eitaa logo
ذاکرین آل الله
296 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
332 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
وَ ما بَدَّلوا تَبدیلاََ..."پسرش به شهادت رسید،شد مادرِ شهید...لحن صحبتش عوض شد...* حسين جانم فدا سرت اگه که تير به حنجر خورد *امشب آب رو می بندن....امشب حرمِ آل علی آب ندارد...علمدار هست،الحمدلله...آه! ای اهل حرم....یه ساعتی رسید...ای اهل حرم میر و علمدار نیامد...علمدار نیامد...*امشب یه پرده دیگه از روضه حضرت علی اصغر برات باز کردن از ملکوت عالم...* حسين جانم فدا سرت اگه که تير به حنجر خورد فدا سرت اگه گلِ رباب پژمرد حتّی بدون تیر علیِ من می مرد.... *بمیرم برا مادرت...بمیرم برا مادرت...مادرا نگران نباشید...انگار این بچه ها فرق هلهله و چشمان شیطانی با چشمان اشک بار رو می دونند...همه آرومن...خوشحالیم که کسی جیغ نمی زنه بین اینا...* حسين جانم ميشه حالا تا خاک نريختی رو اصغر يه بار ديگه بياد ببيندِش مادر بغل کنه بچه‌ شو لحظه‌ یِ آخر *اباعبدالله بچه رو دفن کرد...بماند که بعد چه شد..."وَ رَمَّلَهُ و دَفَنَه بِدَفنِ سَیفِه..."بچه رو با خون خودش آغشته کرد...محاسن خودش رو هم...اینجا اولین جایی بود که علی الظاهر خضاب شد مستقیما...هر شهیدی رو که می بوسید محاسن شریفش رنگین می شد ولی اینجا خون به صورت مبارکش پاشید...بچه رو به خون خودش آغشته کرد...او رو دفن کرد...اینجا دیگه رباب می دونید چی گفت؟ * رباب مگه جز تو کيُ داره؟ يا ثارالله و ابن ثاره *در امام شناسی ارتقاء پیدا کرد و در شهادت اباعبدالله الحسین وقتی سینه مبارک همسرش سنگین شد...وقتی نفس هاش به شماره افتاد...رباب فقط نگاه کرد...به مقامِ توحید رسید...صدا زد:لا اله الا الله....* رباب مگه جز تو کيو داره؟ يا ثارالله و ابن ثاره نداره قابلت رو شيرخواره يا ثارالله و ابن ثاره آروم آروم رو دستایِ رباب تاب می خوره یه برگِ گل آخه مگه چقد آب می خوره لای لای علی لای لای، یه چیکه آب می خوای اما نه آبی مونده دیگه نه آب آوری، ای وای فدای اون چشمات، لرزیدن لبهات از معرکه برگشته ببین دلتنگته بابات داره بابا میاد، خودشم تشنشه بغلت می کنه، یه کم آروم بشه علی لای لای على... آروم آروم رو دستایِ باباش بالا میره تا خودِ آسمون تا اون سرِ ابرا میره بالا میره بالا، تا آغوشِ زهرا آروم میگیره سیراب میشه با دستایِ سقّا بارون میاد بارون، صحرا میشه گلگون صورتِ بابا یه مرتبه میگیره رنگِ خون دیدی بابا منم، فدایِ تو شدم دیگه مردی شدم، من برایِ خودم علی لای لای على... : محمدمهدی سیار پرداز: اکبر شیخی
روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم به نفس حاج میثم مطیعی تو کربلایِ دلِ ما حال و هوایِ محشرِ دلا کبابه از عطش شبِ علیّ اصغرِ امشب تو باغِ مُصطفا گلا رو پرپر می کنن مادرا بچّه ها شونو علیّ اصغر می کنن یه دستِ آروم می کِشن رویِ سرِ بچّه هاشون بچَّه رو سیر که شیر دادن می دن به دست باباشون کلّی سفارش می کنن گردنشو خم نکنی جایِ سرش بد نباشه لباسشو کم نکنی... بچه ها رو یکی یکی واردِ هیئت می کنن صدایِ گریه تا میاد مردم قیامت می کنن *الان مادراتون چه حالی دارند...؟! * تو سینه قلبِ مادرا انگاری بد جور می زنه *زینب آمد، رباب بچه رو بده‌‌‌...بچه شو آماده کرد...جفاست در حق این بانو،فکر کنی امیدِ آب داشت...گفت:همه ی لشگر من اینه...بذار فدات کنم...