امامِ هادی برای اینکه دروغ اون رو نشونِ همه بده، گفت: حیوانات به سادات کاری ندارن، قفسی آماده کردن، شیرِهای درنده ای آوُردن، حضرت اول خودشون واردِ این قفس شد، شیرها به پایِ حضرتِ هادی افتادن، احترام کردن حضرت رو، اون زن کذابه رو وقتی وارد قفس کردن از ترس به دروغ خودش اعتراف کرد...آری حیوانات به امام پناه آوُردن، اما کربلا چه کسانی بودن دورِ حسین؟ یه عده حرام زاده دورش رو گرفته بودن... امام حسینی ترین امام بوده امامِ هادی، اینقدر زمانِ این آقا کربلا رو خراب کردن، اینقدر حرمِ حسین رو شخم زدن، نوشتن: در پانزده سال، هفده بار حرمِ سیدالشهدا رو خراب کردن، اینقدر برا جدِّش گریه کرده...امام هادی، پول خرج می کرد، زائر راهیِ کربلا می کرد، می فرمود: هر وقت رسیدید برا منم دعا کنید، ای آقایی که برای دشمنت هم دعا کردی، نذار ما دستِ خالی بریم... شنیدید وارد خونه ی آقا میشدن، چندین بار به بهانه های مختلف، جسارت کردن، گفتن: آقا! میخواد شورش کنه بر ضد متوکل، چیزی پیدا نکردن جز شمشیرِ امامِ هادی و یک کیسه زَر که مُهرِ متوکل بهش خورده...وقتی متوکل اینارو دید، گفت: این پول خونه ی شما چه میکنه؟ حضرت فرمود: این رو از مادرت سئوال کن، مادرِ متوکل اومد، گفت: مادر! این پولها تو خونه ی علی بن محمد چه کار میکنه، گفت: تو یادت نیست، بچه بودی، مریض احوال بودی، من برایِ شفایِ تو، نذرِ امامِ هادی کردم... * پسر فراقِ پدر را چگونه چاره کند روا بود که گریبان امام پاره کند حسن لطفی *آقایِ مارو بردن، نانجیب حضرت رو برد توی کاخ؛ شراب به حضرت تعارف کرد، اینقدر دلِ حضرت شکست، صدا زد: به والله، گوشت و پوست و استخوان ما از اینها مُبَرّاست، وقتی قبول نکرد، گفت: برای ما شعری بخون، حضرت شروع کرد شعر خوندن، همه گریه کردن، خودِ متوکل هم گریه اش گرفت، آخرِ سر هم یه پولی به حضرت دادن، با احترام راهیش کردن، اما شاید آقای ما تا منزل زیرِ لب هی گریه می کرد، هی میگفته: عمه جانم! عمه جانِ قد کمانم...* بمیرم که اشکِ چشاتو ندیدن تو رو مثلِ حیدر، تو کوچه کشیدن ولی خوب میدونی، دَرِ خونه تون رو آقا! هیچ کسی با لگد وا نکرده کسی ناله هایِ زنی رو تو آتیش پیشِ چشمِ شوهر تماشا نکرده میگن دورِ زهرا تو کوچه یه مشت نانجیب حلقه بستن میگن حُرمتش رو با ضربِ پا شکستن دلِ بی قرارت اسیرِ عذابه پریشونِ داغِ یه بزمِ شرابه میشه بزمِ شراب و ببینی ولی یادِ غم هایِ ارباب نیوفتی میشه از کام خشکش بخونی ولی یادِ چند قطره ی آب نیوفتی صدایِ کمک خواستنِ تو همه تویِ گودال شنیدن حسین رو با لب های تشنه، سر بریدن * امام هادی هر چی باشه یه مردِ، اگه واردِ اون بزم هم شده یه مردِ، اما بمیرم برایِ اون روضه ای که امام زمان براش خون گریه میکنه " دخَلَتْ زینبُ علی اِبْنِ زیاد"... یه عده نامحرم دارن نگاه میکنن، خانوم زینب رو واردِ بزم شراب کردن، یه وقت دید نانجیب داره با چوبِ خیزران، به لب و دندانِ حسین...*
: و امامان دیگر علیهم السلام، همه در این خط حرکت کرده اند که حاکمیت خدا را، حاکمیت قانون الهی را بر جامعه‌ها حکومت بدهند. تلاش‌ها شده است، جهادها شده است، زجرها کشیده شده است. و تبعیدها و شهادت‌های پرثمر و پربار در این راه تحمل شده است.