امام صادق'علیه‌السلام' : + از نگاه ناپاک بپرهیزید‼️… • • #حدیث #شهادت_امام_صادق ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

💠 ایمان مستحکم مومن 🌷امیر المومنین (ع) : مومن از کوه سخت تر است ، از کوه کم میشود اما از دین مومن چیزی کم نمیشود . 📚 کافی،ج۲،ص۲۴۱

#شهیدانہ🌱 خدایا! عاشق‌ در برابر معشوق‌ آنقدر عشق‌ میورزد تا بمیرد من‌ هم ‌آنقدر عاشق ‌تو هستم ڪه‌ مۍخواهم ‌در راه ‌تو تڪه‌ تڪه‌ شوم...💔 #شهید_حجت‌_الله‌_رحیمی

اگر #مدافعان_حرم نبودند... #زن_زندگی_آزادی 🔺بازار #فروش_نوامیس مردم و انتخاب و خرید آنان توسط #وحوش #شهوتران _حالا #بدو دنبال بی حجابی💔🚶‍♂

#تلنگــــــــر ✨🍃 بی‌حیایی ؛ مدنیست! دود ؛ تفریح‌نیست! زندگی‌باسگ ؛ کلاس‌نیست! رابطہ‌بانامحرم‌ ؛ روشنفکری‌نیست! ودرکل؛ بی‌فرهنگی ؛ فرهنگ‌نیست! وخوردن‌ِحق‌دیگران ؛ زرنگی‌نیست! ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

قشنگ ترین خاطره زندگی میتونه حرم باشه:)...❤️✨

+روز دختر کادو نمیخواهم! _ نمیشود که... +میشود با مادر سادات قول و قرار دارم! _قول قرارت چیست؟ +قرار شد کادو نگیرم و بجایش از مادر سادات شهادت به سبک گمنامی را بگیرم(:💔

امشب‌مدینه‌ماتم‌وغربت‌گرفته قلب‌تمام‌شیعیان‌را‌غم‌گرفته امشب‌نه‌زائرخادمی‌بالاسرتو گویاکه‌زهراروضه‌برصادق‌گرفته شهادت‌امام‌جعفرصادق‌علیه‌السلام برتمام‌مسلمین‌وصاحب‌العصروزمان‌تسلیت باد💔

-💙🔗- کوچه‌باغِ‌دلِ‌من‌عطر‌تورا‌دارد‌وبس هرکه‌شد‌عاشقِ‌تو‌فیضِ‌دمادَم‌بِبَرد♥️!' #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج🌱 #یاصاحب_الزمان

دسـت‌بیمـٰاران‌گرفتـن‌برطبیبـٰان‌واجـب‌است مـن‌زِپـٰااُفتـٰاده‌ام‌دستـم‌نمیگـر؎حسیـنｼ..!

#خیلی_قشنگه👌👌 می‌گویند: درویشی بود كه در كوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی اتفاقاً زنی مكاره این درویش را دید و خوب گوش داد كه ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت:من پدر این درویش را در می‌آورم. زن به خانه رفت و خمیر درست كرد و یك فتیر شیرین پخت و كمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت:من به این درویش ثابت می‌كنم كه هرچه كنی به خود نمی‌كنی. از قضا زن یك پسر داشت كه هفت سال بود گم شده بود یك دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی كرد و گفت:من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت:زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور جوان! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت:درویش! این چی بود كه سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر كرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور كه توی سرش می‌زد و شیون می‌كرد، گفت:حقا كه تو راست گفتی؛ هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی. 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