eitaa logo
-عروةُ‌الوثقی!
1.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
بسم‌الله !- چقدرزیباست‌زمزمه‌آرام‌آب، کهـ‌درگوشم‌مۍخواند: چقدرخوش‌است‌اقبالم. آرۍ،من‌همان‌جوانه‌روییده‌شده درکنارآبشارم. {تبیلغ| @Abmin_Kaf} -بیسیم‌ِکانال📻 https://harfeto.timefriend.net/17178852949420 'عروة الوثقی"محکم؛استوار
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"دخترک تاب نیاورد، جلو آمد و گفت: می‌شود شمر! که امسال سرش را نبری؟" _ارسالیتون
حُرّ هنگام توبه؛ لباس دشمنان حسینﷺ را در تن داشت... و حسین‌قبولش‌کرد... با هرشکلی میای بیا؛ولی مردونه بیا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
حتما انشاءالله که حاجت روا باشید . رفقا مایل به سه تا الهی به رقیه برای حاجت رواییشون ؟! _خانم‌سه‌ساله
امام حسینُ‌دوست‌داری؟ میخوایی بیایی مجلسش؟ پس حرمت مجلس رو حفظ کن...| _عروه‌الوثقی
کاروان امام حسین به سوی آخرین منزل پیش می‌رفت که چهار مسافر از مقابل پیدا شدند یکی از آنها نافع بن هلال بود، او و همراهانش به خدمت امام رسیدند امام از وضعیت کوفه پرسید و او جواب داد _سران و اشراف کوفه با رشوه های کلان کیسه های خود را پر کردند و مردم دلهایشان با تو و شمشیر هایشان بر علیه توست از این پس نافع در خدمت امام قرار گرفت...
-عروةُ‌الوثقی!
کاروان امام حسین به سوی آخرین منزل پیش می‌رفت که چهار مسافر از مقابل پیدا شدند یکی از آنها نافع بن ه
امام پس از آگاه شدن از وضعیت کوفه و شهادتِ‌قیس‌بن‌مسهر خطاب به یارانش فرمود: 《اینک کار به اینجا رسید که ملاحظه می کنید، و دنیا تغییر کرده و زشت گردیده و نیکی آن روی گردانیده و از آن جز ته جرعه بی ارزشی باقی نمانده آیا نمی بینید که به حق عمل نمی کنند و از باطل دست نمی کشند؟ در چنین وضعی مومن از دنیا روی برتاباند و مشتاق لقای الهی باشد؛ همانا من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و محنت نمی دانم》 انگاه از میان اصحاب نافع برخاست و با شهامت گفت: _به خدا قسم ما از مرگ و لقای الهی روگردان نیستیم و درکار خود با بینش و بصیرت استواریم و با دوستان تو دوستی و با دشمنان تو دشمنی میکنیم
از هفتم محرم محاصره امام تنگ تر شد و از دسترسی ایشان به آب جلوگیری شد پس امام ۲۰ سوار را مامور کرد تا آخرین توشه آب را از بردارند پس نافع به سوی فرات رفت و عمرو‌بن‌الحجاج پیش امد و گفت: _تو کیستی؟ و چه میکنی؟ نافع خود را معرفی کرد و گفت:آمده ام آب بنوشم عمرو گفت: بنوش گوارای وجودت نافع گفت : به من اب میدهی ولی پسرِ‌پیامبر و خاندان او را تشنه میگذاری؟ نافع منتظر پاسخ او نماند و دیگر یاران امام را که در تاریکی ایستاده بودند را صدا زد تا برای برداشتن آب جلو بیایند آنگاه نیمی از آنها با دشمن درگیر شدند و نیمی دیگر مشغول پر کردند مشک های آب شدند _عروه‌الوثقی