9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مثل دینداری در آخرالزمان
🎙اسماعیل شفیعی سروستانی
#آغاز امامت شماره ۳
🌺🍁🌸🍂🌼🍁
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید
ذکر لب های تو سرلوحهی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
#السلام_علیک_یا_رسول_الله❣️✋🌹
#شنبه_های_نبوی💚
🌺🍁🌸🍂🌼🍁
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌷🍃🌹🍂🌼🍁🍃🌺
🌺🍂🌷
🌼
💠شیعه و رجعت
🔵 در روایات باور به رجعت ، در میان اعتقادات شیعه از جایگاه والایی برخوردار است ؛ تا جایی که منکرِ آن را از دایرهی تشیع بیرون دانسته اند.
❇️ امام باقر علیه السلام میفرمایند : « ایام الله سه روز است : قیام قائم ، رجعت و قیامت.» (١)
✳️امام صادق علیه السلام نیز ، یکی از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت دانسته و میفرمایند : « هر کس به هفت چیز اقرار کند ، مؤمن است... که یکی از آنها ایمان به رجعت است. » (٢)
💢رجعت اگرچه ریشهی قرآنی دارد ، اما اهل سنت ، اعتقادی به آن ندارند. برخی از آنها این عقیده را برگرفته از عقایدِ یهود و نصاری دانسته اند و گروهی منشاء اعتقاد به رجعت را ، پندارهای عرب جاهلیت دانسته اند.
☑️ اهل سنت روایاتی را که راویانِ معتقد به رجعت نقل کرده اند ، نامعتبر میدانند ؛ گویا در نگاه آنان عقیده به رجعت در شمارِ کفر و شرک قرار دارد.
🔺 البته اهل سنت هیچ دلیل عقلی و نقلی در نفی رجعت ارائه نداده اند.
📚 ١. الخصال شیخ صدوق ، ج ١ ، ص ١٠٨
٢. وسائل الشیعه ، ج ٢۴ ، ص ١٣٢
درسنامه مهدویت ، ج ۴ ، ص ١٩٣
#رجعت ٣
#رجعت۴
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
1_35081960.mp3
2.01M
🔷 همه جا پر از سرود مصطفی خوش آمدی شد
🌺 سرود بسیار زیبا
🎙سید مجید بنی فاطمه
🌸 #هفته_وحدت #میلاد_پیامبرصل الله علیه و آله 🌹
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
💎امام علی(ع) فرمودند
زندگی کردن با مردم اين دنيا همچون دويدن در گله اسب است ... 🍃
تا میتازی، با تو میتازند.
زمين که خوردی، آنهايی که جلوتر بودند، هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند
و آنهايی که عقب بودند، به داغ روزهايی که میتاختی تو را لگدمال خواهند کرد!
در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر میشوند
و غافلاند از آخرتی که روز به روز به آن نزدیکتر میشوند ...
📚نهجالبلاغه
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🌱🌹🍂🌷🍁🌼🍂🌺🍁🌻🍂
⚖️ #قضاوتهای_امیرالمؤمنین_علیہ_السلام ⚖️
📌حیله گری با امیرالمؤمنین!
🔰هنگامی که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - از مکه به مدینه هجرت نمود، امیرالمؤمنین - علیه السلام - را در مکه وکیل و نایب خود گرداند، تا آن حضرت امانتها و سپرده هایی را که مردم نزد پیامبر داشتند به صاحبانشان رد نموده، آنگاه به مدینه رود.در آن روزهایی که علی - علیه السلام - امانتها را به مردم تحویل می داد، حنظله بن ابی سفیان، عمیر بن وائل ثقفی را تطمیع نمود تا نزد آن حضرت رفته و هشتاد مثقال طلا از او مطالبه کند، و به وی گفت: اگر علی از تو گواه بخواهد ما گروه قریش برای تو شهادت خواهیم داد، و صد مثقال طلا به عنوان پاداش به وی داد که از جمله آنها گردن بندی بود که به تنهایی سیزده مثقال طلا وزن داشت.
عمیر نزد امیرالمؤمنین - علیه السلام - رفت و از آن حضرت مطالبه سپرده نمود. علی - علیه السلام - هر چند ودایع و امانات را ملاحظه کرد، سپرده ای به نام عمیر ندید و دانست که او دروغ می گوید، پس او را موعظه نمود تا از ادعایش دست بردارد ولی اندرزها سودی نبخشید و عمیر همچنان برگفته خود ثابت بود و می گفت: من بر ادعای خود گواهانی از قریش دارم که آنان برایم گواهی می دهند؛ مانند ابوجهل، عکرمه، عقبه بن ابی معیط، ابوسفیان و حنظله.
