به پیری سعی کن گر در جوانی رفت کار از دست
زرِ گمگشته در آتش، به خاکستر شود پیدا
#ناصر_علی_سرهندی
بر هنر چندان که افزودم شدم گمنامتر
برگ چون بسیار شد، پوشیده سازد شاخ را ...
#تأثیر_تبریزی
محبّتی که مرا از تو در دل تنگ است
گر آشکار کنم، در جهان نمیگنجد...
#فارغی_شیرازی
از آن روزی که آرام از کنارم رد شدی رفتی
پذیرفتم برایِ خواب دیدن،خواب لازم نیست
#یاسر_قنبرلو
از گریه گذشته است کارم دیگر
سنگین شده روی شانه بارم دیگر
از خود شدهام غافل و خیلی وقت است
اصلا خبر از خودم ندارم دیگر
#خدیجه_خداکرمی
#عضوکانال
آمد به سرِ قرارِ تنهایی من
به کوپه ای از قطار تنهایی من
آمد چمدان به دست آرام نشست
تنهایی تو کنار تنهایی من
#جلیل_صفربیگی
در انسجام بدرقهات پا گذاشتیم
گل بود فرش ما قدم هرجا گذاشتیم
در شهر جای صحبتِ از تو گریستیم
با اشک پای دفترت امضا گذاشتیم
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#شهید_جمهور
داغ است
هنوز داغ است
خاکستری که از تو
بر روی سینه ی من خفته است...!!
#رضا_براهنی
آن شب که به بغضها گرفتار شدیم
تا صبح دلآشوبِ غمِ یار شدیم
نفرین به مه و هوای ابری کردیم
از جنگل و بالگرد بیزار شدیم
#آمنهآلاسحاق(مهرآفرین)
#عضوکانال
#شهید_جمهور
به طبعم شوق بی اندازه می داد
دوبیتی های پرآوازه می داد
شنیدم چک چک باران دیشب
به گلدانها سلامی تازه می داد
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال