هدایت شده از تبلیغات ترفند و ایده
سرنوشت ازدواج متولدین هر ماه با سایر ماه ها ❤️👇😳 بزن رو ماه تولد خودت و عشقت 🌟👇👇
♥️سرنوشت ازدواج متولدین فروردین
♥️سرنوشت ازدواج متولدین اردیبهشت
♥️سرنوشت ازدواج متولدین خرداد
♥️سرنوشت ازدواج متولدین تیر
♥️سرنوشت ازدواج متولدین مرداد
♥️سرنوشت ازدواج متولدین شهریور
♥️سرنوشت ازدواج متولدین مهر
♥️سرنوشت ازدواج متولدین آبان
♥️سرنوشت ازدواج متولدین آذر
♥️سرنوشت ازدواج متولدین دی
♥️سرنوشت ازدواج متولدین بهمن
♥️سرنوشت ازدواج متولدین اسفند
👆حتما بیا بعدا پشیمون نشی ❤️ باور نکردنیه😳👆
🌸❓چگونه به امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف توسلی قوی داشته باشیم؟
✅العبد محمدتقی بهجت:
🔸الیماشاءاللّه [راه برای توسل هست]. زیاراتش، توسل به اوست.
صلوات بر او فرستادن هم، توسل به اوست. توسل محتاج به طریق معیّنی نیست.
📚 کتاب حضرت حجت (عج)، ص٣۶٨
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 حضرت آیت الله جوادی آملی:
«ما همّتمان اين نباشد كه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببينيم، همّتمان اين باشد كه آقا ما را ببيند...»
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
#تستهوشورودی .......🧐🤷🏻♀
👆تصویر بالا رو با دقت ببینید👆
چند چهره میبینید؟🤔
⚠️تنها ۷٪ درصد میتونن پاسخ دقیق بدن❗️
https://eitaa.com/joinchat/829030645C31de54060c
پاسخ درست رو اینجا ببینید و هوشتون رو تست کنین 👆
هدایت شده از تبلیغات ترفند و ایده
دختر ایرانی که پرواز میکند!😳🔥😱
در حالی که فقط ۸ سالشه ببین چه کارایی خطرناکی میکنه 😟😨
فیلم این دختر + جزيیات کامل⛔️🔞👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/829030645C31de54060c
🔅#پندانه
✍️ دارکوبها را از درخت زندگیتان دور کنید!
🔹به دارکوبها نگاه کنید. آنها اَرهبرقی ندارند. مته همراهشان نیست اما تنه سختترین درختها را سوراخ میکنند و در دلشان لانه خودشان را میسازند.
🔸دارکوبها با ضربههای سریع، کوتاه اما پشتسرهم درختها را سوراخ میکنند. آنها سردرد نمیگیرند، خسته نمیشوند، تا لحظهای که موفق نشوند دست از کار نمیکشند، نه ناامید میشوند و نه پشیمان. دارکوبها به خودشان ایمان دارند.
🔹در زندگی هر کدام از ما دارکوبهایی هست که با نوکزدنهای مکرر، با سماجت و بدون آنکه خسته شوند، به درونمان نفوذ میکنند و لانهشان را میسازند.
🔸این دارکوبها خسته نمیشوند، به کارشان ایمان دارند و تا وقتی که پیروز نشوند، دست از آن نوکزدنهای مکرر برنمیدارند. سردرد نمیگیرند، کلافه نمیشوند اما ما را کلافه میکنند.
🔹دارکوبهای طبیعت اگر لانه میسازند و زندگی تازهای خلق میکنند، دارکوبهای زندگی فقط یک حفره سیاه خلق میکنند، توی دل آدم را خالی میکنند و بعد میروند سراغ درخت زندگی یک نفر دیگر و خلق یک حفره دیگر.
💢به روان آدمهای دیگر نوک نزنیم، نیش نزنیم، ما دارکوب نیستیم، انسانیم.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
🔅#پندانه
✍️ حج مقبول
🔹در سالن انتظار فرودگاه جده در حال برگشت به ایران، دو حاجی ایرانی با یکدیگر آشنا شدند و قرار شد برای پرکردن زمان تاخیر پرواز هواپیما داستان حجشان را برای همدیگر تعریف کنند.
🔸حاجی اولی:
بنده پیمانکار ساختمان هستم الحمدلله دهمین بار است که فریضه حج را بهجا میآورم.
🔹حاجی دومی:
از خداوند برای شما حج مقبول و سعی مشکور مسئلت دارم.
🔸بنده پزشک متخصص هستم و در یکی از بیمارستانهای خصوصی کار میکنم.
🔹بعد از ۳۰ سال کار در یکی از بیمارستانهای خصوصی توانستم هزینه حج را پسانداز کنم، اما روزی که برای دریافت پساندازم به بخش مالی مراجعه کردم، همانجا با مادر یکی از بیمارانم که فرزند معلولی دارد برخوردم.
🔸بعد از احوالپرسی مختصر متوجه شدم که خانم بسیار غمگین و پریشان است و دلیل ناراحتی ایشان این بود که بهخاطر اخراج شوهرش از کار، دیگر توانایی پرداخت هزینه معالجه فرزند معلولشان را در بیمارستان خصوصی ندارند.
🔹پیش مدیر بیمارستان رفتم و از او خواهش کردم تا ادامه درمان آن طفل مریض به حساب بیمارستان صورت گیرد.
🔸اما مدیر بیمارستان به تقاضای من جواب رد داد و گفت:
اینجا بیمارستانِ خصوصیست، نه بنیاد خیریه.
🔹با ناامیدی تمام از پیش مدیر بیمارستان خارج شدم و در حالی که دلم بهحال مریض و خانوادهاش سخت میسوخت، بهصورت اتفاقی و غیرارادی دستم به جیبم که پول پسانداز حج در آن بود، خورد.
🔸برای چند لحظه، به فکر فرورفتم که این پول کی و کجا هزینه شود بهتر است؟
🔹بیاراده سرم را بهسمت آسمان بلند کردم و خطاب به خداوند گفتم:
بارالها! خودت بهتر از هرکسی آرزوی دلم را میدانی، هیچچیزی برایم از رفتن حج و زیارت خانهات و مسجد حضرت نبی اکرم محبوبتر نیست و این را نیز میدانی که برای زیارت خانهات تمام عمر تلاش نموده و زحمت کشیدهام.
🔸بارالها! من مشکل این زن ناامید و شوهر ناچار و فرزند مریضش را بر میل باطنیام که همانا زیارت خانه توست ترجیح میدهم.
🔹الهی از من بپذیر که امید بیپناهانی. خدایا مرا از فضل و کرمت بینصیب مگردان!
🔸مستقیم رفتم به بخش مالی بیمارستان و هرچه پول داشتم همه را یکجا تحویل دادم و گفتم این پول ۶ ماه پیشپرداخت برای بستری و هزینه درمان آن طفل مریض و معلول.
🔹و به مدیر بخش گفتم یک خواهشی دیگر هم از شما دارم که لطفاً تحت هیچ شرایطی به مادر مریض نگویید که هزینه بستری و علاج طفل معلولشان را من پرداختهام و اگر اصرار کردند بگویید بیمارستان پرداخت هزینه بیمار شما را متقبل شده است.
🔸به خانه برگشتم. از یکطرف بهخاطر اینکه سفر حج و زیارت خانه خدا را از دست دادهام بسیار ناامید و غمگین بودم، اما در عین حال حس رضایت عجیبی وجودم را فراگرفته بود و از اینکه خداوند مرا وسیله قرار داد تا مشکل آن بیمار برطرف شود، احساس خوبی داشتم.
🔹آن شب در حالتی که صورت و گونههایم خیس اشک بود به خواب رفتم. در خواب دیدم که در حال طواف خانه خدا هستم، و مردم به من سلام میکنند و میگویند، حجتان قبول باشد حاجسعید.
🔸میگفتند بشارت باد بر شما، قبل از اینکه در زمین حج کنید، در آسمانها حج کردهاید، و از من التماس دعای خیر داشتند.
🔹از خواب پریدم و احساس خوشحالی عجیبی سرتاپایم را فراگرفته بود. خدا را شکرگزاری کردم و به رضای پروردگار راضی شدم.
🔸چند دقیقهای از بیدارشدنم نگذشته بود که زنگ تلفنم به صدا درآمد. مدیر بیمارستان بود.
🔹بعد از احوالپرسی مختصر گفت:
صاحب بیمارستان امسال هم عازم حج هستند و ایشان هیچوقت بدون پزشک خصوصی خودشان حج نمیروند، اما متاسفانه اینبار پزشک خصوصی ایشان بهدلیل بارداری خانمش و نزدیکشدن وضع حملش، نمیتواند صاحب بیمارستان را در این سفر همراهی کند. خواهشی از شما دارم که امسال زحمت همراهی ایشان را در سفر حج عهدهدار شوید.
🔸اشک شوق از چشمانم جاری شد. فوراً سجده شکر بهجا آوردم و همان طور که حالا میبینید خداوند حج و زیارت خانه خودش را بدون پرداخت هیچ هزینهای، نصیبم گردانیده.
