🌷 عارف کامل و استاد کل ملا حسینقلی همدانی (ره) :
☘ ما راهی جز #ولایت نداریم. اگر می خواهی با ما همسفر شوی ، راه همین است...
👌 اما برای آنکه درخت عمل شما به ثمر برسد ، شخم لازم دارد و آن ، #مراقبت و #حضور است.
💐 خودت را فراموش نکنی ، آن گاه بقیه اعمال آن را آبیاری می کند.
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🌷 آیت الله ناصری :
☘ خیلی از جوانها مرتب دنبال گرفتن ذکر از این وآن هستند. حضرت امیر (علیه السلام) میفرمایند : بهترین ذکر قرآن است که با آن شرح صدر پیدا میکنند و باطن افراد ، نورانی میشود
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
☘ این دعا رو بخون و به امواتت هدیه کن که خیلی محتاج احسانت هستند.
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🌷 آیت الله بهجت(ره) :
✍ از گذشتگان عبرت بگیریم ، که ما هم مثل آنها به مرگ نزدیکیم و چهار روز باقیمانده عمر را گمان نکنیم که چهارصد هزار سال خواهد بود .
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
#تو_خلوت_یاد_امام_زمان_کنید❗️
🍃در محضر آیت الله بهجت : راه خلاصی از گرفتاری ها منحصر است به دعا در خلوت برای فرج ولیعصر (عج)، نه دعای همیشگی و لقلقه زبان بلکه دعا با خلوص و صدق نیت!
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🌷 امیرالمومنین(علیه السلام) :
🤲 شُكر را غنيمت شماريد ؛ كه كم ترين بهره آن افزايش نعمت است.
📖 غررالحکم ح۲۵۳۵
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
4_5962811325917694242.mp3
7.36M
💧 قطره ای از فضائل امیرالمومنین علی بن ابیطالب(علیه السلام)
🎤 فایل صوتی شماره ۵۰
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
🌿 آیت الله ناصری :
☘ گوشم را گذاشتم روی قبر مرحوم قاضی و شروع به آیت الکرسی خواندن کردم ؛ ناگهان از داخل قبر صدای ملائکه را شنیدم که می گفتند :
🌷 عاش سعیداً، مات سعیداً
(سعید زیست، سعید مُرد)
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
☀️ قال رسول الله (صلّي الله عليه و آله) :
☘️ إنه ما سَكَنَ حبُّ الدنيا قَلْبَ عَبدٍ إلا التاطَ فيها بثلاث: شُغلٍِ لا ينفَدُ عناءهُ، و فقرٍ لا يُدرك غِناه، و أملٍ لا ينالُ مُنْتهاه.
🌿 رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) فرمودند :
✨ دوستي دنيا در دل بنده اي جاي نگرفت جز اينكه سه خصلت در آن پيوسته وجود دارد:
1️⃣ مشغوليتي كه رنجش پايان نپذيرد.
2️⃣ فقري كه توانگريش درك نشود.
3️⃣ آرزوئي كه به پايانش نرسد.
📗 بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۸
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
👌 تهذیب نفس ، شرط درک خدمت امام زمان (علیه السلام)
✍ آیت الله بهجت(ره) :در تهران استاد روحانیی بود که لُمْعَتَیْن را تدریس می کرد، مطّلع شد که گاهی یکی از طلاّب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچّه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود.
و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید: «آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجّب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلّم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان (علیه السلام) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرّف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرّف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرّف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدّت، صبر آقا تمام می شود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی (به اصطلاح) این پا و آن پا می کند.
آقا می گوید : عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی (وَ ما عَلَی الرَّسُولِ إِلا الْبَلاغُ الْمُبینُ) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید: آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقتِ ملاقات بدهیم،شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.
کمی تا بهجت🌷
@behjat135