میگفت
روزی خواهی فهمید که تمام هستـی
وسیلـهای برای رشـد ِروح ِتو بـوده
و تـو چـه حقیرانه به دنبال
خواسته هایی بودی
کـه در شـأن ِروح تو نبود !
-عروةُالوثقی
جوانان ایرانی،جوانان مؤمن،
جوانان انقلابی! آشناییتان با
قرآن،اُنستان با قرآن،استفادهتان
از #قرآن را روزبهروز بیشتر کنید؛
این مایه قوت شما است،این مایه
اقتدار شما است،این مایه عزت
شما است..!
•امـامخـامـنـهای
بزنید، بکشید، نابود کنید ؛
ما را به هدف و خودتان را
به جهنم خواهید رسانید .
#وعده_صادق
قسمت دوازدهم واحدهای مشترک
چند لحظه سکوت کرد .... لالا ... فامیلش رو بلد نیستم ... اما چند بار دیدم پایین راه پله های غربی منتظرش بود. بقیه دوست های قدیمش رو نمی شناسم .
خیلی آروم دستم رو گذاشتم روی شونه اش ..... میدونم تو دختری نیستی که به گنگها نزدیک بشی از کمکت واقعا متشکرم .... امیدوارم اگه چیز بیشتری به نظرت رسید بازم بهمون کمک کنی .... و مطمئنم میدونی کجا پیدام کنی .....
دست کردم توی جیبم و کارتم رو بهش دادم... هنوز چند قدمی از هم دور نشده بودیم که برگشت سمت ما ..... آقای ساندرز - دبیر ریاضی مون ... کلاس ریاضی و شیمی من و کریس با هم بود. یعنی من از روی برگه انتخاب واحد اون انتخاب کردم ...... آقای ساندرز با بچه ها ارتباط خیلی خوبی داره . علی الخصوص به کریس خیلی نزدیک بود ....
زمانی که هم سن و سال اینها بودم .... محبوب ترین درسم ریاضی و کامپیوتر بود ... کدنویسی هام حرف
نداشت ......
با شنیدن اسم دبیر ریاضی .... برای یک لحظه برگشتم به گذشته .... شاید درخشان ترین سال های عمرم
لیست رو از دست اویران گرفتم ..... فکر میکنم باید اسم مدیر رو توی لیست مظنونین اصلی قرار بدیم .....
حرف هاش رو میشنیدم اما ذهنم جای دیگه بود ..... کجایی توماس؟ .... شنیدی چی گفتم؟ ...
اسم ساندرز توی لیست نیست.
لیست رو از دستم گرفت .....
یعنی ارتباط مقتول با دبیر ریاضیش مخفیانه بوده؟ .....
ناخودآگاه نگاهم توی حیاط چرخید ..... بعید میدونم .... وقتی به دانش آموز خبر داشته - قطعا اونها هم میدونستن .... اونم با این مراقبت
شدید...
شاید به نظرشون موضوع خاصی نبوده که بخوان بهش توجه کنن .....
شاید . شاید هم نه .... به هر حال اینم به سوال دیگه بود. سوالی که میتونست هیچ ربطی به قتل
نداشته باشه ... اما قطعا دنیل ساندرز سوژه ای بود که باید باهاش حرف می زدیم ......
#او_می_آید۱۲