eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
319 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ ◾️سینه_زنی_امام_رضا_ع ◾️سبک شعله بر دل مزن ای جگــرْ پارۀ فاطمه و مصطفی جگـرت پاره پـاره شـد ز زهر جفا مــادرت فاطمــه بـر تـو صـاحب‌عزا 🔘یا رضا یارضا یارضا یارضا ای خــراسـان گــواه قصــۀ غـربتت اشک مهدی روان ز چهره بر تربتت خون شده از غمت جگــر مرتضــی 🔘یا رضا یارضا یارضا یارضا به فدای تو و آن دل‌بشکسته‌ات قتلگاه تو شد حجرۀ در بسته‌ات از غمت شد به پا  شــور روز جـزا 🔘یا رضا یارضا یارضا یارضا ای مــزار تــو بـا خــــون دل آمیخته اشک چشم جواد به صورتت ریخته چون حسین روی خاک می‌زدی دست و پا 🔘یا رضا یارضا یارضا یارضا گرچه عمری شده خونِ جگر قوت تو شیعه اشک بصـر ریخـت به تابوت تو مـی‌وزید هـر قدم بــوی تــو در فضـا 🔘 یا رضا یارضا یارضا یارضا کرمی کن که جان خود فدایت کنم یا رضــا گـویـم و گـریــه بــرایت کنم شویم از خون دل خـاک قبــر تـو را 🔘یا رضا یارضا یارضا یارضا
(نوحه امام حسن مجتبی ع) غلامی بیست و سوم صفر۱۴۰۳_کرمانشاه شده همسرت از ستم قاتلت زده زهر کینه شرر بر دلت تویی گوهر ناب که چون شمع شدی آب حسن جان حسن۲ به خانه تو بودی حسن جان غریب به دست نگارت شدی غم نصیب تو اندر مدینه شهیدی ز کینه حسن جان حسن۲ ز زهر ستم گشته جان بر لبت رسیده کنارت حسن زینبت از این رنج و ماتم شده قامتش خم حسن جان حسن۲ گلی از گلستان دینی حسن به شیعه تو حبل المتینی حسن تو نور امیدی که از غم خمیدی حسن جان حسن۲ تو با دست یارت کشیدی محن شهید ستم گشته ای در وطن نشسته کنارت حسین بی قرارت حسن جان حسن۲ کسی چون تو مولی محنت ندید تو با دست همسر بگشتی شهید حسین دیده تر شد ز غم خونجگر شد حسن جان حسن۲ تو بودی حسن شمع هر انجمن به دست حسینت شدی تو کفن حسین یگانه شد اشکش روانه حسن جان حسن۲ مدینه حسن سوی تو آورند به تابوت و تن تیر کینه زدند گل بی قرینه شهیدی ز کینه حسن جان حسن۲ _حسن_مجتبی_ع
و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج سعید حدادیان •✾• امشب هوای غربت ،رخنه به سینه کرده آخرِ ماه صفر، یاد مدینه کرده «غریب مادر حسن، حسن غریب مادر» تو آسمون قلبم، خدا خودش نوشته یه لحظه با تو بودن بالاتر از بهشته تو در رکاب حیدر دلیر بی نظیری برای تو همین بس، که بر حسین امیری کرامتِ الهی، میباره از نگاهت آسمون و سوزونده آتیش سوز آهت دلت میخواد همیشه، به همراهِ برادر باشی به وقت پیری، عصای دست مادر اما یه روز تو کوچه دیدی قدش خمیده روی زمین فتاده، رنگ از رخش پریده دیدی عزیز طاها، روی زمین نشسته ای وای ز درد سیلی،گوشوارهاش شکسته *اگه بخوای قدر مطلق روضه ی پیغمبر و امام‌ حسن رو بگیری باید بری دم اون دری که همین روزا آتیشش میزنن.. گفت دختر غصه نخور اولین کسی که به من ملحق میشه تویی بابا..مثل همین امروز بود.فاطمه خیلی دلش شور میزد دید صدای در میاد..اومد پشت در کیستی؟ بی بی جان اومدم عیادت پیغمبر..فرمود برو بابام حالش خیلی وخیمه..دیری نگذشت دوباره همون آمد..بار سوم که اومد تا بی بی خواست بره دم در پیغمبر فرمود: زهرا جان! اونی که پشت دره از هیچکسی اجازه نمیخواد بگیره..خیلی محترمی..