eitaa logo
رفیق‌شهیدم‌آرمان‌علی‌وردی
1.3هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🥀مابرای‌آرمان‌هایمان‌آرمان‌هاداده‌ایم🥀 رفیق‌و‌برادرشهیدم‌"آرمان‌علی‌وردی" مزارشهید:بهشت‌زهرا(س)،قطعه۵۰،ردیف۱۱۷،شماره ‌۱۵ {تاسيس1401/08/21} " مدیر" @karimi_1900
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله‌ قرائت به نیت رفع موانع و تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ❇️ امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کسی این دعا را در چهل صبح بخواند، از انصار قائم ما می‌شود و اگر پیش از ظهور وفات کرده باشد، خدا او را از قبر خارج می‌کند (و جزو رجعت‌کنندگان قرار می‌دهد)» 📚 ابن مشهدی، المزار، صفحه ۶۶۳ 📆روز سی و یکم‌ 🆔@armanaliverdy80
9158830322.mp3
21.59M
صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ظهور سرعت مناسب برای قرائت روزانه 🆔@armanaliverdy80
چون سنگ ریزه ما را بین نجف بیانداز ریگ نجف به قدر صد کو زر می ارزد @armanaliverdy80
همہ‌ترسم‌ازاینہ‌ڪہ‌این‌پسر؛ قاتلینشو‌حلال‌ڪنہ‌ اصلا‌بعید‌نیست..(:🚶‍♂ @armanaliverdy80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرجا که اسم خدمت رسانی به مردم بود آرمان هم بود،این جایی که نشستیم عقب کامیونه که داشتیم میرفتیم مناطق محروم و این صدای ⁧ ⁩ است. ‏⁧ ⁩ انقدر حال و روزم خرابه که خودت وساطتت کن منم مثل خودت بخرن💔 @armanaliverdy80
پروردگارا💚 ای که همیشه عاشقانه مرا هدایت کردی به تو نیاز دارم ! 🤍 محتاج مهر و عشقِ بی حد و کرانت هستم. راه را به من نشان بده🤍 هدایتم کن به سویی که عشق باشد، هدایتم کن به سویی که پاکی باشد و خوبی و مهربانی،🤍 هدایتم کن به راهی که انتهایش نور باشد، ✨ نوری که از عشق تو می تابد ✨🤍 هدایتم کن به راهی که آرامش را قرین لحظه هایم کند🌺 آمین یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏 ای مهربان ترین مهربانان 🙏 @armanaliverdy80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دهه‌هشتادی‌هایک‌بارعاشق‌می‌شوند:) عاشق سیدعلی‌ویک‌بارمی‌میرندبرای‌سیدعلی! مرگ‌نه!شهادت‌است‌نام‌این‌جانفشانی:) @armanaliverdy80
به رنگ محبوب... هوا کم کم تاریک شده بود، تا اذان زمان زیادی نمانده بود . همانطور که روی بالکن مسجد قدم میزدم آرمان را دیدم که تند تند کتاب و دفترهایش را داخل کوله پشتی اش میگذاشت. صدایش زدم سرش رابلند کرد و تا حرفی بزند پرسیدم آرمان کجا به سلامتی؟ لبخندی زد و آرام همانطور که مشغول جمع آوری وسایلش بود گفت : احتمالا امشب خیابونا شلوغ بشه دارم میرم خیابون آزادی تا اعزام بشم برا جلوگیری از اغتشاشات؛ بعد هم نگاهم کرد و گفت بیا امشب با هم بریم با لحن تؤام با نصیحت گفتم بیا بشین درست را بخون ؛ گفت آدم که نباید سیب زمینی باشه دست ازموضع خودم بر نداشتم و نصیحتش کردم که حداقل از این به بعد کمتر برو مطمئن با همون آرامش همیشگیش گفت باشه؛ امشب را میرم ولی از این به بعد کمتر میرم رفت و من رفتنش را تماشا کردم آرمان رفت ... رفت کنار همه آنهایی که روزی حسرت رفتنشان را خورد و آرزو داشت درکنارشان آرام گیرد راوی داستان ما فکرش را نمیکرد به جای نصیحت آرمان باید پای درسش می¬نشست آرمان بزرگ شده بود و آرمانهایش کوچک نبود، این خصلت انسانهای بزرگ است که به کم راضی نباشند و محبوب را طلب کنند.قهرمان داستان ما در دل داغی داشت، غریبانه شهید شدن اربابش . با خود این نجوار را بارها و بارها تکرار کرد: «ارباب غریب گیر آوردنت» و شبیه اربابش شد در رنگ شهادت آرمان بی تفاوت نبود و در غوغای زندگی، در رنگ و لعاب دنیا گم نشد و آن را بخود نگرفت. رنگ محبوبش را دوست داشت حسین وار زیست حسین وار جنگید حسین وار ایستاد و تن به ذلت نداد و حسین گونه شهید شد. @armanaliverdy80
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا