🌸 #دلنوشته گل دخترامون برای گروه #آرمان_آسمانی در دهداری امین آباد
😍دورهمی مادرانه و دخترانه
✍با محوریت مشاوره کودک و نوجوان
و بیان نکات تربیتی در کنار بازی و نقاشی و کاردستی
با هدف تزریق #نشاط_و_امید
روز پنجشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲
https://eitaa.com/ArmaneAsemani
سلام آرمانم...
سلام عزیز دل خاله. در این یک سال روزهای زیادی را به امید اینکه همه چیز در خواب بود چشمانم را باز کردم؛ ولی افسوس همهچیز واقعی بود و تو، پاره تنم، جگر گوشهام را دیگر ندارم. کجا باید بیابم تو را؟ عزیزم بیا در آغوشم تا برایت مرثیه فراق بخوانم، شعر جدایی، قصه تنهایی، حکایت هجران.
آرمانم!
ای سرو قامتِ به خون تپیدهی من! در دوریات میگریم، گریه که نه، خون میگریم.
عزیز دل خاله! افتخار میکنم به شجاعتت، به مردانگیت، به حرفهای با عملت وبه رشادتت. راستی عزیزم! گاهی که به عکسهای کودکیات مینگرم با خود میگویم: آرمان تو کی انقدر بزرگ شدی؟ کی انقدر قد کشیدی؟ کی مرد شدی؟ و حالا کی شهید...؟
آرمان جان! عجیب این روزها یاد آن روزی افتادم که برای اولین بار خاله شدم. وای آرمان! سر از پا نمیشناختم. نمیدانی چطور خودم را رساندم بیمارستان تا ببینمت. آخر یک لقب تازه پیدا کرده بودم، شده بودم خاله! نمیدانی چه حالی داشتم، وقتی تو را در آغوش گرفتم، بوسیدمت و در گوشت گفتم: خوش آمدی به این دنیا عزیزم، تولدت مبارک باشه نفس خاله!
و حالا روزی که قرار بود به معراج الشهدا بیایم، بیقرار بودم تا ببینمت، عجب حالی داشتم. وقتی وارد حیاط معراج شدم انگار راه نمیرفتم، داشتم پرواز میکردم به سوی تو. وارد اتاق که شدم، کنار تابوتت زانو زدم، صورت ماهت را بوسیدم و در گوشت گفتم: شهادتت مبارک باشه عزیزم، تو دوباره باعث شدی من یه لقب جدید پیدا کنم و این بار شدم خالهی شهید، خاله شهیدی که شد عزیز دل یک امت و شد آرمان عزیز...(لقبی که رهبری به تو دادند)
افتخار میکنم به اینکه پیش امام حسین(ع) رو سفیدمان کردی، میدانم در آغوش اربابت به آسمانها پر کشیدی... میدانم روحت آزاد و نورانی شده، میدانم یک بار دیگر در دنیایی دیگر، باز هم دور هم جمع میشویم به امید دیدار دوباره مان...
۱۴۰۲/۸/۴
#دلنوشته
#یک_ایران_آرمان |
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
----------
https://eitaa.com/ArmaneAsemani