eitaa logo
عارفانه
2.4هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
773 ویدیو
39 فایل
یا هو یا من لا هو الا هو همه یار است و نیست غیر از یار واحدی جلوه کرد و شد بسیار ✍️ روح‌الله صادقی تلگرام: t.me/Arefane اینستا: Arefane_1001 خرید کتاب: @rosvaa لطفا در نشر مطالب، فروارد رعایت شود🙏 پیام ناشناس: harfeto.timefriend.net/17359380248574
مشاهده در ایتا
دانلود
18.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍷اگر حکیم یا عارفی روی منبر، عبارت «یا من لا هو الا هو»* را بر زبان جاری می‌کرد، احتمالا به گرایشات صوفیانه متهم می‌شد. خوشبختانه این عبارت را فقیهی چون آیت الله وحید خراسانی بر روی منبر بیان می‌کنند. *ای کسی که هیچ هویتی غیر از او -سبحانه- وجود ندارد. 🆔 @Arefane
🍷از بعضی از بزرگان عرفان، نقل شده است‌‌ که «عالَم همه اش کرامات است و ما به دیدن آنها عادت کرده ایم». سخنان اخیر آیت الله خامنه ای در دیدار با شاعران، اشاره به همین مطلب می‌تواند باشد. 🔹«پدیده‌ی شعر یکی از معجزات آفرینش است، یکی از معجزات عالم خلقت همین پدیده‌ی شعر است؛ مثل خود بیان، بیان هم یکی از برترین معجزات پروردگار در عالم آفرینش است. اینکه شما قادر هستید که ذهنیّت خودتان را، صُوَر ذهنی خودتان را به کسی منتقل کنید با قالب کلمات، در قالب الفاظ، این خیلی حادثه‌ی مهمّی است، خیلی پدیده‌ی بزرگی است. خب ما [چون] عادت کرده‌ایم، به عظمتش توجّه نمیکنیم؛ این خیلی از ساخت خورشید و ماه و ستارگان و این چیزهایی که خدای متعال به آنها قسم میخورد بالاتر است؛ لذاست [میفرماید:] اَّلرَّحمٰن، عَلَّمَ القُرءان، خَلَقَ الاِنسان، عَلَّمَهُ البَیان؛ اوّلین چیزی که خدای متعال بعد از اصل خلقت، در مورد خلقت انسان بیان میکند، تعلیم بیان است؛ «بیان» معجزه‌ی آفرینش است. در اقسام بیان، شعر این خصوصیّت را دارد که از جمال و زیبایی برخوردار است. هر بیانی زیبا نیست؛ معجزه است، مهم است امّا زیبایی در شعر است. در شعر، اینکه شما میتوانید یک مفهوم برجسته‌ای را در قالب الفاظی که کنار هم میگذارید، به مخاطب منتقل کنید زیبا است، زیبایی دارد؛ هنر بودنش هم به خاطر همین است که جنبه‌ی «زیبایی» دارد. ...این را خدا داده، مال خدا و نعمت الهی است و ما بندگان خدا هستیم [پس] بایستی هر چه به ما نعمت داده، در خدمت جریان نبوّت و هدایت از سوی پروردگار قرار بدهیم؛ خب بنابراین، تعهّد این است». 🆔 @Arefane
🍷ارادت آیت الله خامنه ای به تعالیم حِکمی و عرفانی شاعرانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی برای همه روشن است. ایشان در سخنان اخیرشان، به شرح دیوان حافظ توسط علامه طباطبایی و آیت الله سعادت پرور با عنوان «جمال آفتاب» نیز اشاره می‌کنند. نکته زیبا اینست که ایشان بار دیگر، اشعار مولوی را یکسره عرفان و اسلام ناب و معرفت خالص توحیدی معرفی می‌کنند؛ که یادآور جمله سابق ایشان درباره مثنوی است: و هو اصول اصول اصول الدین. بیانات ایشان در ادامه می‌آید. 🔹«قلّه‌های شعر فارسی چه کسانی هستند؟ سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی؛ اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. شما ببینید شعر اینها که قلّه‌ی هنر شعریِ طول تاریخ ما است، در چه جهتهایی به کار رفته! سعدی یک بوستان دارد که بهترین اثر هنری او است -گلستان بعد از بوستان قرار میگیرد- در بوستان  شما نگاه کنید، [می‌بینید] این هنر فاخرِ فوق‌العاده برجسته همیشه در خدمت اخلاق، در خدمت تعلیم، در خدمت تعهّد [است]؛ از اوّل تا آخرِ بوستان این جوری است [یعنی] هنر شعر در خدمت اخلاق است. سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمّد بس است و آل محمّد یا: به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالَم که همه عالَم از اوست یا: به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست اینها مال سعدی است، اینها اوج هنر شعری ما است.  حافظ [همین طور]؛ البتّه عقیده‌‌ی بنده این است که شعر زمینی در دیوان حافظ هست امّا بلاشک شعر عرفانی، شعر برجسته و شعر ممتاز است؛ بزرگانی مثل مرحوم علّامه‌ی طباطبائی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر میکردند که اینها نشسته‌اند آن تفسیرها را نوشته‌اند و جمع کرده‌اند و تدوین کرده‌اند؛ یعنی عرفانِ شعر حافظ این [جور] است. عشقت رسد به فریاد گر خود بَسان حافظ قرآن زبر بخوانی با چارده روایت  حافظ این [جور] است؛ قرآن را حالا از رو هم ما به سختی میخوانیم [امّا او] از بَر میخواند آن هم با چهارده روایت که هفت قاریِ معروفِ صاحبانِ سبکند که هر کدام دو راوی دارند، میشود چهارده روایت؛ یعنی اینها این جوری‌ هستند، این قلّه‌ی شعر است. فردوسی [همین طور]؛ فردوسی، «حکیم فردوسی» است؛ شما توجّه کنید، در بین شعرای ما «حکیم فردوسی» [مطرح] است؛ حکمت فردوسی حکمت الهی است. در عمق داستانهای فردوسی، حکمت گنجانده شده؛ تقریباً در همه‌ی داستانها یا بسیاری از داستانهای فردوسی، حکمت هست؛ لذا به فردوسی میگویند «حکیم فردوسی»؛ ما به کمتر شاعری در طول تاریخ حکیم میگوییم امّا اسم او حکیم فردوسی است. مولوی که دیگر وضعش معلوم است؛ مولوی که یکسره عرفان و معنویّت و حقیقت و اسلام ناب و معرفت توحیدیِ خالص [است]؛ او هم این [گونه] است. اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند؛ اگر چنانچه بنا باشد که ما تصوّر کنیم که جنبه‌ی هنری و زیبایی‌شناختی شعر از جنبه‌ی معنوی و رسالتی و پیامیِ او جدا است، باید همه‌ی اینها را از دایره‌ی شعر بیرون بریزیم، بگوییم اینها شعر نیست؛ در حالی که برترین شعرهای زبان فارسی، اینها است». 🆔 @Arefane
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍷توجه آیت الله خامنه‌ای به حراست از زبان فارسی قابل تأمل است؛ تا آنجا که ایشان می‌گوید ما هم مانند عرب‌ها که کلمات فرنگی را تعریب می‌کنند، باید کلمات فرنگی مثل «تلویزیون» و «رادیو» را در فارسی به «تلویزان» و «رادیان» تبدیل میکردیم. 🆔 @Arefane
🍷از جمله فرمایشاتی که همه ما را امیدوار می‌کند، این فرمایش علامه حسن زاده آملی می‌باشد که نشان می‌دهد همه ما چیزکی چشیده ایم: «همه كسانى كه قدم در مسير نهاده‌اند، ابتدا چيزى چشيده‌اند تا آنكه در پى سلوك و رسيدن به همه‌ی آن برآمده‌اند، پس همه مجذوبند. طالب هر پيشه و هر مطلبى حق چشاند اولِ بارش لبى در قبال فكر و حدس، سلوك و جذبه قرار دارد، و جذبه همانند حدس می‌باشد». 📚 مصباح الانس، ترجمه و شرح استاد ناييجى؛ ج۲؛ ص۱۴۳۱ t.me/E_DVA 🆔 @Arefane
