سینه زنی زمینه شب هشتم محرم حضرت علی اکبر(ع) - ای ماه جوونم ، ای تاب و توونم - جواد مقدم.mp3
7.03M
#سینه زنی زمینه شب هشتم محرم حضرت علی اکبرعلیه السلام
#ای ماه جوونم ، ای تاب و توونم #جواد مقدم
🏴🏴🍂🏴🍂🏴🏴
ای ماه جوونم ، ای تاب و توونم
داری میری میدون پریشونم
بارونی شده باز ابر آسمونم
داری میری میدون پریشونم
توی قلبم شده محشر ، داری میری شدم مضطر
میترسم ای جوون من تو هم بابا بشی پرپر
میخونم با چشای تر ، بیا و این دم آخر
یه ذره راه برو پیش چشای من علی اکبر
الهی من به قربون قد و بالات علی جونم
تو داری میری و پشت سرت هِی نوحه میخونم
امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...
بی تو حال و روزم یعنی غصه خوردن
میدیدم سر تو چی آوردن
هر قطعه زِ جسمت رو با نیزه بردن
میدیدم سر تو چی آوردن
میدیدم که تک و تنها ، میون اون همه اعدا
به جسمت تیر زدن اِنقدر که افتادی تو هم از پا
میدیدم با دل مضطر ، با اون حالت علی اکبر
زِ روی مرکب افتادی میون اون همه لشکر
با تیر و نیزه افتادن به جون تو گل بابا
آخه هر تیکت افتاده یه گوشه بین این صحرا
امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...
قلبم غرق خونه ، حالم زار و مضطر
خم کردی قدم رو علی اکبر
وای از دست دشمن ، وای از تیر و خنجر
خم کردی قدم رو علی اکبر
چه آشوب و چه غوغایی ، هم اینجایی هم اونجایی
تنت پاشیده از هم من بمیرم اِرباً اِربایی
نمونده واسه من پایی ، نمیتونم که تنهایی
آخه از رو عبا داری زمین میریزی بابایی
جوانان بنی هاشم بیایید از حرم بیرون
قدم خم شد از این داغ و جوونم رفت شدم دلخون
الهی من به قربون قد و بالات علی جونم
تو داری میری و پشت سرت هِی نوحه میخونم
امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...
رهام:
#روضه #دفتری
#روضه حضرت زینب(س)
#ورود اسرا به شام
#روضه هنده
# مقدمه روضه
بهلول اومد خانهی خدا رو زیارت کرد رو کرد به خدا،خدا جون این خونه ی
تو که الآن اینهمه زائر داره
روزی پر ازبت بود و بتخانه این صفا و عظمت از زحمات محمد (ص)هست
رفت مدینه زیارت مرقد رسول الله(ص) سر گذاشت روی قبر،گفت یا رسول الله رفتم مکه سفارشت رو به خدا کردم اما یا رسول الله این ابهت و این حرم اینها به خاطرعلی است
خیلی شجاعت کرد خیلی شمشیرزداومد رفت نجف دید به به عجب صفائی عجب جاه و جلالی رفت بالا سر مزار صدا زد :
علی جان رفته بودم زیارت رسول الله
سفارشت رو کردم اما علی جان
این جاه و جلال و این همه زائر می دونی مدیون چه کسی هستی؟
اینها همه رو از حسین داری
اومد کربلا زیارت کرد یه نگاهی به گنبد و بارگاه عباس نگاهی به گنبد امام حسین
اومد بین الحرمین ایستاد گفت ای حسین جان ای عباس جان رفته بودم زیارت بابا تون علی سفارشتون رو کردم اما حسین جان عباس جان این همه زائر این همه استقبال می دونی از کیه؟
اینا همه از زینب کبری است
ای پرچم کربلا به دوشت زینب
قربان تو و خشم و خروشت زینب
تا موی سرت سپید شد در ره دوست
شد کعبه دل سیاه پوشت زینب
🎇🌠
معدن عفت امیرزاده ی اعظم
منبع جود و کرم سخاوت زینب
چشم شفاعت چسان به فاطمه دارد
آنکه ندارد به دل محبت زینب
جامه ی رنج و بلا و محنت و اندوه
دخت شعزب فرو مانده از شجاعت زینب
بی بی جان بار شهادت نمی رسید به منزل
گر نبودی حلم وصبرو طاقت زینب
خواند چنان خطبه در مقابل دشمن
گفت ملک احسنت از فصاحت زینب
🌄🌄
روضه ای که امروز می خوام بخونم
یه شرط داره،هر که حاجت داره بنشیند هر کی کار داره
بنشیند ؛ هر کی کار نداره نمی گم بره، بنشیند
برا اونها که که التماس دعا گفتن دامن خانم رو بگیرد
من امروز یه مشت گرفتار میخوام
امروز خانم زینب یه مشت دردمند
میخواد،امروز هر کی گره به کارش خورده ، چادر زینب رو بگیره؛
این روضه خیلی سخته خوندنش
یه روضه حضرت زینب می شنوی
گریه میکنی؛ ما درک نداریم،ما فهم نداریم
فقط کسی که درک داره امام زمانه
که می فرماید:اگه اشک چشمم تموم بشه، خون گریه میکنم.
