عصر امامت در قیاس با عصر نبوّت دو ویژگی داشت:
اوّلاً ضبط کتبی در این دوره متعارف شده بود.
ثانیاً چون ابراز مطالب به صورت کتبی صورت میگرفت، مطالب دقیقتر حفظ میشد و همین موجب حفظ متن اصلی میشد.
شیخ محمّد رضا جعفری (رحمه اللّه)
حدیث شناسی، ص ۳۱
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم
چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟!
اگر که دوست نداری "خدا خدای" مرا
اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!
خودم نیامدهام نیمهشب به درگاهت
تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم
بیا مرا جلوی دیگران خراب مکن
بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم
مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش
قسم به حرمت خون مدافعان حرم
بنا نبود فقط خوبها حرم بروند
شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم
تمام هستی من هست مادر و پدرم
فدای حضرت ارباب مادر و پدرم
اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود
چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟!
هنوز نیمهی شبهای جمعه میآید
نوای مادر او: تشنه ذبح شد پسرم
سائل بی دست و پایم حال زارم را ببین
باز هم کردم ضرر، دار و ندارم را ببین
درب بیچاره سرا شد باز، من هم آمدم
خویش را بیچاره کردم روزگارم را ببین
یاد آن دوران که آه و سوز و اشکی داشتم
سرد و خشک افتاده ام حال خمارم را ببین
پیش مردم رو سفیدم پیش تو رسوا ترین
اعتبار باطن بی اعتبارم را ببین
ای پناه امن عبد پر گناه بی پناه
حاصلم بی حاصلی شد کوله بارم را ببین
تا دلم شد خانه شیطان شدم خانه خراب
خانه ی سرد دل بی بند و بارم را ببین
بی تو کم آورده ام بدجور خوردم بر زمین
حاصل رحمان گریزی و فرارم را ببین
من به خود بد کرده ام، خود کرده را تدبیر نیست
حد بزن اما دل امیدوارم را ببین
با حسینت آمدم ردم نکن جان حسین
بار من را نه شکوه دادیارم را ببین
وای از آن دم که هلال آمد و صیادی خبیث
داد زد دیر آمدی اما شکارم را ببین
علی اکبر نازک کار
تصویر هجرِ دلدار، از چشم تر نرفته
در ساغرِ دلم جز، خونِ جگر نرفته
یوسف رسید و یعقوب، هر روز گریه می کرد
داغ پسر هنوز از، ذهنِ پدر نرفته
درکِ حضورت ای نور، در ترکِ خوابِ صبح است
پس باخت داده هر کس، سویِ سحر نرفته
اشکِ دم سحرگاه، از واجباتِ وصل است
هرگز کسی به معراج، بی بال و پر نرفته
مال مرا بگیرید، حال مرا نگیرید
آن دل که با تو خوش بود، دنبال زر نرفته
پیری به پای معشوق، تضمین هر جوانیست
عاشق شکسته امّا، عمرش هدر نرفته
بختی سیاه دارم، کوهی گناه دارم
از دست من چگونه، صبر تو سر نرفته؟!
ترک ثواب کردم، خیلی خراب کردم
دریاب این گدا را، تا سمت شر نرفته
بیچاره ی غمت را، چاره به جز نجف نیست
بیچاره تر کسی که، رفت و دگر نرفته
اطراف صحن حیدر، دنبالِ استخوانم
کلب سرای بابا، جز این گذر نرفته*
ما بی تو نا نداریم، برگرد..،جانِ زهرا
این خستگی کماکان، از تن به در نرفته
حسی عجیب دارد، دفنی غریب دارد
زهرا بدون حیدر، هرگز سفر نرفته
هنگام غسل، شب شد، حیدر که جان به لب شد…
این زخمها که تازه است، حتّی اثر نرفته
دادِ علی بلند است، بغضش به آه بند است
چون فکر کرد با خود، میخ اینقَدَر نرفته!
بردیا محمدی
به نقل «محاضرات الأدباء راغب اصفهانی»:
«کانت قریش إذا رأت أمیر المؤمنین فی کتیبة تواصت خوفا منه ونظر إلیه رجل وقد شق العسکر فقال قد علمت أن ملک الموت فی الجانب الذی فیه علی»
وقتی قریش در جنگ با علی (علیه السلام) مواجه میشدند فرار میکردند و لشگر متفرق می شد زیرا میگفتند: ملک الموت آن طرفی است که علی آنجاست و پشت شمشیر علی ملک الموت است.
محاضرات الأدباء ومحاورات الشعرء والبلغاء، اسم المؤلف: أبو القاسم الحسین بن محمد بن المفضل الأصفهانی، دار النشر: دار القلم - بیروت - 1420 هـ- 1999 م، تحقیق: عمر الطباع، ج 2، ص 151.