|⇦•شب شبِ عشق شب نور ..
#مدح و توسل ویژۀ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
تقدیم به همۀ مادران سرزمینمان
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
شب شبِ عشق شب نور شبی بالاتر
شبی از صبح ملاقاتِ خدا زیباتر
از دلِ عرش شبِ حادثه پیغام رسید
حاصلِ سیبِ بهشتی به سرانجام رسید
جبرئیل آمده پیداست که او خوش خبر است
کوثر آورده و یا سورۀ قدری دگر است
آمد از عرش که نازل بکند کوثر را
سورۀ آمدنِ مادرِ پیغمبر را
یا محمد غم دورانِ یتیمی سر شد
ابتر آن است که محروم از این کوثر شد
هرچه خیر است در عالم همه دادیم به تو
غم به دل راه نده فاطمه دادیم به تو
فاطمه کیست که اسرار به او گفته شده
توبۀ آدم از این نام پذیرفته شده
سوره ها بی نفسِ فاطمه تفسیر نداشت
یا اگر داشت دگر آیۀ تطهیر نداشت
برکت اوست که اسلام دوام آورده ست
کیست جز او که به دنیا دو امام آورده ست!
نسل در نسل علی نورِ امامت با اوست
صحنه گردانیِ فردایِ قیامت با اوست
او که از آسیه و مریم و حوا سر بود
دستش آیینه ای از بوسۀ پیغمبر بود
به خدا میرسد آن راه که در پیش گرفت
عالمی را خبرِ رختِ عروسیش گرفت
او که آزاد شود بنده زِ گردنبندش
در صف حشر شفاعت بکند لبخندش
به فقیران و اسیران برسد افطارش
و به فریادِ دلِ ما _ فتمت من نارش
هرکجا او برود ، نور و حیا آنجایند
در تماشایِ حجابش همه نابینایند
بر بلندایِ یقینش دلِ شک میسوزد
سر سجاده ی او بالِ ملک میسوزد
عرش را هر شب از عطرِ نفسش پر میکرد
به نمازش که خداوند تفاخر میکرد
خشت بر خشت اگر خانه ی او از گل بود
در جهازش ولی از عشق هزاران دل بود
خانه ای را که نیامد به جهان تکرارش
غرقِ تسبیح خدا بود در و دیوارش
خانه ای را که ملک سجده به بامش میکرد
مصطفی اول هر صبح سلامش میکرد
تشنه لب آمده ام تا که دریا برسم
همه را گفتم و گفتم که به اینجا برسم
احترام دلِ زهرا به همه واجب بود
او فقط کفو علی ابن ابیطالب بود
فاطمه کیست، نه افسانه و نه آمال است
این همه فیض فقط حاصل هجده سال است
ظلمت کفر از این نور به تشویش گذشت
فاطمه در ره مولا زِ جوانیش گذشت
او جوان بود ولی پیر خرد در بندش
گشته ام نیست نگردید پی مانندش
آن زمان که همه پیران به ره کج رفتن
و به بیراهه به جای سفرِ حج رفتن
یک جوان بود که جبرانِ خطای همه بود
یک نفر پای علی ماند که او فاطمه بود
مثلِ زهرا کسی اینقدر دلش محکم نیست
انقلابی تر از او در همۀ عالم نیست
چهارده قرن گذشته ست از این دست به ما
انقلابی که به پا کرد، رسیده ست به ما
این چهل سال دمی راه به ما بسته نشد
فاطمه لحظه ای از گفتنِ حق خسته نشد
مومن آن است که در عشق حماسی باشد
خنده و گریۀ عشاق سیاسی باشد
انقلاب از پی تجدید نظر هرگز نیست
غیر خونِ شهدا هیچ خطی قرمز نیست
خونِ اولادِ علی در رگ ایرانی هاست
کشورِ فاطمه لبریزِ سلیمانی هاست
این مسیریست که در پیشِ نگاهِ همه است
حاج قاسم شدن از پیرویِ فاطمه است
نوبتِ نسلِ جوان است نفس تازه کند
خویش را در همه آفاق پر آوازه کند
عرصه هر بار که شد تنگ جوان ها بودن
مغز فرماندهی جنگ جوان ها بودن
همچنان سبز و برومند جوان ها هستند
عده ای نیز ببینند جوان ها هستند
طی این مرحله از راه توان میخواهد
