eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
934 ویدیو
586 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6008005557376516588.mp3
2.71M
‍ ‍ ‍ 🍂🍁دودمه زیبا _ ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج محمود کریمی 🍁🍂 ┄┅═══•••✾❀✾•••═══┅┄ ____ ذکرِ زهرا یا علی و ذکر مولا فاطمه فاطمه یا فاطمه لا فتی الا علی لا سیف الا فاطمه فاطمه یا فاطمه * سروری دارد به زن هایِ دو دنیا فاطمه فاطمه یا فاطمه در نجف چیزی نمی بینید الا فاطمه فاطمه یا فاطمه * حک شده بر رویِ گردنبند زهرا یا علی یا علی و یا علی حک شده بر ذوالفقارِ مرتضی یا فاطمه فاطمه یا فاطمه *** شاه گفتا کربلا امروز میدانِ من است عید قربان من است مادرم زهرا در این گودال مهمان من است عید قربان من است
داستان انار روزی حضرت زهرا علیها السلام بیمار و بستری شد. علی علیه السلام به بالین او آمد فرمود: زهرا جان! چه میل داری تا برایت فراهم کنم؟ گفت: من از شما چیزی نمی خواهم. حضرت علی علیه السلام اصرار کرد. فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! پدرم به من سفارش کرده که هرگز چیزی از شوهرت در خواست نکن، مبادا تهیه آن برایش مشکل باشد و در برابر در خواست تو شرمنده شود. علی علیه السلام فرمود: ای فاطمه! به حق من، هر چه میل داری بگو تا برایت آماده کنم. فاطمه علیها السلام گفت: اکنون که من را سوگند دادی می گویم. اگر اناری برایم فراهم کنی خوب است. حضرت علی علیه السلام برخاست و برای فراهم نمودن انار از منزل بیرون رفت. در راه با چند نفر از مسلمانان روبرو شد و از آنها پرسید: انار در کجا پیدا می شود؟ آنها گفتند: یا علی! فصل انار گذشته، ولی چند روز قبل شمعون یهودی چند انار از طائف آورده بود. حضرت به در خانه شمعون رفت. شمعون وقتی که چشمش به علی علیه السلام افتاد علت آمدن آن حضرت را پرسید؟ علی علیه السلام ماجرا را گفت و افزود که برای خریداری انار آمده ام. شمعون گفت: چیزی از انارها باقی نمانده است همه را فروخته ام. همسر شمعون پشت در بود و سخن آنها را می شنید، به شوهرش گفت: من یک انار برای خودم برداشته بودم و در زیر برگها پنهان کردم. آنگاه رفت و انار را آورد و به حضرت علی علیه السلام داد. آن حضرت چهار درهم به شمعون داد. او گفت: قیمتش، نیم درهم است. امام فرمود: همسرت این انار را برای خود ذخیره کرده بود تا روزی از آن نفع بیشتری ببرد. نیم در هم مال خودت و سه درهم و نیم هم مال همسرت. آن حضرت در برگشت به طرف منزل، صدای ناله درمانده ای را شنید، به دنبال صدا رفت، دید مردی غریب و بیمار و نابینایی در خرابه ای بدون سرپرست و غذا روی زمین خوابیده است، حضرت جلو رفت و سرش را به دامن گرفت و از او پرسید: تو کیستی؟ از کدام قبیله ای؟ چند روز است که در اینجا افتاده ای؟ گفت: ای جوان صالح! من از اهالی مدائن (ایران) می باشم، در آنجا قرض زیادی داشتم. ناگزیر سوار بر کشتی شدم و با خود گفتم خود را به مولایم امیرمؤمنان می رسانم شاید آن حضرت کمکی به من کند و قرضهایم را ادا نماید - جوان نمی دانست که سرش بر دامن علی علیه السلام است - امام فرمود: من یک انار برای بیمار عزیزم می برم، ولی تو را محروم نمی کنم و نصفش را به تو می دهم. حضرت انار را دو نصف کرده و نصف آن را کم کم در دهان آن جوان می گذاشت تا تمام شد. جوان گفت: اگر مرحمت فرمایی نصف دیگرش را نیز به من بخورانی، چه بسا حال من خوب شود! علی علیه السلام نیم دیگر انار را نیز کم کم به او خوراند تا تمام شد. آنگاه حضرت بعد از خداحافظی با آن جوان بیمار به سوی خانه حرکت کرد. در حالی که از شدت حیا غرق در فکر بود به در خانه رسید، ولی حیا کرد وارد خانه شود. از شکاف در به درون خانه نگاهی کرد تا ببیند فاطمه علیها السلام خواب است یا بیدار. مشاهده کرد فاطمه علیها السلام تکیه کرده و طبقی از انار پیش روی اوست و میل می فرماید، حضرت بسیار خوشحال وارد خانه شد، متوجه شد که این انار مربوط به این دنیا نیست. پرسید: فاطمه جان! این انار را چه کسی برای شما آورده است؟ فاطمه علیها السلام گفت: ای پسر عمو! وقتی که از پیش من رفتی، چندان طولی نکشید که نشانه سلامتی را در خود یافتم. ناگاه صدای در به گوشم رسید فضه خادمه در را گشود، مردی را دید که طبق انار دارد. آن مرد گفت: این طبق انار را امیرمؤمنان علی علیه السلام برای فاطمه فرستاده است. (5)   (5) ریاحین الشریعة، ج 1، ص142.
سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اولین شبه - که داره بی تو میگذره اولین شبه - که خونمون بی مادره اولین شبه - که نیستی کنارم - همه کس و کارم - آروم و قرارم ۲ درسته بین بستر بودی / ولی بودی درسته بی بال و پر بودی / ولی بودی درسته زخمی در بودی / ولی بودی حالا ببین که بی تو روز من سیاهه می‌بینی همزبون شوهرت یه چاهه انالله / و انا الیه راجعون میباره چشمامون برای داغ تو ای مادر جوون ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پر کشیدی و - خاطره هات کنارمه این خونه دیگه - بدون تو مزارمه پر کشیدی و - نموندی کنارم - کنار مزارت - ببین بی قرارم درسته تابوتت رو بردم / ولی مُردم تنت رو نیمه شب آوردم / ولی مردم درسته آروم گریه کردم / ولی مردم تو رو با دستای خودم توو خاک گذاشتم رو خاک قبر تو گلای گریه کاشتم انا الله / و انا الیه راجعون بهارم شد خزون حالا موندم من و اشکای بی امون ۲ .
زنی ویژۀ شهادت حضرت اُم البنین سلام الله علیها :ِ سید مهدی میرداماد اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین گریه نکن هرچند ، دریایِ احساسی حق داری زینب رو دیگه نمیشناسی حق میدی که پیرم ، خیلی زمین گیرم روزی هزار دفعه ، از قُصه می میرم اُم البنین قمرامُ و کشتن اُم البنین قمراتُ و کشتن اُم البنین پسرامُ و کشتن اُم البنین پسراتُ و کشتن اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین ____ مادر نبودی که ، تنها شدم تنها کشتن داداشم رو ، تشنه لبِ دریا مادر نبودی که ، آب و صدا میزد پیش چشایِ من ، هی دست و پا میزد اُم البنین بی پر و بال رفتم اُم البنین دیگه از حال رفتم ام البنین هر جوری که میشد از خیمه تا ته گودال رفتم ... اُم‌البنین ... آه یا اُم‌البنین ____ مادر نبودی که ، دیدم اسارت رو غوغای غارت رو ، حد جسارت رو مادر نبودی که ، صد مرتبه مُردَم از کربلا تا شام ، خیلی زمین خوردم اُم البنین اشکامون و دیدن اُم البنین همه میخندیدن ام البنین نبودی تویِ شام دور سر داداشم رقصیدن ... اُم‌البنین ... آه یا ام البنین فایل صوتی 👇👇👇🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤 🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔ لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝ لینک کانال در پیام رسان ایتا:👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
◾روضه حضرت اُم البنین سلام الله علیها ◾بانوای :ِ حاج مهدی سلحشور قسم به گریه ی صاحب عزایِ اُمِّ بَنین من آفریده شدم با دعای اُمِّ بَنین قسم به کعبه که از کعبه حُرمتم بیش است چنان که سوختم از ماجرایِ اُمِّ بَنین پس از ظهور اگر آمدم مدینه رفیق قرارمان دَمِ ایوان طلایِ اُمِّ بَنین به جانِ دستِ قلم،در جزا نمی سوزد دلی که سوخت در نینوایِ اُمِّ بَنین مکان گریه برای حسین اگر حرم است مگو بقیع، بگو کربلایِ اُمِّ بَنین شبیه مشک اباالفضل می چکد اشکم به پای غربتِ بی انتهایِ اُمِّ بَنین اگر چه دست ندارد به تن،ز راه کرم گرفته دستِ مرا،مرتضایِ اُمِّ بَنین به یادِ چادر زهراست،بالِ شان خاکی کبوترانِ حریمِ هوایِ اُمِّ بَنین *می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دورِ اُمُّ البَنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله اُمُّ البَنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، اُمُّ البَنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: اُمُّ البَنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دستِ عباست* نخورد آب زمانی که روضه می خوانده گرفته بوده یقیناً صدایِ اُمِّ بَنین "محمّدقاسمی" تو زیبا شدی،کوه و دریا شدی یه باغی پُر از عطرِ گُل ها شدی یه همدم تو غم ها برایِ علی یه زهرا ترین بعدِ زهرا شدی تو موندی کنار علی یک تنه تو گفتی که زهرا پناهه منه نذاشتی علی بهت بگه فاطمه نذاشتی که زینب دلش بشکنه *اصرار کرد،علی جان! دیگه منو فاطمه صدا نزن...