امیرالمؤمنین - علیه السلام - فرمود: این نیرنگی است که به تدبیر کننده اش بر می گردد. و آنگاه دستور داد همه شهود حاضر شده در خانه کعبه بنشینند و به عمیر رو کرده و فرمود: اکنون بگو بدانم امانت را چه وقت تسلیم پیامبر صلی الله علیه و آله نمودی؟عمیر: نزدیک ظهر بود که سپرده را به او تحویل دادم و او آن را از دستم گرفته به غلام خود داد.
و آنگاه ابوجهل را طلبیده همان سوال را از او پرسید، ولی ابوجهل گفت: مرا حاجتی به پاسخ گفتن نیست، و بدین وسیله خود را رها کرد.
پس از آن ابوسفیان را به نزد خود فراخواند و همان سوالها را از او پرسید ابوسفیان گفت: نزدیک غروب آفتاب بود که عمیر امانتش را تسلیم پیامبر صلی الله علیه و آله نمود و آن حضرت مال از او گرفت و در آستین خود قرار داد.
نوبت به حنظله رسید او گفت: بخاطر دارم که آفتاب در وسط آسمان بود که عمیر ودیعه را به پیامبر داد و آن حضرت امانت را در پیش رو گذاشت تا وقتی که خواست برخیزد، آن را به همراه خود برد.
و سپس عقبه را احضار کرد و کیفیت را از او جویا شد، وی گفت: به هنگام عصر بود که عمیر امانتش را تحویل پیامبر - صلی الله علیه و آله - داد و آن حضرت امانت را فورا به منزل فرستاد و پس از او عکرمه را خواست و چگونگی را از او پرسش نمود، عکرمه گفت: اول روز بود که عمیر امانت را به پیامبر تحویل داده پیامبر آن را تحویل گرفت و فورا به خانه فاطمه فرستاد.
و عمیر آنجا نشسته بود و تمام جریانات و تناقض گوییهای آنان را می شنید. آنگاه امیرالمومنین - علیه السلام - به عمیر رو کرده فرمود: می بینم رنگ صورتت زرد شده و حالت دگرگون گشته است!
عمیر گفت: الان حقیقت حال را به شما خواهم گفت: زیرا شخص حیله گر، رستگار نخواهد شد. به خدا سوگند من هرگز امانتی را نزد محمد نداشته ام و تنها عامل محرک من حنظله و ابوسفیان بوده اند و اینکه دینارهایی که مهر هند، زن ابوسفیان بر آنها نقشین است نزد من موجود می باشند که آنها را به عنوان پاداش به من داده اند. و آنگاه امیرالمؤمنین - علیه السلام - فرمود: بیاورید شمشیری را که در گوشه خانه پنهان است، شمشیر را آوردند.
علی - علیه السلام - شمشیر را به دست گرفت و به حاضران نشان داد و فرمود: آیا این شمشیر را می شناسید؟ گفتند: آری، این شمشیر حنظله می باشد، از آن میان ابوسفیان گفت: این شمشیر از حنظله سرقت شده است.
امیرالمؤمنین به وی فرمود: اگر راست می گویی پس غلام تو مهلع؛ سیاه چکار کرد؟
ابوسفیان گفت: او فعلاً برای انجام ماموریتی به طائف رفته است.
آن حضرت فرمود: ای کاش! می آمد و تو یک بار دیگر او را می دیدی و اگر راست می گویی او را احضار کن بیاید.
ابوسفیان خاموش شده سخنی نگفت سپس آن حضرت به ده نفر از غلامان اشراف قریش فرمود تا محل معینی را حفر کنند، چون حفر کردند ناگهان به جسد کشته مهلع برخوردند، آن حضرت فرمود: آن را بیرون بیاورید، جسد را بیرون آورده و به طرف خانه کعبه حمل کردند، مردم از مشاهده پیکر بیجان مهلع در شگفت شده سبب قتلش را از آن حضرت پرسیدند.
امام - علیه السلام - فرمود: ابوسفیان و پسرش این غلام را تطمیع کرده وبه پاداش آزادیش او را وادار نمودند تا مرا به قتل برساند تا این که در راهی برایم کمین کرد و بناگاه به من حمله نمود و من هم مهلتش نداده گردنش را زدم و شمشیرش را گرفتم. و چون مکر و نیرنگ آنان در این دفعه بجایی نرسید خواستند بار دیگر حیله ای به کار برند ولی آن هم نقش بر آب گردید (21)!
📚قضاوتهای امیرالمؤمنین علی علیه السلام
آیت الله علامه حاج شیخ محمد تقی تستری
🌺🍂🌼🍁🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
mahabat emam zaman.panahian.mp3
2.04M
💖محبت امام زمان (عج)💖
🎙حاج آقا پناهیــــان...
🌼🍁🌺🍂🌸🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍
🍁🌻🌱🌷🥀🍂🕊
🌴 #ترجمه_و_شرح_حکمت_166_نهج_البلاغه: نکوهش تجاوز به حقوق دیگران
🌟و قَالَ (علیه السلام): لَا يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ، إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ.
