فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 کلیپ صوتی: «از اصلاح نفس، نمیشود دست برداشت!»
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸ممکن نیست بدون #اصلاح_نفس کاری [از] پیش برد، [یا] برای جامعه کاری بکنیم، همان رفیق نیمهراه خواهیم بود، خداحافظی میکنیم با هم، در وقت وقتش.
🔸 بالأخره، حالا چه کار باید بکنیم؟ همان کاری که گفتیم؛ از اصلاح نمیشود دست برداشت.
🔸خیلی خوب، حالا اصلاحِ فعلی ما در چیست؟ همان در برگشت از کارهایی را که ما میدانیم [ غلط است]، در داخل یا در خارج انجام میدهیم؛ با خارجیها ارتباط پیدا میکنیم، ارتباطی که بر لَهِ (به نفع) آنها است، نه ارتباطی که بر لَهِ ما باشد.
🔸 والاّ با این «قرآن» واضح، با این اشباه «#قرآن» [یعنی] «#صحیفه_سجادیه» و «#نهج_البلاغه»، با اینها دیوار اگر مأذون بود (اجازه داشت)، تصدیق میکرد حرف ما را، با ما میشد. [حالا] چطور شده ما اینجا ماندهایم، دست گدایی به یک [عده] وحوش، حیوانات، درندهها، دراز میکنیم؟! میل داریم به ما قرض بدهند.
🔸 فلهذا [این کارها] کارهایی است که خودمان کردیم. #تدبیر نیست غیر از اینکه نکنیم، فی ما بعد نکنیم. بشناسیم! خودمان را بشناسیم، خودمان نگذاریم [عدهای] از داخله ما در بیایند و علیه ما کارهایی بکنند.
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#نظر_آیت_الله_بهجت_در_مورد
#نهج_البلاغه
نهج البلاغه برای شیعه و غیر معاند کتابی با عظمت و بزرگی است وما باید در اثر کثرت مراجعه و مباحثه ان را حفظ کنیم وبرای فهم آن احتیاج به عربیت و بلاغت دارد 🌟
اگر قرآن را بفهمیم نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را هم می فهمیم وگر نه کسانی که میگویند قرآن را می فهمیم ولی نهج البلاغه را نمی فهمیم دروغ میگویند.🌟
زلال حکمت ص۵۵
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#افسوس_وقتی_که_متاهل_میشی
#این_چیزا_رومیفهمی❗️
🔴با زیباترین ادم دنیا هم ازدواج کنی ولی اخلاق نداشته باشه حالت بهم میخوره ازش ✅
#جوونا_حتما_گوش_کنید
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
هدایت شده از عاشقان الله
#خوشحالی_به_سبک_فلافل❗️
🍃فرزند آیت الله حائری شیرازی(ره) : یکی دو روز پس از معمم شدنم بود ، پدرم میخواستند خوشحالی و محبت خود را در اوج سادگی ابراز کنند ، خودشان رفتند سر کوچه قم نو و فلافل با سس اضافه گرفته بودند تا باهم بخوریم.
#عاشقان_الله❤️
@Ashganallah
#منو_آن_شب_ترسناک
دوستم تعریف می کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
این طوری تعریف می کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می بینم، نه از موتور ماشین سر در می ارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی صدا بغل دستم وایساد. من هم بی معطلی پریدم توش.
این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا که ناگهان #متوجه.....👇
eitaa.com/joinchat/2004418583C5209af879c