eitaa logo
ذاکرین آل الله
358 دنبال‌کننده
3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
438 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️به فدای لب عطشان حسین، اولین ذکر پس از افطار است🕊💔 🌺 در روز بیست و هفتم ، به نیت ، یک ساعت مانده به افطار، هیئتی مجازی و مختصر فراهم کردیم تا در حالی‌که تشنگی و گرسنگی بر ما غلبه کرده، یادی کنیم از آقایی که او را گرسنه و تشنه شهید و روی زمین کربلا رهایش کردند😔 🌺
در غروب آفتاب رمضان به پایان می رسد ماه خدا آهسته آهسته شود طی موسم لطف و عطا آهسته آهسته دل اهل نیاز از رفتن این ماه چون شمعی میان شعله سوزد منتها آهسته آهسته ندانستیم قدر پر بهای لَیْلَةُ الْقَدرش چه شبهایی که شد از ما جدا آهسته آهسته در این درگاه جای ناامیدی نیست می دانم به جایی می رسد هر بی نوا آهسته آهسته فقط باید شکیبا بود در این آستان یاران که می بخشند هر جرم و خطا آهسته آهسته مباش از آستان عشق حتّی یک نفس غافل که مستغنی شود آنجا گدا آهسته آهسته دل شب زنده دارانی که زخم از تیغ هجران است به دست دوست می گیرد شفا آهسته آهسته مهیّای سفر کن از همین امشب دل خود را که گردد رهسپار کربلا آهسته آهسته غروب روز عاشورا میان قتلگه ای دل جدا شد رأس خورشید از قفا آهسته آهسته بسوز از این عزا چون خیمه های سوخته "یاسر" بنال از این نوا تا نینوا آهسته آهسته ،،،،،،،،،،، محمود تاری «یاسر»
بدم؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله! به اشک دیده‌ی حیدر، ببخش یا الله! تمام دار و ندارم محبت زهراست مرا به سوره‌ی کوثر، ببخش یا الله! به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن مرا به این دو برادر، ببخش یا الله! به درگه تو گناه مکرر آوردم مرا به عفو مکرّر ببخش یا الله! ببر به کرب‌ و بلا زائر حسینم کن به آن ضریح مطهر، ببخش یا الله! به دست‌‌های علمدار کربلا سوگند به حرمت علی‌ اکبر، ببخش یا الله! به بانگ العطش نازدانه‌‌های حسین به خون حنجر اصغر، ببخش یا الله! به سیدالشهدا و به خون حنجر او که شد بریده ز خنجر، ببخش یا الله! به لحظه‌‌ای که سر نیزه گشت با زینب، سر حسین برابر، ببخش یا الله ! به خون میثم تمّار، جرم "میثم" را به روی او تو نیاور؛ ببـخش یا الله! ✍
گذشت ماه خدا و دلم گرفته شراره زِ رفتنش دل عُشاق به غم نشسته دوباره چه جوشنی چه مُجیری چه لحظه های خدایی سحرگه و شب قدرش ، چه سوز و اشک و دعایی خوشا بحال دلی که همیشه غرق صفا بود به روزه و به نماز و به بندگیِ خدا بود سحر چه حال خوشی داشت دعا و ذکر و نمازش کنارِ سُفره ی افطار صفا و راز و نیازش فضای رحمت این ماه چه دلربا و جَلی بود میان محفل عُشاق لبم به ذکر علی بود گذشت ماه خدا و چرا نیامده آقا ؟ بگو چه چاره کنم من کجاست یوسف زهرا ؟ اگر چه وقت وداع و رسیده فصل جدایی دلم خوش است به مُحَرم برای اشک و گدایی اگر که ماه دعا رفت اگرچه دل به عزا شد دلم دوباره به یادِ حسین و کرب و بلا شد ─┅
من روسيهم، اگر سحر آمده‌ام از شرم گناه، خون‌جگر آمده‌ام خواندی تو مرا به خوان رحمت، امّا اين‌بار، شكسته‌بال‌تر آمـده‌ام ✍
مرگم فرا رسیده و باید بایستم محکوم به اطاعتِ فرمانِ "ایستم" من یک گناهکارِ زمینگیرم ای خدا من جز شکست خوردهٔ بیچاره کیستم؟! حالا که غیرِ زحمتِ دائم نداشتم راضی به رحمتی که مدام است؛ نیستم گفتند میرسد دم ِ جان دادنم علی(ع) عمری فقط به شوقِ همین لحظه زیستم در فکرِ کفْنِ و دفنِ خودم بارها غروب کنج حرم نشستم و نم نم گریستم حالا که آخرِ همهٔ گریه ها؛ خوشی ست غیر از امیدواری و جز عشق؛ چیستم؟! در قید و بندِ بندِ کفن نیست پیکرم چونکه علی(ع) رسیده و باید بایستم!