😭😭
آخه خیلی به عمه جانش علاقه داره ، خیلی به عمه اش ظلم شده،
(میخوام چادر رو سرت بکشی)
میخوام بر ا زینب ناله بزنی
یا صاحب الزمان کجائی آقا
میخوام برا عمه ات روضه بخونم آقا
بیا آقا جان
✨✨
زینب جانم ببینم چکار میکنی !!
امروز زینب می خوادمریض شفا بده،
درد دوا کنه
امروز می خواهدزینب از چه کنم؛ چه کنم نجات بده
یا زهرا!
اول ماه صفر غافله کر بلا رو وارد در خرابه ی شام کردند
یه کرامت از اهل بیت براتون بگم:
قضیه مربوط به شخصی به نام عبد الله عامر است
کسی که یه دختر داره،دخترش نا بینا شده
مریضی داره تمام دکترا جوابش کردند
یه روزسلمان بر خورد کرد با پدر این دختر،پرسید،عبدالله دخترت چطوره
گفت سلمان،دیگه تمام دکترها جوابش کردند
گفت عبدالله من یه طبیب سراغ دارم
مریضت رو شفا میده ،اما شرطی داره
گفت شرطش چیه؟
گفت شرطش اینه که اگه دخترت
شفا گرفت مسلمان بشی،باشه سلمان مسلمان میشوم
کجاست این دکتر،فرمود مدینه،
کدوم مدینه ،مدینه ی پیغمبر
اومد مدینه ی پیغمبر
( خدا قسمت همه ی ما کنه).
کوچه بنی هاشم، خانهی امیرالمومنین
درب رو کوبید،وارد خانه شد
ماجرا روبه امیرالمومنین گفت
صدا زد سلمان خوب کاری کردی
حالا که مریض رو آوردی
برو طبیبش حسین رو هم بیار
(حالا تو هم بگو حسین جان منم مریض دارم،زینب جان شفای مریضم
رو از تومی خوام)
ابی عبدالله اومدن یه مقدار آب آوردن
آقا ابا عبدالله تبرک کرد،گفت سلمان
آب رو بده به عبدالله
یه مقدار رو به دختر بده یه مقدارش رو هم به سر او بریزید
این کار رو کردند
تا آب رو خورد،چشم باز شد
شهادتین رو جاری کرد
گفت بابا من نام حسین رو شنیدم،
بابا من چشم نداشتم ببینم،بابا حسین رو به من معرفی کن، بابا حسین رو معرفی کرد
نه سال این دختر خانه ی امیرالمومنین بود،کنیزی بچه های فاطمه رو میکرد....
حالا فهمیدی کی بوده ها،هنده بوده
موقع ازدواج این دختر شد
عبدالله اومد شهرمدینه، دخترم وقت ازدواج است میخوام برگردی شام
امر امر پدره
با همه خداحافظی کرد هنده،اما آخرین نفر زینبه،هنده و زینب(س)
دست به گردن هم انداختند.
می دونی زینب چی گفت،صدا زد هنده حالا که میخوای بری برو
اما یه روز تو شهر شام،به تو مهمان میرسه
با این مهما نهامدارا کن این مهمان ها
داغدیده هستند
اما هنده متوجه نشد،هنده این مهمانهایی که برات می رسند داغ برادر دیده اند...
هنده رو آورد عبدالله به شهر شام
🕌🌴
⏪داشت عبدالله عامر دختری
به چه دختر آفتاب انوری
در میان خوب رویان طاق بود
از ملاحت شهره آفاق بود
تا یزید بی حیا نامش شنید
صید حسنش خیمه درعالم کشید
یزید شنید هنده وارد شده،هنده زیبا بوده،اومد خواستگاری، عبدالله راضی نیست،هنده راضی نیست اما چه کنند
زن یزید شد،ت
ا آن
شبی که زینب روآوردند تو خرابه، صدا زد یزید منم میخوام برم توی خرابه به دیدن اسرا،
صدا زد نه تو ملکه ای تو زنیزیدی،تو زن امیری
جای تو در خرابه نیست،
گفت نه خیلی مایلم
یزید شیطان می دونه،هنده میشناسه زینب رو تا الان رسوا شده
هنده بیاد تو خرابه بیشتر رسوا میشه،
اما اصرار پشت اصرار، گفت حالا که میخوای بری خرابه صبر کن تا بگم کنیز ها خرابه رو آب و جارو کنند کرسی بگذارند
خرابه رو آماده کردند
بی بی زینب سوال کرد آی کنیز ها
کی میخواد به دیدن ما بیاد
صدا زدند آی زن اسیر زن یزید هنده میخوادبیاد
تا زینب شنید صدا زد خواهرم ام کلثوم بیا
(دیگه من وارد روضه شدم)
خواهر میدانی کی میخواد به دیدن ما بیاد
کسی که با دست حسین شفا گرفته
هنده میخوادبیاد توی خرابه
اما خواهر به این زن و بچه ی داغدیده بگو اگه از شما سوال کردند
بزرگ شما کیه؟
منو با اسم صدا نزنند
منو با انگشت نشون بدند.
هنده وارد خرابه شد،
نشست رو کرسی رو کرد به اسرا
صدا زد بزرگ این اسرا کیه؟
همه با دست زینب رو نشون دادند
⏪کیستی ای زن در کجا داری وطن
آی زن شما اهل کجا هستی
بی بی فرمود:ما اهل مدینه ایم،
شیخ ذبیح الله محلاتی رحمه الله علیه میگه تا هنده شنید اهل مدینه اند به احترام پیغمبر و بچه ها ی
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله
از رو کرسی اومد پایین نشست
روی خاکها
حالا که اهل مدینه اید به من بگید
محل شما کجاست، صدا زد محل ما
کوچه ی بنی هاشم است
وای وای...
حالا که اهل کوچه بنی هاشم هستی
من چندتا آشنادارم
آی زن اسیر به من بگو ببینم آیا علی رومی شناسی صدا زد آری
آیا فاطمه رو میشناسی یا نه صدا زد آری
آی زن اسیر حسن رو میشناسی
آی زن اسیرحسین رو میشناسی
گفت آری....
یا ابا عبدالله...حالا هر چی میخوای بخواه
هر چی ناله داری بزن...
هرچی فریاد داری آماده کن ها
امروز زینب ناله میخواد
صدا زد آی زن اسیر به من بگو آیا حسین رو میشناسی یا نه گفت آره
آی زن اسیریه دوستی دارم بنام زینب
به من بگو ببینم آیا زینب رو میشناسی یا نه؟
صدای ناله زینب (س)بلند شد ،سر به دیوار خرابه اشک می ریزه،
هنده گفت آی زن اسیر من حرف بدی نزدم چرا گریه می کنی....
صدا زد هنده به خدا من زینبم
حسین....
آخ نه نه تو زینب نیستی،من سالها در کنار زینب بودم
نگاه به این لباس قیمتی نکن،نگاه به این تخت و جلال نکن
من یه روز کنیز بودم
کنیز زینب بودم،من زینب رو خوب می شناسم
من خانمم رو می شناسم، زینب من قدش خمیده نبوده
زینب من گیسوانش سفید نبوده
یه نشانی دارم زینب بی برادرش
حسین به سفر نمی رفت
⏪آخ اگر تو زینبی پس کو حسینت
(به به بلدی ها زمزمه کن)
آخ اگر تو زینبی کو نور عینت
هنده!!
تو حق داری که نشناسی زینب را
بگو زینب چرا قدت خمیده
چرا ای زینبم مویت سپیده
اگر خواهی بدانی غصه من
نظر کن بر دل پر غصه یمن
گهی از غربتم گریید برمن
گهی از قدرتم خندید بر من
💐
صدا زد به خدابرادرم رو کربلا کشتند هنده
می خواهی حسین رو ببینی
آخ نگاه کن بالای نیزه
آخ سر بریده حسین....حسین....
