هدایت شده از .
🌺علت گریه آیت الله بهجت در نماز🌺
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت )ره( میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت )ره( ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت )ره( بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت )ره( در مسجد صاحب الزمان )عج(ورامین بازگو شد.
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۲۲ مهر ۱۳۹۷
۲۲ مهر ۱۳۹۷
#پرسش_و_پاسخ ازآیتالله بهجت
⁉سؤال: برای پیدا شدن شیء دزدیدهشده، چه توصیهای میفرمایید؟
📝 جواب: بهحسب ظاهر برای مسروق، دعا و تکراراینکه اللهُمَّ نَجِّنَا مِنَ الشَرِّ وَ مِنْ أهلِهِ
@behjat135
۲۳ مهر ۱۳۹۷
۲۳ مهر ۱۳۹۷
۲۳ مهر ۱۳۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایت_الله_بهجت_به_پناهیان_و
#همسرش_چه_فرمود
#دستور زیبای آیت الله بهجت ره
به استاد پناهیان و همسرشون
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۲۳ مهر ۱۳۹۷
۲۳ مهر ۱۳۹۷
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺 #شفای پسر شیخ عباس قمی #روضه_خوان امام حسین(ع) با #عنایت حضرت رقیه(س)
#یا_رقیه🌷
#فوق_العاده_زیبا
#ترکی
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۲۳ مهر ۱۳۹۷
۲۳ مهر ۱۳۹۷
۲۳ مهر ۱۳۹۷
◾️ #حاضر_نیستم_امضا_کنم!
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
البته محرّمات، تنها زنا و قمار و شُرب خمر نیست. گاهی یک امضای بیجا که مقدمات و زمینه آن را هم دیگران زحمت کشیده و به دست انسان میدهند، موجب از بینرفتن اَعراض و نفوس(آبرو و جان مردم) میشود و بهمراتب از آن(گناهان) بالاتر است. از ما انتظار نمیرود که گناهانی از قبیل شرب خمر را در خیابان مرتکب شویم؛ چون این کار، گذشته از ترس خدا، یک نوع جنون و بیعقلی است و لذا از ما صادر نخواهد شد.
کاردار بریتانیا در اطاق خصوصی و شخصی آقا سید محمدکاظم یزدی رحمهالله وارد شد تا از او امضا بگیرد که مردم بر لَه(به طرفداری از) انگلیس و عَلیهِ دولت عثمانی جنگ کنند و هفتتیر خود را هم به ایشان نشان داد و او را تهدید نمود. ایشان چون زبان انگلیسی نمیدانست، با اشاره، دست به گلوی خود برد و کشید و به او فهماند که: اگر گردن مرا هم بزنید، حاضر نیستم امضا کنم! کاردار دید که کشتن و ترور کردن ایشان، برای او امضا نمیشود؛ لذا ایشان را رها کرد و از منزلشان بیرون آمد.
📚 در محضر بهجت، ج۱، ص ۳۱۹
۲۳ مهر ۱۳۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواب عجیب و تکان دهنده آیت الله بهجت در مورد امام_زمان و رهبر از زبان حجت الاسلام ابوترابی🌺
کمی تا بهجت🌷
@behjat135
۲۳ مهر ۱۳۹۷