* تا برنگرده بچه شون هِی دلشون شور می زنه اینجا همه حسینی ان صدایِ شمشیر نمیاد بچه رو بالا می برن اما دیگه تیر نمیاد به بچه‌هایِ شیرخواره اینجا دیگه کار ندارن ای مادرا آروم باشید بچه‌تونو پَس میارن اینجا نه قحطی میادو نه مثلِ کربلا می‌شه اینجا که تیر و نیزه نیست یه کاسه آب پیدا می‌شه : حسن بیاتانی و رضا یزدانیلالا لالا یکم دیگه دَوُوم بیار یه کم دیگه دندون روی جگر بذار مشکو یکی بُرده که بر می گرده زود وقتی می رفت همش به فکر خیمه بود مده با اشک، زندگی مو به باد آب می رسه، اگه خدا بخواد عمو رسید، کنار علقمه صدای تکبیرش میاد... لالائی، عموش رفته آب بیاره.... لا لا لا لا، منُ نکن خونه خراب چیزی نمونده عمو جون بیاره آب بابات رفته به یاریِ آب آورش داره میاد! چرا خمیده کمرش...؟! *وَ رَجَعَ الحُسَین الی المُخَیَّم منکسِراََ حزیناََ باکیا،یُکَفکِفُ الدُّموعَه بِکُمِّه..." * علیم داره، میزنه دست و پا بچم داره، میمیره ای خدا ببین هنوز به سمت علقمه ست نگاهِ مضطرِ بابا *علمدار شهید شد...خب چه کار می کنی رباب؟دعا می کنم..." اُلدعا سِلاحُ الانبیاء..."" اَلدعاء یَرُدُّ القضاء ولو اُبرِمَ اِبرامُها...."من اهل دعام...دعا می کنم...* لالائی، الهی بارون ببارهعلی جونم می‌ شنوی این صدای غربت باباس می‌ بینی بین دشمنا چقد تنهاس تشنه‌ی لبیک یه یار از این صحراس *مگه نمی بینی صدای غریبی بلند کرده...صدا زد:"هل مِن ذابِّ یَذُبُّ عن حرمِ رسولِ الله..." مدافع حرمی هست یا نه؟!"هل مِن معینِِ یُعینُنا لِوجهِ الله..."کسی پیدا میشه به خاطر خدا ما رو یاری کنه؟دو تا صدا شنیده شد...اول صدایِ علیِ اصغر بلند شد...من هستم...به من دل خوش دار...یه صدا دیگه هم بلند شد:"فَارتَفَعَت اَصواتُ النِّساء بِالعَویلِ والبُکاء..."زن ها شروع کردن ناله زدن...یه صدای دیگه هم بلند شد...اون ملعون صدا زد:همه هلهله کنید کسی صداش رو نشنوه...* علی جونم تنها شده بابات پاشو یه کاری کن می‌برمت توو میدون اونو یاری کن اشک تموم دشمناشو جاری کن رباب مگه جز تو کیُ داره؟ واسه تقدیمِ به مولا خدانگهدارت علی جونم دلتنگتم از حالا.... *همین جور که بچه رو آماده می کرد،زیر لب یه حرفایی هم می زد...هی دستش رو بلند می کرد سمت میدان..* یا ثارالله وابن ثاره... علی جونم از تشنگی ترک ترک شده لبهات از گشنگی نایی نداره دست و پات ولی بخر آبرومو پیشِ بابات علی جونم قنداقه‌ تو وا می ‌‎کنم تا راحت‌ تر *قنداقه رو بسته بودا...شروع کرد باز کردن...خبر داره انگار...گفت بچه م میخواد دست و پا بزنه وسط میدون...* رَجَز بخونی تو مقابلِ لشکر بلند بگي أنَا بنُ فاتحِ خيبر رباب مگه جز تو کیُ داره؟ واسه تقدیمِ به مولا خدانگهدارت علی جونم دلتنگتم از حالا یا ثارالله وابن ثاره... *به دستای خالی ما نگاه کن...پیر شدیم به دردت نخوردیم...ولی همیشه این جوری نمی مونه...یه روزی نوبتِ ما هم میشه...* حسین جانم از اون روزی که من عروس اين خونه‌ ام روز و شب عاشقونه با تو می خونم تویِ خوشی و سختی با تو می مونم *چقدر این جمله روضه هست...همه دار و ندار من اینِ...ببخش...اگه اجازه بدی من خودم برم میدون،حاضرم...از جان عزیزتر،بچمه...تقدیمت می کنم...* قبول کن پس... اينم تمومِ لشکرِ منه آقا قبول کن از ربابت اين کمُ مولا بذار فدا بشه مثه گلِ ليلا مگه از اکبرت چی کم داره؟ يا ثارالله و ابن ثاره *من به لیلا غبطه می خورم...چه شهیدی داد...* مگه از اکبرت چی کم داره؟ يا ثارالله و ابن ثاره نداره قابلت رو شيرخواره يا ثارالله و ابن ثاره برا بچه هاتون دعا کنید...بگید نوکر امام حسین باشه...کنیز دخترایِ امام حسین باشه...حرف آخرش چیه؟!پسرش رفت میدان...جلوه نمایانی کرد...به شهادت رسید..."ثُمَّ قَضی نَحبَه وَ قُتِلَ بین یَدَیِ الحسین علیه السلام...""مِنَ المُومنین رجالٌ صَدَقوالله ما عاهَدوالله علیه فُمِنهُم مَن قَضی نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر
کوفیان صُلح را برای حسن(ع) و قَتلگاه را برای حسین(ع) رقم زد... سُستی ما برای امام زمان(عج) چـه چیزی را رقـم خواهـد زد!؟ . کارتان گِرِه خورده؟ نا امید و بی‌پناه شده‌اید؟! به مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها توسل کنید...
