eitaa logo
اَرِنی
5.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
110 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
بوسه بر پاهای مادر آخر افتادگی است کوه از افتادگی بر خاک نامش کوه شد
از همان روزی که گفتم دل به عشقَت داده ام کل اوقات خوشــــــــــــم را زهــرمارم کـــــرده ای...
در مصافِ عاشقـــــی تنهـــــــا سِلاحم عقل بود تا به خود جنبیدم او خلع سِلاحم کرد و رفت
از همان روزی که گفتم دل به عشقَت داده ام کل اوقات خوشــــــــــــم را زهــرمارم کـــــرده ای...
سیلی رسید و هستی ما را خراب کرد باران همیشه معنی عاشق شدن نداشت
مانندِ همیشه: رود،من...دریا،تو سرسبز ترین فصلِ خدا ،تنها تو! گفتی که "من و بهار برمی گردیم" امسال بهار آمده،اما تو...!
پیری و جوانی پِی هم چون شب و روزند ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
ناگهـان دلم هـواي تـورا کرد . . راستـش را بخواهي ، ناگهـان فکر کردم تو کنـار مني ، چه‌قـدر تـورا دوسـت میدارم ، خداي مَـن! چه‌قـدر🫀 :)
خوشـا به حال خیالـی که در حـرم مانده .
فریاد از وفای تو ای غم، که هیچ‌گاه مِیلَت برای دیدن ما کم نمی‌شود - حسین‌ دهلوی
تسلّیِ دل خود می‌دهم به ملک محبت گهی به دانهٔ اشکی، گهی به شعلهٔ آهی - فروغی‌ بسطامی
هرکجا کردم محبت، غرقِ محنت شد دلم یا من این حکمت ندانم ، یا محبت باب نیست! - جعفری‌ فسایی
این رشتهٔ حیات که آخر گسستنی است تا کی گره به هم زنم و چند بگسلد؟ - صائب تبریزی
آوارۀ هوای تو دائم غریب بود چون باد در قلمروی گیتی وطن نداشت...
بگو كه پستچيان را بنا كنم به شكنجه بگو كه نامه نوشتى! به دست من نرسيده...
هرچه گفتیم جُز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم...
باز شدن چشمانم هر روز صبح یعنی خدا دوست داشتنت را تمدید کرده قدرش را می‌دانم
حال بیدار شدن نیست! با خیال تو باید خوابید؛ رویا دید؛ صبح ارزانی مردم دل من خواب تو را میخواهد
تاریکی دنیای من   علت دارد غم هات دوباره آفتابی شده اند
در مصافِ عاشقـــــی تنهـــــــا سِلاحم عقل بود تا به خود جنبیدم او خلع سِلاحم کرد و رفت
تاریکی دنیای من   علت دارد غم هات دوباره آفتابی شده اند
گرفتم سال را پنهان كنی، با مو چه می سازی؟  گرفتم موی را كردی سيه، با رو چه می سازی؟ 
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشینَد از گوشه‌یِ بامی که پریدیم، پریدیم
کتابم را مخوان! تنها تو را آشفته خواهد کرد سراسر شرحِ اندوه است دیوانی که من دارم...
ققنوسم و آتش از پَرم می ریزد غم از سر و روی پیکرم می ریزد بی تابم و خسته،  خاک عالم انگار باران شده بی تو بر سرم می ریزد