🔹الحمدلله نهتنها که هزینهای بابت این سفر پرداخت نکردم، بلکه بهدلیل رضایت از همراهی و خدماتم، هدایای زیاد و هزینه قابل ملاحظهای نیز برایم پرداخت کردند.
🔸در طول سفر حج فرصتی دست داد تا این داستان را برای صاحبِ بیمارستان تعریف کنم.
🔹ایشان هم گفتند بهمحض برگشت از سفر، دستور خواهند داد تا فرزند مریض آن خانواده تا بهبودی کامل از حساب خاص بیمارستان درمان شود. همچنین دستور خواهند داد تا صندوق خاصی برای پاسخگویی موارد مشابه و درمان فقرا در بیمارستان تاسیس شود.
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
درآمد دلاری بدون سرمایه 🤑🤑🤑
کاری میخوای بدون سرمایه بدون وقت زیاد دلاری 😴
بیا کانال زیر بدون سرمایه بهت یاد میدم چطوری به درآمد دلاری💸 برسی😍👇
https://eitaa.com/joinchat/3302162797Caa778d4939
بدون محدودیت سنی🤩 بزن روی لینک بالا سپس کلیک کنید روی پیوستن ☝️
هدایت شده از تبلیغات ترفند و ایده
دختر ایرانی که پرواز میکند!😳🔥😱
در حالی که فقط ۸ سالشه ببین چه کارایی خطرناکی میکنه 😟😨
فیلم این دختر + جزيیات کامل⛔️🔞👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/829030645C31de54060c
🔅#پندانه
✍️ حکمت خدای دانا و حکیم!
🔹چند روز پیش بهعنوان مسافر سفری با اسنپ داشتم.
🔸اون روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم. آخه باتری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
🔹راننده حدودا ۴۰ ساله بود. آرامش عجیبی که داشت باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیام بگم.
🔸هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم که تموم شد، گفت:
یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹تومنی ۱۲ شده بود.
🔹گفتم:
بفرمایید.
🔸راننده تعریف کرد:
یه مسافری بود همسنوسال خودم، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
🔹وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت:
چرا اینقدر همکاراتون ... هستند.
🔸از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
🔹گفتم:
چطور شده؟
🔸مسافر گفت:
هشت بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگه میرسن و بعد لغو کردن.
🔹من بهش گفتم:
حتما حکمتی داشته، خودتو ناراحت نکن.
🔸این جمله بیشتر عصبانیاش کرد و گفت:
حکمت کیلو چنده؟ این چیزا چیه کردن تو مختون؟
🔹بعد با گوشیاش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد. (بازاری بود و کلی ضرر کرده بود.)
🔸حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست. معمولاً همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
🔹من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ... هستم و مسافر نمیدونست.
🔸خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان، کرایه هم که هیچی.
🔹دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
🔸من اون موقع شیفت بیمارستان بودم. تازه اون موقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
🔹اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادوشده به من داد.
🔸گفتم:
دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون هشت همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
🔹تو فکر رفت و لبخند زد.
🔸من اون موقع بهشدت ۴میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچکسی نبود به من قرض بده.
🔹رفتم خونه و کادوی مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
🔸حکمت خدا دوطرفه بود. هم اون مسافر زنده موند، هم من سکه رو ۴میلیون و ۴۰۰هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
🔹همیشه بدشانسی، بدشانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
🔸اینا رو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باتری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.
💢من هم به حکمت خداوند بزرگ فکر کردم!
✅کانال منتظران ظهور👇
🔅#پندانه
✍️ ایمان، اعتماد، امید
1️⃣ روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند. در روزی كه براى دعا جمع شدند تنها یک پسربچه با خود چتر داشت.
🔰این یعنی ایمان...
2️⃣ كودک یکسالهاى را تصور كنيد، زمانی كه شما او را به هوا پرت میكنيد او میخندد زيرا میداند او را خواهيد گرفت.
🔰اين يعنى اعتماد...
3️⃣ هر شب ما به رختخواب میرويم، هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برمیخيزيم، با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوک میكنيم.
🔰 اين يعنى اميد...
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
هدایت شده از تبلیغات ترفند و ایده
🔴به فکر آینده فرزند ۹ تا ۱۷ سالهت هستی⁉️
با کلاس آموزش برنامه نویسی یاسان✅
1️⃣هم آینده شغلی فرزندت رو تضمین میکنی
2️⃣هم از دانشگاه سوئد مدرک معتبر میگیرن
همین الان از طریق لینک زیر یک #جلسه_رایگان رو ثبت نام کن … 😍🚀
👈 و از تخفیفات ویژه بهره مند شو
👇🏻👇🏻
B2n.ir/u65116
B2n.ir/u65116
👆🏻👆🏻
👨💻آکادمی یاسان بزرگ ترین مرکز آموزش برنامهنویسی کودکان در سطح کشور👩💻
ارزانسرای کفش و صندل کیانی 👠
🔴به فکر آینده فرزند ۹ تا ۱۷ سالهت هستی⁉️ با کلاس آموزش برنامه نویسی یاسان✅ 1️⃣هم آینده
با آموزش برنامه نویسی میتونی آینده فرزندت رو تضمین کنید همین الان از طریق لینک زیر یک جلسه رایگان رزرو کنید👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷خدایا 🙏
نـام بـا عظمـت تـو
زبـان قلـم را میگشـايد
تـو آغـاز هـر كلمـهای
و لحظه ها
لبـريـز از نـام تـو
لحظه ها تنهـا
بـا نـام تـو زیبا میگـردد
🌷بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ
🌷الهـی بـه امیـد تـو🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خــداوند
دست به قلــم می شود
بهتــــرین و
زیبـاترین را نقـاشی می کند
پس مطمئن باشید
خــــداوند همیـــــشه
قشنـــــگ ترین ها را
برای شمارقــم خواهد زد
امیدوار باشید
توکل بر خدایت کن
.#استوری_موزیک 🎶🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب من عصر دلانگیزت بخیر
روزهای مهر و پاییزت بخیر
عصر زیبا و هوایی دلفریب
عطر پاییزیِ گلریزت بخیر
عصرتون_بخیر _دوستان🍁
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
❌ بلغم همون سردیِ بدنهِ ❌
وقتی بلغم در هر عضوی بالا میره شما دچار بیماری میشین:
❌در روده باعث: یبوست
❌در معده باعث: نفخ
❌در مفاصل باعث: روماتیسم و...
برای دیدن نتایج و آشنایی با راه رفع بلغم و لاغری بر اساس طب سنتی روی لینک زیر بزنید😍🌹
👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2950103530C082523012a
هدایت شده از تبلیغات ترفند و ایده
🟣🔵🟢🟡🟠🔴
🔹️کیا می خوان طول عمری توام با سلامتی داشته باشن ؟
🔹️کیا می خوان تناسب اندام داشته باشن ؟
🔹️کیا می خوان از سنشون جوون تر به نظر برسن ؟
بیا تو این کانال تا بهت بگم 👇
https://eitaa.com/joinchat/2950103530C082523012a
🟣🔵🟢🟡🟠🔴
ویژگی انسانهای احمق بی سر و پا!
🔅 امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب به کمیل فرمود:
(گروهی) انسانهای احمقی هستند که نه خود راه را میدانند و نه از رهروان، راه را میپرسند. آدمهای احمق بی سر و پایی که نه خود عالمند و نه بر علم عالم تکیه میزنند!
🔻 امام علیه السلام با بیان چهار ویژگی، ماهیت گروه سوّم را روشن میسازد:
الف- اتْباعُ کلِّ ناعِقٍ: به دنبال هر صدایی حرکت می کنند و پای هر پرچمی سینه میزنند و هدف خاصّی ندارند.
ب- یمیلُونَ مَعَ کلِّ ریحٍ: آنان نان را به نرخ روز میخورند، و مانند آفتابگردان به هر طرفی که باد بوزد، همانند کسانی که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله در زیر پرچم آن حضرت جنگیدند و در دوران امامت امام علی علیه السلام به سراغ معاویه رفته، برای او شمشیر زدند! و اگر عمرشان کفاف میکرد، حتماً در سایه پرچم یزید به سر میبردند؛ چه این که در آن روز، باد بدان سو میوزید!
ج- لَمْ یسْتَضیئُوا بِنُورِ العِلْمِ: آنان از نور علم بهرهای نبردهاند تا با آن راه را بیابند.
د- وَلَمْ یلْجَؤُوا الی رُکنٍ وَثِیقٍ: آنها نه تنها فاقد علم و دانشند، بلکه به ستون محکم علم دانشمندان هم تکیه نزدهاند.
💢 این گروه انسانهای کم ظرفیت و خطرناکی هستند، مصداق «وَالَّذی خَبُثَ» شناخته شدهاند.
📚 مکارم شیرازی، مثالهای زیبای قرآن ج۱ ص ۲۱۸
✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
.
💠 كجايند ياران حقيقي مهدي آل محمّد(عج)؟!
.
در كتابي خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعي از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند.
.
از آدمهاي بسيار خوب و مقدّس. روزي با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نميآيد؟ در صورتي كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم.
.
به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.
.
جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّستر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود. او هم رفت و بعد از دو سه روزي برگشت.
