eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
982 ویدیو
646 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5940353925474423010.mp3
1.84M
❣﷽❣ 🔘 🔘 چقدر دنیاتون کوچیکه دلم میسوزه براتون کجاست پیغمبر ببینه عوض شد رنگ دلاتون مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام اگه پیشتون ندارم احترام مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام به خدا خنده نداره گریه هام مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام بچمو سر میبُرید جلو چشام داره برکت از دستتون میره وقتی میفهمید که دیگه دیره 🔘هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی تو گودالم دارم حتی غم فردای شمارو بترسید از آه اونکه نداره غیر از خدارو مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام اگه تأثیری نداره ناله هام مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام که منِ حسین به زیر دست و پام مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام که یه پیرهنم نمیذارید برام ناله ی مظلوم دست و پاگیره 🔘هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی غم این دستای سنگین منو از پا در میاره یه زن با یه مرد جنگی براتون فرقی نداره مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام واسه اینکه نگران خیمه هام مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام که اسیری میره ناموس امام مُلِئَت بُطونُکُم مِنَ الحَرام دور زینب میشه ازدحام 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
ای جمال ملکوتی! که چنین زیبایی تو مه چارده یا مهر جهان‌آرایی؟  ای مه منخسف! آیا ز شبستان که ای؟ کامشب از مهر و وفا، شاهد بزم مایی پر زند فوج مَلَک تا به فلک از در دیر ز پی عرض سلام تو؛ مگر عیسایی؟  سال‌ها در طلبت، روزشماری کردم به امیدی که شبی در بر من باز‌آیی آمدی امشب و آن هم به سر امّا افسوس! که مرا در خور شأنت نبُوَد مأوایی  خون مظلومی‌ات از هر طرفی می‌جوشد تو مگر، ای سر ببْریده! سر یحیایی؟  زآن ‌چه در خواب نمودند مرا، دانستم تو حسین بن علی، نور دل زهرایی!  من سرت را به یکی بدره‌ی زر، بسْتاندم به خدا! کس نکند بهتر از این سودایی  از رُخت، پرتو اسلام به دل تافت، مرا من مسلمان شدم و خود تو مرا مولایی  شویَم از اشک و دهم جای تو، در خانه‌ی دل چون مرا نیست جز این خانه‌ی ویران، جایی سر خونین تو را بر سر سجّاده نهم که تو مجلای حق و قبله‌گه دل‌هایی دولت وصل تو، پاداش عبادات من است وه! چه نیکو است، نمازی که تواَش معنایی! لب خشک تو، حکایت کند از تشنگی‌ات ای که لب‌تشنه شهید از ستم اعدایی!  وحشت از عالم برزخ چو «مؤیّد» دارم خوش بُوَد گر ز عنایت، غم ما بزْدایی🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
کنارِ دِیر، شَبی اِزدحام را دیدم وَ جِلوه گر، سَرِ ماهی تَمام را دیدم میانِ بَزمِ شَرابی، در آن سیاهیِ شب به روی نیزه سَرِ یک اِمام را دیدم شَبیهِ حضرتِ عیسی اَگَر سُخَن می گُفت وَلی تَفاوُتِ هَر دو کلام را دیدم به پاره ی دِلِ پِیغمبَر اَز هَمین مَردُم نَهایتِ اَدب و اِحترام را دیدم! به دین و مَذهبِ خود هَم عمل نِمی کردَند نَتیجه های غَذایِ حَرام را دیدم وَ دَر اِزای سَری، هَستیِ خودم دادم حَریص بودنِ این خاص و عام را دیدم به لُطف و بَرکتِ این سَر، شُدَم شَهیدِ حُسِین وَ روی "عِشق عَلیهِ السَّلام" را دیدم🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
دید از دور مسیحا نفسی می‌آید دید با قافله فریادرسی می‌آید صحنه‌ای دید در آن قافله اما جانکاه بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟ صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟ از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش ماه را همره خود با دلِ بی‌تاب آورد نذر لب‌های ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که می‌شُست، دلش خون می‌شد حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند روضه می‌خواند از آن اوج مصائب می‌خواند روضه می‌خواند: همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق می‌گفت به شرح، آن‌چه بر او مشکل بود گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو! کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو! ناگهان ماه،‌ چه جانکاه دمی لب وا کرد محشری در دل آن سوخته‌دل، برپا کرد گفت: من کشتۀ لب‌تشنۀ عاشورایم زینت دوش محمد، پسر زهرایم دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست شعلۀ‌ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند صورتش را به روی صورت خونین حسین... و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین...🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
