.
هرکه به جایی رسیده، از امام حسین رسیده است!
.....
مرحوم حضرت آیت الله خسروشاهی:
استاد ما مرحوم علامه طباطبایی در ایام محرم و صفر، تسبیح از دستشان نمیافتاد.
مینشستیم پهلوی ایشان، اگر سوالی نداشتیم، نیم ساعت، یک ساعت، تا آخر مجلس، همهاش ذکر میگفتند. همهاش مشغول به لعن و سلام در زیارت عاشورا بودند.
ایشان میفرمودند:
هر کسی که معارف اسلامی، ذوقی، معرفتی، شهودی، به دست آورده، بزرگان ما گفتهاند که زیر قبه امام حسین (علیهالسلام) به دست آورده است.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخوای گناه نکنی؟!
از زبان آیت الله بهجت
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
✍ فقط به فکر خودمان نباشیم
🔹مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشتهای پرسید.
🔸فرشته به او گفت:
بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.
🔹سپس هر دو باهم وارد اتاقی شدند. آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده.
🔸هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت با دستهای بسیار بلند، بلندتر از دستهایشان، آنقدر بلند که هیچکدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجه وحشتناکی بود.
🔹پس از چند لحظه فرشته گفت:
حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم.
🔸سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و عدهای به دور آن، و همان قاشقهای دستهبلند؛ اما آنجا همه شاد و سیر بودند.
🔹مرد گفت:
من نمیفهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
🔸فرشته لبخندی زد و گفت:
ساده است، اینجا مردمی هستند که یاد گرفتهاند به یکدیگر غذا بدهند.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
العبد محمدتقی بهجت:
روایت دارد که امام زمان (علیهالسلام) که ظهور فرمود، خودش را به واسطه امام حسین (علیهالسلام) به همه عالم معرفی میکنند ... بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین (علیه السلام) را شناخته باشند...
اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین (عليهالسلام) را نمیشناسند و این تقصیر ماست؛ چون ما برای سیدالشهدا (علیهالسلام) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود.
پیادهروی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین علیهالسلام به عالم است.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
مرحوم آیت الله میلانی می فرمودند:
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه روزش شب شود و شبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.
بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند.
با حضرت درد و دلی کند.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
الإمام الحسين عليه السلام: سَأَلتُ أبي عليه السلام عَن رَسولِ الله صَلَی الله علیه وآله ، کَیفَ كانَ سيرَتُهُ في جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَيِّنَ الجانِبِ ، لَيسَ بِفَظٍّ ولا غَليظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَيّابٍ ولا مَزّاحٍ
امام حسين (عليه السلام):
از پدرم عليه السلام) درباره رسول خدا صلي الله عليه و آله) پرسش كردم که شيوه حضرت (صلي الله عليه و آله) با همنشينانش چگونه بود؟
فرمود: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) گشاده رو و خوش اخلاق و نرم خو بود و نه خشن و زمخت و فرياد نمى كشيد و ناسزا نمى گفت و عيب جويى نمى كرد و بسيار شوخى نمى كرد. .
دلائل النبوة بيهقيّ ،جلد 1 صفحه 290
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
﷽
گلایه امام زمان(عج) از شیعیان😭
مرحوم آیت الله مجتهدی:
یک روز در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان به شدت گریه می کنند. وقتی علت را از ایشان سؤال کردم، فرمودند: «یک لحظه امام زمان (عج) را دیدم که به پشت سر من اشاره کرده و فرمودند:
آقای مدنی! نگاه کن! شیعیان من بعد از نماز سریع می روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است! و من از گلایه حضرت به گریه افتادم»
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
✍ رد پای خدا
🔹مرد توریستی بههمراه راهنمای عرب از بیابان میگذشت.
🔸مرد عرب هر روز بر روی شنهای داغ صحرا زانو میزد و به رازونیاز میپرداخت.
🔹سرانجام یک روز عصر، مرد توریست با لحن تمسخرآمیزی از مرد عرب پرسید:
از کجا میدانید که خدایی هست؟
🔸راهنما لحظهای تامل کرد. سپس به او اینگونه پاسخ داد:
من از روی رد پای باقیمانده شنها میفهمم که چندی پیش، رهگذر یا شتری عبور کرده است.
