🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
مرا در لحظهی خوشحالیاش زد
مرا در موقعِ بیحالیاش زد
کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد
مرا هم با غلافِ خالیاش زد
امیدم رفت تا بازوی تو رفت
اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت
سرم را ضربِ یک نیزه شکسته
همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت
امان از ضربهی سنگینِ نامرد
امان چکمهی خونینِ نامرد
همین امروز در آغوشِ من بود
سری که رفت با خورجینِ نامرد
کمک کن تا رَدایت را نَدُزدَد
حصیرت بوریایت را نَدُزدَد
حواسم هست امشب در خیامت
حرامی بچههایت را نَدُزدَد
بیا رحمی به این دختر بیاور
برایم یک دو تا معجر بیاور
سنان نگذاشت تا مقتل بیایم
خودت انگشترت را در بیاور
به زحمت میدویدم دیر شد حیف
بریدند و بریدم دیر شد حیف
به پایم چادرم پیچید صدبار
حلالم کن رسیدم دیر شد حیف
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
عصرِ دهم است و کربلا خاموش است
زینب که به گردابِ بلا مدهوش است
شد باغِ گلِ یاس تمامی پَرپَر
خون از رگِ هفتاد و دو تن در جوش است
با نیزه روَد راسِ شهیدان تا شام
از عرش صدای زمزمِ چاووش است
گویا که شده محشر کبرا بر پا
بین منظره ی عرض و سما مخدوش است
از یک طرفی دامن طفلی می سوخت
از یک طرفی زمزمه ای در گوش است!
هر خیمه بسوزد ز شرارِ آتش
عصرِ دهم است و کربلا خاموش است
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم
خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم
در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد
در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم
بر روی تل، در غربتِ شام غریبان
ایکاش بودم در کنارت عمه جانم
تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی
مرهم برای حال زارت عمه جانم
جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی
دیدم گره خورده به کارت عمه جانم
مانند قلبت چند جای چادرت سوخت
در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم
چشم عمو عباسمان را دور دیدند
شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم
لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را
در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم
بین تمام داغ هایی را که دیدی
می سوزم از داغ اسارت عمه جانم!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
حرم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
در این دنیا دگر مانند من مضطر نمی آید
رسانید این خبر را بر سر آشفته روی نی
که خار رفته در پای رقیه در نمی آید
نمی دانم چه باید کرد کار خواهر تو نیست
میان دیده ی انظار بی معجر نمی آید
عقیقی از تو غارت رفته و خلخال هم از ما
به دست و پای اولاد علی زیور نمی آید
بیا آرام کن قلب ربابت را بگو بانو
رها کن فکر آن قنداقه را اصغر نمی آید
خبر بردن به لیلا از علی اکبر بود مشکل
خودت هر طور می خواهی بگو اکبر نمی آید
تو را هر طور باشد می برم آخر به جایی که
دگر نعل سُتوری بر تن بی سر نمی آید
سری را که به روی دامن زهراست جای او
تنور خانه ی خولی و خاکستر نمی آید
🔸شاعر:
#مهدی_جلالی
__________________________
🏴 اشعار #شام_غریبان
_________________
#حضرت_زینب
بابا حسین بعد تو دنیا تمام شد
رفتی و روزهای خوش ما تمام شد
آنجا که شمر آمد و بر سینه ات نشست
زینب شبیه شمع همانجا تمام شد
تو ظهر جان سپردی و رفتی عزیز من
اما غروب بود که دعوا تمام شد
نیز عمیق بود سه شعبه دقیق بود
عمر تو پیش دیده زهرا تمام شد
یادت که هست موی مرا شانه میزدی
باباحسین گیسوی زیبا تمام شد
باید رباب فکر جدیدی کند پدر
دیگر گذشت، دوره لالا تمام شد
بابا بیا به مردم این کوچه ها بگو
خلوت کنید وقت تماشا تمام شد
🔸شاعر:
#محمود_یوسفی
__________________________
مداحی_آنلاین_آه_از_آن_ساعتی_که_با_تن_چاک_چاک_مرحوم_کوثری.mp3
3.13M
#نوحه واحد یاسنگین شام غریبان
خدایا ، همه صحرا پرِ خونه
واویلا ، دیگه شام غریبونه
امشب شب فراق ، بین حسین و من
من ماندم و دگر ، یک عمرِ پر مَحَن
آه ، کو علمدار ، مانده تنها ، زینب زار
وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان (۲)
امان از ، غصه های بی شماره
افتاده ، پیکرای پاره پاره
رفته به نیزه ها ، راس حسین من
خون بارد از غمش ، از هر دو عین من
آه ، آهِ زینب ، روی نیزه ، شاه زینب
وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان
می بوسم ، رگهای گردن تو
می میرم ، از غم نبودن تو
رفته ز دست من ، دار و ندار من
امشب شده خزان ، باغ و بهار من
آه ، شد جسارت ، خیمه هامون ، رفته غارت
وای،ای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان
.