🍷الهی؛ برای شبهای قدر هیچ سرمایه ای ندارم جز «اعتراف به عدم آمادگی برای درک شب‌ قدر»؛ شاید همین اعتراف موجب نجات و دستگیری ام شود. یا ارحم الراحمین... 🆔 @Arefane
🍷مکاشفه علامه طباطبایی از توصیه مرحوم قاضی 🔹علامه طباطبایی: روز گذشته وقت نماز صبح، [در مکاشفه] استاد مرحوم آقای قاضی را دیدم. وقت رفتن به من فرمود: «هرکس به جایی رسیده، از یَد یا أیدی رسیده است.» پس از آن به نظرم رسید که شاید منظور، آیه شریفه «واذکُر عبادَنا ابراهیمَ و اسحاقَ و یعقوبَ اُولی الاَیدی و الاَبصار» باشد. منظور آیه شریفه، این است که ایشان صاحب گذشت و عبرت بوده اند. 📚 ثمرات حیات، ص ۲۵۷ 🔹پ‌ن: علامه در المیزان ذیل این آیه می‌نویسد: «اينكه خداوند فرمود: ابراهيم و اسحاق و يعقوب داراى دست و چشم بودند، در حقيقت خواسته است به كنايه بفهماند نامبردگان در طاعت خدا و رساندن خير به خلق، و نيز در بينايى شان در تشخيص اعتقاد و عمل حق، بسيار قوى بوده اند.» 🆔 @Arefane
🔷 تعدد واسطه در نجاسات اگر شیئی به وسیله عین نجس، نجس شد، به آن متنجس اول می‌گویند. مثلا اگر لباس، آلوده به بول شود، این لباس را متنجس اول می‌گویند. این متنجس قطعا نجس است و باید آب کشیده شود. حال اگر عین نجس(بول) از لباس، ازاله شد، آیا این لباس(متنجس اول) در برخورد با اشیاء دیگر، نجس کننده است یا نه؟ مثلا اگر دست خیس ما به این لباس(که عین نجسش برطرف شده) بخورد یا این لباس خیس باشد و دست ما به آن بخورد، آیا دست ما نجس می‌شود یا خیر؟ به عبارت دیگر، هر شیئی(لباس، زمین، بدن و..) که متنجس باشد ولی عین نجس در آن نباشد، آیا در برخورد با اشیاء دیگر، نجس کننده است یا نه؟ بنابراین اگر مثلا دست خیس ما به هر شیئی بخورد که عین نجس در آن نیست، آیا دست ما نجس می‌شود یا نه؟ باید عرض کنیم بر خلاف نظر مشهور که می‌گویند متنجس اول، نجس کننده است، نظر بعضی از فقها مانند فیض کاشانی این است که متنجس، منجّس(نجس کننده) نیست. آیت الله مظاهری هم می‌گویند که هر شخصی که وسواس دارد، فتوای من برای او این است که متنجس، نجس کننده نیست. البته آیت الله مظاهری از نظر ادله، می‌گویند هیچ دلیلی نداریم که متنجس اول، نجس کننده باشد و این قول را، به امام خمینی و آیت الله خویی نیز نسبت می‌دهند؛ منتها می‌‌گویند مرحوم امام و آیت الله خویی در مقام فتوای عمومی، احتیاط کرده و می‌فرمودند متنجس، تا واسطه سوم نجس کننده است، لکن ظاهرا فتوای اصلیشان این نبوده است. لازم به ذکر است بنابر فتوای مشهور که متنجس را نجس کننده می‌داند نیز چند نظر وجود دارد: یکی نظر علمایی چون آیت الله بهجت و آیت الله شبیری زنجانی است که هر چه تعداد واسطه ها در متنجس اضافه شود -ولو صد واسطه-، نجاست نیز سرایت می‌کند. اما طبق نظر برخی دیگر مانند آیت الله سیستانی، آیت الله خامنه ای، آیت الله مکارم و..، متنجس ها فقط تا واسطه سوم نجس می‌شوند و واسطه چهارم نجس نمی‌شود. برخی نیز تا واسطه دوم را نجس می‌دانند و واسطه سوم را پاک می‌دانند. آیت الله مظاهری از یکی از اساتید خود نقل می‌کند: یا فقها باید بگویند که متنجس، نجس کننده نیست، و یا اگر می‌گویند متنجس، منجّس است، باید بگوییم همه عالَم به مرور زمان نجس شده است. 