بارِ مسئولیت امروز جوان می خواهد
برگِ رایِ تو اگر زینت ایران باشد
مجلس ما پس از این مجلسِ خوبان باشد
فاطمه آمد و الگویِ جوان داد به ما
او جلودار شد و راه نشان داد به ما
ما در این راه مسیری به خدا میجوییم
آخرین بیت زِ دلتنگیِ خود میگوییم
عمرِ ما رفت بگو فرصت دیدار کجاست
ای نسیم سحر آرام گه یار کجاست
«بهشت مصطفی»
باز عالم چون بهشتی خرم است
از چه یارب این صفا در عالم است
ملک هستی نقش زیبایی گرفت
آسمان هم نور زهرائی گرفت
ماسوا گلبوی تقوی یافته
روشنی از نور زهرا یافته
به خدیجه اسوه صبر و یقین
بانوی اسلام و ام المومنین
حق عطا فرموده از پا تا سرش
خوانده احمد بضعه، یزدان کوثرش
خلقت او افتخار انبیاء
عصمت او افتخار اولیاء
☰☰☰☰☰✬✬☰☰☰☰☰
خانه اش سرچشمه ی امیدها
دامنش تابشگر خورشیدها
فاطمه محبوبه پروردگار
فاطمه محبوبه دارالقرار
هستی عالم همه از هست او
بوسه می زد مصطفی بر دست او
در حیا و در عفاف و در وقار
بانوان را او بود آموزگار
هر که راه او به خرسندی گرفت
در دو عالم آبرومندی گرفت
مکتب او منشا آزادی است
ای موید اهل دل را هادی است
سیدرضا موید
اشعار ناب به مناسبت ولادت حضرت زهرا
«پرده عصمت »
البشارت که عیان مهر فروزان آمد
ظاهر از پرده عصمت رخ جانان آمد
سر زد از برج نبوت مه رخشنده دین
روشن از نور رخش عالم امکان آمد
دختر ختم رسل هادی گل شاه رسل
از پس پرده عیان چون مه کنعان آمد
دسته دسته ملک از عالم بالا به زمین
بهر دیدار رخش خرم و خندان آمد
عزت و فضل و شرافت بنگر ز امر خدا
سوی زهرا ز جنان حوری و غلمان آمد
ساره و آسیه و مریم حورا ز بهشت
از پی خدمت آن زهره تابان آمد
آن چنان نور رخ دخت نبی جلوه نمود
که قصور همه مکه نمایان آمد
نه همین مکه منور شده از طلعت او
ز سما تا به سمک یکسره رخشان آمد
شده از مکه همان نور نمایان که به طور
سالها در طلبش موسی عمران آمد
بهر این نور که در صلب خلیل اللَّه بود
نار نمرود به یک باره گلستان آمد
گر نبردی به زبان نوح نبی نامش را
کی نجات از یم و گرداب و ز طوفان آمد
یوسف مصر گر این نام نبردی به زبان
کی نجاتش ز چَه و گوشه ی زندان آمد
چون نباشد ز ازل تا به ابد همتایش
همسرش شیر خدا سرور مردان آمد
زین دو دریای فضیلت که بهم شد واصل
یازده گوهر رخشنده بدامان آمد
به همین ام ابیها نبی اش خواند ز حق
ام فضل ام الکتاب ام امامان آمد
شب مولود مهین دخت محمد باشد
عرش پر نور شد و فرش چراغان آمد
تا که تبریک بگوید به جهان شیعه او
(کربلائی) ز شعف شاد و غزلخوان آمد
نادعلی کربلایی
شعر تولد حضرت زهرا س
«خورشید عشق»
باغ هستی بی صفا می شد اگر زهرا نبود
عطر گل از گل جدا می شد اگر زهرا نبود
تیره گی در اولین برخورد با خورشید عشق
چیره بر آیینه ها می شد اگر زهرا نبود
ارتزاق آفتاب از روی عالمتاب اوست
این جهان ظلمت سرا می شد اگر زهرا نبود
ابرهای کفر آلود از نسیم فتنه ها
در هوای دل رها می شد اگر زهرا نبود
در دل امواج طوفان زای اقیانوس دهر
فلک دین بی ناخدا می شد اگر زهرا نبود
نصرت حق در بر کفر از فداکاری اوست
کفر حق را رهنما می شد اگر زهرا نبود
قامت یکتا پرستانی همانند علی
زیر بار غم دو تا می شد اگر زهرا نبود
پهلویش بشکست تا بتخانه را در هم شکست
سامری صاحب لوا می شد اگر زهرا نبود