مرحوم محلاتی میگه تا هنده این جمله رو شنید،گریبان پاره کرد
سنگ به سر زد،سر برهنه،طرف کاخ یزید
غلام ها اومدند گفتند یزید چه نشستی
همسرت سر برهنه
تا اینو شنید از منبر پایین دوید
عباشو در آورد به سر هنده کشید
صدا زد چطور طاقت نداری ناموس
خودت رو سر برهنه ببینی اما ناموس ها ی پیغمبر رو آوردی به اسارت
سرهاشون را برهنه کردی
یا حسین....
دستهاتو بلند کن هر شخصیتی که هستی اینجا گدای در خانه بی بی زینبی
بگو خدا دست خالی در خونه ات نیومدم
خدا دستهامو بلند کردم
خدا مهمون خانم زینب بودم
خدا می خواهم از این خونه برم اما زینب رو شفیعه دارم، در خونه ات
خدا به آبروی زینب فرج امام زمان علیه السلام رو برسون
همه ی ما رو بیامرز
به آبروی حسین حاجات ما را روا بخیر بگردان
آمین یا رب العالمین
#التماس دعا
#شب_قدر
متن شعر:حیدریم🏴
#محمد_حسین_پویانفر
ربنا یه کاری کن برای سینه زنا
بیان زیارت حسین اربعین مثل قبلنا
دعا کنید که غصه ای نباشه
روزی ما دوباره کربلا شه
سلامتی و زندگی بهتر سهم همه امام حسینی ها شه
من حیدریم روی بدیهام قلم بزن
تقدیرمو با دستای علی رقم بزن
یا الله یا علی یا علی یا علی علی یا علی
یاعلی غریب ترین امام دنیا علی
گره شده فاطمه عشق تو رو به دلها علی
تنگه دلم چقدر برای حیدر
برای ایوون طلای حیدر
شبای قدر و یقینه
پشت سر منه دعای حیدر
جانم به تو و اشک سحرت ابالحسن
هستی پدرم هستم پسرت ابالحسن
یا علی یا علی یا علی علی یا علی
یا علی یا علی یا علی علی یا علی
ربنا یه کاری کن برای سینه زنا
بیان زیارت حسین اربعین مثل قبلنا
روضه_اربعین
اول به نبی حضرت خاتم صلوات
دوم به علی شیر دو عالم صلوات
سوم به گل وجودِ پاک زهرا
چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
از بهر حسین آن شه کرب و بلا
وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
🌴🌴🌴
یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
چهل روز است حسینم را ندیدم
بلایش را به جان و دل خریدم
چهل روز چهل منزل اسیرم
دعا کن در کنار تو بمیرم
چهل روز غم چهل ساله دیدم
غم و اندوه دیدم ناله دیدم
سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
همین جاغرق درغم شد وجودم
تن پاک ترا گم کرده بودم
میان نیزه ها دل با ختم من
ترا دیدم ولی نشناختم من
اگر امروز برداری سرت را
تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
ز جا برخیز ای نور دو دیده
ببین مویم سپید و قد خمیده
🌴 قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
🌴آخ کاروان رسید کربلا....
این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
⬅️اما اما اما آی کربلائیا.....
روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
هر یکی سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری در آغوش میکشید
ناگهان بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یارب چه سازم یا کریم
رو سوی قبر که باشم یا رحیم
ناگهان آمد به خود با شور و شین
دید بنشسته سر قبر حسین
زینب اومد کنار قبر برادر....
(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
از من مپرس حال دل آن سه ساله را
در گوشه خرابه برفت از کنار من
صل الله علیک یا ابا عبدلله
.