چرا؟ چون هر وقت میگی:فاطمه! این بچه ها زانوهاشون رو بغل می گیرند،یاد مادرشون می افتند...* نخِ چادُرت دلبری میکنه تو رو فاطمه یاوری میکنه واسه بچه هاش مادری کَردیُ برا بچه هات مادری میکنه چقدر مثل زهرا شده شوکتت چقدر مثل زهرا شده غیرتت ان شاءالله نشه دست و بازوت کبود ان شاءالله که نیلی نشه صورتت ان شاءالله که آتیش نیاد سویِ تو نشینه غلافی رو بازویِ تو بمونی همیشه کنارِ علی نره میخِ در تویِ پهلویِ تو الهی نبینی غمِ حیدر رو نبینی غمِ ساقیِ کوثر رو نداره دلی خوش زدیوار و در امیری که کنده دَرِ خیبر رو می ترسم بخونم برات روضه من فقط اینه دیگه دعام دائماً ان شاءالله توی کوچه عباسِ تو نبینه چیزایی که دیده حسن خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید دَرِ دیگری خدا محسنُ بُرده پیشِ خودش به جاش داده عباسِ نام آوری *نیمه شب که کاروان از مدینه حرکت کرد،یه خورده که از شهر فاصله گرفت،دو نفر خودشون رو رساندند به قافله،یکی عبدالله بود،دست بچه هاشو گرفته بود رسوند به قافله،اینقدر زینب خوشحال شد،گفت:عبدالله خدا خیرت بده،دستِ خالی نیستم کربلا،قربونی هایِ منو آوردی،نکنه رباب هدیه داشته باشه من نداشته باشم،نکه نجمه هدیه داشته باشه من نداشته باشم،خدا خیرت بده...بچه هارو گرفت برد.. نفر دوم هم،ابی عبدالله نگاه کرد دید یه خانوم بلند قامتی داره خودش رو میرسونه به قافله،نگاه کرد دید اُم البنینِ داره میاد،گفت:عباسم مادرتون داره میاد،با شما کار داره،عباس که برگشت،سریع برگشت داداش هاشو خبر کرد،مادر اومده با ما کار داره،چهار برادر اومدن،دور مادر حلقه زدن،ابی عبدالله داره از دور این منظره رو میبینه،لذت میبره،قند تو دل حسین داره آب میشه،دور مادر که حلقه زدن،گفت:عباسم!عونم،عزیزانم،دارید با حسین می روید کربلا،اگه حسین برگشت حق دارید برگردید،اگه حسین برنگشت حق ندارید برگردید،نکنه شما باشید یه مو از سر حسین کم بشه،پای شما ایستادم برای اینچنین روزی،عباسم! نکنه من شرمنده ی فاطمه بشم،نکنه من خجالت زده بشم،همه دغدغه اش اینه کربلا میرن میتونن روی مادر رو سفید کنند یا نه؟ گذشت،گذشت،حالا از کربلا قافله برگشته،کربلایی ها از این طرف با محوریت زینب،مدینه ای ها از طرف دیگر با محوریت اُم البنین،راه باز کردن این دو مادر شهید رسیدن به هم،دست به گردن هم انداختن،نشستن زمین،ام البنین به زینب سر سلامتی میده،زینب به ام البنین،این دوتا شروع کردن برا هم روضه خواندن،هر کار کرد زینب که از عباس بگه،ام البنین نذاشت،هی می گفت:عباسم رو رها کن،از حسینم چه خبر؟ خیلی که اصرار کرد زینب گفت: بهت بگم ام البنین چه خبر شد؟ فقط بگم خوب شد کربلا نیومدی،برو ببین رباب رو ، چه حال و روزی داره،دیگه از زیر آفتاب نمیآد تو سایه،گفت: بیشتر توضیح بده زینب جان،گفت:آمدم بالای یک بلندی ایستادم دیدم دور حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد،شمشیر دار با شمشیر میزد،اونی که شمشیر و نیزه نداشت سنگ میزد،اُم البنین! نگاه کردم دیدم پیرمردها دارن با عصا میزنند،حسین.... فایل صوتی 👇👇👇
