24.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹نماهنگ یلدای انتظار 🍉
🎙امید معنوی
#الٰلهُمَ_عَجِّل_لِوَلِیّکَ_الفَرَج🌹
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
کانال ܫߊܢܚ݅ܧߊࡍ߭ ܥ݆ܣߊܝܥܘ ܩܫࡎࡐܩܢ ܫܠࡅ࡙ܣܩܢ ߊܠܢܚܠߊܩܢ
🥀🍂🌷🍁🌱🕊 🌷🍁 🌱 📚#ادامه_گزارش لحظه به لحظه جریان هجوم به خانه امام علی(ع) و أخذ بیعت اجباری از ایشان توس
🥀🍂🌷🍁🌱🕊
🌷🍁
🌱
📚#ادامه_گزارش لحظه به لحظه جریان هجوم به خانه امام علی(ع) و أخذ بیعت اجباری از ایشان توسط غاصبین خلافت، تا شهادت حضرت فاطمه زهرا(س):
6️⃣1️⃣پایه گذاری هجوم سوم و نهایی :👇
💢در این یورش عمر بن خطاب به همراه بسیاری از مهاجمین بر در خانه حضرت فاطمه(س) تجمع کردند.
علامه مجلسی می نویسد :
🌟《أَقْبَلَ عُمَرُ فِي جَمْعٍ كَثِيرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبِِ(ع) فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ》
◾️عمر با جمع کثیری از افراد خود، به منزل امام علی(ع) آمد و از علی(ع) در خواست کرد که از خانه خارج شود، که امام علی(ع) از خروج اباء کرد و عمر در این هنگام آتش و هیزم طلب کرد.(۱)
در این هجوم نه از دفاع متحصنین خبری بود و نه از اعتراض مردم مدینه!
شهرستانی می نویسد :
🌟《وَ مَا كَانَ فِي الدَّارِ غَيرُ عَلِىِِ(ع) وَ فَاطِمَةَ(س) وَ الحَسَنِ(ع) وَ الحُسَينِ(ع)》
🔸در آن روز غیر از علی(ع) و فاطمه(س) و حسنین(ع) کسی در خانه نبود.(۲)
در این هنگام عمر فریاد زد :
🌟《واللهِ لأَحرُقَنَّ عَلَيكُم》
🔹به خدا قسم آتش را بر شما مسلط می کنم.(۳)
پس در این هنگام؛
🌟《خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) إِلَيْهِمْ فَوَقَفَتْ عَلَى اَلْبَابِ》
🕊حضرت فاطمه(س) بر آنها خارج شد و در پشت در ایستاد و خطاب به عمر فرمود :
🌟《لاَ عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ تَرَكْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) جِنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ فَلَمْ تُؤَمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقَّنَا كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اَللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ اَلْوَلاَءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا اَلرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ اَلْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اَللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ》
🔷در تمام عمر خود هيچ قومى را نمىشناسم كه بىوفاتر و بىعاطفهتر از شماها باشند، جنازۀ رسول خدا(ص) را نزد ما گذاشته و سرگرم كار خود و بدست آوردن خلافت شديد، نه مشورتى با ما نموديد و نه كمترين حقّى براى ما قائل شديد، گويا شما هيچ اطّلاعى از فرمايش پيامبر(ص) در روز غدير خم نداشتيد؟
به خدا سوگند در همان روز آنچنان امر ولايت را محكم ساخت كه جاى هر طمع و اميدى براى شما باقى نگذاشت، ولى شما آن را رعايت نكرده و هر رابطهاى را با پيامبرتان قطع نموديد.البتّه خداوند متعال ميان ما و شما حاكم خواهد فرمود.(۴)
کلمات و عبارات نشانگر این بود که مخاطب حضرت فاطمه(س) نه تنها مهاجمین بود، بلکه شامل مردم مدینه هم می شد.
عمر که ترس از تحریک و شورش مردم داشت، مجدد شروع به عربده کشی کرد.
🌟《فَأَقْبَلَ بِقَبَسٍ مِنْ نَارٍ عَلَى أَنْ يُضْرِمَ عَلَيْهِمُ اَلدَّارَ》
◾️عمر در دست خود شعله ای از آتش حمل می کرد که قصد به آتش کشیدن خانه فاطمه(س) را داشت.(۵)
او می گفت :
🌟《اُحرِقُوا دَارَهَا بِمَن فِيهَا》
🔥خانه را با اهلش به آتش بکشید.(۶)
در این هنگام حضرت فاطمه(س) او را دید و به او فرمود :
✨《يَا اِبْنَ اَلْخَطَّابِ! أَ جِئْتَ لِتُحْرِقَ دَارَنَا؟》
🔳ای پسر خطاب! آیا آمده ای خانه ما را به آتش بکشی؟
عمر گفت :
🌟《نَعَمْ! أَوْ تَدْخُلُوا فِيمَا دَخَلَتْ فِيهِ اَلْأُمَّة》
🔸آری! مگر آن که با ابوبکر بیعت کنید چنانکه امت بیعت کردند.(۷)
حضرت فاطمه(س) در این هنگام به درگاه الهی شکایت کرد و فرمود:
🌟《یَا أَبَتَاهُ! يَا رَسُولَ اللّهِ(ص)! أُنظُر مَا ذَا لَقِينَا بَعدَكَ مِن ابنِ الخَطَّابِ وَ ابنِ أَبِي قُحَافَةِ!》
💠اى پدر! اى رسول الله(ص)! ما پس از تو چه ظلم ها كه از عمر بن خطاب و ابوبكر ابن ابى قحافه ديديم.(۸)
و حضرت(س) این چنین شروع به استغاثه کرد که چنان دلخراش بود که همان افرادی که آمده بودند، نزدیک بود دلهایشان شکافته و جگر هایشان پاره پاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند.
اما مهاجمین از کار شوم خود دست برنداشتند و همچنان به کار خویش ادامه دادند.
📚منابع:۱)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴
۲)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱
۳)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳
۴)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۲۰۴
۵)عقد الفرید ابن عبد ربه، ج۴، ص۹۳
۶)الملل والنحل شهرستانی، ج۱، ص۷۱
۷)بحار الانوار مجلسی، ج۲۸، ص۳۳۹
۸)عوالم العلوم بحرانی اصفهانی، ج۱۱، ص۵۸۱
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
#یلدای_مهدوی🍉
#کاش_میشد_شب_یلدا_به_کنارت__باشم..
سلام به شما #دوستان امام زمان(عج) یلداتون مبارک🍉
🔶دوست داری به امام زمانت چه هدیه ای بدی❓
✅هرکدوم از #کارهای زیر رو که دوستداری انتخاب کن و قول بده هر وقت یادش افتادی برای شادیش انجام بدی.
1️⃣- خواندن دعای سلامتی امام زمان (عج) در قنوت نمازها
2️⃣- خواندن ۳بار سوره توحید بعد از هر نماز واجب (توصیه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی)
3️⃣- هدیه دادن ثواب اعمال مستحبی خود به آقا که اینکار باعث شفاعت ایشان در شب اول قبر و هنگام مرگ می شود.
4️⃣- گذشت کردن از بدی دیگران جهت خشنودی آقا (عج)
5️⃣- صلوات زیاد هدیه به امام زمان (عج) کردن.
6️⃣- خواندن روزانه دعای عهد و تجدید میثاق با ایشان
7️⃣- خواندن زیارت عاشورا به اندازه توان، به نیت امام زمان (عج).
8️⃣- زیاد خواندن دعای غریق، جهت ایمنی از فتنه های آخرالزمان متن دعا: «یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یارَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ».
9️⃣- دادن صدقه به نیابت از حضرت.
0️⃣1️⃣- انجام سفر زیارتی به نیابت از حضرت
1️⃣1️⃣- انجام ختم قرآن و نماز مستحبی هدیه به حضرت
#یلداتون_مهدوی🍉
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 #بلندترین_شب سال ( #یلدا ) و #بلندترین_انتظار ⚜️
🎙استاد ماندگاری
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌸🍂🌷🍁🌺🌹🍂🌻🍃🕊
🌹🍁🌸
🌻🍃
🌷
#داستانهای_ائمه_اطهار_علیهم_السلام📚
💎 #هدايت کردن با مدارا و انفاق!💰
🔷 مردي از نوادگان عمر بن خطاب، در مدينه با امام كاظم و خاندان رسالت عليهم السلام دشمني داشت.
🔹 روزي بعضي از ياران، به آن حضرت، عرض كردند: «به ما اجازه دهيد تا آن مرد را به سزاي عملش برسانيم!» امام كاظم (ع) فرمود: «نه! هرگز چنين اجازهاي نمي دهم، اين فكر را از سرتان بيرون نمائيد!»
🌺 امام از آنها پرسيد: «آن مرد اكنون كجا است؟» گفتند: «در مزرعهاي در اطراف مدينه به كشاورزي اشتغال دارد.»
💠 امام كاظم (ع) به سوي همان مزرعه حركت كرد تا اينكه به آن مرد در مزرعهاش رسيد و خسته نباشيد به او گفت و با روي شاد و خندان با او ملاقات نمود و احوال او را پرسيد و فرمود: «چه مبلغ خرج اين كشت و زرع كردهاي؟» او گفت: «صد دينار.»
🌹 امام فرمود: «چقدر اميد داري كه از آن بدست آوري؟» او گفت: «علم غيب ندارم!»
🌺 حضرت فرمود: «من مي گويم چقدر اميد و آرزو داري كه عايدت گردد!» گفت: «اميد دارم دويست دينار به من برسد.»
💠 امام كاظم (ع) كيسهاي درآورد كه محتوي سيصد دينار بود و فرمود: «اين را بگير و كشت و زرع تو نيز به همين حال براي تو باشد و خدا آنچه را كه اميد داري به تو برساند.»
🔸 آن مرد آنچنان تحت تأثير بزرگواري امام قرار گرفت كه همان جا به عذر خواهي پرداخت و عاجزانه تقاضا كرد كه تقصير و بدزباني او را عفو نمايد. امام در حالي كه لبخند بر لبان داشت، بازگشت.
🔶 مدتي از اين جريان گذشت تا روزي امام به مسجد آمد، آن مرد نيز در مسجد بود، برخاست و با كمال خوشرويي به امام نگاه كرد و گفت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته؛ خدا آگاهتر است كه رسالتش را در وجود چه كسي قرار دهد!» (1)
🍃 دوستداران آن حضرت، ديدند آن مرد، كاملا عوض شده، نزد او آمدند و علت را پرسيدند كه: «چه شده اين گونه تغيير جهت دادهاي، قبلا بد بودي ولي اكنون امام را مي ستايي؟!»
🔷او گفت: «البته! همين گونه است كه اكنون گفتم.» آنگاه براي امام دعا كرد و سؤالاتي از امام پرسيد و پاسخش را شنيد.
💠 امام برخاست و به خانه خود بازگشت، هنگام بازگشت به اصحاب خود فرمود:
🔸 «اين همان شخص است، كداميك از اين دو راه بهتر بود، آنچه شما مي خواستيد يا آنچه من انجام دادم؟ من با مقدار پولي امورش را سامان دادم و او را سر راه آوردم.» (2)
📚 1) انعام، 124.
2) اعلام الوري، ص 296.
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
💫در طلب انار برای ؛
🌹حضرت زهرا سلام الله علیها
#بسیار_زیبا_و_خواندنی👌
💠روزی حضرت امیر(علیه السلام) به خانه آمد، دید زهرا (سلام الله علیها) بیمار افتاده. چون شدت بیماری و تب آن بانو را دید، سرش را به دامن گرفت و بر رخسارش نظر كرد و گریست و فرمود: یا فاطمه ! چه میل داری ؟ از من بخواه.
آن معدن حیا و عفت عرض كرد: یا پسر عم ! چیزی از شما نمی خواهم.
علی (علیه السلام) دوباره اصرار نمود. آن بانوی معظمه قبول نكرد، به علت آنكه پدرم رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: از شوهرت علی هرگز خواهش مكن ، مبادا خجالت بكشد.
حضرت فرمود: ای فاطمه ! به جان من تو آنچه میل داری ، بگو.
عرض كرد: حال كه قسم دادی ، چنانچه در این حالت اناری باشد، خوب است .