خیلی برا خدا عزیزی که برادرم عزرائیل از تو اجازه میخواد..یا رسول الله جات خالی بود همه هیزم آوردند مسابقه گذاشتن هر کی بیشتر هیزم آورده پیش دومی عزیزتره‌‌.. این اولین مسابقه بود، اوج این مسابقه گودال قتلگاه بود.به هم میگفتن برو کنار عمر سعد داره میبینه منم بزنم.... دخترم! او فرشته مرگ است بذار بیاد چرا فاطمه میره دم در؟ آخه سر پیغمبر تو دامن علیه.. یا رسول الله! ما درس حمایت از تو رو از زهرا و علی یاد گرفتیم.پنج ساله بود میدید شکمبه گوسفند رو سر بابا خالی کردن ..می اومد صورت بابا رو پاک میکرد گریه می کرد. پیغمبر چشم وا میکرد میدید زهرا مقابلشه میگفت:" فِداها ابوها "بابات قربونت بره.. ما از علی یاد گرفتیم‌حمایت از تو رو..مگه یادمون میره در احد پیغمبر در یه گودالی افتاد. اما اینجا علی داشت چشم باز کرد دید سرش تو‌ دامن علیه.. تا از سر الا علی بگذاشت بر سر بیش از نود زخم گران برداشت حیدر تنها به یاری نبی در آن میانه او ماند و سهل بن حنیف و دو جانب از هر طرف ره بر رسول الله بستند پیشانی و دندان آن شه را شکستند پروانه سان بر گرد شمع روی احمد ذکر امیرالمؤمنین شد یا محمد *هر جوری بود پیامبر و از گودال نجات داد لذا وقتی فاطمه رسید دید همه وجود علی رو خون گرفته.. گفتن اگه علی نبود پیغمبر از دنیا رفته بود. شاید زیر لب میگفت انشا ءالله جبران میکنم. همین روزها میاد پشت در با آتش میجنگه.... سر پیغمبر تو دامنه علیه داره نگاه میکنه فاطمه اومد، جبرئیل اومد یا رسول الله بشارت..عالم برزخ رو‌ مزین کردن ارواح انبیا چشم به راه شمان.. فرمود: جبرائیل! یه خبری بده دلم خوش بشه.چی میخوای یا رسول الله؟ دلم برا امتم شور میزنه..جبرئیل رفت برگشت..یا رسول الله خدا گفته دوباره این آیه رو برات بخونم.. ولسوف یعطیک ربک فترضی اینقدر خدا به عشق تو میبخشه تا تو راضی بشی گفت: برادرم عزرائیل حالا میخوای جونم رو بگیری، بگیر..حسنین دویدند خودشون رو انداختن رو سینه ی پیغمبر..دستور اینه رو سینه ی محتضر رو سبک‌کنید مثلا دکمه پیراهنشو باز کنید..این چند نفس آخر رو‌ راحت بکشه. فاطمه میخواد بچه ها رو برداره. پیغمبر فرمود: زهرا جان صبر کن اینها تو بغلم هستن راحت تر جون میدم .. یا رسول الله امروز یه تابوت آوردن کنار قبرت اینقدر تیر به این تابوت زدند.که امام‌حسین دونه دونه تیرا رو‌ در میاورد. هفتاد چوبه تیر به تابوت خورده و بدن رو‌دوخته اگه بخواد این تیر، این تیری که شعبه داره در بیاد گوشت رو در میاره...انقدر امام‌ حسین امروز تو‌ مدینه گریه کرد. دیگه بعد تو عطر نمیزنم..دیگه بعد تو‌ محاسنم رو‌ خضاب نمیکنم.دیگه بعد تو داداش.. غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن، غارت زده منم که داغ برادری چون تو رو‌ دیدم..همه حرفها رو کنار امام حسن زد اما یه حرف رو گذاشت برا علقمه ..دید همه ی بدن رو‌ تیرها فرا گرفتن.. دست نداره چشمش از کاسه بیرون اومده، فرق شکافته..یه دفعه دست به کمر گرفت.. عباس جان حالا دیگه کمرم شکست.. «حسین...
مداحی_آنلاین_امشب_هوای_غربت_رخنه.mp3
3.43M
امشب هوای غربت ،رخنه به سینه کرده آخرِ ماه صفر، یاد مدینه کرده تو آسمون قلبم، خدا خودش نوشته یه لحظه با تو بودن بالاتر از بهشته .
