#روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج‌مهدی صالحی کرمانی•✾• شب شددیدم عده ای کنیز اطراف یه خانم مجلله ی رو گرفتن دارند میارن. بی بی زینب تا چشمش افتادبه این‌خانم بلند شدند رفتن بین بچه ها نشستن چادر رو صورت کشیدن. الهی بمیرم برات زینب. کار به جایی رسیده بود با دستشون صورتشون رو پوشانده بودن الله اکبر هنده آمد روی کرسی مخصوص که گذاشته بودند نشست اما دیدند بر خلاف دیگران که بهشون زخم زبان میزدن این خانم شروع کرد دلداری دادن از خدا گفتن از زمان قضاو قدر گفتن حرفاشو زد رو کرد بعدرو‌کرد به خانوما، خانم ها بزرگ تر شما کیه؟ یه چندتا سوال ازش دارم بی بی زینب رو نشونش دادن. یکی گفت: عمه جان! خانم ادب داره جوابشون رو بدید. جواب ابن زیاد رو زینب نمی داد. یزید با اون همه شکوه وجلالی که براخودش درست می کرد بی بی فرمودند: من اصلا ننگم میاد با تو حرف بزنم. دنیا من رو کشونده اینجا با تو روبه رو شدم من ننگم میاد با توی یزید حرف بزنم.. دختر علی است، دختر حضرت زهراست... اینجا گفتند: خانم جان این خانم فرق می‌کنه جوابشون رو بدین. رو کرد به بی بی زینب... خانمِ اسیر! بگو بدانم شما از کدام شهر و دیارید؟ بی بی فرمودند: ما از مدینه ی پیغمبریم.هنده تا نام رسوالله و مدینه را شنید ادب کرد از روی کرسی بلند شد نشست روی خاکای خرابه صدا زد: خانم! اسم مدینه رو بردی من چندسال تو مدینه بودم خاطرات خوبی دارم، دوستان خوبی دارم، بگو بدانم شما از کدام محله ی مدینه هستید؟ بی بی فرمودند: ما از محله ی بنی هاشمی هستیم. هنده خوشحال شد یعنی میشه این خانم زینب من رو دیده باشه؟! یعنی میشه این خانم از حسین به من خبری بده !؟صدا زد خانم! بگو بدانم آیا خانه ی مرتضی علی و زهرا را می‌شناسی؟ گفت: بله!... چقدر هنده خوشحال شد. گفت: خانم آیا بچه های زهرا رو میشناسی؟ فرمودند: بله! از کدامشان سوال میکنی؟ صدا زد: خانم! بگو بدانم آیا حسینِ زهرا را میشناسی؟فرمودند: بله، هنده حسین رو خوب میشناسم. اما یه سوال دیگه کرد دیگه بی بی زینب نتونست جواب بده آنچنان گریه ای سر داد تمام خرابه ضجه و ناله شد. اومد جلوی بی بی صدا زد: خانم مگر زینبِ من طوری شده؟ مگر از بی بی ام زینب خبری داری؟ چادر رو کنار زد بی بی، صدا زد هنده حق داری نشناسی بخدا من زینبم! آنچنان هنده تو صورت خود زد کاش کور شده بودم نمی دیدم خانم به من گفتن اسرای خارجی اند. شما کجا؟ اسیری کجا؟ شما کجا؟ خرابه ی شام کجا؟ حسین از دست ما می‌رفت اگر زینب نمی آمد ... نوا از نینوا می‌رفت اگر زینب نمی آمد ↫

روضه زیبای حضرت رقیه س به زبان زیبای آذری گریز به عشق دردانه حسین (ع) ،حضرت رقیه (س) مرحوم شب خیز . عشق حکم ایلوب حسینون گوشه ویرانه ده جان ویرن قول باغلی بیر قربانینین قربانیم . بیر گهر دفن ایلیوب ویرانه ده تقدیر الی حشره تک اول گوهر دردانه نین حیرانیم عالم و آدم بو دُرّون عشقینه دیوانه دور تک نه من عالم آرا مجنون اول دردانیم . اهل دنیایه ئوز عشقون عاشقانه گوستروب سویلدی شهزادیم چون ساکن ویرانیه م هر ایکی دنیاده ئوز عشقیم سرافراز ایلدی خاکسار کوی عشقم ، عشق سرگردانیم . نوبهار عمریمی عشقیمده پاییز ایتموشم داغدار اولسامدا ایندی زینت گلخانیه م تاج کرمنا بنی آدم قویوبدور باشیمه حضرت جانان اودور اوز جانمون سلطانیم . دامنیمدن صدقیله هرکیم جهاندا وورسا چنگ حاجتین قیلام روا چون درگه شاهانیم شاعر آل محمددور بو شب خیز حقیر افتخار ایلر که روح القدسیله هم خانیم . مفتخر قیلسا خانم دربارینه دربانلیقا فخر قیلام عالمه گور من کیمون دربانیم ای خانم لطف ایت قونوم درگاهیوون ایوانینه بیر کبوتر تک نچون محتاج آب و دانیم

