.
|⇦•اي ملائک سوي يثرب...
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حسین هوشیار
●━━━━━━───────
"یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّه، یا مُحَمَّد بن عَبدِالله، یا اِمامَ الرَّحمَه، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِه، یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"
اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد
شمع سان، ناله و سوزِ جگر آغاز کنيد
همه با هم به سَما دستِ دعا باز کنيد
خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد
مُهرِ غم، نقش به بال و پرتان مي گردد
مرگ دورِ سَرِ پيغمبرتان مي گردد
پيک غم از حرمِ خواجه ي اَسرا آيد
خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد
کاورانِ اَجل از جانبِ صحرا آيد
نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد
قاصد مرگ کجا، کعبه ي مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا، خانه ی معبود کجا
* مثل پروانه ای حضرت زهرا داره دورِ بابا میگرده، اشک میریزه، دستمالِ نمناکی روی پیشانی گذاشته، تبِ بدن رسول اکرم، تن فاطمه رو میلرزونه، ناگهان بی بی صدای در شنید، آمد پشت در حضرتِ فاطمه، در رو باز کرد، یه نفر دَمِ در ایستاده با ادب، اجازۀ ورود میخواد، شما کی هستید؟ گفته باشه: من سائلِ دَرِ این خانه هستم، گفت: برو ای سائل، برو حالِ پدرم خوب نیست، برو یه وقت دیگه ای بیا...*
اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دُخول
لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول
*اومد پیش بابا، کی بود در میزد؟ پدر جان! گفت: من سائلم، میخوام شمارو ببینم، دوبار، سه بار تا حالا اومده، پیغمبر فرمود: فاطمه جان! نشناختیش؟...*
که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند
کيست کز هر نَفَنش قلب مرا لرزاند
گفت در پاسخِ زهرا پدر، اي پاک سرشت
دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت
پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هِشت
فَلَک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است
اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است
* دخترم! این برادرم مَلَكُ الموتِ، از هر در خونه ای بخواد وارد بشه اجازه نمیگیره، اما چون تو جلوی در ایستادی، تا تو اجازه ندی وارد نمیشه...
یا رسوالله! نذاشتن آب کفنت خُشک بشه، کاش فقط اجازه نمیگرفتن، اومدن هیزم آوُردن، کاش فقط هیزم می آوُردن، آتیش زدن، با لگد در رو شکستن...
یارسول الله! بعد از رحلت شما...*
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام
رخت مشکیِ یتیمی به تنِ زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حکم بر خانه نشینی علی امضا شد
بعدِ تو حُرمت کاشانۀ تو حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشت در و آتش و دود و مسمار
خوب فرمان موَدت به خدا اجرا شد
*مگه آیۀ قرآن نیست که خداوند فرمود: ای پیغمبر! به این مردم بگو:"لا اَسئَلُکُم عَلَیه اَجرًا، اِلا مَوَدَةَ فى القُربیٰ"
بیست و سه سال زحمت چه زحمت ها کشید، دندونش رو شکستن، محاصره اش کردن، تحریمش کردن، شکمبه شتر روی سرش خالی کردن، زدنش، تبعیدش کردن، دلش رو شکستن، اما پیغمبرِ مهربانیِ، اهل گذشته، اهل ندید گرفتنِ، اما فرمود به امر خدا: هیچ مزدی از شما نمیخوام، فقط به من قول بدید با بچه هام مهربون باشید، با دخترم مهربون باشید، دلشون رو نشکنید...
یا رسول الله!....*
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضه ها هست، بمانند، ولی عاشورا
تشنه لب شاهِ غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فَرَس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارتِ معجر ز سَرِ زن ها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
*مگه شما حسین رو بغل نمیکردی؟ مگه روی دوشِ جاش نبود؟ مگه رویِ سینۀ شما جاش نبود؟
وقتی پیغمبر داشت جون میداد، امام حسین سن و سالی نداشت، تو اون عالمِ بچگی خودش رو انداخت رو سینۀ پیغمبر اکرم، اهل خانه اومدن بردارن، آخه سینۀ محتضر رو باید سَبُک کنی، اما دیدن دست پیغمبر داره اشاره میکنه، دست نزنید، وقتی حسینم رویِ سینۀ منه من راحت جون میدم...
