eitaa logo
عارفانه
2.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
769 ویدیو
38 فایل
یا هو یا من لا هو الا هو همه یار است و نیست غیر از یار واحدی جلوه کرد و شد بسیار ✍️ روح‌الله صادقی تلگرام: t.me/Arefane اینستا: Arefane_1001 خرید کتاب: @rosvaa لطفا در نشر مطالب، فروارد رعایت شود🙏 پیام ناشناس: harfeto.timefriend.net/17359380248574
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ تجربه شده است که تمسخر و سرکوفت زدن نسبت به فرد وسواسی، موجب ابتلای خود شخص به وسواس می‌شود. حکایتی در این زمینه را از کتاب «الکلام یجرّ الکلام» بخوانید. 🆔@Arefane
❖ باید در ملاک‌های خودمان درباره قُرب و بُعد نسبت به خداوند بازنگری جدی کنیم. آیا هرکس شیعه بود، حتما اهل بهشت است و هرکس شیعه نبود، حتما جاودانه در جهنم است؟! کاش با افکار بسته و منجمد خود، بجای خدا تصمیم‌گیری نکنیم. ❖ استاد رضایی از علامه طهرانی نقل می‌کنند: «زن و شوهری که شیعه اند ولی در خانه با هم دائم دعوا و قهر دارند، به مراتب دورترند از خدا نسبت به زن و شوهر یهودی یا نصرانی که در خانه با هم در کمال صمیمیت و صفا زندگی می‌کنند». ❖ همچنین علامه طهرانی می‌فرمایند: «آن پرستار مسیحی که بخاطر خدا خدمت به بیمار را به نحو احسن با روی خوش انجام میدهد، حقّاً و واقعاً شیعه امیرالمومنین علیه السلام است». 🆔@Arefane
❖ در این حکایت مستند از کتاب «الکلام یجرّ الکلام»، شخصی به وسیله هدایت‌ امام زمان(عج)، به تحصیل «علوم معقول» و «کتاب شفا» نزد آقا محمدباقر اصطهباناتی می‌پردازد؛ حتما بخوانید تا سُستی مخالفت های شدید برخی با فلسفه و عرفان را دریابید. 🆔@Arefane
❖ تنباکوی قلیانِ درویش را هم «مولا می‌رساند»؛ و تو چه می‌دانی شاید قلیان کشیدن درویش نزد خدا ارزش بیشتری از بعضی عبادات ناخالص ما داشته باشد. ❖ در کتاب الکلام یجرّ الکلام ص ۱۰۸، از شیخ اسماعیل واعظ تبریزی از یکی از افراد مورد اطمینان نقل نموده: من از تبریز عازم ده بودم، قدری اسپرزه لازم داشتم که به آنجا ببرم. از عطار اسپرزه خواستم، دیدم او تنباکو کشیده به پیش من گذاشت. من گفتم اسپرزه خواستم نه تنباکو، عطار متوجه شد که اشتباه کرده، خواست تنباکو را بردارد، گفتم حالا که کشیده ای برندار، آن‌را هم می‌بریم. بعد اسپرزه را هم کشید، هردو را برداشته به راه افتادم. از قضا در راه فکری مرا مشغول کرد که از جاده اصلی منحرف شده به جاده دورتر افتادم، وقتی متوجه شدم که جاده را عوضی آمده ام ولکن طوری تند می‌آمدم مثل اینکه راننده ای عقب سر من هست. ❖ تا اینکه برنامه تقدیر مرا نزد درویشی رسانید که آب قلیان را ریخته، آتش آن را آماده کرده، منتظر تنباکو است. تنباکو را دادم، درویش قلیان را چاق نمود. خواستم بقیه تنباکو را به او بدهم قبول نکرد و گفت: «مولا می‌رساند». آن وقت متوجه شدم که سرّ قضا در اشتباه عطار در کشیدن تنباکو و اشتباه من در عوضی آمدن راه این بود که قلیان درویش چاق شود. 🆔@raa_sad
🔹آیا اسلام با تهدید و زورِ شمشیر، مردم را به قبول اسلام وادار کرد؟ (از کتاب الکلام یجر الکلام) عکسها را به ترتیب صفحاتش مطالعه کنید. 🆔@Arefane