«🧡»
-
-
اُوجمِعرـآجنـِشینۍمَـنایناَستفَقـط
گوشِـهاۍاَزحرَمـتپَھـنڪُنمبالَـمرـآ...シ!
❁ ¦↫ #امام_رضا
❁ ¦↫ #حرم_زیارت
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
#سلامامامزمانم✋🏻💛•°
ای کاش قلبهای همه ی ما
بخاطر التهاب نیامدنت تندتر میزد،
ای کاش چشم های همه ما
به راه دوخته می شد،
ای کاش جانهای همه ما
ازبیقراری انتظار تو گُر میگرفت...
آن وقت حتما می آمدی...
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایران در آخر الزمان...!
حتما ببینید👌
#اللهمعجللولیکالفرج🌱
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
بایاحسین💚
عشقوڪلامآفریدهاند😌👌
هرصبـ🌤ـحرابراے #سلام آفریدهاند
وقٺےڪہ
شاهڪشوردلـ💓ـهاشدےحسین
مارابہافتخار
غلامآفریدهاند😍✋
#سلامعلےساڪنڪربلا
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عملشبـده؛ولیذاتشخـوبه🌱
#نکتهاخلاقی
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪـاش دَر صَحراے مَحـشَر
وَقتی خُدا پُرسید
بَندِه مَن روزِگآرَت رآ چِگونه گُذَراندی
مَهدی فآطِمه بَرخیزَد وگویَد
مُنتَظِر مَن بود 💙
#اللهمعجللولیڪالفرج
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من همونم...
جمعه مهدوی
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
برڪاتصلواٺ_۲۰۲۲_۰۱_۱۵_۰۹_۰۲_۵۷_۱۰۲.mp3
3.69M
❣حمالی که امام زمان عج را ملاقات میکرد...
┄┅❉استاد پناهیان❉┅┄
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط تو را دارم...
#امام_زمان
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری|Story
سلامٌعليك،افتقدتُكجدًا
سلامبرتو،کهحقیقتادلتنگتوام:)
#اللھمعجللولیڪالفرج
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
*📝چرا حاج قاسم وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید حسین یوسف الهی به خاک سپرده شود*
*دریک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد*
1️⃣ *از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود*
2️⃣ *نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید*
3️⃣ *دائما ذکر خدا می گفت*
4️⃣ *قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود*
5️⃣ *هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود*
6️⃣ *چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت*
7️⃣ *خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت*
8️⃣ *روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود*
💥 *۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی*
*بسیار جذاب و شگفتی آور*
حتمــــــــــــــا بخوانید👇👇
🔹 *شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.*
1️⃣ *همرزم شهید:* *حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.*
*نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.*
*وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".*
*با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.*
*خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟*
2️⃣ *مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.*
*وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!*
*بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟*
*امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!*
3️⃣ *برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم.* *نمیدانستیم کجا برویم.*
*جوانی جلو آمد و گفت:* *شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!*
*جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند.* *برو آنها را بیاور اینجا!*
*وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.*
*اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟*
*لبخندی زد و گفت:* *چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!*
*محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!*
4️⃣ *همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.*
*محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.*
*حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.*
*امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.*
*صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود.* *گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟*
*گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!*
*حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.*
*با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟*
*گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟*
*اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.*
*اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.*
*پرسیدم: چه طور؟!*
*گفت: شهید شده اند*. *جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.*
*من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.*
*وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!*
5️⃣ *همرزم شهید:* *زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.*
*بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.*
*حسین به همه اشاره کرد به جز من!*
*چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد!...*
🌴 *شما هم منتشر کنید*🌴
https://eitaa.com/Asheghan_hoseeini
●
˼دوستےباخـدابایدبهقدرۍ
زیادباشدکهبراۍرضایتخاطراو
هردشوارۍوناهموارۍبرایمانآسان
وهموارجلوهکند..:)˹♥️!'
#شهیدمصطفیواجدی
-
↵آسـ☁️ـمانازٺۅخبـ ـرداشٺولےماازٺۅ؛
±سھمماںبےخبرۍبودنمےدانسٺېم . . .😔🖐🏻
#حـٰاجےمون
•.🕊|→❥•@Asheghan_hoseeini
⃤❧عاشقانـ❥حسینـے
🌸رفقا دستورات دین عمیق هستش برای همین ادم سطحیبین اصلا نمیتونه درکش کنه و به نظرش غیره ضروری و حتی
👌تو مسیره دینداری از مسخره کردنو سرزنش کردنو تحقیر کردنه هیییچکس ناراحت نشو چون همونطور که گفتیم دین یه چیزه عمیقه و هرکسی نمیتونه درکش کنه...یجورایی درک کن کسایی که درک نمیکنَنو😌
به خودت بگو خب منم توشرایطه اونا بودم همینطوری فکر میکردم یه نگاهه دلسوزانه بهشون داشته باش و تازه افتخاااااار کن به مسخره شدن😌
میدونی چرا؟چون هر هر امام و پیامبری رو یه زمانی مسخره کردن...کلا مسخره شدن یه چیزه طبیعیه...اگه مسخره نمیشی تعجب کن😳بگو خدایا نکنه من ادم دورویی هستم یا خوب دینداری نمیکنم که اصلا مسخره نمیشم🤭🙁
#ازمسخرهشدننترس👊
😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محبتت
و بہ
خـدا
بیشتـر ڪن
رفیـق :)🌸💕
🍃🌹 لیلة الرغائب 🌹🍃
پنجشنبه 1400/11/14
ماه رجب ماه پربرکتیه. اولین شب جمعه ماه رجب شب لیلة الرغائب (شب آرزوها) است! تو هم مثل من این شب را به دوستات یادآوری کن؛ به این امید که از باغ دعاشون، یه گل استجابت هدیه بگیرى!!!
دعای مخصوص شب آرزوها:
سُبحانَ الله يا فارِجَ الهَمّ وَ يا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ يَسّر اَمری وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حيلَتی وَ ارزُقنی حَيثَ لا اَحتَسِب يا رَبَّ العالَمين
حضرت محمد(ص) فرمودند: هر کسی مردم را از اين دعا باخبر کند در گرفتاريش گشايش پيدا ميکند🌹🍃
خیلی ها گرفتارن و خیلی ها آرزوهای کوچیک و بزرگ دارن. به همه یادآوری کنید.
♥️التماس دعا 🙏🏻🌸
https://eitaa.com/Asheghan_hoseeini