یه روز حسین رویِ سینۀ پیمبر، یه روزم رویِ خاکِ کربلا...ای حسین...*
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو
گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بُردند
زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد
#شاعر محمد جواد شیرازی
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#حاج_حسین_هوشیار
👇
@babolharam_net14000712-hoshyar-roze.mp3
زمان:
حجم:
5M
|⇦•اي ملائک سوي يثرب...
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حسین هوشیار
2. کاش گردی گردم.mp3
زمان:
حجم:
10.02M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه ،به شبهای دراز
داشتم با حرمت راز و نیاز
کاش چون اشک ،کنارت افتم
به روی خاک مزارت افتم
روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
غربت آن نیست که از داغ جوان
قد بابا شود از غصه کمان
غربت آن نیست
که سر برسر نی
ره کند با سپه دشمن طی
غربت آن نیست
که با ضربت سنگ
چهره از خون جبین گردد رنگ
غربت آن است
که فردی مظلوم
شود از کینه ی همسر،مسموم
غربت آن است
که بعد از کُشتن
بارش تیر ببارد به بدن
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
قلب احمد
که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزانِ حسن خندانند
#حاج_غلامرضا_سازگار
#بیست_و_هشتم_صفر
به همت جواد افشانی
امام حسن مجتبی ع شهادت
نه چاه بود که غم را به سینه اش بسپارد
نه همدمی که دمی سر به شانه اش بگذارد
جوانی همه ی نوکران آل پیمبر
فدای شاه کریمی که سنگ قبر ندارد
بردیا_محمدی
تو بیکران آسمونی
بالاتر از فهم زمینی
حالا دیگه همه میدونن
آقا معز المومنینی
بمیرم من / که محرم به جز غم نداری
بمیرم من / رو زحمات یه مرهم نداری
بمیرم که / توی خونه محرم نداری
صحن چشام
شده پر از ستاره
باز میخونم
با دل پاره پاره
سینه زنا_حسن حرم نداره
(آه و واویلا غریب زهرا)
قوربون اون که تو رواقش
خاکی میشه بال کبوتر
همه میگن حسین غریبه
حسن شد از حسین غریب تر
غریبونه / که قبرش یه زائر نداره
غریبونه / که حتی مجاور نداره
غریبونه / که غم از مزارش میباره
از آسمون
اشک عزا میباره
زهرا میگه
با دل پاره پاره
سینه زنا_حسن حرم نداره
(آه و واویلا غریب زهرا)
داره تو رو میکشه کم کم
بغضی که داری توی سینه
نمیره از خاطرت اقا
جسارت اهل مدینه
چی دیدی که / یه شبه موهات سفید شد
دلت دیگه / از این دنیا نا امید شد
همه میگن / حسن تو کوچه شهید شد
ای وای
موندن اثر نداره
برا مرغی
که بال و پر نداره
از درد تو_ببین خبر نداره
(آه و واویلا غریب زهرا)
شاعر: رضا شریفی
📢حـاج مـــهدی رســولی
🔶تو بیکران آسمونی...
🔳ایام #شهادت امام حسن مجتبی (ع)
#حاج_مهدی_رسولی
#واحد_سنگین_فارسی
#شهادت_کریم_اهلبیت
جلوه ی هل اتی امام حسن
لطف و مهر و صفا امام حسن
حُسن و حجب و حیا امام حسن
چشمه سار سخا امام حسن
پای تا سر کرامتی مولا
در محبت قیامتی مولا
سکه ی معرفت به نام شماست
کرم و جود در مرام شماست
جوهر نور در کلام شماست
صلحتان پایه ی قیام شماست
تو حسینی حسین هم حسن است
سبز و سرخ عقیق از یمن است
خانه ی تو بهشت دل ها بود
باغ سبز خدا شکوفا بود
در نگاهت حضور پیدا بود
درِ دار الضیافه ات وا بود
هر کسی سایل درت می شد
مست از فیض محضرت می شد
جاهلی بد شروع و نیک انجام
با دلی پر رسیده بود از شام
بی ادب لب گشود بر دشنام
خنده کردی به روی او که : سلام
ای مسافر ز راه آمده ای ؟
خسته و بی پناه آمده ای
ناسزا گفتی ام ، ثنا بدهم
مرکب و آب یا غذا بدهم
دردمندی اگر ، دوا بدهم
هرچه خواهی بخواه تا بدهم ...