روضه و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ یه دریایِ اشکِ، تو چشمم برا تو چه جوری ببوسم، کویرِ لباتو تمومِ نفس هات، بُریده بُریده الهی بمیرم، که رنگت پریده *دارم میرم آب برات بگیرم...* رویِ دستِ من دست و پا میزنی پریشونی و خسته و نیمه جون یا لب هات رو اینقدر بر هم نزن یا که، اَشهَدِ مادرت رو بخون برا بارِ آخر، تو چشمام نگاه کن یه فکری برایِ منِ بی پناه کن مثه اَبر و بارون، رو لبهات می بارم من هر جوری باشه، برات آب میارم شبیه عَلَم، رویِ دستِ منی برایِ رسیدن به آبِ فُرات می دونی چی اومد، به حالِ دلم دیدی از کی منت کشیدم برات؟ * امام زمان در ناحیه مقدسه میگه: " السَّلامُ عَلَى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع المَرمِیِّ الصَّریع" یعنی سلام بر اون طفل شیرخواری که رویِ زمین افتاد، مقتل نویس ها میگن: شاید این سلام منظورش اینه: بچه از بغلِ بابا پرت شد افتاد رویِ زمین...* توانی برایِ نفس های من نیست سه شعبه جوابِ تقاضایِ من نسیت *من گفتم برید آبش بدید...آب نخواستم...* با این التهاب و با حالِ خرابُ چه جوری بدم من جوابِ ربابُ میرم پشتِ خیمه که خاکت کنم خجالت کشیدم از این حالِ تو امام حسین به خودش می گفت: من چه جوری جوابِ رباب رو بدم، دلش شورِ رباب رو میزد، یه وقت رباب اومد، همه منتظرن بره سراغ بچه، میگه دست گذاشت رو شونه ی حسین، گفت: آقا! سَرِ شما سلامت، غصه ی من رو نخور، فقط خاک روش نریز، آقا رفت عقب، مادر اومد کنارِ قبر...* باید جایی خاک کنم، که کسی با نیزه نگرده به دنبالِ تو *گفت: امیر! دقیقاً همین جاها بود، دیدم حسین داره قبر میکنه. گفت: نیزه بده معلوم میشه، شروع کردن نیزه زدن تویِ خاک، یه دفعه بچه با نیزه بالا اومد...این شعر برا بعدِ روزِ عاشوراست، ببین رباب چه جوری با طفش حرف میزنه...* چرا قهری مگر تقصیر دارم بِجایت در بغل زنجیر دارم کفِ آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین شیر دارم دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد ببین که شانه‌ام مویِ تو دارد در آغوشم فقط پیراهنِ توست لباس تازه‌ات بویِ تو دارد مرا آزار با زنجیر می‌داد به من نان‌خشک با تحقیر می‌داد زنِ شامی دلم سوزاند وقتی کنارم طفل خود را شیر می‌داد دوباره روضه می‌گیرم عزیزم در این ویرانه می‌میرم عزیزم دوباره حرمله رد شد از اینجا دوباره خشک شد شیرم عزیزم فقط لالا کنم لالا بخوابی ندارم غصه دیگر تا بخوابی از آغوشم جدا گشتی و رفتی که رویِ سینه‌ی بابا بخوابی عبا را روی تو افکند بابا دلش را از غمت آکند بابا چنان با تیر چسبیدی به قلبش تو را از سینه‌ی خود کَند بابا .