🔹و با اشاره دست خود به خورشید که داشت آرام غروب میکرد، گفت:
به نظرت این رد پای کیست؟
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
#پندانه
✍ دنیا مثل آینه است
🔹یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلوی اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:
🔺«دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییعجنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار میشود، دعوت میکنیم.»
🔸در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت میشدند. اما پس از مدتی، کنجکاو میشدند که بدانند چه کسی مانع پیشرفت آنها در اداره بوده است.
🔹این کنجکاوی، تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفتهرفته که جمعیت زیاد میشد هیجان هم بالا رفت.
🔸همه پیش خود فکر میکردند این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!
🔹کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکییکی نزدیک تابوت رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه میکردند ناگهان خشکشان میزد و زبانشان بند میآمد.
🔸آینهای درون تابوت قرار داده شده بود و هرکس به درون تابوت نگاه میکرد، تصویر خود را میدید.
🔹نوشتهای نیز بدین مضمون کنار آینه بود:
🔺«تنها یک نفر وجود دارد که میتواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که میتوانید زندگیتان را متحول کنید. شما تنها کسی هستید که میتوانید بر روی شادیها، تصورات و موفقیتهایتان اثرگذار باشید. شما تنها کسی هستید که میتوانید به خودتان کمک کنید.»
🔸زندگی شما وقتی که رئیستان، دوستانتان، والدینتان، شریک زندگیتان یا محل کارتان تغییر میکند، دستخوش تغییر نمیشود.
🔹زندگی شما فقط وقتی تغییر میکند که شما تغییر کنید، باورهای محدودکننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها مسئول زندگی خودتان هستید.
🔸مهمترین رابطهای که در زندگی میتوانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.
🔹خودتان امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، چیزهای غیرممکن و ازدستداده نهراسید. خودتان و واقعیتهای زندگی خودتان را بسازید.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
✍ اگر همه چیز را میدانستیم شاید خیلیها را میبخشیدیم
🔹تصور کنید که در جنگلی قدم میزنید. ناگهان سگ کوچکی را میبینید که کنار درختی نشسته است.
🔸همچنان که به آن سگ نزدیک میشوید، ناگهان به شما حمله کرده و دندانهای تیز خود را نشان میدهد.
🔹شما وحشتزده و خشمگین میشوید، اما ناگهان متوجه میشوید که یکی از پاهای سگ در تلهای گرفتار شده است.
🔸بهسرعت حالت ذهنی شما از خشم بهسوی نگرانی و ترحم تغییر میکند؛ زیرا متوجه شدهاید که حالت پرخاشگری سگ از جایگاه آسیبپذیری و درد نشئت میگیرد.
🔹این موضوع درمورد همه ما نیز صدق میکند. خشم ناشی از جهل است، اگر همه چیز را میدانستیم دیگران را میبخشیدیم.
🔸ما هرگز نمیدانیم آدمی که روبهروی ما قرار گرفته در حال چه مبارزه روحی است یا از چه مبارزهای آمده است.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
✍ خیرت به دیگران هم برسد
🔹روزی دانایی با قطار در حال سفر بود که ناگاه لنگه کفشش از پایش به بیرون قطار افتاد.
🔸سریعا دیگری را نیز به بیرون انداخت.
🔹مردم که متعجب شدند از وی دلیلش را پرسیدند.
🔸گفت:
لنگه کفش برایم بیمصرف است. اما اگر کسی هردو را پیدا کند، مطمئنا خیلی خوشحال میشود.
🔹سعادت چیزی است که میتوانیم بیآنکه خود داشته باشیم، دیگران را از آن بهرهمند کنیم.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
⁉️چه كار كنيم كه رزق و روزي ما زياد شود.؟
📝رزق، مثل آب خور مرغ های مرغداری هاست. اگر آب خوری آن ها را دیده باشید، این طور است که کمی بالاتر از لبه ظرفی را سوراخ کرده و آن را پر از آب می کنند و روی یک ظرف بشقاب مانند، برمی گردانند. هوا وارد می شود و آب توی بشقاب زیرین می آید. وقتی آب در بشقاب جمع شد و مقابل سوراخ رسید متوفق می شود. و جوجه ها می آیند از این آب ها می خوردند و سطح آب می آید پایین. همین که جلوی آن سوراخ باز شد دوباره آب جریان پیدا می کند. یعنی وقتی مصرف شد تولید می شود نه این که تولید می شود تا مصرف شود.