🌷 مرثیه حضرت امُ البنین (س) 🌷 فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت ♦️ مرتضی شاهمندی ♦️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5888754428898445268.mp3
684.1K
سلام‌الله‌علیها سبک: شعر: همین که اباالفضل ، تو اومدى دنيا شدى تو عزيز ، پسرهاى زهرا ۲ بابات مرتضى تا / تو اومدى دنيا مى زد بوسه با گريه به دستت عباس می خوند زیر لبهاش / که "ناد على" رو مى خوند براى چشماى مستت عباس مى گفت كه تو وقف حسينى - بايد ساقى كربلاشى با قد رشيدت اميد - خيمه ها شى نشد باور من ، كه افتادى از پا با دستاى خالى ، رسيدى ز دريا ۲ نشد باور من / سر تو شكسته نشد باورم بى هوا نيزه خوردى نشد باور من / علمدار خيمه سرت رو ز پهلو به نيزه سپردى شنيدم كه ابروت شكافته - امونم رو اين غصه برده توو چشمت يه تيرى شبيه - نيزه خورده 🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤 🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔ لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝ لینک کانال در پیام رسان ایتا:👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
Motiee Babolharam.mp3
8.01M
میثم مطیعی وقتی صدایت میکنم بشنو صدایم را آورده ام اینجا برایت ، گریه هایم را آغوش بگشا بر غریبی بی کس و تنها تا بشنود عالم صدایِ ربنایم را *امشب با یه امیدی اومدم درِ خونه ت .. فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ ... سمتِ تو فرار کردم .. مولایِ من ..* آری همانم که فراری بوده از دستت تو خوب میدانی تمام ماجرایم را *الان میخونی تو مناجات شعبانیه : وَ ضَمِیرِی وَ لا یَخْفَی عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ ...* آری همانم که سراپا غرقِ تقصیر است اما تو پوشاندی همیشه هر خطایم را * قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى .. جلو امامِ زمانم سرافکنده شدم ... نه فقط به خوبا غبطه می خورم ، برا گذشتۀ خودم دلم تنگ شده ... تو این دنیا پرده ها رو بالا نزدی جلو حضرتِ زهرا منو بی آبرو نکنی * جا ماندم از پرواز نه! اصلاً زمین گیرم! زنجیر نافرمانی‌ام بسته است پایم را من دور بودم از تو؛ ترسیدم ، زمین خوردم حالا ولی برگشته‌ام ... داری هوایم را؟ اولِ مناجات فقط یه قسمت میدم ، قسم به اون بانویِ مظلومی که پسراشُ نوکرِ حسین تربیت کرد .. قسم به اون بانویِ مظلومه ای که بشیر اومد مدینه همه رو جمع کرد بی بی ام البنین صدا زد : أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین .. بشیر از حسینم چه خبر ؟ .. بی بی جان چهار تا پسرحسینم داشتی همشونُ کشتن .. بشیر از چه خبر ؟ ... اگه خبر بهت نرسید من بهت بگم : اون علمدارِ رشیدِ کربلا دستاشُ بریدن .. به چشماش تیر زدن .عمود آهن به فرقش زدن ... پاهاشو بریدن 🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤 🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان
5c16245f58147c2341541a01_-7336005895159708655.mp3
23.85M