.
#خیمه_سوزان
خيمه ها مي سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بيماريم ،آتش پرستارم شده
ما كه خود از سوز دل،آتش به جان افتاده ايم
از چه ديگر شعله ها ،يار دل زارم شده
پيش از اين سقاي ما بودي ، اي علمدار حسين
امشب اما جاي او ،آتش علمدارم شده
اي فلك جان مرا هر چند مي خواهي بسوز
مدتي هست از قضا،دل سوختن كارم شده
جز غم ،امشب پيش ما يار وفاداري نماند
در شب تنهائيم ،تنها همين يارم شده
من كه شب را تا سحر ،بيخواب و سوزانم چو شمع
از چه ديگر شعله ها ،شمع شب تارم شده
بس كه اشك آيد به چشمم ،خواب شب را راه نيست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده
جز دو چشمم هيچكس ،آبي بر اين آتش نريخت
مردم چشمان من ،تنها و فادارم شده
گر گلستان شد به ابراهیم آتش ها ، ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
شعله های کربلا آتش به جانم زد ، حسان
آتشش از این جهت ابیات اشعارم شده
.
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
Nariman Panahi - Hame Montazeran (320).mp3
7.47M
همه منتظرن
مادرش برسه...
کاش صدای برادر
به خواهرش برسه...
مداحی شور مقتل
حاج نریمان پناهی
جانسوز 🖤
گلی گم کرده ام می جویم او را
به هر گل می رسم می بویم او را
گل من یک نشانه در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
اگر پیدا کنم زیبا گلم را
به آب دیدگان می شویم او را
گل گم کرده ات خواهر منم من
سرور سنه ات خواهر منم من
نشانی را گفتی جان خواهر
که دارد در بدن خواهر منم من
در آن دم زینب غم دیده ی زار
روان اشک از دو چشمان گهر بار
به سوی آن صدا شد زار و نالان
گل خود را بدید و کرد افغان
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕐 حدود ۱۲:۵۰ اذان ظهر
🏴 شهادت حبیب بن مظاهر!
🌹حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشتهاند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟»
به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
🌹امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕑 حدود ساعت ۱۴
🏴شهادت حضرت عباس(ع)
🌹عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. #عباس (ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»
🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورای ۲۱ مهرماه ۵۹ شمسی)
🕒 حدود ساعت ۱۵
🏴شهادت حضرت علی اصغر(ع)
🏴شهادت حضرت عبدالله(ع)
🌹امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
🌹امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
🌹در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمیکرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
#شب_یازدهم_محرم
#شام_غریبان #واحد #سه_ضرب
▪️نوحه شب یازدهم محرم
عالم همه محزون و پریشان حسین است
شام است ولی شام غریبان حسین است
از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
حسین حسین یا مولا
حسین اباعبدالله...
نازل شده قرآن همه در مطبخ خولی
یا کوفه پر از نغمۀ قرآن حسین است؟
دریا جگرش سوخته و آب شـده، آب
لبتشنۀ لعل لب عطشان حسین است
حسین حسین یا مولا
حسین اباعبدالله...
ای بـاد بـه زخـم تن اکبـر که رسیدی
آهسته بزن بوسه که این جان حسین است
زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
حسین حسین یا مولا
حسین اباعبدالله...
صحرای بـلا گشته پـر از لاله و ریحان
گلهاش همه زخم فراوان حسین است
در تشنگی روز جــزا چشمۀ کوثر
چشمیست که میگرید و گریان حسین است
حسین حسین یا مولا
حسین اباعبدالله...
