eitaa logo
-عروةُ‌الوثقی!
1.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
بسم‌الله !- چقدرزیباست‌زمزمه‌آرام‌آب، کهـ‌درگوشم‌مۍخواند: چقدرخوش‌است‌اقبالم. آرۍ،من‌همان‌جوانه‌روییده‌شده درکنارآبشارم. {تبیلغ| @Abmin_Kaf} -بیسیم‌ِکانال📻 https://harfeto.timefriend.net/17178852949420 'عروة الوثقی"محکم؛استوار
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان اکانتم هم به مشگل خورده کاری داشتید تو ناشناس بگید ./
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت بیست و دوم خدا حافظ توماس چراغ رو هم روشن نکردم .... فضای خونه از نور بیرون اونقدر روشن بود که بتونم جلوی پام رو ببینم ..... کنم رو پرت کردم به گوشه و .... بدون عوض کردن لباسم ... همون طوری روی تخت ولو شدم ..... چقدر همه جا ساکت بود... موبایلم رو از توی جیب شلوارم در آوردم .... برای چند لحظه به صفحه اش خیره شدم .... ساعت ۱۰:۲۶ شب ... بوق های آزاد ..... و بعد تلفنش رو خاموش کرد .... چقدر خونه بدون انجلا ساکت بود .... انگار به چیز بزرگی کم داشت .... دقیقا از روزی که برگشتم ... و اون با گذاشتن به یادداشت ساده .... به زندگی چند ساله مون خاتمه داده بود ..... دیگه نمی تونم این وضع رو تحمل کنم ... دنبالم نگرد .... خدا حافظ توماس چشم هام رو بستم هر چند با همه وجود دلم میخواست برم بار .... یا حتی شده چند تا بطری از مغازه بخرم . اما رئیس تهدیدم کرد اگر به بار دیگه توی اون وضع پام رو بزارم توی اداره .... معلق میشم .... و دوباره باید برم پیش روان شناس پلیس .... برای من دومی از اولی هم وحشتناک تر بود .... به ساعت دیگه هم توی همون وضع ... مغزم بیخیال نمی شد. .... هنوز داشت روی تمام حرف ها و اتفاقات اون روز کار میکرد .... بدجور کلافه شده بودم .... تو به عوضی هستی توماس به عوضی تمام عیار ...... عوضی صفت پدرم بود ... کلمه ای که سالها به جای کلمه پدر ازش استفاده می کردم ... خود خواهد ... مستید .... خودرای .... دیکتاتور .... عوضی ..... هیچ وقت باهام مثل بچه اش برخورد نکرد ... همیشه واسش به زیر دست بودم -- زیر دستی که چون کوچک تر و ضعیف تر بود حق کوچک ترین اظهار نظری رو نداشت .... همیشه باید توی هر چیزی فقط اطاعت می کرد ..... بله قربان - و این دو کلمه تنها کلماتی بود که سالها در جواب تک تک فرمان هاش از دهنم خارج می شد .... بله قربان .... امشب کوین این کلمه رو توی روی خودم بهم گفت. عوضی حداقل .... من هنوز از اون بهتر بودم ... هیچ وقت هیچ کسی جرات نکرد این رو توی صورتش بهش بگه .... اونقدر از اون بهتر بودم که انجلا زمانی ولم کرد که پای به بچه وسط نبود ... نه مثل مادرم که با وجود داشتن من ... بدون بچه اش از اون خونه فرار کرد .... باورم نمیشد .... دیگه کار از مرور حوادث این روز و قبل کریس تادئو گذشته بود .... معزم داشت. خاطرات کودکیم رو هم مرور می کرد. موبایلم بی وقفه زنگ میزد .... صداش بدجور توی گوشم می پیچید .... و یکی پشت سر هم تکانم می داد. .... چشم هام باز نمی شد ..... این بار به جای سلول ... گوشه خیابون کنار سطل های اشغال افتاده بودم .....
قسمت بیست و سوم کارتن کارتن سخاوت باز کردن صدای زنگ موبایلم بیدارش کرده بود .... اون خیابون خواب هم اومده بود من رو بیدار کنه .... شاید زودتر از شر صدای زنگ خلاص بشه . هنوز سرم گیج بود که صدا قطع شد. یکی از چشم هام بیشتر باز نمی شد. دوباره زد روی شونه ام . هی مرد .... پاشو برو .... شلوارت رو که خراب کردی - حداقل قبل از اینکه کنار خونه زندگی من بالا بیاری برو به زحمت تکانی به خودم دادم .... سرم از درد تیر می کشید. چند تا از کارتن هاش رو دیشب انداخته بود روی من ... با همون چشمهای خمار بهش نگاه کردم چقدر سخاوتمندتر از همه اونهایی بود که میشناختم .... نداشته هاش رو با به غریبه تقسیم کرده بود ..... از جا بلند شدم و دستم رو بردم سمت کیف پولم ... توی جیب کنم نبود .... چشمم باز نمی شد دنبالش بگردم ...... دنبالش نگرد. خم شد از روی زمین برش داشت داد دستم .. دیشب چند تا جوون واست خالیش کردن ..... کیف رو داد دستم ..... فقط زودتر از اینجا برو. قبل اینکه زندگی من رو کامل به گند بکشی ..... ازشون دور شدم .... نمی تونستم پیداش کنم .... اصلا یادم نمی اومد کجا پارکش کردم .... همین طور فقط دور خودم می چرخیدم ... و از هر طرف نور به شدت چشم هام رو آزار می داد... همون جا کنار خیابون نشستم .... حی میکردم یکی داره توی گوش هام جیغ می کشه ..... چند خیابون پایین تر سر و کله لوبد پیدا شد...... تلفنت رو که برنداشتی .... حدس زدم باز به گندی زدی ... چطوری پیدام کردی؟ ... رفت سمت سطل های بزرگ اشغال و به تیکه پلاستیک برداشت ... کاری نداشت .... زنگ زدم و گفتم بدون اینکه سروان بفهمه تلفنت رو ردیابی کنن .... شانس آوردی خاموش نشده بود ..... پلاستیک رو انداخت روی صندلی ... سوار ماشین اویران که شدم ..... دوباره خوابم برد .....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از -عروةُ‌الوثقی!
دوستان اکانتم هم به مشگل خورده کاری داشتید تو ناشناس بگید ./