👈روزی همیشه با مصرف هست نه تولید. اگر ده جوجه آب بخوردند آب بیشتر بیرون می آید پنج جوجه بخورند، کمتر بیرون می آید.
✅مساله روزی انسان هم این چنین است. اگر کسی هزینه چند خانواده را تامین کند، مصرف آنها موجب شدت جریان درآمد می شود و هرکس روزی خودش را می خورد. اگر انسان این معنی را بداند، وقتی کسی از او کمکی بخواهد؛ خوشحال می شود. و می فهمد که بناست خدا به او روزی دهد که این ها چیزی از او می خواهند. اما اگر سفره اش را بست و جلوی مصرف را گرفت، روزی هم بند می آید.
آیت الله محی الدین حائری شیرازی
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
🙏 مهم این است که در طوفانها آرامشت را حفظ کنی
🔹پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل، آرامش را به تصویر بکشد.
🔸نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلوها، تصاویری بودند از خورشید بههنگام غروب، رودهای آرام، کودکانی که در چمن میدویدند، رنگینکمان در آسمان، پرنده و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
🔹پادشاه تمام تابلوها را بررسی کرد، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
🔸اولی، تصویر دریاچه آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جایجایش میشد ابرهای کوچک و سفید را دید. و اگر دقیق نگاه میکردند، در گوشه چپ دریاچه، خانه کوچکی قرار داشت. پنجرهاش باز بود، دود از دودکش آن بر میخاست، که نشان میداد شام گرم و نرمی آماده است.
🔹تصویر دوم هم کوهها را نمایش میداد، اما کوهها ناهموار بود. قلهها تیز و دندانهای بود، آسمان بالای کوهها بهطور بیرحمانهای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیلآسا بودند.
🔸این تابلو با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.
🔹اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه میکرد، در بریدگی صخرهای شوم، جوجهپرندهای را میدید. آنجا، در میان غرش وحشیانه طوفان، جوجهگنجشکی آرام نشسته بود.
🔸پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.
🔻سپس توضیح داد:
آرامش چیزی نیست که در مکانی بیسروصدا، بیمشکل و بدون کار سخت یافت شود، بلکه معنای حقیقی آرامش این است؛ هنگامی که شرایط سختی بر ما میگذرد آرامش در قلب ما حفظ شود.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
✍ در کار خیر با خدا معامله کن
🔹شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان میکند.
🔸تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه میزند.
🔹آن صحنه را دید. پشیمان شد و بازگشت.
🔸تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است.
🔹پس بهدنبال او رفت و گفت:
با من کاری داشتی؟
🔸شخص گفت:
برای هرچه آمده بودم بیفایده بود.
🔹تاجر فهمید که برای پول آمده است. به غلامش اشاره کرد و کیسهای سکه زر به او داد.
🔸آن شخص تعجب کرد و گفت:
آن چانهزدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
🔹تاجر گفت:
آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خداست. در کار خیر طرف حسابم با خداست. او خیلی خوشحساب است.
✅#کلامی_از_بهجت
@behjat135
منزل آیت الله العظمی خویی رحمهالله، دو قسمت داشت: یک قسمت اندرونی که مخصوص خانوادهشان بود و قسمت دیگر بیرونی که پله میخورد و بالا میرفت و مخصوص درس و بحث و مطالعه بود.
🔹ایشان در بیرونی منزلشان مباحثه و مطالعه داشتند. در آن زمان معظم له از مدرسان مطرح بودند و هنوز به مرجعیت نرسیده بودند. حاجیه خانم ایشان در مناسبتهای مختلف روضه داشت و در روضه های زنانه معمولاً خانمهای عرب در آخر روضه به صورت لطم میزنند که طریقه خاصی از عزاداری زنان عرب است. البته این عزاداری همراه با سروصدا بود و یک مقداری مانع مطالعه و مباحثه ایشان شده بود.