✍حاج غلامرضا سازگار
*بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد*
*••🔆بِســمِاللهِاْلـرَحمٰـنِاْلـرَحیـمْ🔆••*
🌿••اِلهیعَظُمَالْبَلاءُوَبَرِحَالْخَفاءُوَانْکَشَفَالْغِطاءُ وَانْقَطَعَالرَّجاءُوَضاقَتِالاْرْضُوَمُنِعَتِالسَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُوَاِلَیْکَالْمُشْتَکیوَعَلَیْکَالْمُعَوَّلُفِیالشِّدَِّةِ وَالرَّخاءِاَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَالِمُحَمَّدٍاُولِیالاْمْرِ الَّذینَفَرَضْتَعَلَیْناطاعَتَهُمْوَعَرَّفْتَنابِذلِکَمَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْعَنّابِحَقِّهِمْفَرَجاًعاجِلاًقَریباًکَلَمحِالْبَصَرِاَوْهُوَ اَقْرَبُیامُحَمَّدُیاعَلِیُّیاعَلِیُّیامُحَمَّدُاِکْفِیانیفَاِنَّکُما کافِیانِوَانْصُرانیفَاِنَّکُماناصِرانِیامَوْلانایاصاحِبَ الزَّمانِاَلْغَوْثَاَلْغَوْثَاَلْغَوْثَاَدْرِکْنیاَدْرِکْنیاَدْرِکْنی السّاعَةِالسّاعَةِالسّاعَةِالْعَجَلَالْعَجَلَالْعَجَلَیااَرْحَمَ الرّاحِمینبِحَقِّمُحَمَّدٍوَآلِهِالطّاهِرینَــ••🌿
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشهی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمهشب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت
خیمهها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست
ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
==========================
🏴 اشعار #شام_غریبان
#گودال
==========================
#حضرت_زینب
سوی مقتل به زور سرنیزه
شاه را بی حبیب می بردند
تطمئن القلوب را آن روز
با غضب با نهیب می بردند
تا که دفنش کنند در گودال
تشنه را سمت شیب می بردند
سنگ انداختند جای لحد
از کفن بی نصیب می بردند
ماند عریان به خاک و خنجرها
جسم را از غریب می بردند
بدنی هم نماند پس با خود
نعلها بوی سیب می بردند
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
==========================
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
گفت بسم الله و نازل گشت عرش از روی زین
راویان گفتند افتادهست از سمت یمین
میزنندش آن کمانداران به تیر سهمناک
واین عربها دستهاشان پر ز سنگ سهمگین
امت پیغمبرند اینان که سنگش میزنند
این چنین از احمد مختار شد شرمنده دین
آنکه روزی جایگاهش سینهی محمود بود
حال بین مسلمین سر میگذارد بر زمین
عرشیان را نیست پروا از حوادث، پس چرا
چشم های خویش را بستهست جبریل امین
فضه آنجا بود اما لحظهی ذبح حسین
مادرش فریاد میزد یا امیرالمومنین!
این حسین توست: زیر نیزهی تیز سنان
این حسین توست: زیر چکمهی شمر لعین
این حسین توست: خلقی میکِشندش آنچنان
این حسین توست: جمعی میکُشندش اینچنین
این حسین توست: عریان روی خاک افتاده است
این حسین توست: رأسش را به روی نی ببین
از نجف برخیز و بنگر رشتههای گردنش
پاره شد در زیر تیغ خصم، یا حبل المتین
تکه های پیکر او زیر سم اسبهاست
پارهی پیراهنش در دست های آن و این
جسم بی سر را که جانی نیست بین پیکرش
خود دلیلش چیست پس این ضربههای آخرین
در هجوم بی امان کوفیانِ دزد و هیز
دخترانش را پناهی نیست غیر از آستین
دخترت بر روی خاک افتاد و دورش دشمن است
یا علی! برخیز هنگام عبا آوردن است
🔸شاعر:
#سید_محمد_حسین_حسینی
==========================
🏴 اشعار #شام_غریبان
==========================
#حضرت_زینب
عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشهی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمهشب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت
خیمهها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست
ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت
🔸شاعر:
#محمد_جواد_مطیع_ها
==========================
#نوحه قدیمی و سنتی بسیار زیبا
#حاج اصغر سعیدمنش
یکی از بهترین مداحان کشور و اصفهان در دهه ۵۰ و ۶۰ با صدای بینظیر و استثنایی حاج اصغر سعیدمنش معروف به شیشه بر بود که صدها نوای ماندگار از ایشان باقی ماند و این نوحه معروف یکی از صوتهای ماندگار ایشان میباشد.
روحش شاد
سبک : مران یکدم ساربان اشتر...
مران یک دم ساربان اشتر ناقه زینب رفته اندر گل!
بده ظالم مهلتی آخر زان که من دارم عقده ها در دل
مرا ناقه تا که بنشینم بر سر نعش شاه مظلومان
مران ناقه زان که من دارم از جفای شمر ناله و افغان!
مران ناقه که گویم من درد دل با این پیکر عریان
بیا ای مرگ تا شوم راحت زان به مرگ خود گشته ام مایل
بده مهلت تا بمانم من در کنار این پیکر بی سر!
از آن ترسم ساربان امشب آید و برد دستش از پیکر
ندارد چون طاقتی دیگر مادرم زهرا باب من حیدر
در این صحرا ای شترداران ماندم آسان و رفتم مشکل
شتربانان رحم بنمایید بر دل لیلا بر من مضطر!
که دارد او درد دل بسیار بر سر نعش نوجوان اکبر
چه سازم با مادر اکبر میکند هر دم خاک غم به سر!