🔹دلایلی که بزرگان برای این قول (متنجس، نجس کننده نیست) آورده اند از این قبیل است: 🔸بعضی از روایات 🔸اگر متنجس، نجس کننده باشد، تمام عالم نجس است 🔸عدم وضع چنین تکلیفی به دلیل لزوم عسر و حرج 🔸سیره 🔸اختلال در نظام زندگی 🔸لغویت جعل؛ یعنی اگر شارع، متنجس را نجس کننده بداند، این جعل، لغو است چون مردم به آن عمل نمی‌کند. در ادامه عبارت مرحوم فیض کاشانی در این زمینه را مشاهده می‌کنید. نکته جالب آن است که مرحوم فیض کاشانی می‌گوید قبول این فتوای ما(که متنجس، نجس کننده نیست) برای کسانی که اهل تقلید و وسواس هستند، سخت است، چون اینها رحمت واسعه خدا را نادیده گرفته و خود را به ضیق و مشقتِ بیهوده انداخته اند. «مفتاح [عدم تنجیس المتنجس] انما یجب غسل ما لاقی عین النجاسه. و أما ما لاقی الملاقی لها بعد ما أزیل عنه العین بالتمسح و نحوه، بحیث لا یبقی فیه شی ء منها فلا یجب غسله، کما یستفاد من المعتبره. علی أنا لا نحتاج الی دلیل فی ذلک، فان عدم الدلیل علی وجوب الغسل دلیل علی عدم الوجوب، إذ لا تکلیف الا بعد البیان، و لا حکم الا بالبرهان. الا أن هذا الحکم مما یکبر فی صدور الذین غلب علیهم التقلید من أصحاب الوسواس الذین یکفرون بنعمه اللّه و لا یشکرون سعه رحمه اللّه. و فی الحدیث «ان الخوارج ضیقوا علی أنفسهم بجهالتهم، و ان الدین أوسع من ذلک». به هر حال این مساله، مساله مشکلی است که حل آن می‌تواند کمک بسیار زیادی به مساله نجاست و طهارت کند، هدانا الله للحق ان‌شاءالله. ✍ روح الله صادقی 🆔 @Arefane
🍷چقدر خداوند مهربان است؛ خودش در آخر حدیث قرب نوافل می‌فرماید: ما تردّدتُ فی شیء أنا فاعلُه کتردّدی فی موت مؤمنٍ یکرهُ المَوت و أنا أکره مَسائته؛ من در هیچ چیزی که می‌خواستم به جای آورم متردد نشدم به اندازه تردّدم در مرگ مومنی که اراده داشتم او را بمیرانم، او مرگ را ناگوار می‌دانست، و من آزار و اذیت او را ناگوار می‌داشتم... 🆔 @Arefane
🍷ذهن شما آلوده است... 🔹پیش‌فرض‌های ذهنی که از کودکی با آنها بزرگ شده ایم و از پدر و مادر یا دوست و معلم و استاد، در ذهن خود تثبیت کرده ایم، می‌تواند تاثیر منفی در پذیرش باورهای فطری و توحیدی بگذارد. 🔹در کتاب ثمرات حیات ص ۸۵ از علامه طباطبایی نقل شده است: «در زمان میرزای قمی، عالِمی مقلّد و معتقد [به] وی بود. گویا درس فلسفه نیز می‌گفت. روزی میرزا به وی می‌گوید: برای من وحدت وجود را بیان کن. آن عالِم إبا می‌کند. میرزا می‌گوید: ممکن است شاگردانت حرف‌هایت را بفهمند؛ ولی من از شاگردهایت پست‌ترم؟ آن عالِم در جواب می‌گوید: آنها ذهنشان آلوده نیست، مطلب را خوب درک می‌کنند؛ ولی ذهن شما آلوده است». 🆔 @Arefane
🔹اگر گنهکاری، اگر سردرگمی، اگر بی انگیزه ای، در هرحالی که هستی، بدترین تصمیم، ناامیدی و توقف است؛ باید در همین آشفته حالی نیز گریان و نالان به سمت محبوب رفت و او را طلب کرده و از او استمداد نمود. همین توبه ناقص و حرکت لنگان لنگان، بهتر از توقف و ناامیدی است. 🔹یکبار از یکی از اساتید عرفان پرسیدم: اگر چهله بگیریم و احیانا در چهله مرتکب گناه شویم، آیا بهتر است چنین چهله ای نگیریم؟ ایشان فرمودند: همین چهله با این وضعیت، بهتر از این است که انسان بدون برنامه و رها و آشفته باشد. سپس این بیت مولوی را خواندند: لنگ و لوک و خفته‌شکل و بی‌ادب؛ سوی او می‌غیژ و او را می‌طلب... *غیژیدن: خیزیدنِ طفلان و مردمانِ شَل 🆔 @Arefane