یک بار ایشان به خانم اعتراض کرده بودند که این برنامه های شما مانعمطالعه و درس و بحث من است و با این وضع نمیشود مطالعه کرد و خانواده را از روضه گرفتن منع کردند.
🔻پس از مدتی آقای خویی رحمهالله به چشم درد عجیبی مبتلا شدند و این درد چشم روز به روز شدیدتر میشد. پس از مراجعه به دکترهای متعدد کاری از آنها برنمی آید. لذا خود و خانواده شان مشغول دعا و توسلاتی میشوند تا اینکه بعد از مدتی خود آقای خویی یا خانواده ایشان در عالم رؤیا متوجه این نکته میشوند که به سید ابوالقاسم خویی بگویید مقدّر شده بود که چشمهای شما در اثر اعتراض به تشکیل روضه کور شود و با توسلاتی که پیدا کردید برنامه تغییر پیدا کرد و شفای شما در تربت سید الشهدا علیهالسلام است. ایشان هم تربت را با آب مخلوط کردند و بر چشم مالیدند و شفا یافتند و تا آخر عمر دیگر به چشمدرد مبتلا نشدند.
📚منبع: کتاب (شبهای رمضان)، خاطراتی از آيت الله سیدجواد گلپایگانی، ص ۱۲۲-۱۲۱.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
✍ ارزشت را بالا ببر
🔹یک شمش آهن را در نظر بگیرید که ارزش آن حدود ۵ دلار است.
🔸اگر با این شمش در کوره نعل اسبی ساخته شود، تقریبا ۲۰ دلار میشود.
🔹چنانکه همین شمش آهن را به یک کارگاه سوزنسازی دهید، ارزشی حدود ۲۸۰۰ دلار به خود میگیرد.
🔸ولی اگر آن را به یک کارخانه ساعتسازی دهید که از آن چرخدنده و فنر و... بسازند که مورد استفاده قرار بگیرد، حدود ۵۰۰۰ دلار ارزش میگیرد.
💢حال شما با خود چه میکنید؟ با مطالعه و کسب مهارت و آموزش ارزشت را بالا میبری؟
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
✍آیتالله بهجت (ره) :
حرم مطهر حضرت امام رضا علیهالسلام نعمت بزرگ و گرانقدری است که در اختیـــار ایرانـیهـاست، عظمتش را خـدا میدانـــد، بهحدی کـه امام جواد علیهالسلام میفرماید: «زیارت پدرم از زیارت امام حسین علیهالسلام افضل است؛ زیرا امام حسین علیهالسلام را عامه و خاصه زیارت میکنند، ولی پدرم را جز خاصه (شیعیان دوازده امامی) زیارت نمیکنند».
📚در محضر بهجت ج۱ ص ۳۲۸
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
مرحوم فِهری زنجانی میفرمودند:
در مشهد، آیت الله بهجت را دیدار کردم، پرسیدم:
«یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم، دوست بودیم، اگر چه هم درس نبودیم، شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.
ما که سید بودیم. چه میشد دست ما را هم میگرفتید؟!
اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا (علیهالسلام) برای من نگویید، از این جا نمیروم!»
آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند، آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند:
یک بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزد خودشان بردند، ده مطلب فرمودند.
یکی این بود:
«مگر میشود، مگر میشود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
✅العبد محمدتقی بهجت:
این مطلب باید برای اهل ایمان مجسّم شود و یقین کنند که دوری از کسانی که خداوند متعال امر فرموده با آنها باشیم (اهلبیت علیهمالسلام) موجب دوری ما از جمیع برکات دنیویه و اخرویه است!
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۸
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
☑️ آیت الله فِهری زنجانی میفرمودند:
▫️ در مشهد، آیت الله العظمی بهجت را دیدار کردم، پرسیدم:
🔹 «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم، دوست بودیم، اگر چه هم درس نبودیم، شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.
ما که سید بودیم. چه میشد دست ما را هم میگرفتید؟!
اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیه السلام برای من نگویید، از این جا نمیروم!»
▫️ آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند، آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند:
🔸 یک بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزد خودشان بردند، ده مطلب فرمودند.
یکی این بود:
🔶 «مگر میشود، مگر میشود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!»
📷 آیت الله سید احمد فهری ، حاج آقا مصطفی خمینی و حاج اسماعیل دولابی.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
حضرت آیت الله روضاتی
کار بزرگ پیامبر و ثمره رسالت را قرآن در برادری جامعه میداند به این معنا که پیامبر جامعه ای که همگان با هم دشمنی داشتند آن ها را به یک جامعه سالم و دوستی تبدیل کرد و این کار بزرگ دین است
والذکرو نعمت الله علیکم اذ کنتم اعدائا فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم شفا حفره من النار فانقذکم منها
این هنر دین است که یک جامعه ای که غرق در رذائل است و قرآن زندگی آن ها را به جهنم توصیف فرموده به یک باره پیامبر ودین خدا با تحولی بزرگ جامعه را نجات داده و مبدل به دوستی و اخوت و برادری و برابری میگرداند
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔰دستخط مرحوم آیت الله معظم فاضل لنکرانی درباره امام رضا علیهالسلام
🔸بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علی آل طه و یاسین
سلام علی آل خیر النبیین
سلام علی روضة حلّ فیها
إمام یباهي به الملك والدین
🔹باید اعتراف نمایم که کوچکتر از آنم که درباره حضرت علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثناء، مطلبی بنگارم و یا فضیلتی از فضائل آن حضرت را بازگو نمایم. تنها به ذکر یک نکته اشاره میکنم و آن کمال ارتباط و مناسبت تامه میان آن حضرت که رمز تشیّع و سمبل آن است و هر کس حضرتش را به امامت بپذیرد، حضرات ائمه بعدی را پذیرفته و در حقیقت تبلور امامی بودن در اعتقاد به آن حضرت است و میان حاکمیّت نظام تشیّع در کشور جمهوری اسلامی ایران نه در کشور دیگر و به نظر اینجانب این معنی صُدفه و خالی از ارتباط نیست.
🔽امید است خداوند بزرگ به برکت قبر مطهرش، ملت ایران را محفوظ و حاکمیّت تشیّع را در این کشور مستدام بفرماید، بحقه و بحق آبائه الطاهرین وأولاده المعصومین سیّما بقیة الله تعالی في الأرضین علیه و علیهم الصلوات والسلام أجمعین.
🖊محمد فاضل لنکرانی/۱۳۷۵/۲/۲۷
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
📌هدایت بحر العلوم یمنی
مرحوم آیت الله اصفهانی (قدّس سرّه) از آیات ومراجعی بود که بی واسطه به فیض ملاقات حضرت مهدی، صاحب الزّمان - ارواحنا له الفداء - مشرّف شده بود، یکی از آن موارد، قضیه شگرفی است که دانشمند معاصر آقای حاج شیخ محمّد رازی قدّس سره در جلد اول کتاب گنجینه دانشمندان نقل کرده است.
او می نویسد: علاّمه متتبّع آقا حاج سید محمّد حسن میرجهانی طباطبایی (قدّس سرّه)، صاحب تألیف مفید که از خواصّ اصحاب ایشان بودند حکایت کرده اند که:
یکی از علمای زیدیه به نام سید بحر العلوم یمنی وجود حضرت ولی عصر (علیه السلام) را انکار می کرد وبا علما ومراجع شیعه آن روز، مکاتبه کرده وبرای اثبات وجود وحیات آن حضرت، برهان می خواست وآقایان از کتب اخبار وتواریخ عامه وخاصه اقامه دلیل می کردند؛ ولی وی قانع نمی شد ومی گفت: من هم این کتب را دیده ام! تا اینکه برای مرحوم آیت الله اصفهانی نامه نوشت وجواب قاطعی خواست. سید در جواب مرقوم فرمود: جواب شما را باید مشافهة بدهم، شما طی سفری به نجف مشرّف شوید.