شکستی الماسم و ای روزگار چیدی گل یاسم و ای روزگار خزون زدی به باغم ای روزگار گرفتی عبـاسـم و ای روزگار من گریه ی مدینه ام ای روزگار با غصه همنشینم ای روزگار بگو با مردم شهـر ای روزگار من ام بی بنینم ای روزگار عالَم زیر پرم بود ای روزگار خونم خودش حرم بود ای روزگار عصای دسته من ای، ای روزگار علی اکبر بود ای روزگار خونم پر از قمر بود ای روزگار از آسمونا سر بود ای روزگار قاسم تو آسمونم ای روزگار ستاره ی سحر بود ای روزگار تموم باورم رفت ای روزگار پناهِ این حرم رفت ای روزگار میگن حسین صدا زد ای روزگار تموم لشکرم رفت ای روزگار 🕍کانال محبان اهلبیت(ع)🎤🎤 🔊روضه و نوحه های ناب از مداحان ترکی و فارسی✔ لطفاکانال روبه دوستان خودمعرفی کنید☝ لینک کانال در پیام رسان ایتا:👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
. تو گل گلشن حضرت حیدری بعد زهرای او بر علی همسری مام عباس، ام البنینی تو یار امیرالمومنینی تو یا علی مولاآجرک الله(۳) به فدای تو و شور و احساس تو شد فدایی دین جان عباس تو تو گل گلزار ولا هستی همسر پاک مرتضی هستی یا علی مولاآجرک الله تو شنیدی شهید گل لیلا شده تو ندیدی بدن اربا اربا شده تو ندیدی حسین قامتش خم شد در غم اکبر صبراو کم شد یا علی مولا آجرک الله تو شنیدی شده غرق خون اصغرش تو ندیدی ز کین پاره شد حنجرش تو ندیدی بر دست بابایش غرق در خون شد گل لب‌هایش یا علی مولا آجرک الله تو شنیدی که شد دست عباس جدا تو ندیدی که شد فرقش از کین دوتا تو ندیدی در علقمه افتاد چشم عباس بر فاطمه افتاد یا علی مولا آجرک الله تو شنیدی شده کربلا دشت خون تو ندیدی تن بی سر غرق خون تو ندیدی حسین بر زمین افتاد سر ببریده تشنه لب جان داد یا علی مولا آجرک الله تو شنیدی حسین و غم خواهرش بدن بی سر و غرق خون پیکرش تو ندیدی خون شد دل زینب جان اوآمد بی حسین بر لب یا علی مولا آجرک الله همه گلهای تو پرپر از کین شدند با سر و جان خود حامی دین شدند حق کرم کرد ام الشهیدی تو در صف محشر روسپیدی تو یا علی مولاآجرک الله همه ی عمر خود بودی درشور و شین یاد علقمه و اشک چشم حسین همه ی عمرت غصه میخوردی عاقبت همچون گل تو پژمردی یا علی مولا آجرک الله شب رحلت تو خون شده دل ما سوزد از داغ تو همه حاصل ما از غم داغت همه می نالیم تا صف محشر بر تو می بالیم یا علی مولاآجرک الله شهر یثرب شده از غمت کربلا خانه ی مرتضی شده ماتم سرا ای که سرتاپا روح احساسی لحظه ی آخر یاد عباسی یا علی مولا آجرک الله ۳
158.3K
نوحه_رحلت_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر سلام عمرم ، سلام مادر ، دلم خوش میشه که تو هوامو داری سلام احساس ، سلام مادر ، سلام اولین شکوفه ی بهاری سلام یارم ، سلام مادر ، سلام عشق هممون ، سلام مادر سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر برام خونت پناهگاهه ، تویی که فلک میون دستاته سفره ی نونت حسرت شاهه ، هر چی دارم تو زندگیم از یه نگاته 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام دینم ، سلام مادر ، سلام آی مهربون ، سلام مادر سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر شهیدامون ، دم آخر ، به روی دامن تو سر می ذارن چقدر خوبه ، برا ما هم ، جواز شهادت و از تو بیارن ‌ ‌ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 چقد خوبه ، تو اون لحظه ، بیای بالا سرمون ، سلام مادر سلام بانو ،  سلام مادر ، سلام نور خونمون ، سلام مادر سلام عشقم ، سلام مادر ، سلام ماه آسمون ، سلام مادر
◾نوحه‌ی سینه زنی ◾مادر سقای کربلا ◾حضرت ام‌البنین ◾بنداول در ک‌رب لا نبودم اما من ناله زدم به کوچه و برزن بهر یاس و لاله‌ی خونین پر گریه کردم میان این گلشن من.... روح احساسم من....برگ گل یاسم من.... مادر عباسم(۴) ◾بنددوم من ک‌نیز ام‌ابیهایم خادم‌ه‌ی حضرت زهرایم از بعد کوثر علی و آل خاک راه زینب کبرایم من....روح احساسم من....برگ گل یاسم من.... مادر عباسم(۴) ◾بندسوم مادر آیینه و آبم من شرمنده‌ی طفل ربابم من همچو شمعی از سرشب تا صبح میسوزم و خانه خرابم من من....روح احساسم من....برگ گل یاسم من.... مادر عباسم(۴)
. * حسن لطفی من و این یک نفس بشتاب مادر مرا این لحظه‌ها دریاب مادر شدم مثل رباب این روز آخر عذابم می‌کند این آب، مادر نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی که داغی سخت و سنگین مانده باقی ببین از پنج فرزندم برایت فقط یک مشک خونین مانده باقی ز تو حیف است بازویت بیافتد و زخمی بین ابرویت بیافتد چه می‌شد وقت جان دادن عزیزم سرم بر روی زانوی بیافتد زمین خوردن تنت را هم بِهَم ریخت حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت حرم با تو زمین افتاد عباس عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت تو را بست از سرگیسو به نیزه مگر تابت دهد هر سو به نیزه الهی بشکند دستان خولی تو را محکم زد از پهلو به نیزه سرت بر خاک بود و درد سر شد که سرگرمی چندین رهگذر شد سرت برگشت بر نیزه ولیکن شکاف ابروی تو بازتر شد هزاران تیر برتن تا پرآمد هزاران تیر بود و مادر آمد مگر کم بود حجم تیر این سو که غلطیدی و از آن سو در آمد پُر است اینجا پری آتش گرفته لباس و مَعجری آتش گرفته شنیدم روضه ات را بار اول خودم از دختری آتش گرفته چقدر آن قافله شرمنده ام کرد نشان سلسله شرمنده ام کرد تو را نه، کاش مَشکَت را نمیزد بمیرد حرمله شرمنده ام کرد ببین این روز‌های آخری را شنیدم روضه‌ی انگشتری را خداوندا سنان از من گرفته تمام لذت نامادری را .
سبک 5 سنگین،زمزمه.... تکراربلند: داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبر ِکشیده در بقیع خدا نگهدار امّ البنینم،امّ البنینم، از بعد کربلا دیگه من بی بنینم....... تکرار کوتاه: امّ البنینم،من بی بنینم....... ------------------------- بنداول: این نفسای آخری، شد نذرشاه کربلا الحمدالله کار دل امّ البنین، شد ناله بهر نینوا الحمدالله دیگه ازاین زمونه سیرم کمونم و از غصه پیرم از داغ کربلا می میرم دیگه ببین ازپانشستم دیگه از این زمونه خسته م شهید روضهٔ دودستم داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبر ِ کشیده در بقیع خدا نگهدار امّ البنینم،امّ البنینم، از بعد کربلا دیگه من بی بنینم... امّ البنینم،من بی بنینم....... 🌸🌸🌸🌸🌸 باور نکردم رأس تو ، شکسته گرز آهنین ، ای پهلوونم باصورتت ای مه جبین،افتاده ای روی زمین،ای پهلوونم شنیده ام بر تو جفا شد درعلقمه دستت جدا شد تیری به چشم تو رها شد اومد حسین با آه وزاری از اون همه زخمای کاری دید ای قمر دستی نداری داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبرکشیده در بقیع خدانگهدار امّ البنینم،امّ البنینم،از بعد کربلا دیگه من بی بنینم....... امّ البنینم،من بی بنینم....... 🌸🌸🌸🌸🌸 روی زمین افتادی و، شکسته شد پشت حسین،در پیش زهرا اهل حرم لب تشنه و ، نبرده ای آبی چرا ، بین دو دریا ازاین همه زخم وجسارت خم شد قد حسین کنارت اهل حرم چشم انتظارت با رفتنت از دل صفا رفت سرحسین به نیزه ها رفت زینب سوی شام بلا رفت داره دیگه بسته میشه نگاه بی قرار وخونبار صورت چار قبر کشیده در بقیع خدا نگهدار امّ البنینم،امّ البنینم،از بعد کربلا دیگه من بی بنینم....... امّ البنینم،من بی بنینم.......