علی (علیه السلام) بیرون رفت و از اصحاب جویای انار شد، عرض كردند: فصل آن گذشته ، مگر آن كه چند دانه انار برای شمعون آوردند.
💠 حضرت خود را به در خانه شمعون رسانید و دق الباب نمود. شمعون بیرون آمد، دید اسدالله الغالب بر در است ، عرض كرد: چه باعث شد كه خانه مرا روشن نمودی ؟ حضرت فرمود: شنیده ام كه از طایف برای تو اناری آورده اند، اگر چیزی از آن باقی مانده یك دانه به من بفروش كه می خواهم برای بیمار عزیزی ببرم . عرض كرد: فدای تو شوم ، آن چه بود مدتی است فروخته ام . آن حضرت به فراست علم امامت می دانست كه یكی باقی مانده ، فرمود: جویا شو، شاید دانه ای باقی باشد و تو بی خبر باشی . عرض كرد: از خانه خود باخبرم . همسرش پشت در ایستاده بود و گفت و گو را می شنید، گفت : شمعون ! یك انار در زیر برگ ها ذخیره و پنهان كرده ام. آن انار را خدمت حضرت آورد.
حضرت چهار درهم داد. شمعون گفت : یا علی ! قیمت این انار نیم درهم است .
حضرت فرمود: همسرت آن را برای خود ذخیره كرده بود و اضافه پول برای او باشد.
🔻 آن را گرفت و به شتاب روانه خانه شد، اما در راه صدای ضعیف و ناله غریبی شنید. از پی آن رفت تا داخل خرابه شد، دید شخصی كور و بیمار غریب و تنها به خاك افتاده ، از شدت ضعف و مرض می نالد. امام بر بالین او نشست و سر او را در كنار گرفت و پرسید: ای مرد! چند روز است ، بیمار شده ای ؟
عرض كرد: ای جوان صالح ! من از اهل مداین هستم ، قرض زیادی داشتم مدتی است به كشتی سوار و به این دیار آمده ام كه شاید خدمت امیر مؤمنان برسم تا علاجی در قرض من نماید، در این حال مریض شدم و ناچار گردیدم .
آن جناب فرمود: یك انار در این شهر بود كه برای بیمار عزیزی آن را به دست آوردم ، اما نمی توانم تو را محروم كنم . نصف آن را به تو می دهم و نصف دیگر آن را برای او نگه می دارم . آن گاه انار را دو قسمت كرد و به دهان آن مریض گذاشت تا نصف تمام شد، آن گاه فرمود: دیگر میل داری ؟ عرض كرد: بسیار دلم بی قرار است ، هر گاه نصف دیگر را احسان نمایی ، كمال امتنان است.
💬 آن جناب سر خود را به زیر افكند به نفس خود خطاب نمود: یا علی ! این مریض در این خرابه غریب افتاده ، از این جهت به رعایت سزاوار است . شاید برای فاطمه وسیله دیگر فراهم شود. پس نیم دیگر انار را نیز به او دادند. چون تمام شد، آن بیمار كور دعا كرد.
🍃 حضرت با دست تهی ، متفكر و متحیر، كه آیا چه جوابی به زهرا(سلام الله علیها) بگوید، زیرا به او وعده انار داده بود، از خرابه بیرون آمد، اما آهسته آهسته به عرق خجلت آمد تا به در خانه رسید و از داخل شدن خانه شرم داشت و سر مبارك را از در خانه پیش برد تا بنگرد آن مخدره در خواب است یا بیدار. دید آن بانوی معظمه عرق كرده و نشسته ، و طبقی از انار نزد آن بانو است كه از جنس انار دنیا نیست و تناول می فرماید. خوشحال شده و داخل خانه شد و از واقعه جویا شد.
🕊فاطمه (سلام الله علیها) عرض كرد: پسر عمو! زمانی كه رفتید، چیزی نگذشت كه بهبودی در من پیدا شد و ناگاه دق الباب شد، فضه رفت و دید شخصی طبقی انار آورده كه آن را جناب امیرالمؤمنین داده كه برای سیده زنان ، فاطمه بیاورم.
📚 منبع؛داستان فضایل و كمالات فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، صفحه ۱۴۶-۱۴۸.
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