گر چه خود شد پر پر اما داد بر قرآن حیات
محو دین مصطفی می شد اگر زهرا نبود
عشق اگر دارد حیات از اوست یاسر بی گمان
عشق، در عالم فنا می شد اگر زهرا نبود
محمود تاری (یاسر)
«شمس تابان»
بشارت نخله ختم رسولان نو بر آورده
چه نوبر، نوبری کز نوبرش طوبی بر آورده
به باغ و کوه و صحرا و چمن از نغمه مرغان
تو گوئی دست قدرت یک جهان را مشکر آورده
دریده پیرهن بر تن ز شادی سوسن و لاله
چو زلف نوعروسان چتر گل نیلوفر آورده
به دستور خدای حی دانا خازن جنت
تمام جنت الفردوس را در زیور آورده
مهی از برج عصمت آشکارا شد که از نورش
خداوند جهان رخشنده شمس خاور آورده
ز بام آسمان مهتاب چون پیران خم گشته
پی تحقیق این مولود رود در معبر آورده
سما دیگر نمی بالد به اخترهای تابانش
چو می بیند زمین از شمس تابان بهتر آورده
ز جنت مریم و سارا و هاجر خرم و شادان
پی خدمتگذاری خم به تعظیمش سر آورده
ببام عرش جبریل امین تکبیر می گوید
که ام المومنین همسر برای حیدر آورده
چه دختر دختر طاها چه دختر مام دو عیسی
چه دختر حجت کبری برای محشر آورده
خدیجه هستیش را داد اندر راه حق اما
برایش بهترین گوهر خدای اکبر آورده
قدم بنهاد در عالم بهشتی طلعتی امشب
که از بهرش خدا ایجاد هر خشک وتر آورده
خدیجه دختر آورده و لیکن احمد مرسل
هزاران کربلائی را برایش نوکر آورده
دریاست نبی و گوهرش فاطمه است
مولاست علی و همسرش فاطمه است
با آنکه حسین است ، پناهِ دو جهان
او خود به پناهِ مادرش فاطمه است
سیدرضا مؤید
آن زمانی که دگر محشر کبری باشد
هر کسی بهرشفا روی به هر جا باشد
دل من در پی آسودگی و عیش و طرب
تا به دستم نخی از چادر زهرا باشد
ختم رُسُل چو فاطمه گر دختری نداشت
بی شبهه آسمان حیا اختری نداشت
گر خلقت بتول نمی کرد، کردگار
در روزگار، شیر خدا همسری نداشت
*********
نور دگری به بیت احمد آمد
محبوب رسول حیّ سرمد آمد
تا عطر وجودش همه عالم گیرد
زهرا ، گل گلزار محمد آمد
********
در باغ نبوت از نهال توحید
هنگام سحر گلی شکوفا گردید
چون غنچه ی گل ، خدیجه خندید چو دید
زهرا چو گُل محمدی می خندید
*******
تو را هر کس ندارد دل ندارد
میان سینه جز باطل ندارد
دلم را هدیه دادم بر تو مادر
نوشتم روی آن قابل ندارد
هر دختری که ام امامت نمی شود
یا مادر پیمبر رحمت نمی شود
در مجمع خلایق حق فاطمه یکی است
این وحدت است شامل کثرت نمی شود
منظومۀ ولای علی، ماه فاطمه است
عصمت ستارهایست که همراه فاطمه است
هر جا که چشمهای به زمین جوش میزند
معلوم میشود که قدمگاه فاطمه است
می رسد نان شب ما از نوای فاطمه
آمدیم اصلاً در این دنیا برای فاطمه
مدح او را باید از پیغمبر و حیدر شنید
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه
حک شده با خط حیدر روی درهای بهشت
اولویت هست این جا با گدای فاطمه
اشهد انَّ علی … را هر که گوید در اذان
می شود وارد به جمع بچه های فاطمه
هر چه نعمت می رسد بر ما یکی از این دوتاست:
یا دعای فاطمه یا که وفای فاطمه
قبل ابراز نیازم حاجتم را می دهد
تا که می خوانم خدایم را: خدای فاطمه!
حق او با گریه تنها نمی گردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه
می زنم بوسه به دست آن که در روز الست
زلف من را زد گره با سرْجدای فاطمه