.
پرسيدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب اينكه من وقتي از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهري بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم.
.
پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است. بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانهي امام رفتم. كسي آمد و گفتم: به امام بگو فلاني آمده و اذن ملاقات ميخواهد. او رفت و برگشت و گفت:
.
آقا ميفرمايند: شما فعلاً خسته اي، از راه رسيدهاي. برو فلان خانه (نشاني دادند) آنجا مرد بزرگي هست.
ما دختر او را براي شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا. من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلي پذيرايي كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند. گفتم: كيست؟ گفت: مأمور از طرف امام.
.
ميفرمايند: بيا! ميخواهيم قيام كنيم و شما را به جايي بفرستيم. گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد. گفت: فرمودهاند: همين الآن بيا. گفتم: بگو من امشب نميآيم تا اين را گفتم ديدم هيچ خبري نيست. نه شهري هست، نه خانهاي هست و نه عروسي. من هستم و صحراي نجف
🔸معلوم شد مكاشفه اي بوده و خواستهاند به ما بفهمانند كه ما هنوز آمادگي براي آمدن امام زمان (علیه السلام) نداريم. يك دختر به ما تزويج كردهاند و ما به خاطر او دست از امام زمانمان برداشتهايم.
.
..................
📚صفیر هدایت شماره ۰۱۶ _ سلسله مباحث معارفی حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی (ره)
.
🌷 شادی روح مطهر مرحوم حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی صلواتی قرائت بفرمایید 🌷
✅ کانال آیَتٌ اَلله بَهجَت (ره)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#کلامی_از_بهجت
@behjat135
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
🌹هر کی میخواد دردای خودشو و بقیه رو درمون کنه بیاد❤️🔥😍🌡🩺
🌹 درمان _سردرد.........💉💉💉💉
🌹💉💉💉 درمان_پوکی استخوان
🌹درمان_چاقی و لاغری💉💉💉💉
🌹💉💉💉درمان_جوش های صورت
🌹درمان _زخم معده💉💉💉💉
🌹💉💉💉درمان_شوره مو
🌹درمان_سرماخوردگی💉💉💉💉
🌹💉💉💉درمان _تیروئید
🌹 درمان_کبد چرب💉💉💉💉
خودمم عضوم نری از دستت رفته🏃♀🏃♀☝️☝️☝️
هدایت شده از تبلیغات ترفند و ایده
تمامی درد هاتو درمان کن 😍😎👇
https://eitaa.com/joinchat/1237713107Ce5c69334ee
https://eitaa.com/joinchat/1237713107Ce5c69334ee
میخای خودت و دیگران رو درمان کنی💉💉 بیا👆😱😱😱
🔅#پندانه
✍ نیکی مابهازائی ندارد
🔹روزگاری پسرکی فقیر برای گذران زندگی و تأمین مخارج تحصیلش دستفروشی میکرد؛ از این خانه به آن خانه میرفت تا شاید بتواند پولی بهدست آورد.
🔸روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰سنتی برایش باقی مانده است و این در حالی بود که شدیداً احساس گرسنگی میکرد.
🔹تصمیم گرفت از خانهای مقداری غذا تقاضا کند. بهطور اتفاقی در خانهای را زد. دختر جوان و زیبایی در را باز کرد.
🔸پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بهجای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
🔹دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بهجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.
🔸پسر بهآهستگی شیر را سر کشید و گفت:
چقدر باید به شما بپردازم؟
🔹دختر پاسخ داد:
چیزی نباید بپردازی. مادر به ما آموخته که نیکی مابهازائی ندارد.
🔸پسرک گفت:
پس من از صمیم قلب از شما سپاسگزاری میکنم.
🔹سالها بعد دختر جوان بهشدت بیمار شد. پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
🔸دکتر جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد. هنگامی که متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.
🔹بلافاصله بلند شد و بهسرعت بهطرف اتاق بیمار حرکت کرد. لباس پزشکیاش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اتاق شد. در اولین نگاه او را شناخت.
🔸سپس به اتاق مشاوره بازگشت تا هرچه زودتر برای نجات جان بیمارش اقدام کند. از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سرانجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری، پیروزی از آن دکتر گردید.
🔹آخرین روز بستریشدن زن در بیمارستان بود. به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تایید نزد او برده شد. گوشه صورتحساب چیزی نوشت. آن را درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
🔸زن از بازکردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت. مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.
🔹سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد. چیزی توجهاش را جلب کرد. چند کلمهای روی قبض نوشته شده بود.
🔸آهسته آن را خواند:
بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است!
#کلامی_از_بهجت
@behjat135