نوحه روز یازدهم
هرگز کسی چون من تنِ بی سر نبوسید بوسیدم آن جایی که پیغمبر نبوسید
حیدر نبوسید زهرا نبوسید حتی نسیمِ صحرا نبوسید
وقتی که در دریای خون زینب شنا کرد لب را به رگ هایِ برادر آشنا کرد
گفت ای برادر کو رأس پاکت بینم چه سان من غلطان به خاکت
این سر که ریزد از لبش شهد حلاوت فردا به نوکِ نی کند قرآن تلاوت
با اینکه این سر مشکاتِ نور است مهمانسرایش کنجِ تنور است
موضوع: #روز_یازدهم
سبک: #یافاطمه_من_عقده_دل_وانکردم
شاعر: #شفق
زمزمه یا نوحه روز یازدهم محرم
مرا ز کویت حسینم به غمها می برند
ز خاک مقتل نظر کن که ما را می برند
می روم تنها حسین _ مانده دل اینجا حسین
یا حسین و یا حسین
شکسته بالم که باید بسوزم در قفس
چنان ز هجران بگریم که خون گردد نفس
هر چه داغت تازه شد _ گریه بی اندازه شد
یاحسین و یاحسین
برای زینب نمانده به جز نقش بجا
حسینم اینجاست چگونه روم از کربلا
کی شود این باورم _ جسمت اینسان بنگرم
یا حسین و یا حسین
نداده دشمن مجالم برد این قافله
به سوی راهی که جز اشک ندارد راحله
کودکان خسته جان _ همره اشک روان
یا حسین و یا حسین
به تازیانه ز جسمت جدایم می کنند
که دور از این وادی کربلایم می کنند
ای گل عطشان من _ می روم با صد محن
یا حسین و یا حسین
🗓 #تـقـویـم_شـیـعـــه ↯↯
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت1⃣
شام غریبان کربلا نخستین شب عزای خاندان پیامبر پس از شهادت سیدالشهداء علیهالسلام است
چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت
دختر امیرالمؤمنین علیهالسلام
شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیهالسلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود
❶ حرکت اسرا از کربلا
عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد
وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر ﷺ را بر شتران بیجهاز سوار کردند
و امام سجاد علیهالسلام را نیز با غل و زنجیر بر شتر سوار کردند
هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیهالسلام افتاد، لطمهها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند[1]
❷ تشکیل مجلس ابن زیاد
روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد
ابن زیاد اِذن عمومی داد تا مردم در مجلس
حاضر شوند
سپس سر مطهر امام حسین علیهالسلام را نزد او گذاشتند و او نگاه میکرد و تبسم مینمود و با چوبی که در دست داشت جسارت مینمود[2]
❸ حرکت اهل بیت امام حسین علیهالسلام به سوی کوفه
عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند
نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند
لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازههای کوفه نگه داشتند
هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد و بسان فرماندهای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد[3]
◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️
✍ منابع:
[1] مقتل الحسین علیهالسلام، صفحه۲۰۳
تاریخ طبری، جلد۴، صفحه۳۴۸
[2] ارشاد شیخ مفید، جلد۲، صفحه۱۱۴
در کربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی
اعلام الوری جلد۱، صفحه۴۷۱
[3] تذکرةالشهداء، صفحه ۴۴۵،۴۴۷
علیاکبر علیهالسلام "مقرّم" صفحه۹۴
#شب_یازدهم_محرم
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#شام_غریبان
متن روضه 1
🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است
🔸شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
🔸زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند
🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
🔸چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
🔸چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست..
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
(رايتها تلک الليله تصلي من جلوس)
منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641.
زبان حال خانوم زینب کبری است...
🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
🔸غریبی و اسیری چاره داره
🔸ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_
🕊﷽🕊
⚫️#روضه_اسارت
🔘#روضه_حضرت_زینب_س
▪️#دفتری_زینب_س 2
🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#السلام_علیک_یاام_المصائب_یازینب_یازینب_یا_زینب
⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری...
ایامی که بیبی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه...
وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت..
💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم
💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم
💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست
کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند...
با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند...
💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود
💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود
⬅️بیبی رو وارد شهر کوفه کردند....
خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه...
(چه خاطراتی)
مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری...
خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد..
(خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه)
💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود
💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود
💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود
⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن...
هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت...
هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید...
اینجا خونه باباش علی بوده...
این شهر بوی باباش علی میده...
این شهر بوی برادرشو میده....
این شهر بوی حسین میده...
همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است...
⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده....
اسیرو بی کس و تنها...
دستای بیبی رو بستن....
از بالا بام خاکستر میریزن...
سنگ میزنن...
💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست
♻️بگمو التماس دعا
♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا
⬅️یه وقت بیبی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر...
دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن...
زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت..
آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه......
امان امان امان
💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست
💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم
💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم
💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم
⬅️اینجا یه زبان حالی داره....
یه نگاه کرد به سر بریده عباس...
صدا زد عباسم داداش....
دادلش پاشو حال زینبو ببین...
ای غیرت الله ..
پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری....
زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید...
حالا ما بین نامحرماست...
⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره...
امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید...
نور چراغو کم کنید...
کسی قد و قامت زینبم رو نبینه....
داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم...
ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس....
🖤کوفه چه غوغایی شده
🖤زینب تماشایی شده
هرچقدر ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن......
یا حسین(معرفت)
معرفت بر ما عطا کن یا حسین
گوشه چشمی به ما کن یا حسین
ای عزیز فاطمه جان علی
جان ما از غم رها کن یا حسین
جان زهرا مادرت لطفی نما
حاجت ما را روا کن یا حسین
جان زینب خواهرت سلطان صبر
درد ما را خود دوا کن یا حسین
جان عباس آن علمدار رشید
قسمت ما کربلا کن یا حسین
(بیقراران) را نگه کن از کرم
معرفت بر ما عطا کن یا حسین
بیقرار اصفهانی
سینه_زنی و توسل به راوی دشتکربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده محرم به نفس حاجمحمدرضا طاهری •✾•
مقتل زنده ی کربلا بسته شد
دفترِ بهترین سجده ها بسته شد
یادگارِ کربلایی در مدینه شد فدایی
بعد از این نمی رسد از قبلهٔ دعا صدایی
امام اشک و عزا رفت
اسیرِ داغ و بلا رفت
به سوی خونِ خدا رفت
«علی علی وا اماما...»
هر کجا کودکی تشنه دید گریه کرد
بین حج در منا دشنه دید گریه کرد
دم به دم در این چهل سال ناله زدبه یاد گودال
از مقابلش نشد دور عکس پیکرِ لگد مال
تن پدر بی کفن بود
به زیر پا پیروهن بود
چه نیزه ای توی دهن بود
«علی علی وا اماما..»
خاطره دارد از غربت شهرِ شام
جای گُل سنگ و چوب آمد از روی بام
هر که محوِ کاروان شد گرم رقص و دف
زنان شد
منزل امام معصوم مجلس حرامیان شد
به تن لباسِ اسارت
به دل غمِ قتل و غارت
به خواهرش شد جسارت
«علی علی وا اماما..»
.
#روضه و توسل به راوی دشتکربلا امام سجاد علیه السلام به نفس حاجمحمدرضا طاهری
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین....
روضه ی حضرت زین العابدین سند محکمی است برای اونایی که میگن چرا انقدر ناله میزنیدچرا انقدر گریه می کنید؟
اومد گفت آقاجان! بس نشده انقدر گریه کردی.آب برات میارم وضو بگیری نگاهت به آب میوفته گریه می کنی. طفل شیرخواره میبینی اشک میریزی. بچه سه ساله میبینی گریه می کنی.با هر بهانه ای حضرت روضه درست می کرد.
حضرت فرمود: وای برتو! تو مکتب ما بزرگ شدی این چه سؤالیه می کنی مگه قرآن نخوندی؟یعقوب نبی میدونست پسرش برمی گرده فقط یه پیراهن خون آلود براش آوردن. انقدر در فراق یوسفش اشک ریخت که چشماش نابینا شد.من هیجده یوسفم رو جلو چشمام سر بریدن، هیجده یوسفم رو سراشون رو، رو نیزه زدن.