🦋خدا علامه طباطبائی را رحمت کند. یک کسی خدمت علامه رفته بود. گفت: آقا من وقت ندارم بنشینم و حرف گوش کنم و بخوانم. سرپایی به من بگو اسلام یعنی چی؟ مرحوم علامه لبخندی زدند و گفتند: اسلام یعنی رحمانیت و رحیمیت. با همه مهربان باش. با بندگان خوب خدا و مؤمنین رحیم باشد با همه رحمان. کل اسلام یعنی این.🪴 فرمول👇 🦋تقرب به خداوند بدون جذب این دو اسم ممکن نیست. در راس تمام اسم های خداوند، این دو اسم است، رحمان و رحیم نمی‌شود کسی مومن باشد اما مهربان نباشد عصبی باشد، زود به هم بریزد. 🪴 https://eitaa.com/Arbabhosyn

فردی نزد پیامبر صل الله علیه و آله آمد و عرض کرد: همه‌ کارهای بد را انجام داده‌ ام آیا راه توبه برایم هست؟ حضرت فرمود: والدینت زنده‌ اند؟ عرض کرد پدرم زنده است. پیامبر فرمود برو و به‌ پدر نیکی کن وقتی‌ رفت حضرت فرمود ای کاش مادرش زنده بود! اگر مادرش زنده بود و به او نیکی می کرد، زودتر آمرزیده میشد منبع: بحار الانوار ، جلد ۷۴ ، ص ۸۲ https://eitaa.com/Arbabhosyn

‏هر آدمی شكل خودشه. ‏برچسب بد و خوب نزن رو آدما. ‏اگه ميتونی به همون شكل دوستش داشته باش، اگه نميتونی بی دلخوری ، بی قضاوت بذارش كنار https://eitaa.com/Arbabhosyn

سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم مشتی خاک که ممکن بود خشتی باشد در دیوار یک خانه یا سنگی در دامان یک کوه یا قدری سنگ ریزه در انتهای یک اقیانوس شاید خاکی از گلدان‌ یا حتی غباری بر پنجره اما مرا از این میان برگزیدند : برای نهایت، برای شرافت، برای انسانیت و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای: نفس کشیدن ، دیدن ، شنیدن، فهمیدن و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید من منتخب شده ام: برای قرب، برای رجعت ، برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به انتخاب ، به تغییر ، به شوریدن ، به محبت وای بر من اگر قدر ندانم خدایا بابت همه نعمت هایی که به من عطا کردی تو را شکر می گویم https://eitaa.com/Arbabhosyn

‍ #امام_حسین_ع #واحد #ترکی قاره پرچمون روحیمه صفادی ذره تربتون دردیمه دوادی ذکر یاحسین روحیمی دیریلدر مجلس غمون عین کربلادی صفای ذکر آقام کرانه سیزدی جهان عشقیم بیلون فسانه سیزدی اولماسا ذکری اورک بهانه سیزدی یاثارالله . اشک عزایه قوربان یاثارالله . شور و نوایه قوربان یاثارالله . کرب و بلایه قوربان یاثارالله . کرب و بلایه قوربان 3 یاحسین . روحیمون ریحانی کربلا . دردیمون درمانی یاثارالله . کرب و بلایه قوربان 3 ##### قاره کوینگون شانیمی اوجاتدی نفس سرکشی خوابیدن اویاتدی بندگی سیزه ای عزیز زهرا طعم معرفت زندگیمه قاتدی صفای جنت نه قصر و نه پریدی بهشت عاشق قاپوندا نوکریدی بهای جنت دلبره یاوری دی یاثارالله . کرب و بلایه قوربان 3 یاحسین . روحیمون ریحانی کربلا . دردیمون درمانی یاثارالله . کرب و بلایه قوربان 3 ##### کربلاده کاش همدمون اولیدیم دردیوه شریک محرمون اولیدیم غصه چکوب یاورون اولیدیم یاره باغلیوب مرهمون اولیدیم غلام کوی امیر عالمینم مست ولایت خمار شور و شینم تمام عمروم سینه زن حسینم یاثارالله . کرب و بلایه قوربان 3 یاحسین . روحیمون ریحانی کربلا . دردیمون درمانی یاثارالله . کرب و بلایه قوربان 3

💠 هدیه امام حسین علیه السلام به امیرکبیر ▫️ مرحوم آیت الله اراکی درباره شخصیت والای میرزا تقی خان امیرکبیر فرمود: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: هدیه مولایم حسین است! گفتم: چطور؟ ▫️ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد. آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.

حرکت اسرا به طرف شام بلا..... السلام علی قلب الزینب الصبور شهادت سرلشگر خلبان عباس بابایی شادی روح شهدا صلوات

♦️به این پاهای خسته مدیونیم سنگر را خوب پاسداری کنیم. یادی کنیم شهدا را با صلواتی بر محمد آل محمد