آب شد از خجالت آن شامی
گفت : الحق که اصل اسلامی
به سوی حج چه ساده می رفتی
خسته پای پیاده می رفتی
که دل از دست داده می رفتی
با شکوه و اراده می رفتی
کعبه مشتاق استلام تو بود
حجرالاسودش غلام تو بود
صبر ، مبهوت بردباری تو
کس ندیده است بیقراری تو
کوثر و زمزم ، اشک جاری تو
سیلی کوچه زخم کاری تو
جگرت را نه همسرت سوزاند
داغ جانسوز مادرت سوزاند
🔸شاعر: کمیل کاشانی
📢حـاج مـــهدی رســولی
🔶جلوه ی هل اتی امام حسن...
🔳ایام #شهادت امام حسن مجتبی (ع)
#حاج_مهدی_رسولی
#مناجات
#شهادت_کریم_اهل_بیت
هرجا روی خاک میشینم
هرجا سنگ قبر میبینم_گریه م میگیره
زیر سایه بون میشینم_گریه م میگیره
نه گنبدی نه چراغ / نه صحن و رواق
میمیره برات / شیعه به خدا
بازم نم بارون / رو گونمون میزنه
دوباره غمت / داغ روی قلب منه
منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد
فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه
(آقام آقام آقام یابن الزهرا )
وقتی تو حرم میشینم
صحن مشهد و میبینم_گریه م میگیره
طاق و گنبد و میبینم_گریه م میگیره
نه صحن و ایوونی / نه روضه خونی
می باره قلبم / رو خاک بقیع
یه روز تو مدینه / برات حرم میسازیم
حرم برا تو / شاه با کرم می سازیم
جلوی حرم / صحن قاسم بن حسن
آره میسازیم آقا / خوبشم میسازیم
بازم نم بارون / رو گونمون میزنه
دوباره غمت / داغ روی قلب منه
منی که برام هرجا مشکلی پیش اومد
فقط رو لبم / ذکر یا امام حسنه
(آقام آقام آقام یابن الزهرا )
شاعر: علیرضا رأفتی
📢حـاج مـــهدی رســولی
🔶هر جا روی خاک میشینم...
🔳ایام #شهادت امام حسن مجتبی (ع)
#حاج_مهدی_رسولی
#زمینه_فارسی
#حرم
#بقیع
#شهادت_کریم_اهل_بیت
(حسن جان غریب فاطمه)
از اون شب که فاطمه رفت
چشاش شد دریای غربت
حسین شد معنای گریه
حسن شد معنای غربت
امامی_که دریای کرم بود
نصیبش فقط ظلم و ستم بود
همیشه دلش لبریز غم بود
یه عمر از درد و غم بیصدا سوخت
غریب و تنها_بی همنوا سوخت
همیشه خون بود
قلبی که بین کوچه ها سوخت
(حسن جان غریب فاطمه)
غم و درد و اشک چشماش
همیشه داشت بوی مادر
حسن دیده ضرب سیلی
چه کرده با روی مادر
تو خونه گلی پر پر ندیده
پر از اشک چش خواهر رو دیده
رو خاکا خودش مادر رو دیده
خودش دیده که مادر زمین خورد
یه عمر از این غم خوابش نمیبرد
همین غم ها باعث شد که مثل لاله پژمرد
(حسن جان غریب فاطمه)
شاعر: بهمن عظیمی
📢حـاج مـــهدی رســولی
🔶از اون شب که فاطمه رفت...
🔳ایام #شهادت امام حسن مجتبی (ع)
#حاج_مهدی_رسولی
#زمینه_فارسی
#بقیع
#شهادت_کریم_اهل_بیت