eitaa logo
ارزانسرای کفش و صندل کیانی 👠
21.1هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
16 فایل
❤️هوالرزاق❤️ کفش‌و‌کتونی تک به‌قیمت عمده🤩 ✅مستقیم ،بدون واسطه از تولیدی خرید کن🥰 بهترین کیفیت با کمترین قیمت 😍 اول مقایسه کنید بعد خرید💰 جهت ثبت سفارش👇 🧑‍💻 @Hamzeh4k 📲 09165520623 ✅لینک کانال جهت عضویت👇 https://eitaa.com/ArzansarayeKiani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقل ماجرای تخریب بقیع از زبان پدر شیخ العَمری،رهبر شیعیان مدینه امام حسن علیه السلام فرمودند: خودتون حرم روخراب کنیدوگرنه اینهاجسارت میکنند😭😭... 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
#کم_بخور_به_نزدیک_میشوی درباره مقدار خوردن در روایات آمده است:🌺 «وقتی که گرسنه شدی، بخور» اگر انسان گرسنه باشد، نان خالی هم برای او لذیذ است، لذت طعام را صائمین می‌دانند. در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۲۶ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
#چشم_برزخی_ایت_الله_قاضی 💢مرحوم آیت الله بهجت می فرمودند :🌺 🔸پشت سر آقای قاضی نماز می خواندم ، که مطلبی به ذهنم آمد . پس از نماز گفت : آن مطلب ، اینطور است . منبع : زمزم عرفان ، ص ۲۸۶ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا در بهشت حضور خانم ها کمتر میباشد⁉️ 🔻استاد عالی ❣ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔹آیت الله بهجت حاضر نبودند کوچکترین اصطکاکی در روابط خانوادگی ایجاد شود ، گاهی نیز برای مادر وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند ، به بچه ها هم سفارش می کردند همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد. کمی تا بهجت🌷 @behjat135
نیمه های شب بود سکوت عجیبی حوزه علمیه را فرا گرفته بود تمام طلبه ها خواب بودند محمد باقر جوان در حجره خود مشغول مطالعه بود که ناگهان زیبا وارد اتاق شد و به سرعت در را بست،با انگشت به محمد باقر بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ چیزی نگوید.دختر پرسید:ببینم شام چی داری؟؟ جوان هاج واج مانده بودو تمام بدنش خیس عرق شده بود و زبانش بند آمده بود،هرچه غذا داشت برای دختر آورد.دختر جوان که آن شهر بود قصد داشت شب را در اتاق طلبه بخوابد آن هم در اتاقی که فقط خودش بود و آن طلبه جوان،به هر شکلی بود دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و به طلبه کرده بود اما صبح که از خواب بیدار شد آنچه که نباید اتفاق بیفتد اتفاق افتاده بود. مأموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند، شاه عصبانی پرسید: چرا شب به ما اطلاع ندادی و محمدباقر گفت: تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم، مرا به دست خواهد داد! شاه دستور داد که شود که آیا این جوان خطایی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از پرسید، چطور توانستی در برابر نفست مقاومت کنی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش و علت را پرسید طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه میکرد، هر بار که نفسم وسوسه میکرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح به این ترتیب با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند. از تقوا و پرهیزکاری او خوشش آمد و دستور داد، همین شاهزاده را به عقد میر محمدباقر در آوردند و به او لقب «میرداماد» داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند، از مهمترین شاگردان وی میتوان به ملاصدرا اشاره کرد. 👆
#بالاترین_ذکر_جهان ✨آیت الله بهجت: گشتیم و گشتیم اما هیچ ذکری بر تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیافتیم. 🌺 @behjat135
#سازمان_حمایت_از_جنایتکاران آیت‌الله بهجت (ره):🌺 سازمان‌ملل هم در حل اختلافات، تابع دولتی است که از همه، اقوی و قدرتمندتر باشد. و اگر جنگ به ضرر آنها باشد و نخواهند ادامه یابد، از آن جلوگیری می‌کنند؛ وگرنه، نه. @behjat135
علیه‌السلام 🔻آیت‌الله بهجت قدس‌سره:🌺 حاج محمدعلی فشندی ره هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف عرض می‌کند: مردم دعای توسل می‌خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می‌خواهند، و دوستان شما ناراحتند. حضرت می‌فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند!‌ 📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۱۸۷ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱😱 حضرت ابوالفضل(ع) به که هر شب جمعه به موسی کاظم(ع) میومد و رو میکرد به آقا و میکرد .. حتما ببینین/ از دست ندین👌👌 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135
هدایت شده از .
«تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت )ره( می‌خواندند را دیدم و لذت بردم. تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم. یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … . کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم. به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه … یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟ سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت )ره( ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول! خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم. یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند.». 👆👆
پرسش از آیت الله بهجت🍃 برای دخترانی که خواستگار ندارن یا خواستگاری به نتیجه نمی رسه چه توصیه میکنید. به مدت پنج هفته شبهای جمعه عبایی برسر دختر قرار دهند و حدیث کسا رابخوانند،ان شاالله تعالی رفع میشود🍀 ورق های آسمانی .ص۵۳ 👈 کمی تا بهجت🌷 @behjat135