📖 تقویم شیعه♨️ ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۰۸ شهریور ۱۴۰۳ میلادی: Thursday - 29 August 2024 قمری: الخميس، 24 صفر 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليه السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹درخواست قلم و دوات توسط نبی برای نوشتن وصیت، 11ه-ق 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیه السلام ▪️6 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام ▪️11 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیه السلام ▪️14 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️15 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج ✅ با ما همراه شوید...♨️
. آقا کدام جمعه ظهورت مقدّر است بنگر که صبر شیعه دگر رو به آخر است حق می دهی که منتظرت بین فتنه ها از لحظه لحظه های حیاتش مکدّر است؟ تا کی همیشه شیعه ببیند به جای تو هر مظهر نفاق و ریا روی منبر است دنیا کجا به کام دل شیعیان شود؟! وقتی عزیز فاطمه بی یار و یاور است ایّام حزن آخر ماه صفر رسید در سینه ی حزین تو داغ پیمبر است ولله، جدّ تو به شهادت رسیده است او کشته از جنایت و بغض دو همسر است زهر جفای آن دو لعینه، ثمر نشست حالا رسول پاک خدا بین بستر است هرچند خون جگر شده از داغ روی داغ تنها شرار سینه ی او، داغ دختر است یک گوشه ی نگاه نبی سمت فاطمه گوشه نگاه دیگر او پشت آن در است بی اختیار از دل خود آه می کشد فکر هجوم خصم و غریبی حیدر است می بیند او که فاطمه اش می خورد کتک دردش طناب بازوی سردار خیبر است می بیند او که فاطمه اش پیش مرتضی در زیر دست و پای چهل پست کافر است حالا شده ست زمزمه اش وای  ِمن حسین گریان برای حنجر  ِ در زیر خنجر است دارد عطش ولی نخورَد آب گوئیا در وقت مرگ،فکر لب خشک اصغر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. عزیمت قافله اهلبیت ع از کربلا به سوی مدینه ----------- خیز و ببین یا اَخا می روم از کربلا با غم تو هم‌نوا می روم از کربلا قافله ی خسته را قامت بشکسته را می برم از نینوا می روم از کربلا داده ام اینجا ز کف دُرّ گران با صدف دستِ تهی حالیا می روم از کربلا شام بلا رفته ام از تو جدا رفته ام باز جدا از شما می روم از کربلا گشته ز جور زمان گلشن و باغم خزان با غمشان مبتلا می روم از کربلا خسته و خونین جگر با غمِ جان همسفر با دلِ در خون رها می روم از کربلا داغ تو شد منتشر شهر نبی منتظر من ز غمت در عزا می روم از کربلا می روم از کوی تو بی خبر از روی تو ای همه دَم دلربا می روم از کربلا ** حاج محمود تاری «یاسر» ✍ ‌.
. تو آن حسی که گاهی در دلی آگاه می آیی مثال حس خوب شاعری، ناگاه می آیی نگاهت مأمن ایمان و کویت ضامن جان ها تو آن آرامشی که در "أمین الله" می آیی تو آن شاهی که با افتادگان همراه می گردد تو از بس مهربانی با رعیّت راه می آیی تو آن مهری که مهرت را دریغ از کس نخواهی کرد تو آن ماهی که بر دل جویی از هر چاه می آیی تو خورشید زمین هستی و نور آسمان هایی که از رحمت سراغ مردم گمراه می آیی بنازم رأفتت را ای امام مهربانی ها به استقبال زائر در مسیر راه می آیی رضایی و همه از سایه ی لطفت رضا هستند که حتی در نگاه دشمنان دل خواه می آیی وداعت با مزار ختم مرسل گفت با تاریخ می آیی سوی مرو امّا تو با اکراه می آیی ولی عهد رسول اللهی و سلطان دل هایی به ظاهر پیش ظلم دشمنان کوتاه می آیی تویی آن مَظهر "راضیّةً مرضیّه" ی قرآن که راضی بر قضا سوی شهادت گاه می آیی امید ما تویی روز قیامت ای که فرمودی: سه جا بر یاری زوّار این درگاه می آیی ✍ .
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها شاه غریب ، وارث صبر کریم ها‌ بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی زائر برای مظهر جود خدا شدی وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست گریه کنی به دور حصارش نمانده است جز تو کسی کنار مزارش نمانده است حالا به روی خاک حریمش نشسته ای از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای مثل حسن  تو هم شده ای شاه بی سپاه صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت از فرصت نبودن حیدر توان گرفت جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید روی کبود حوریه را در حجاب دید از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش وقتی که شد شهید جنایات همسرش با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داری کدام خیمه، پدر ناله می زنی با روضه های ماه صفر ناله می زنی با داغ ِ روی داغ، گذشته دقایقت داری برای چند نفر ناله میزنی آیا همیشه گریه کنی هست پیش تو وقتی که شام تا به سحر ناله می زنی اشک تو را کدام ملک پاک می کند آن دم که با دو دیده ی تر ناله می زنی داری خودت که غُصّه،  نبینم ابَالرَّئوف با غصّه های کلّ بشر ناله می زنی این روزها برای عموجان خود حسن با یاد پاره های جگر ناله می زنی مثل حسین؛ جدّ غریبت کنار طشت دستی گرفته ای به کمر ناله می زنی باران تیر روبه روی توست گوئیا مانده تنش بدون سپر ناله می زنی وقتی که تیر می کشد از پیکرش، حسین با یاد زخم  ِتیر  ِسه پَر ناله می زنی یک تیر از گلوی علی می کشد برون یک تیر هم ز چشم قمر ناله می زنی حرف از حسن که می شود ای صاحب عزا حتما برای داغ دگر ناله می زنی حتما گریز روضه ی تو فرق میکند یاد جفای بین گذر ناله می زنی ایام فاطمیه فقط نه ؛ تمام سال از زخم میخ و ضربه ی در ناله می زنی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .