7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❖ شیوه «ناز کردن با خدا» را از مناجات شعبانیه بیاموزیم:
الهی؛ لَئِن اَخَذتَنی بِجُرمی اَخَذتُکَ بِعَفوک، اگر تو در قیامت بگویی چرا گناه کردی، بخواهی آبروی مرا ببری، من هم میگویم: تو که بزرگتر بودی، چرا نبخشیدی؟ چرا آبروی مرا بردی...؟
🆔@Arefane
❖ باید در ملاکهای خودمان درباره قُرب و بُعد نسبت به خداوند بازنگری جدی کنیم. آیا هرکس شیعه بود، حتما اهل بهشت است و هرکس شیعه نبود، حتما جاودانه در جهنم است؟! کاش با افکار بسته و منجمد خود، بجای خدا تصمیمگیری نکنیم.
❖ استاد رضایی از علامه طهرانی نقل میکنند: «زن و شوهری که شیعه اند ولی در خانه با هم دائم دعوا و قهر دارند، به مراتب دورترند از خدا نسبت به زن و شوهر یهودی یا نصرانی که در خانه با هم در کمال صمیمیت و صفا زندگی میکنند».
❖ همچنین علامه طهرانی میفرمایند: «آن پرستار مسیحی که بخاطر خدا خدمت به بیمار را به نحو احسن با روی خوش انجام میدهد، حقّاً و واقعاً شیعه امیرالمومنین علیه السلام است».
🆔@Arefane
❖ تنباکوی قلیانِ درویش را هم «مولا میرساند»؛ و تو چه میدانی شاید قلیان کشیدن درویش نزد خدا ارزش بیشتری از بعضی عبادات ناخالص ما داشته باشد.
❖ در کتاب الکلام یجرّ الکلام ص ۱۰۸، از شیخ اسماعیل واعظ تبریزی از یکی از افراد مورد اطمینان نقل نموده: من از تبریز عازم ده بودم، قدری اسپرزه لازم داشتم که به آنجا ببرم. از عطار اسپرزه خواستم، دیدم او تنباکو کشیده به پیش من گذاشت. من گفتم اسپرزه خواستم نه تنباکو، عطار متوجه شد که اشتباه کرده، خواست تنباکو را بردارد، گفتم حالا که کشیده ای برندار، آنرا هم میبریم. بعد اسپرزه را هم کشید، هردو را برداشته به راه افتادم. از قضا در راه فکری مرا مشغول کرد که از جاده اصلی منحرف شده به جاده دورتر افتادم، وقتی متوجه شدم که جاده را عوضی آمده ام ولکن طوری تند میآمدم مثل اینکه راننده ای عقب سر من هست.
❖ تا اینکه برنامه تقدیر مرا نزد درویشی رسانید که آب قلیان را ریخته، آتش آن را آماده کرده، منتظر تنباکو است. تنباکو را دادم، درویش قلیان را چاق نمود. خواستم بقیه تنباکو را به او بدهم قبول نکرد و گفت: «مولا میرساند». آن وقت متوجه شدم که سرّ قضا در اشتباه عطار در کشیدن تنباکو و اشتباه من در عوضی آمدن راه این بود که قلیان درویش چاق شود.
🆔@raa_sad