#فراق_کربلا
#اربعین ۱۴۰۰
خیلی آشفتم این روزا
نمیشه برم حرم چرا
دلم زده لک یه شب برا ، کربلا
حال و روز منو ببین
نزن رومو این دفه زمین
ببر منو بازم اربعین ، کربلا
من دل تنگ زیارتم
چه حکمتی داره قسمتم
شده پره غم حکایتم ، کربلا
می شنوی صدامو
بهت روو زدم ، جوابم نکن
می شنوی صدامو
منو با حرم ، عزابم نکن
عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
کی میشه زائرت بشم
دوباره مجاورت بشم
مثه یه کبوترت بشم ، کربلا
بارونیه چشای من
یه کاری بکن برای من
بهت میرسه صدای من ، کربلا
از راه دور میدم سلام
بسوزه دلت به گریه هام
می میرم اگه حرم نیام ، کربلا
می شنوی صدامو
حرم لازمم ، جوابم نکن
می شنوی صدامو
شکسته دلم ، عزابم نکن
عزیزم حسین
عزیزم عزیزم عزیزم حسین
🔰 نماهنگ جدید ( آشُفتم این روزا )
با صدای #حاج عباس قلعه
شعر و ملودی : #عباس_قلعه
تنظیم و ضبط : #میلاد_عمرانی
#اربعین
🏴#محرم ۱۴۰۰
.👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه ات آباد، از داغ توام خانه خراب
هيچ بودم، پوچ بودم، روی من كردی حساب
از تو ممنونم كه بين اين همه خلق خدا
محض كار نوكری كرديد ما را انتخاب
آنچه را عاشق به بيداری فراوان ديده است
زاهدان آن را نمی بينند حتی بين خواب
آه از اين روضه كه جمعی به ظاهر اهل دين
اصل دين را دوره اش كردند با فكر ثواب
با پيمبرها خدا حرف از عطش زد بارها
عرش را لرزانده قطعأ ناله های آب آب
میگذارد يک مسلمان راس مهمان در تنور
راهبی خاكستر از سر شست آن هم با گلاب
مرد مست وخيزران وبوسه گاه مصطفی
من نميدانم چرا نازل نشد آنجا عذاب
در كنار راس سالار شهيدان راس كيست
لطمه زد بر صورتش با ديدن آن سر رباب
#نــوكـــر_نـوشـــت:
#حسین_جان
وقتی ڪه گدا، شاهِ ڪَرَم داشته باشد
توفیر ندارد ڪه چه ڪم داشته باشد
والله عطشناڪترین واژه سلام اسٺ
وقتی ڪه دلی تنگ حرم داشته باشد
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_داریوش_درستی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
#حضرت_رقیه
#مصائب_شام
بابا بیا که غصه ی ما بی عدد شده
سهم یگانه دختر تو حرف بد شده
این ناتوان سه ساله ی تو بی مدد شده
با چشم هیز دشمن تو هی رصد شده
دیگر نصیب دختر نازت لگد شده
رفتی پدر برای رقیه چه بد شده
جانم به لب رسیده پدر جان مرا ببین
هر لحظه بی امان ز لگد میخورم زمین
هر دم گرفته ام ز برایت بهانه ها
آتش به دامنم زده بابا زبانه ها
خواندم ز غصه های تو بابا ترانه ها
با عمه رد شدیم ز ما بین خانه ها
بر پیکرم ز فاطمه دارم نشانه ها
آتش گرفت معجر زن ها، جوانه ها
خولی مرا زد و لگدش پهلویم شکست
از ضرب مشت های عدو بازویم شکست
آه از اسیری و کتک و بست و سلسله
آه از سنان و زجر و انس ، شمر و حرمله
جامانده ام ز ناقه پدر رفت قافله
افتاد بین عمه و دخت تو فاصله
دادند از برای سر تو پدر صله
دارم ز دشمن تو پدر جان دوصد گله
تب کرده ان ز خستگی و قلب پر محن
ای جان من فدای تو ای شاه بی کفن
پنجه فکنده اند به مویم حرامیان
من را کشاند پای پیاده دوان دوان
من بودم و غلاف و لگد،دشنه و سنان
سر نیزه ها و حرف بد و ضرب تازیان
دخت حسین و طعنه و دشنام شامیان
عمو که رفت قد رقیه شده کمان
خون گشته از غمت به دلم همسفر بیا
یکدم سراغ دخترک خون جگر بیا
ما نوکران بی سر و پای رقیه ایم
ما سائلان دست عطای رقیه ایم
جان ها دهیم چون که فدای رقیه ایم
زنده به لطف و جود و سخای رقیه ایم
گریه کنان داغ و بلای رقیه ایم
در آرزوی صحن و سرای رقیه ایم
ما ریزه خوار خوان حسینیم شکر حق
ما جمله نوکران حسینیم شکر حق
مهدی فرهادی
@Asheghane_hazrat_zeynab🔰
✅ با دلداری دادن من...