تو یادگار حسینی که کربلا دیدی
شبیه عمّه ی مظلومه ات بلا دیدی
"سری به نیزه بلند است"را شما دیدی
و غارت حرم و خیمهگاه را دیدی
دو چشم گریهی تو تا همیشه آباد است
در این سکوت تو صدها هزار فریاد است
برای گریه ات آقا اشاره کافی بود
همین که چشم تو بینَد سهساله، کافی بود
گلوی نازک یک شیرخواره، کافی بود
به آب دادن ذبحی نظاره، کافی بود
*امام سجاد میومد بازار قصابا میدید یه گوسفندی رو دارن ذبح می کنن. حضرت می فرمود:دست نگهدار، آیا بهش آب دادی یانه؟ میگفتن آقا چه سؤالیه میفرماید. رسم دین ماست مگه میشه ذبح رو آب نداد. یه وقت ناله میزد آره، هرچی بابای مظلومم صدا میزد آه جیگرم..کسی آب نداد...*
تو را به غصّه چهل سال مبتلا دیدند
به لحظهْ لحظهْ گریز تو کربلا دیدند
اگرچه عصرِ دهم قسمتِ تو غم گردید
که سایۀ پدرت از سرِ تو کم گردید
نصیب تو فقط آه و غم و اَلم گردید
زِ بارِ غصۀ یاران قَدِ تو، خم گردید
اگرچه تبْ نِگهت را زِ درد، تیره نمود
اما خدا برای امامت تو را ذخیره نمود
حضرت زینب فرمود:عزیز برادرم داری با خودت چیکار می کنی؟همچین که خیره خیره به ابدان قطعه قطعه شده نگاه می کرد. نوشتن حضرت زینب به دادش رسید..جان از بدن امام داشت مفارغت میکرد. این به داد رسیدن عمّه ی سادات فقط برای زین العابدین نبود. چند جا، جان امام رو نجات داده...
امیرالمؤمنین کنار بدن فاطمه داشت جوون می داد.وقتی داشت بدنش رو غسل می داد دستش رسید به بازوی ورمکرده ی زهرا..یه وقت دیدن حضرت زینب اومد جلو گفت: قربونت برم بابا! ما که جز توکسی رو نداریم.درد وبلات به جونم بابا!..
دیگه کجا ؟ ابی عبدالله کنار بدن علی اکبر هی می گفت:ولدی! هر چی می گفت ولدی صدای هلهله ها بیشتر میشد. نوشتن اینجا انگار حسین داشت جوون میداد.....*
سپه و کوفه وشام اِستاده
به تماشای شَه و شهزاده
شَه به روی پسرش افتاده
همه گفتند حسین جان داده
یه وقت دید زینب دست رو شونه اش گذاشت. داداش!
اینجا عمه ی سادات فرمود:باخودت داری چیکار میکنی. تو امام زمانی .حضرت سجاد فرمود:عمه جان مگه این بدن امام زمان نیست. فرمود: گویا اینها ما رو مسلمان هم نمیدونن.بدن شهدای ما روخاکهاست..
دلتْ ز داغِ اسارت غمِ فراوان داشت
دو پلکِ چشم ترِ تو همیشه باران داشت
همیشه خاطرِ تو یادی از شهیدان داشت
به سینه روضۀ مکشوف چون هزاران داشت
«یه دونه از روضه هاش اینه...
سه شعبه دیدی وتیر وگلوی اصغر را
تو تیغ دیدی و خنجر به روی حنجر را»
به نوک نی سر خورشید ماهِ قافله بود
نگاهبانِ سر شیر خواره حرمله بود
به دست و پای تو در این مسیر سلسله بود
غمی که کشته تو را شام بود وهلهله بود
شهادت ارث شما بود و اعـتبار شما
به ظلمْ سوی اسارت کـشید کـار شما
* از روضه های شام و تو راه شام که حضرت فرموده : هرکجا ما رو سوار بر ناقه های لَنگ کرده بودن همین که راه میرفت این شکنجه ی بچه ها بود. دست وپاهامون رو به زنجیر بسته بودن از همه بدتر سرهای شهدا رو مقابل این بچه ها گذاشته بودن. حضرت فرمود: تا بچه ها نگاه می کردن میومدن اشک بریزن با نیزه تو سراشون می زدن کسی جرأت نداشت گریه کنه. امام زمانم فرمود: من برای این روضه خون گریه می کنم.کدوم روضه آقا؟ فرمود: برا روضه ی عمه جانم زینب...
پشت دروازه ی ساعات همه رو نگه داشتن تا همه جمعشون تکمیل بشه. رقاصه هارو آوردن. یه عده دارن دست میزنن. یه عده بالا بامها رفتن سنگ میزنن.گفته بودن یه مشت خارجی وارد شهر کردن.