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای ارجعی پیچیده‌ست یا ایتهاالنفس! بیا برگردیم ✍
کفریم، تو زنده کن به ایمان ما را عیبیم، تو رحم کن بپوشان ما را صبر تو کشانده‌ست به عصیان ما را اینقدر مخواه نامسلمان ما را کی می‌شود از مهر تو، شرمنده نشد یا بنده‌نوازیِ تو را بنده نشد؟ از خشم تو بندۀ گنه‌کار گریخت اما به کسی جز تو پناهنده نشد آن محرم چشمه‌های تسنیم، کجاست؟! آن سینۀ خالی از غم و بیم، کجاست؟! گیریم که بگذرد خداوند از ما ذوقی که بهشت را بفهمیم کجاست؟! ✍
دوبیتی رباعی بیست و هفتم رمضان هفتم مولای عالم حیدر است خانه ی مولا چو روز محشر است خون بگرید از غم بابا حسین دیده گریان بهر بابا دختر است ◾️ هفتم حیدر عزیز مصطفاست خون جگر از داغ بابا مجتباست خون بگرید از غم بابا حسین خانه ی مولا به پا بزم عزاست ◾️ هفت روزه، مجتبی تنها شده کوفه از داغ علی غوغا شده خون جگر گشته حسین و زینبش بزم غم در خانه اش بر پا شده ◾️ امام مجتبی قلب شکسته درون سینه اش غم حجله بسته به اشک دیده و قد خمیده کنار قبر بابایش نشسته ◾️ کسی چون مجتبی ماتم ندیده ز غم گردیده او قامت خمیده کنار قبر بابای غریبش بریزد از بصر اشک دو دیده ◾️ به شهر کوفه بی حیدر صفا نیست به محراب دعا شیر خدا نیست کنار خانه مظلوم عالم به غیر از ناله طفلان نوا است ◾️ نمی آید چرا حیدر صدایش به کوفه شد بپا بزم عزایش کنار سفره ی افطار، زینب شده خون جگرقوت و غذایش ◾️ عزای مقتدای عالمین است حسن درماتمش درشوروشین است بنالدزینب کبرا ز داغش کنار قبر او گریان حسین است ◾️ همه ذره علی چون آفتاب است به بحر دین یزدان در ناب است حسن نور دل زهرای اطهر کنار قبر او در اضطراب است ◾️ ز دنیا معنی صبر و رضا رفت به سوی حق علی شیر خدا رفت شده از داغ او دنیا پر از غم امید اهل این عالم کجا رفت ◾️ از این عالم ابر مرد جهان رفت به سوی فاطمه قامت کمان رفت حسن گرید حسین می نالد از غم علی مرتضی سوی جنان رفت 🔻
بیست و هفتم رمضان هفت روز است در جهان غوغا به پاست هر کجا را بنگری ماتمسراست هفت روز است دیده‌ها گریان شده بر پیمبر مرتضی مهمان شده هفت روز است بی پدر عالم شده عالم هستی پر از ماتم شده هفت روز است دیده دریا گشته است مرتضی مهمان زهرا گشته است هفت روز است که گلی پرپر شده سوی جنت رهسپر حیدر شده هفت روز است غم فزون گردیده است هر دل غمدیده خون گردیده است هفت روز است مرتضی شدرستگار رفته سوی حضرت پروردگار هفت روز است گشته دلها بی قرار مسجد و منبر بود چشم انتظار هفت روز است دل عزادار علی است دیده گریان یاد رخسار علی است هفت روز است جمله دل ها خون شده ازغم داغ علی محزون شده هفت روز است کوفه دیگر بی صفاست مسجد کوفه بگو حیدر کجاست هفت روز است گل زخانه برده اند غنچه‌های باغ دین پژمرده اند هفت روز است مرتضی گشته خموش صوت قرآنش نمی آید به گوش هفت روز است کوفه گشته بی شکیب بی علی شد مسجد کوفه غریب هفت روز است مرتضی گشته شهید قامت زینب از این ماتم خمید هفت روز است دختران بوتراب ریزد اشک چشمشان همچون گلاب هفت روز است دل پریشان علی است زینب غمدیده گریان علی است هفت روز است سینه لبریز محن سوزد از داغ پدر مولا حسن هفت روز است دل بود در شور و شین زین مصیبت سوزد و نالد حسین هفت روز است کشته خیرالناس شد دیده گریان پدر عباس شد هفت روز است جان عالم بر لب است سوگوار داغ بابا زینب است هفت روزاست سوزداز داغش (رضا) گرید و نالد به یاد مرتضی 🔻
شکایت از من عنایت از او ، قنوت از من اجابت از او گناه و عصیان همیشه از من ، همیشه عفو و حمایت از او مرا فراخواند و من نرفتم ، بغل گشود و محل ندادم که بوده دائم فرار از من ، که بوده همواره دعوت از او عجب خدایی چه باوفایی ، چه مهربانی چه آشنایی که من گنه کردم و به جایم ، مدام بوده خجالت از او گناهکاری است عادت من ، گناه پوشی است عادت او ندیده جز ناسپاسی از من ، ندیده ام جز محبت از او مگر چه می خواست غیر طاعت ، چه خواست از من به جز اطاعت نکردم از او اطاعت اما ، همیشه دیدم اطاعت از او رسیده ام با دو بال بسته ، رسیده ام خسته و شکسته حسین را صدا زدم تا ، مگر بگیرم شفاعت از او حسین از سنگ دُر بسازد ، ز من هم ایکاش حُر بسازد امید دارم بغل بگیرد ، مرا که بوده رفاقت از او عجب رئوفی عجب رحیمی ، عجب بزرگی عجب کریمی که ساربان نیز سائلش شد ، گرفت او نیز حاجت از او به تیغ ، اذن حضور داد و به دشنه اذن عبور داد و درون گودال بود و خنجر ، گرفت اذن زیارت از او حسین در خاک و خون پر از تب ، به خیمه در آه و ناله زینب برادری ماند و خواهری رفت اسارت از این شهادت از او 🔻