▶️ #زمزمه
با دلداری دادن، من آروم نمیشم
یه کاری کن آخه، تا آروم بگیرم
تو از صبر زینب، میگی اما حرفه
من از قتل صبره، چجوری نمیرم
گفتم با بی قراری، تو تنهام نمیذاری
هوا زینبو هر جور باشه داری
میبینی اشکامو، میشنوی حرفامو
به کی بگم بعد از تو دردامو
چجوری نترسم از اون ساعتی که
برای تو دیگه فدایی نمونده
توو خیمه جوون بنی هاشمی نیست
تنت روی خاکا عبایی نمونده
تنها امید من، تشنه شهید من
ببین عصر فردا رو از دید من
چجوری ای سردارم، چشم از تو بردارم
نه تو سر داری نه من معجر دارم
گلچین مداحی باسبک🎤
پیوی:مدیرکانال شعبانپور
@Haram75
●بـروزتــریــن نوحه،شــور و روضـه ها از بـهتـریـن مداحـان کشور🎤
⚪مــطـابـق باهــرخـواسته و ســلیقـه ای
ایــنــجــا پـــاتـــوق بـــچــه مــذهبــــیاست
https://t.me/joinchat/AAAAAFAXED9XpwRT0pI86w
برای پیوستن به گروه واتساپ من، این پیوند را دنبال کنید: https://chat.whatsapp.com/HGJuxSpsTBrAGx0Ix5GM4E
|⇦•از دنیا دیگه سیر شدم ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •ೋ
از دنیا دیگه سیر شدم
زار و زمین گیر شدم
بابا کار دنیا رو ببین
سه سالمه ولی پیر شدم
اینا حق تو رو خوردن
منو کشیدن زدن بردن
به دخترت جسارت شد
گوشواره هام که غارت شد
دیگه مصیبت عادت شد
از قصد
دل منو میسوزونه
میگه میخوای بری خونه
برو اینجا بیابونه
از بس
که این دستاش سنگینه
چشام چیزی نمیبینه
آره یتیمی همینه
«ای وای، ای وای، ای وای بابا ..»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلگیرم من از زجرِ پست
به ناقه دستامُ بست
بابا سر تو روی نیُ
سر من توی بازار شکست
دم دروازه ساعت
دیگه نمونده برام طاقت
به زیر دست و پا رفتم
بین نامحرما رفتم
تو شلوغی کجا رفتم
جامون
مگه تو بزم شرابه
خونم دیگه شد خرابه
آره یتیمی عزابه
بابا
سرت تو تشت طلا بود
رگات که از هم جدا بود
نگاه خولی به ما بود
«ای وای، ای وای، ای وای بابا ..»
@Asheghane_hazrat_zeynab🔰
Motiee-Shab-03-Moharram-1400.mp3
6.06M
|⇦•سلام بابایی! خوبی؟...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها
|⇦•سلام بابایی! خوبی؟...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ
سلام بابایی! خوبی؟ چطوره حالت؟
نمیتونم پاشم واسه استقبالت
من تویِ آسمون میگشتم
دنبال تو ولی اینجایی
راه گم کردی شاید باباجون!
عجب رویایی
خیلی خوش اومدی صفا آوردی
راستی بگو منو به جا آوردی؟
منو میشناسی؟
خودت رو یک لحظه بذار جایِ من
سه ساله رو با داغ تو پیر کردن
منو میشناسی؟
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
ــــــــــــــــــ
کجاست آغوشت؟ دستات کجا جا مونده؟
همون دستایی که من رو میخوابونده
تعریف کن تا کجاها رفتی
نگفتی دختری هم داری؟
باید از روی شونهاش بارِ
غمو برداری
میگن تو بابای مَنی، بابایی!
میشه باهام حرف بزنی، بابایی!
بابای خوبم
کی چشمای نازتو بسته بابا؟
کی دندون تو رو شکسته بابا؟
بابای خوبم
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
ــــــــــــــــــ
سرم سنگینه، چشمام چه تار میبینه
برام دیدار تو آخرین تسکینه
من خاطرات تلخی دارم
دیگه طاقتم از غم طاقه
این راز بین ما دو تا باشه
یه شب از ناقه…
امون از اون شبِ سیاهِ صحرا
الهی هیچ دختری نمونه تنها
چه دردی دارم
چشات نبینه روز بد، بابایی!
هم سیلی میزد هم لگد، بابایی!
چه دردی دارم
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
ــــــــــــــــــ
*شروع کرد با بابا حرف زدن:" مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟" من که سنی نداشتم، چه کسی من رو یتیم کرد؟" مَن لِليَتيمَة حتّى تَكبُرَ؟ " دختر بچه ی یتیم اگه بخواد بزرگ بشه چه کسی رو داره؟" مَن لِلنساء الحاسِرات ؟ " این زنهای بی پناه چه کسی رو دارن؟...*
ما رو تا میشد از بین مَردم بردن
ما رو از راه بازار شام آوردن
ما رو با دست نشون میدادن
به ماها ناسزا میگفتن
داداشم از خجالت آب شد
چها میگفتن!
چشمِ عمو عباسمو دور دیدن
به معجرایِ پارهمون خندیدن
هزار بار مُردم
نگاهاشون از سیلی سنگینتر بود
مردن برای من از این بهتر بود
هزار بار مُردم
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
•✠•اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج•
@Asheghane_hazrat_zeynab🔰
4_5875062137583307752.mp3
16.51M
|⇦•نفس به نفس، قدم به قدم..
#سینه_زنی و توسل زیبا به حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نَفسِ آقا سید مهدی حسینی •✠•
|⇦•نفس به نفس، قدم به قدم..
#سینه_زنی و توسل زیبا به حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نَفسِ آقا سید مهدی حسینی •✠•
نفس به نفس، قدم به قدم
با رویایِ تو، با پایِ دلم
میرم تا بهشت، میرم به حرم
همین که تو هستی دلِ من آرومه
از اینجا که هستم ضریحت معلومه
سلام شش گوشه، سلام اربابم ..
الان کربلام ، بیدارم من یا خوابم
دارم میخونم، با چشمایِ خیس
تو دنیا کسی، شبیه تو نیس
آقا برامون، حرم بنویس
من از هرجا که تو نباشی بیزارم
بلند میگم هر روز آقا دوست دارم
خودم میدونم، همش باهامی
خودت میدونی، که همهی دنیامی
سلام شش گوشه، سلام اربابم ..
الان کربلام، بیدارم من یا خوابم
بازم اومدم، تو بزم عزات
ببین که صدام، گرفته برات
صدا چیزی نیست، جونم به فدات
چقدر گریه کردم برای گوالت
خبر دارم آقا چه جوری بود حالت
رو اسب بودیُ و زمین افتادی
دوازده ضربه چقدر سخت جون دادی
سلام شش گوشه ، سلام اربابم ..
الان کربلام ، بیدارم من یا خوابم
@Asheghane_hazrat_zeynab🔰
soltani-moharram-sh11.mp3
5.01M
|⇦•با غصه های آل عبا...
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه و ایام اسارت خاندان آل الله به نفس حاج احمدسلطانی •ೋ
|⇦•با غصه های آل عبا...
#روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه و ایام اسارت خاندان آل الله به نفس حاج احمدسلطانی •ೋ
"صَلَّ اللّه عَلیکَ یا مظلوم یا اباعبدالله"
"اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّة اِبنِ الحَسَن، آجَرَکَ الله فِی مُصیبَتِ جَدِّک "
با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه هایِ عزا گریه می کنی
ما با گناه، اشکِ تو را در می آوریم
از سوزِ بی وفاییِ ما گریه می کنی
ای صاحبِ عزا، تو به این روضه هایِ ما
می آیی و بدونِ صدا گریه می کنی
گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاهی
در مشهدِ امام رضا گریه می کنی
*هر جا رفتی مارو هم دعا کن...*
بر کُشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغِ سید الشهدا گریه می کنی
*امام زمان در زیارت ناحیه مقدسه فرمود:" بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما" اینقدر برات گریه میکنم، تا از چشام خون بباره..*
این روزها به حالِ دلِ زینبِ اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی
بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی
حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه می کنی
#شاعر وحید محمدی
*هم ناله شو با حجت بن الحسن، گریه کن برا اون کاروانی که سرها رو جلوتر می بردن، سرها رو بالای نیزه ها می چرخوندن، اینقدر دلِ عمه ی السادت رو خون کردن...*
سری به نیزه بلند است در برابرِ زینب
خدا کند که نباشد سَرِ برادرِ زینب
*همه ی این صحنه هارو امام سجاد داره مشاهد میکنه، وقتی رسیدن کوفه، کوفیا همه میشناختن زینب رو که دخترِ امیرالمؤمنینِ، خدا نیاره بری جایی که بشناسنت، حُرمت نگه ندارن...
گفت: داداش! یه نگاهی کردم، دیدم این زن هایی که دورم ایستادن دارن غریبیِ مارو تماشا میکنن، یه روز شاگردام بودن، یه روزی شاگردایِ درسِ قرآنِ خودم بودن...
امام سجاد نگاه می کرد، این اُسرا رو مثلِ اُسرایِ تُرک و روم می بردن... "بازتر از این نمی تونم برات بگم، فقط همین رو بگم ناله بزن، با آستیناشون سرها رو می گرفتن... "*
من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم
من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم
کسی نمانده برایم غریب میمیرم
کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم
کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد
کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد
*غلامش سئوال کرد، آقاجان! چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: والله ندیدی چه بلایی سَرِ ما آوُردن، بعد ازاینکه بابام رو بینِ گودال کشتن، عمه هام رو به اسارت بردن، دستاشون رو بستن، بینِ این شهرها می گردوندن، همه مارو تماشا میکردن...*
قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم
نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم
چگونه با که بگویم، غروب غمگین است
غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است
من اشکِ بی کَسیِ خیمهگاه را دیدم
میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم
که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست
به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست
حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند
تمامِ نیزه به دوشان پِیِ سرش بودند
به یک طرف به جگر شعله خواهرش میزد
به یک طرف به سر و سینه مادرش میزد
چگونه با که بگویم غروب را دیدم
به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم
#شاعر : حسن لطفی
*رفقا! اینا یه دردِ، اما اونی که از آقا سئوال کردن:آقاجان! کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ فرمود:" اَلشام، اَلشام، اَلشام..." آخه شامی ها یهودی خیلی دارن، خیلی هاشون دین ندارن، اینقدر به عمه جانم خندیدن...دیدم دارن با سنگ میزدن، خاکسترِ آتش می ریختن، ساعت ها دَمِ دروازه ی شام مارو معطل کردن، آخه داشتن شهر رو آذین می بستن، جارچی هاشون جار میزدن: یه عده خارجی دارن میآرن... حسین…."بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفِ الْغَرِیب،یا قَتیلَ الله، یٰا اَباعَبدِالله...*
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین…
*بِأسمِکَ العظیمِ الاَعظم،بحق آقامون حجت ابن الحسن، یا الله…فَرَج امام زمان برسان..دستایی که به سویت بلند شده خالی بر نگردان…سلامتی و تعجیل در ظهور حجت ابن الحسن صلوات بلند بفرستید….*
@Asheghane_hazrat_zeynab🔰
4_5879772694504803631.mp3
7.54M
|⇦•به دخترهای شامی..
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها ا
|⇦•به دخترهای شامی..
#سینه_زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۰ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •ೋ
نمیدانم از این ویران نشین داری خبر یا نه
نمیدانم که میمانم عزیزم تا سحر یا نه
سفر کردی بدون من نگفتی پیر میگردم!
تو که کشتی مرا می آیی آخر از سفر یا نه
از آنچه بر سرم آمد از این کوچه به آن کوچه
نمیدانم که بشناسی مرا بار دگر یا نه
شنیدی جانِ بابا ! گفت این همسایه بر طفلش
توهم میگویی از نیزه به من جان پدر یا نه
تویی زخمی ترین سر در میان این همه سرها
امان از سنگ ها و چوب ها و تیغ و خنجرها
ز سنگ کوفی و شامی که میبارید از هر سو
شکسته از شما سرها ز زن های حرم پرها
به دخترهای شامی گفته بودم من پدر دارم
عزیزم حیف شد شب آمدی خوابند دخترها
تنور خانه خولی چه کرده با سرت بابا
که رفت از یاد من جراحت های پیکرها
چه میشد گر که من را هم سفر میبردی ای بابا
به همراه عزیزان و عموها و برادرها
خودت از عمه های من تشکر کن که در هر جا
برای جسم دخترها سپر بودند خواهرها
منو زجر منو سیلی منو رخساره نیلی
بده حق خسته ام دیگر ز تکرار مکرر ها
پدر در ماجرای آتش و خیمه خدا داند
که دل ها سوخته بهتر ز چادر ها و معجر ها
من از افسردگی های رباب اینگونه فهمیدم
که هجران بد اثر دارد به روی قلب مادرها
@Asheghane_hazrat_zeynab🔰