هدایت شده از پزشک ایرانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
پنج جمله آموزنده:
🍃🌺اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن!
🍃🌺مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است!
🍃🌺همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست!!
🍃🌺با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی نکن و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن!
🍃🌺هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید!
【﷽】
#رساله_تمام_مراجع✍👇
❣ @Resule10 ❣
#پندانه
✍پادشاهی در خواب دید تمام دندانهایش افتاد! دنبال تعبیرکنندگان خواب فرستاد. اولی گفت: تعبیرش این است که مرگ تمام خویشاوندانت را به چشم خواهی دید،
پادشاه ناراحت شد و دستور داد او را بکشند ... دومی گفت: تعبیرش این است که عمر پادشاه از تمام خویشاوندانش طولانیتر خواهد بود ...
پادشاه خوشحال شد و به او جایزه داد! «هر دو یک مطلب یکسان را بیان کردند اما با دو جملهبندی متفاوت!» نوع بیان یک مطلب، میتواند نظر طرف مقابل را تغییر دهد.
❥•═•↷ ℳaイŋɦaყ↬εkɦas ↶•═•❥
#ݥݓــــݩهــآے_ڂــــآڝ
₯↬☞ @Matnhayekhas ⊂⇝❤️⇜⊃
#پندانه
🔴 گذر عمر را دریابیم
✍از فرد حکیمی پرسيدند:
شگفتانگيزترين رفتار انسان چيست؟
پاسخ داد: از كودكى خسته میشود، براى بزرگ شدن عجله میکند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود. ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه میگذارد. سپس، براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج میکند. طورى زندگى میکند كه انگار هرگز نخواهد مرد و بعد طورى میمیرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است!
آنقدر به آرزوهای دور و محال فكر مىكند كه متوجه گذر عمر خود نیست
❥•═•↷ ℳaイŋɦaყ↬εkɦas ↶•═•❥
#ݥݓــــݩهــآے_ڂــــآڝ
₯↬☞ @Matnhayekhas ⊂⇝❤️⇜⊃
#پندانه
✍گویند: دانایی، روزی در کوچه دید دو کودک بر سر یک گردو با هم دعوا میکنند.به خاطر یک گردو یکی زد چشم دیگری را با چوب کور کرد. یکی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها کردند و از محل دور شدند. فرد دانا رفت گردو را برداشت و شکست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه کرد. پرسیدند: تو چرا گریه میکنی؟
گفت: از نادانی و حس کودکانه، سر گردویی دعوا میکردند که پوچ بود و مغزی هم نداشت.دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز که بر سر آن میجنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم یا پیر شدیم، آن را رها کرده و برای همیشه میرویم.
💠: 🌷
✨﷽✨
#پندانه
🔻حکایتی زیبا درباره حق الناس
✍ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی میکرد. ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ از ﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ دستشان کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ. ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم کند. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنم که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کردهاند، ﺑﺨﻮﺍبد!
ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ. ﺗﺎ ﺍینکه ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ که ﺩﺭ اﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد، آن هم فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ، ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنهای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ.ﺗﺎ ﺍینکه ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خواب ﺭﻓﺖ؛ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩﺍﻧﺪ و ﺳﻮﺍﻝ میپرسند ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ میگوید ﺗﺎ اینکه ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ (ﺧﺮ) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر هیچ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ.
ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭا ندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭ فلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و ... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشود. ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ میگیرد ﺗﺎ ﺻﺒﺢ میشود ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪﺷﺎﻥ میآیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ.
ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکنند، ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ میگذارد ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ میگوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍینقدر ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ای بشر! از چه گمان کردی که دنیا مال توست
ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست
▫️هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور
▫️هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...
ای کاش این حکایت به گوش همگان مخصوصا کسانی که برای رسیدن به مسئولیت (ریاست جمهوری) سر و دست میشکنند، برسد و بدانند که با یک تصمیم اشتباه حق بیش از 80 میلیون نفر بر گردنشان است.حقالناس تنها موضوعیست که در قیامت با شفاعت هم حل نمیشود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
✨﷽✨
#پندانه
✍میگویند روزی "مقدس اردبیلی" به حمام رفت، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید:
خدایا شکرت که شاه نشدیم،
خدایا شکرت که وزیر نشدیم،
خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم!
🔸مقدس اردبیلی پرسید:
شاه و وزیر ظلم میکنند، شکر کردی که در آن جایگاه نیستی، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟
🔹حمامی گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد!
شما شنیدی میگویند وقتی مقدس اردبیلی، نیمهشب برای وضو دلو انداخت تا آب از چاه بکشد دید طلا بالا آمد، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب میخواهم برای نماز شب، کمک کن!
🔸مقدس گفت: بله شنیدم.
🔹حمامی گفت: آنجا، نصف شب، کسی بوده با مقدس اردبیلی؟
🔸گفت: نه ظاهراً نبوده.
🔹حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟ معلوم میشود خالص خالص نیست!
🔸مقدس اردبیلی میگوید: یک دفعه به خودم آمدم ...
🔰شاید لازم است همه ما در این روزهای باقیمانده تا ماه رمضان به خود بیاییم و ببینیم چقدر اعمالمان خالص برای خداوند است، نه برای بندگان خدا.
【﷽】
#رساله_تمام_مراجع✍👇
❣ @Resule10 ❣
✨﷽✨
#پندانه
🔴 پنج خصلت مداد
🔹عالمی مشغول نوشتن با مداد بود.
🔸کودکی پرسید: چه مینویسی؟
🔹عالم لبخندی زد و گفت: مهمتر از نوشتههایم، مدادیست که با آن مینویسم. میخواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی!
🔸پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید.
🔹عالم گفت: پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آنها را به دست آوری.
1⃣ اول: میتوانی کارهای بزرگی کنی اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت میکند و آن دست خداست!
2⃣ دوم: گاهی باید از مدادتراش استفاده کنی، این باعث رنجش میشود ولی نوک آن را تیز میکند پس بدان رنجی که میبرى از تو انسان بهتری میسازد!
3⃣ سوم: مداد همیشه اجازه میدهد برای پاک کردن اشتباه از پاككن استفاده کنی پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست!
4⃣ چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون میآید!
5⃣ پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی میگذارد پس بدان هر کاری در زندگیت مىكنى، ردی از آن به جا مىماند.
پس در انتخاب اعمالت دقت کن!
【﷽】
#رساله_تمام_مراجع✍👇
❣ @Resule10 ❣
✨﷽✨
#پندانه
✍زن سالخوردهای میگوید:
سه تا پسر دارم که همه آنها ازدواج کردهاند. روزی به دیدن پسر بزرگتر رفتم و قصدم این بود که شب نزد او بمانم؛ صبح از همسرش (عروسم) خواستم برایم آب وضو بیاورد. وضو ساخته و نماز خواندم و آب باقیمانده را بر بستری که شب بر آن خوابیده بودم ریختم؛ هنگامیکه عروسم چایی آورد به او گفتم: دخترم! این وضع بزرگسالان است. دیشب بر فراشم ادرار کردم. او برافروخته شد و کلمات بسیار زشتی را نثار من کرد و دستورم داد تا آنجا را شسته و سپس خشک کنم. با تظاهر خشمم را فرو بردم و بستر را شسته و خشک کردم.
شب بعد به خانه پسر دوم رفتم و عین همان کار را تکرار کردم. واکنش عروس دوم نیز مشابه واکنش عروس اول بود. وقتی با شوهرش در مورد برخورد زنش حرف زدم عکسالعملی از خود نشان نداد. سرانجام نوبت به پسر کوچکتر رسید و همان کاری را که در خانه دو برادرش انجام داده بودم اینجا نیز انجام دادم. صبحگاه وقتی که عروسم چایی آورد گفتم: دخترم! متاسفانه دیشب بر فراشم ادرار کردم. او گفت: مادرجان هیچ اشکالی ندارد. همه افراد مسن این وضعیت را دارند؛ ما هم در سن خردسالی بر لباس و بدن شما ادرار میکردیم. سپس برخاست و آنجا را شست و خشک کرد. آنگاه من به عروسم گفتم: دخترم! من دوستی دارم که مقداری پول به من داده تا برایش النگو و جواهرات بخرم اما من سایز دستش را نمیدانم ولی سایز دست او اندازه سایز دست توست بنابراین سایز خودت را بده تا برایش بخرم. سپس پیرزن ثروتمند به بازار رفت و با همه پولش طلا و زیورآلات خرید.
روزی هر سه فرزند را به همراه همسرانشان به خانهاش دعوت کرد. طلاها را درآورد و به آنها گفت: در آن شبها بر فراش آب ریختهام و اصلا ادراری در کار نبوده است. طلاها را در دست عروس کوچکترش گذاشت و گفت: این همان دختری است که من به زودی نزد او پناه میبرم و باقیمانده عمرم را در کنارش خواهم گذراند.
در این لحظه پسرهای اول و دوم سرگیجه شدند و از رفتار خود پشیمان شدند. مادر به آنها گفت: نتیجه عملتان را خواهید دید و قطعا فرزندان شما نیز با شما چنین رفتار خواهند کرد ولی برادر کوچکتر شما محفوظ خواهد ماند و با خوشحالی پروردگارش را ملاقات خواهد کرد؛ و این همان چیزیست که زنانتان شما را از آن محروم کردند زیرا شما به آنان آموزش ندادهاید که مادر چه گوهر ارزشمندیست.