مگه روضه بالاتر از این میشه یه عده یهودی خاندان رسالت رو خارجی میخوندند. یه کسی توکوچههای یهودیا داد میزد هرکی عقده از علی داره بسم الله.. وقتشه.
این روضه روخود امام سجاد نقل کرده. فرمود:میگه دیدم یه پیر زنی اومد بالای بام با سنگ چنان نشانه گرفت سر بابام از رو نیزه شکست.میگه گفت خدا رو شکر خدا شما خارجیا رو رسوا کرد مرداتون روکشتن وزنهاتون رواسیر کردن. حضرت نگاه کرد دید غریبه نیست. حضرت فرمود بگوببینم قرآنخوندی ؟ بله خوندم، شماروبه قرآنچهمربوط؟ حضرت فرمود :به آیه ی تطهیر رسیدی؟گفت: بله! این آیه در شأن اهل بیت ِپیغمبره. فرمود:مرد! به خدا ما بچه های پیغمبریم. من به این خانواده ارادت دارم شما کی هستین ؟فرمود من علی ابن الحسین هستم .گفت تو پسر حسینی؟!بابات کجاست؟حضرت فرمود:سرت رو بالا بگیری بابام رومیبینی.... اون سری که داره قرآن میخونه سر بابای منحسینه.. تا اینخانواده رو شناخت گفت الهی قربونتون برم چیکار میتونم براتون بکنم ؟ حضرت فرمود: پول همرات هست؟بله آقا هست. گفت یه مقدار به این نیزه دارها بده بگو یا این سرها روجلو قافله ببرن،یا پشت سر قافله ، مردم به هوا دیدن این سرها یه وقت چشمشون به ناموس خدا نیوفته. دیدن حرف عمه سادات فرق میکنه.فرمود: بگو چند گام پیشتر آید که
چند بوسه بگیرم از آن گلو ی بریده ....حسین..
#نوحه_سینه_زنی_امام_حسین_ع
#ایام_اسارت
#سبک:هر کو نکند فهمی این کلک خیال انگیز
(ذکر مجلس یزید)
در مجلس نامحرم،بردند اسیران را
دیدند ستم ها و،هم طعنه ی عدوان را
رأس سبط پیغمبر،در تشت طلا دیدند
می خواند در آن حالت،آیه ای ز قرآن را
گفتا به یزید دون،یابن الطلقا زینب
این گونه دهی اجر،خاتم رسولان را
کشتی تو حسینش را،تشنه لب کنار آب
با چوب مزن ظالم،تو این لب و دندان را
او زاده ی زهرا و،سبط مصطفی باشد
منمای دگر بر او،این ظلم فراوان را
بر آل رسول الله،کردند ستم افزون
در خرابه جا دادند،زن ها و یتیمان را
الغرض مقدم گفت،یک قطره ز اقیانوس
لب تشنه چرا کشتند،سرور شهیدان را
زمینه:
ای تشنه لب عطشان،مظلوم حسینم وای
روضه و توسل جانسوز _ ویژه اسارت وحضرت زینب کبری سلام الله علیها _کربلایی حنیف طاهری
*السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ وَلیِ اللهِ المُعَظَّم ،السَّلامُ علیکِ یا عَمَّةَ وَلِیِ اللهِ المُکَرَّم السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب، السَّلامُ علیکِ یا مَن ظَهَرَت مَحَبَّتُها لِلحُسَینِ المَظلوم،فِی مَوارِدِ عَدیدةٍ وَ تَحَمَّلَت المَصائِبَ المُحرِقَةَ لِلقُلوبِ مَعَ تَحَمُّلاتٍ شَدیدَةِ، السَّلامُ علیکِ أَیَّتُهَا البَعیدةُ عَن الأَوطانِ"سلام بر اون خانومی که از خونه اش دور افتاد" السَّلامُ علیکِ أَیَّتُهَا الأَسیرَةُ فِی البُلدان"سلام به اون خانومی که شهر به شهر به اسارت رفته" السَّلامُ علیکِ أَیَّتُها المُتَحَیِّزَةُ فِی خَرابَةِ الشّام السَّلامُ علیکِ أَیَّتُها المُتَحَیِّرَةُ فِی وُقُوفِکَ عَلی جَسَدِ سَیِّدِ الشُّهَداءِ، وَ خاطَبَتِ جَدَّکِ رَسولَ اللهِ (صَلّی الله علیهِ وَآلِهِ) بِهذا النِّداءِ: صَلَّی عَلیکَ مَلیکُ السَّماءِ هذا حُسَینٌ بِالعَراءِ مَسلُوبُ العِمامَةِ وَ الرِّداءِ مُقَطَّعُ الأَعضاءِ وَ بَناتُکَ سَبایا وَ إِلَی اللهِ المُشتَکی....*
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری؟
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه می خواهی همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا می زد
حدود ساعت سه ، جان من می رفت آهسته
برای غرق در دریا شدن می رفت آهسته
* شب شهادت چه خانومیِ؟ بین یه مشت حرومی برادر داره میره،دیگه محرمی براش نمونده،تا قبلش هی می گفت:کجا میخوای بری؟مارو به کی میسپاری؟ ابی عبدالله زینب رو آرام می کرد،تا دستش رو گذاش رو قلب زینب..زینب گفت:برو قربونت برم،ولی زینب داره نگاه می کنه...*
بخوان! آهسته از این جا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من
✍شاعر:سید حمیدرضا برقعی
*عبدالله چند باری سئوال کرد از کنیز،حالش چطوره؟بهتر شده؟چند وقتِ لب به آب و غذا نمیزنه، نگاه کرد به عبدالله بن جعفر،گفت:آقا خیلی حالش خرابه، هر کاری می کنیم آروم نمیگیره،عبدالله ثروتمند بوده،یه روز نشست مقابل زینب،خانوم! بریم یه باغی یه بستانی حالت بهتر بشه،خیلی اصرار کرد خانوم قبول کرد،اومدن باغ و بستان،یه لحظه نگاه کرد دید زینب کنار جوی آب نشسته،هی به این آب نگاه میکنه،خانوم!چی شده؟اومدیم اینجا آروم باشیم،دیگه دست از گریه بردار..عبدالله! چه کنم دست خودم نیست، آب می بینم یاد حسین می افتم..لباش به هم می خورد،هی می گفت:جیگرم میسوزه...گلارو می دید گریه می کرد،عبدالله! همه گلام رو کربلا پرپر کردن...*
فراق بعد تو با هیچ عاشقی دیگر
چنانکه با دل من کرده است تا نکند
به روی شانه هر کس جنازه ای دیدم
نشد که خواهر تو یاد بوریا نکند
*شب شهادتِ،شب عاشورایِ زینبِ،امشب جا داره بگم:حسین این کشته منو....*
تو زنده بودی من هر چقدر ناله زدم
نشد که رأس تو را از بدن جدا نکند
#نوحه_سینه_زنی_ایام_اسارت
#حضرت_زینب_س
#دهه_دوم_محرم
#سبک:ای حسرت جان و تنم تنها دلیل بودنم
سوي شامم مي برند اين كوفيان با شور و شين
اي زمين كربلا جان توو جان حسين
🔳آه و واويلا
اي زمين كربلا بوديم ما مهمان تو
نه دمی خورديم ز آب و نه جویی از نان تو
🔳آه و واويلا
ای زمین کربلا ، من شام ویران می روم
جان من اینجاست و من با جسم بی جان می روم
اي زمين كربلا جان تو جان حسين
آفتابت ای زمین امروز بس سوزان بود
جسم مجروح حسین روی تو عریان بود
كاش در اين دم بدي يك سايه بر اين آفتاب
تانسوزد جسم عريان حسينم زآفتاب
🔳آه و واويلا
اي زمين كربلا لب تشنه بوديم ميهمان
تشنه اش مپسند و آبي بر گلوي او رسان
اي زمين كربلا جان تو وجان حسين
🔳آه و واويلا
پیكرش آغشته بر خون است و در خاكش نكن
چون نسيم آيد به زير خار و خاشاكش نكن
اي زمين كربلا جان تو جان حسين
اين تن صد پاره اش افتاده بر روي زمين
طاقت جور و جفا ديگر ندارد بيش از اين
ما كه رفتيم اي زمين امشب حسين تنها بود
اي زمين باشد حسينم عين و اكبر نور عين
نور عينم را جدا نگذار ازحسينم
پيكر عباس مجروح است و زخمش بی تاب
حيف اين گل مي شود پژمرده ميان افتاب
ما كه رفتيم اي زمين كربلا جان تو جان حسين
روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه و ایام اسارت خاندان آل الله به نفس حاج احمدسلطانی •ೋ
"صَلَّ اللّه عَلیکَ یا مظلوم یا اباعبدالله"
"اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّة اِبنِ الحَسَن، آجَرَکَ الله فِی مُصیبَتِ جَدِّک "
با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه هایِ عزا گریه می کنی
ما با گناه، اشکِ تو را در می آوریم
از سوزِ بی وفاییِ ما گریه می کنی
ای صاحبِ عزا، تو به این روضه هایِ ما
می آیی و بدونِ صدا گریه می کنی
گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاهی
در مشهدِ امام رضا گریه می کنی
*هر جا رفتی مارو هم دعا کن...*
بر کُشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغِ سید الشهدا گریه می کنی
*امام زمان در زیارت ناحیه مقدسه فرمود:" بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما" اینقدر برات گریه میکنم، تا از چشام خون بباره..*
این روزها به حالِ دلِ زینبِ اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی
بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی
حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه می کنی
#شاعر وحید محمدی
*هم ناله شو با حجت بن الحسن، گریه کن برا اون کاروانی که سرها رو جلوتر می بردن، سرها رو بالای نیزه ها می چرخوندن، اینقدر دلِ عمه ی السادت رو خون کردن...*
سری به نیزه بلند است در برابرِ زینب
خدا کند که نباشد سَرِ برادرِ زینب
*همه ی این صحنه هارو امام سجاد داره مشاهد میکنه، وقتی رسیدن کوفه، کوفیا همه میشناختن زینب رو که دخترِ امیرالمؤمنینِ، خدا نیاره بری جایی که بشناسنت، حُرمت نگه ندارن...
گفت: داداش! یه نگاهی کردم، دیدم این زن هایی که دورم ایستادن دارن غریبیِ مارو تماشا میکنن، یه روز شاگردام بودن، یه روزی شاگردایِ درسِ قرآنِ خودم بودن...
امام سجاد نگاه می کرد، این اُسرا رو مثلِ اُسرایِ تُرک و روم می بردن... "بازتر از این نمی تونم برات بگم، فقط همین رو بگم ناله بزن، با آستیناشون سرها رو می گرفتن... "*
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم
من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم
کسی نمانده برایم غریب میمیرم
کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم
کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد
کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد
*غلامش سئوال کرد، آقاجان! چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: والله ندیدی چه بلایی سَرِ ما آوُردن، بعد ازاینکه بابام رو بینِ گودال کشتن، عمه هام رو به اسارت بردن، دستاشون رو بستن، بینِ این شهرها می گردوندن، همه مارو تماشا میکردن...*
قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم
نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم
چگونه با که بگویم، غروب غمگین است
غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است
من اشکِ بی کَسیِ خیمهگاه را دیدم
میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم
که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست
به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست
حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند
تمامِ نیزه به دوشان پِیِ سرش بودند
به یک طرف به جگر شعله خواهرش میزد
به یک طرف به سر و سینه مادرش میزد
چگونه با که بگویم غروب را دیدم
به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم
#شاعر : حسن لطفی
*رفقا! اینا یه دردِ، اما اونی که از آقا سئوال کردن:آقاجان! کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ فرمود:" اَلشام، اَلشام، اَلشام..." آخه شامی ها یهودی خیلی دارن، خیلی هاشون دین ندارن، اینقدر به عمه جانم خندیدن...دیدم دارن با سنگ میزدنن، خاکسترِ آتش می ریختن، ساعت ها دَمِ دروازه ی شام مارو معطل کردن، آخه داشتن شهر رو آذین می بستن، جارچی هاشون جار میزدن: یه عده خارجی دارن میآرن... حسین…."بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفِ الْغَرِیب،یا قَتیلَ الله، یٰا اَباعَبدِالله...*
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین…
*بِأسمِکَ العظیمِ الاَعظم،بحق آقامون حجت ابن الحسن، یا الله…فَرَج امام زمان برسان..دستایی که به سویت بلند شده خالی بر نگردان…سلامتی و تعجیل در ظهور حجت ابن الحسن صلوات بلند بفرستید….*
