چشم برزخی آیت الله بهجت✨
یکیاز طلاب با تقوی گفتن روزی به خدمت آیت الله بهجت رسیدم ،عرض کردم دستوری به بنده بفرمائید. آقا فرمود گناه نکنید!🍁
عرض کردم آقا من با این سن بالا گناه نمیکنم ذکری یا دستور دیگری به من بفرمائید.✨
آقا فرمودن بگویم دیروز در منزل چکار کردید و گفتن با شنیدن مطلب از تعجب و خجالت خشکم زد وبا خدا حافظی سریع از محضرشان دور شدم.😔🍁
فریادگر توحید. ص.۲۱۷
@behjat135
#دام_مرد_هوسباز_برای_زن_پاکدامن
يكى از پولداران خوشگذران و از خدا بى خبر كه همواره در عيش و عشرت به سر میبرد، روزى در كنار در خانهاش نشسته بود، بانوئى به حمام معروف به حمام منجاب میرفت، ولى راه حمام را گم كرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه میکرد، تا شخصى را بيابد و از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد:
حمام منجاب كجاست؟
آن مرد عياش به خانه خود اشاره كرد و گفت: حمام منجاب همين جا است
آن بانو به خيال اين كه حمام، همانجاست، به آن خانه وارد شد، و آن مرد در خانه را فورا به روى آن بانو بست، و به سراغ او آمد و تقاضاى همبسترى با او را كرد، آن بانو كه زنى پاكدامن بود، دريافت كه در تنگناى سختى افتاده و گرفتار نامردى هوسباز و سبكسر شده است، چارهاى جز اين نديد كه با به كار بستن تدبيرى، از چنگ او رها شود به او گفت: من هم كمال اشتياق به تو را دارم، ولى چون كثيف هستم و از اين رو به حمام مىرفتم، خوبست بروى مقدارى عطر تهيه كنى تا من خود را خوشبو كنم، قدرى غذا نيز فراهم كن تا با هم بخوريم.
آن مرد به گفتههاى آن زن مطمئن شد و براى تحصيل عطر و غذا از خانه بيرون رفت، هماندم آن بانوى عفيفه از خانه بيرون آمد و نجات يافت.
وقتى كه آن مرد هوسباز به خانه برگشت، زن را در خانه نديد، بسيار ناراحت گرديد، و حسرت و آرزوى زن در دل ناپاكش مانده، و به ياد او همواره اين شعر را مىخواند:
يا رب قائلة يوما و قد تعبت اين الطريق الى حمام منجاب
چه شد آن زنى كه خسته شده بود و مىپرسيد: راه حمام منجلاب كجاست؟
مدتى از اين ماجرا گذشت. تا آن مرد بيمار شد و در بستر مرگ افتاد به بالين او آمدند و او را به كلمه شهادتين تلقين مىكردند و می گفتند، بگو:
لا اله الا اللّه، محمد رسول اللّه...
او به جاى اين ذكر، همان شعر را كه با آن خو گرفته بود مىخواند و مكرر مىگفت:
يا رب قائلة يوما و قد تعبت اين الطريق الى حمام منجاب (28)
و با اين حال از دنيا رفت.
آرى او كه در آن هنگام قدرت و قوت داشت اسير شيطان بود و به جاى ذكر خدا، اين شعر انحرافى را مىخواند، اكنون كه به ضعف بيمارى و سرازيرى مرگ گرفتار شده، چگونه زبانش به غير اين شعر بگردد -. فاعتبروا يا اولى الابصار
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬نظر زیبای #پروفسور_سمیعی در رابطه با حضرت امام رضا علیه السلام در برنامه دورهمی
#ببینید
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️«فیلم روز قیامت»⚡️
@behjat135
این فیلم بسیار تاثیر گذار است
حتما ببینید
@behjat135
از اعجاز آیت الله بهجت
پیداشدن عروس گم شده :
در جریان یه عروسی و اختلافات دشمنان عروس را دزدیده بودن هیچکس اطلاع از عروس نداشتن همه نگران و متحیر نمی دانستن چه کنن.
یکی از دوستان که با آیت الله همسایه بودن گفتن فقط ایشان میتواند کمک کند باشتاب
به خدمت آقا رسیدن موضوع را عرض کردن آقا تاملی کردن فرمودن بروید حرم شاید آنجا باشه با اطمینان به حرم حضرت معصومه س میروند و عروس را پیدامی کنند ومی آورندش.🌺🌺
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#بهجت_واختلاس_گر_معروف_شهرام_جزایری
یکی از اعضای سابق دفتر حضرت آیتالله بهجت (ره) نقل می کند که روزی شهرام جزایری، بر اساس ارتباطهایی که ایجاد کرده بود از فرزند آیتالله بهجت درخواست ملاقات با آقا را داشت. اما وقتی این جریان به اطلاع حضرت آیتالله بهجت رسید وی مخالفت کرد» شهرام جزایری با طرح ترفندی، روزی به مقابل مسجد حضرت آیت الله بهجت در قم می رود تا وقتی که حضرت آقا از نماز فارغ می شوند، از فرصت استفاده کند و وارد دفتر یا منزل آقا شود و ملاقاتی انجام دهد. به همین منظور بیرون مسجد منتظر میماند تا نماز تمام شود و آقا از مسجد بیرون بیایند. حضرت آیت الله بهجت همیشه سرشان پایین بود و به کسی نگاه نمیکردند . وقتی از مسجد خارج شدند، یکی از دوستان و نزدیکان شهرام جزایری به آیت الله بهجت نزدیک شد و به آقا گفت: حضرت آیت الله؛ آقای شهرام جزایری از تجار خیـّر تهران هستند و فعالیتهای خیریه فراوانی انجام میدهند و برای عرض ارادت و دستبوسی خدمت رسیدهاند، در این هنگام آقا سر مبارک را بالاگرفتند و به شهرام جزایری نگاهی کردند و فرمودند: «برو و از کارهای خیری که انجام داده ای توبه کن!
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135