بحر العلوم با فرزندش سید ابراهیم وچند تن از مریدان خاصش، به نجف اشرف مشرّف وهمه علما از جمله مرحوم آیت الله اصفهانی از وی دیدن کردند. سید بحر العلوم عرض کرد: من به جهت دعوت شما به این مسافرت آمدم؛ جوابی که وعده فرمودید بدهید. ایشان فرمودند: شب بعد به منزل من بیایید.
شب بعد به منزل سید آمدند وپس از صرف شام ورفتن اکثر میهمان ها وگذشتن نیمی از شب، نوکر خود، مشهدی حسین چراغدار را طلبیده وفرمودند: به سید بحر العلوم وفرزندش بگویید بیایند. ما نیز تا در منزل رفتیم، اما به ما فرمودند: شما نیایید وخودشان به اتفاق سید وفرزندش رفتند وما ندانستیم کجا رفتند. روز بعد که سید ابراهیم یمنی، فرزند بحر العلوم مزبور را ملاقات کردم، از جریان شب پرسیدم.
سید ابراهیم گفت: الحمد لله (بحمد الله) ما مستبصر واثنی عشری شدیم. گفتم:
چطور؟! گفت: برای اینکه آقای اصفهانی حضرت ولی عصر امام زمان (علیه السلام) را به پدرم نشان داد. تفصیل آن را پرسیدم. گفت: ما که از منزل بیرون آمدیم نمی دانستیم به کجا می رویم؛ تا اینکه از شهر خارج ووارد وادی السلام شده ودر وسط وادی، جایی بود که آن را مقام مهدی (علیه السلام) می گفتند. چراغ را از مشهدی حسین گرفته وخود ایشان به اتفاق پدرم ومن وارد آن محیط شدیم، پس آقای اصفهانی از چاه آنجا، آب کشید ووضو تجدید کرد در حالی که ما به عمل او می خندیدیم؛ آنگاه وارد مقام شد وچهار رکعت نماز خواند وکلماتی گفت؛ ناگاه دیدیم آن فضا روشن گردید، پس پدرم را طلبید. وقتی وارد آن مقام شد، طولی نکشید که صدای گریه پدرم بلند شد و صیحه ای زد وبیهوش شد؛ نزدیک رفتم، دیدم آقای اصفهانی شانه های پدرم را مالش می دهد تا به هوش آمد ووقتی از آنجا برگشتیم، پدرم گفت: حضرت ولی عصر حجّة بن الحسن العسکری صلوات الله علیهما را مشافهة زیارت کردم وبا دیدنش، مستبصر وشیعه اثنی عشری شدم.
📚شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، ج ١، ص ١٢٢.
♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️
✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
خدمت استاد شیخ محمدعلی جاودان در مشهد بودیم که حاجمحمدجاودان نقل کردند:
یکی از آشنایان که اهل مشهد و خادم حرم بود نقل کرد:
در خواب دیدم درب منزل را میزنند. خود را به درب رساندم. دیدم حضرت رضا درحالیکه زنجیر یک میمون را در دست دارند، به من میفرمایند:
از این مهمان ما پذیرایی کنید!
ناگهان از صدای درب منزل بیدار شدم. خود را به درب رساندم، آقایی را دم درب دیدم.
پرسید: شما اتاق اجاره میدهید؟
من با توجه به رؤیا، او را به منزل دعوت کردم و گفتم؛ معمولاً اتاق اجاره نمیدهم. چه کسی به شما نشانی داد؟
گفت بعد از جستجوی زیاد، در حال ناامیدی، نشانی منزل را به من دادند.
مدتی که در منزل بود، صاحبخانه، از ایشان پذیرایی کرد.
روز آخر، مهمان تصمیم گرفت پولی را به عنوان اجاره بپردازد ولی صاحبخانه قبول نکرد.
او گفت: شما بهصورت مهمان از من پذیرایی کردید، نه کسی که اتاقی اجاره کند. چرا؟
صاحبخانه گفت: من نمیدانم شغل شما چیست؟
اما من خوابم را برایتان تعریف میکنم.
مهمان وقتی جریان خواب و عنایت امام را نسبتبه خودش شنید، اشکهایش جاری شد و گفت من در رادیو و تلویزیون و کارم طنز بود بهمحض رسیدن به تهران، شغلم را عوض میکنم
✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#کلامی_از_بهجت
@behjat135