⛑ #پـ♡ـزشڬ_ایـ♡ـرانے
••••●❥JOiN👇🏾
░҉⃟🧚🏼♀↬ @Dooctor ↶⃝⃡🧚♂
✨﷽✨
#پندانه
🌼 فقط خدا کریم است و بس
✍ درویشی تهیدست از کنار باغ کریمخان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریمخان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریمخان گفت: این اشارههای تو برای چه بود؟ درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چه داده؟
کریمخان که در حال کشیدن قلیان بود، گفت: چه میخواهی؟ درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است! چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که میخواست نزد کریمخان رفته و تحفه برای خان ببرد! پس جیب درویش را پر از سکه کرد و قلیان را نزد کریمخان برد!
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریمخان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو؛ کریم فقط خداست که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ▹♥◃
▹•🎈•◃
〖▹❣◃ @Axe_Porofil ▹❣◃〗
•════⊰💓⊱════•❦
✨﷽✨
#پندانه
✍پادشاهی دید که خدمتکاری بسیار شاد است، از او علت شاد بودنش را پرسید. خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم، غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن، بدین سبب من راضی و شادم. پادشاه موضوع را به وزیر گفت. وزیر گفت: قربان چون او عضو گروه ۹۹ نیست بدان جهت شاد است. پادشاه پرسید: گروه ۹۹ دیگر چیست؟
وزیر گفت: قربان یک کیسه برنج را با ۹۹ سکه طلا جلوی خانه وی قرار دهید. و چنین هم شد. خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکهها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد، ۹۹ سکه؟ و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا ۱۰۰ سکه نیست، همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود. او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پسانداز کند. او از صبح تا شب سخت کار میکرد و دیگر خوشحال نبود. وزیر که با پادشاه او را زیر نظر داشتند، گفت: قربان او اکنون عضو گروه ۹۹ است و اعضای این گروه کسانی هستند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند.
🔰 خوشبختی در سه جمله است:
🌿 تجربه از دیروز،
🌿استفاده از امروز،
🌿 امید به فردا.
🔰ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم:
🔻حسرت دیروز،
🔻اتلاف امروز،
🔻ترس از فردا.
پروفایل
💖💖💖💖💖💖❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓
ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
#پندانه
🔴 پهلوان بی طاقت
✍مردی به پهلوانِ قوی هیکلی ناسزا گفت. پهلوان بسیار عصبانی شد به طوریکه از شدت عصبانیت از دهانش کف بیرون زد و بر سرِ ناسزاگو فریاد بسیاری کشید!
صاحبدلی از آنجا عبور میکرد و پهلوان عصبانی را دید و پرسید: چرا پهلوانِ به این شجاعی چنین میکند؟ گفتند: کسی به او ناسزا گفته است. صاحبدل گفت: هزار مَن وَزنه بلند میکند چطور طاقت ناسزا ندارد؟ او در بدن، پهلوان است ولی در روح، ناتوان ... مَردی به آن نیست که مُشت بر دهان کسی بزنی اگر مَردی دهانی شیرین کن.
📚 گلستان سعدی
ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ▹♥◃
▹•🎈•◃
〖▹❣◃ @Axe_Porofil ▹❣◃〗
•════⊰💓⊱════•❦
✨﷽✨
#پندانه
🔴 بر رفتار خودمان تامل کنیم
✍دو آتشنشان وارد جنگلی میشوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند؛ آخر کار وقتی از جنگل بیرون میآیند و میروند کنار رودخانه، صورت یکیشان کثیف و خاکستر است و صورت آن یکی به شکل معصومانهای تمیز!
سوال: کدامشان صورتش را میشوید؟
اشتباه کردید، آنکه صورتش کثیف است به آن یکی نگاه کرده و فکر میکند صورت خودش نیز همانطور است ...
اما آنکه صورتش تمیز است، میبیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته و به خودش میگوید: حتماً من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم.
حالا فکر کنیم، چندین بار اتفاق افتاده که دیگران از رفتار بد ما و یا ما از رفتار بد دیگران به شستشو و پالایش روح خودمان پرداخته باشیم!
وقتی فرد مقابل ما مهربان، خوب و دوستداشتنی نیست، کمی باید به خودمان شک کنیم
⛑ #پـ♡ـزشڬ_ایـ♡ـرانے
••••●❥JOiN👇🏾
░҉⃟🧚🏼♀↬ @Dooctor ↶⃝⃡🧚♂