روضه و توسل به راوی دشتکربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده محرم به نفس حاج محمود کریمی •✾•
تمام عمر با گریه عجین بود
تمام عمر هرلحظه حزین بود
سِلاحش گریه بوده در نبردی
که در راهِ دفاع از جانِ دین بود
سبکتر از فرشته، بال میزد
پر پرواز او، اشک وزین بود
نشان مهربانی با ضعیفان
به روی شانههایش چون نگین بود
دعاهایش برای اهل تقوا
همیشه اوّلین و آخرین بود
صحیفه، شرح الفت با خدا و
فرار از دست ابلیس لعین بود
امیرِ نَفْس، در بالاترین وجه
سرآمد بر تمام مؤمنین بود
غلامش إذن باران داشت وقتی
که او در عرش، سجّادهنشین بود
ملائک، مستمندان نگاهش
امام آسمانها و زمین بود
قنوتش، وصلِ عرش و فرش میکرد
جهان در دست زینالعابدین بود
چهل سال آه، جانِ نازنینش
دچار زخمهای سهمگین بود
شهیدِ زخم عاشوراست مولا
شهیدِ روضهی باباست مولا
چهلسال است آقا داغدار است
چهلسال است چَشمش بیقرار است
چهلسال است که تقویمِ این مرد
تمامِ فصلهایش بیبهار است
ستون آسمان و جانِ دنیا
ولی در تنگنای روزگار است
پس از کربوبلا و قتلگاهش
همیشه چَشمهایش اشکبار است
هنوز از هتک حرمت در اسیری
دچار زخمهای بیشمار است
عبورش از دلِ بازار، سخت است
چه رنجی در ضمیرش، یادگار است
*به امام سجاد گفتن آقا مختار خروج کرده قتله ی کربلا رو داره میگیره به سزای عملشون میرسونه. فرمود: بگید ببینم از حرمله چه خبر؟ هرموقع او روگرفتن به من اطلاع بدید ما از عزا دربیاییم...*
چهلسال است خود را میکشاند
شهید زندهی چشمِ انتظار است
گذشته سالها امّا هنوزم
شبیه روز اوّل، داغدار است
برایش آب و نان و خاک، روضه است
همانگونه، حصیر و گوشواره است
اسیر کوفهای شد که برایش
علی کشتن به نوعی افتخار است
ندیده تاکنون چَشمانِ غیرت
از اینها بانویی را در اسارت
*امام سجاد علیه السلام تو بازار تشریف میبردن دید یه قصابی میخواد گوسفندی رو ذبحکنه. به قصاب فرمود:بگید ببینم آیا به اینحیوان آب دادین یا نه؟ آری آقاجان!رسم دین ماست شما یاد ما دادین. آری این ذبح سیراب شده .آقا شروع کرد ناله زدن.قصاب گفت آقا من حرف بدی زدم؟حضرت فرمود:نه! بابای غریبم رو با لب تشنه شهید کردن...
.
.
#حسین_جانم
هر که بر گردانْد رو از راه تو گمراه شد
آنکه دورت گشت، در چشمانِ تو دلخواه شد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
اگر تلاشهای امام سجاد علیهالصّلاةوالسّلام نبود، شهادت امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ضایع شده بود و آثار آن نمیماند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم۱۳۷۲/۰۴/۲۳
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
حضرت فرمود بگوببینم قرآنخوندی ؟ بله خوندم، شماروبه قرآنچهمربوط؟ حضرت فرمود :به آیه ی تطهیر رسیدی؟گفت: بله! این آیه در شأن اهل بیت ِپیغمبره. فرمود:مرد! به خدا ما بچه های پیغمبریم. من به این خانواده ارادت دارم شما کی هستین ؟فرمود من علی ابن الحسین هستم .گفت تو پسر حسینی؟!بابات کجاست؟حضرت فرمود:سرت رو بالا بگیری بابام رومیبینی.... اون سری که داره قرآن میخونه سر بابای منحسینه.. تا اینخانواده رو شناخت گفت الهی قربونتون برم چیکار میتونم براتون بکنم ؟ حضرت فرمود: پول همرات هست؟بله آقا هست. گفت یه مقدار به این نیزه دارها بده بگو یا این سرها روجلو قافله ببرن،یا پشت سر قافله ، مردم به هوا دیدن این سرها یه وقت چشمشون به ناموس خدا نیوفته. دیدن حرف عمه سادات فرق میکنه.فرمود: بگو چند گام پیشتر آید که
چند بوسه بگیرم از آن گلو ی بریده ....حسین..