📕ترجمه:پرهيز از تجاوز به حقوق ديگران (اخلاق اجتماعى):امام(عليه السلام) فرمود: براى انسان عيب نيست كه حقش به تأخير افتد. عيب آن است كه چيزى را كه حقش نيست بگيرد.
📖شرح پیام امیرالمؤمنین علیه السلام:عيب واقعى اين است!
🔖 در بعضى از روايات آمده است امام(عليه السلام) اين سخن حكمت آميز را در پاسخ كسى مى گويد كه از آن حضرت پرسيد چرا شما در گرفتن حق خود در امر امامت شتاب نكرديد. امام(عليه السلام) در پاسخ مى فرمايد: «براى انسان عيب نيست كه حقش به تأخير افتد. عيب آن است كه چيزى را كه حقش نيست بگيرد»; (لاَ يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ، إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ).
〽️البته شك نيست كه تأخير امام(عليه السلام) در مسئله امامت ـ كه از يك سو نص رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) بر خلافت آن حضرت در داستان غدير و غير آن بود و از سوى ديگر افضليت آن حضرت نسبت به تمام صحابه كه جاى انكار براى هيچ فرد منصفى نيست ايجاب مى كرد كه آن حضرت خليفه بلا فصل پيامبر(صلى الله عليه وآله) باشد ـ بدين رو بود كه آن حضرت حق خود را در مسئله امامت كه در واقع حق مسلمانان است مطالبه كرد; اما مخالفان دست به دست هم دادند و او را از رسيدن به آن حق محروم نمودند، بنابراين ايراد كسانى كه مى گويند: «امامت حق شخصى نبود كه حضرت از آن چشم بپوشد، بلكه حق مردم بود و تأخير در مطالبه چنين حقى روا نيست» پاسخش روشن است و آن اين كه تأخير مزبور در واقع از ناحيه امام(عليه السلام) نبود، بلكه از ناحيه كسانى بود كه سال ها براى رسيدن به آن نقشه ها كشيده بودند و حتى زمانى كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خواست در آستانه وداع با دار دنيا نامه اى بنگارد و اين حق را تثبيت كند آنها مانع شده و نسبت هاى بسيار ناروايى به ساحت قدس پيامبر(صلى الله عليه وآله) دادند كه داستان اسف انگيزش در تمام كتاب هاى اهل سنت و شيعه آمده است. مقايسه اين دو با يكديگر (تأخير حق و گرفتن ناحق) و ترجيح اول بر دومى كاملاً روشن است، زيرا گرفتن ناحق گناه قطعى است در حالى كه تأخير حق چه شخصى باشد و از ناحيه خود انسان تأخير بيفتد و چه حق مردم باشد و از ناحيه دشمنان به تأخير افتد، چيزى نيست كه بر انسان عيب به شمار آيد.
📜در نامه 28 از نامه هاى امام(عليه السلام) نيز جمله اى شبيه اين جمله حكيمانه گذشت، حضرت در پاسخ معاويه كه گفت: تو را همچون شترى كه افسار زده بودند و مى كشيدند براى بيعت بردند، فرمود: «به خدا سوگند تو مى خواستى با اين گفتارت مرا نكوهش كنى; اما ناخودآگاه مدح كردى و ثنا گفتى. مى خواستى رسوا كنى و خودت رسوا شدى «وَما عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضاضَة في أنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شاكّاً في دينِهِ، وَلا مُرْتاباً بِيَقِينِهِ; براى يك مسلمان عيب نيست كه مظلوم واقع شود مادام كه در دين خود ترديد نداشته باشد و يقينش آميخته با شك نگردد».
سيد بن طاووس(رحمه الله) در كتاب كشف المحجة از رسائل مرحوم كلينى نقل مى كند كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) به درخواست جمعى از مردم نامه اى درباره مسائل مربوط به خلافت پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مرقوم داشت; نامه اى بسيار طولانى و پرمعنا و روشن و شفاف و دستور داد براى رفع هرگونه ابهام در اين مسئله، آن را در هر روز جمعه در برابر مردم بخوانند و ده نفر از ياران سرشناس و معروف و باشخصيت بر آن گواهى دهند، در ضمن آن نامه همين جمله مورد بحث آمده است. سزاوار است كسانى كه مى خواهند به اعماق مسئله خلافت برسند و پى به كارهاى ناروايى ببرند كه در اين زمينه پس از پيامبر(صلى الله عليه وآله) انجام شد و مظلوميت على(عليه السلام) را دريابند اين نامه را به دقت بخوانند تا بدانند چگونه گروهى هماهنگ حق را از مسيرش منحرف ساختند و مسلمانان را به چه شكلى گرفتار كردند(1). (2)
📚(1). ر.ک: بحارالانوار، ج 30، ص 7 به بعد.(2). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در کتاب مصادر،(مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 141
🌸🍂🌺🍁🌼🍂
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Asheghan_Amiralmomenin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🌴🌴🌴🌱🌱🌱🌳🌳🌳🎍🎍