در ماتمی بی انتها با چند کودک تنها رها کردی مرا با چند کودک یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و من ماندم و این ماجرا با چند کودک هی چهره ات را در سرم تکرار کردم هی گریه کردم بی صدا با چند کودک وقتی صدای داد و بوی دود آمد دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟! تا پرده خیمه به یکسو رفت دیدم خورشید روی نیزه را با چند کودک می خواستم پنهان کنم اما رقیه زل زد به سرهای جدا با چند کودک یک باره سمت خیمه هامان حمله کردند من مانده بودم زیر پا با چند کودک سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند با من قبول اما چرا با چند کودک؟ وقتی سرت با من تنت از من جدا بود راهی شدم از کربلا با چند کودک ای کاش می دیدی که در کوفه چه کردند مردم میان کوچه ها با چند کودک در راه هم گویی هزاران حرف دارند با صورت خونی بابا چند کودک لب تشنه خواهر فقط لب تر کن امروز باید بیایم تا کجا با چند کودک؟!🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی می‌آید و در راه قیاماً و قعودا گامی به زمین خورده و برخاسته گامی می‌آید و پیشانی او صبح، چه صبحی می‌آید و پیش نظرش شام... چه شامی شمشیر به دست آمده لبیک بگوید بی‌آنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی دل‌ها همه هستند اسیرش، چه اسیری شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است شرمنده‌ام از رویت اگر قافیه آب است شرمنده‌ام از روی تو تنها نه فقط من از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است زینب سر بالین تو با گریه نشسته تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است در خیمه برای عطشت نیست جوابی از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است درد تو به تشریح، مضامین مقاتل آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است چشمان تو بسته‌ست، عجب روضۀ بازی! با تربت گودال که سرگرم نمازی ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان... هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟ ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟ بر پشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟ ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان! در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟ ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان! افتاده‌ای از پشت شتر از غم سرها؟ با نیزه رسیده‌ست به این شهر، خبرها🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
شاهان کربلا - سید محمد هدایت و علی زارع.mp3
13.86M
شاهان کربلا مداح : سید محمد هدایت و علی زارع @@@@@ مولانا سلطان العاشقین نرجوهُ بالآهِ و الحَنین أُرزقنا فى الحشر یاحسین أَسراباً نأتیک طائعین یانورَمن نورٍ من نور وِتر الجبارِ الموتور یا سِر العجازِالمستور و یا صاحبى الأوفىٰ حسین من الدرّ المصفَى حسین وصل الله على الباکین على الحسین ............. مولانا عباس ابن علی فرزند ارشد ام البنین فرموده آقا جونم حسین رزقت رو از برادرم بگیر ای اعجاز نور خدا ای غیرت خون خدا ای دستانت از تن جدا تو ای مشکُ و دستانت پر آب علمدار و ای درِّ نایاب ............. دعواتى فى العزا مقضیّه بالزهرأ الراضیهٔ المرضیهٔ حاجاتى کُلُها یا الله للمهدى القائم المهدِّیه یا صاحب الأمرالعجل ؤیا باعثاً فینا الأمل یا راعیاً لا ما هَمَل و یا طالباً ثارالحسین تَقٕبَلّنا فى خطِّ الحسین وصل الله على الباکین على الحسین
با احترام آمد و بی‌احترام رفت با صدسلام آمد و با والسلام رفت آتش دوباره پا روی کاشانه‌اش گذاشت با روضه‌ی شکستنِ در از خیام رفت بعد از عطش فرات به پابوسی‌اش رسید در اشکِ شرم، غرق شد و تشنه‌کام رفت خلوت‌نشینِ پرده‌ی ناموسِ کبریا همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت دَه روز پیش کعبه‌ی در انحصار بود با آن مقام آمد و با این مقام رفت مبعوث شد به گریه برای برادرش پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت داغ حسین، روضه‌ی یک خانواده بود این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت زینب عقیلة‌العرب آمد به کربلا آیینه‌دار فاطمه، حیدر به شام رفت خون‌گریه‌های ناحیه از این مصیبت است سرچشمه‌ی حلال، به بزم حرام رفت🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
در عشق تو، حالی است که فانی شدنی نیست وصفش نتوان گفت به کس، دم زدنی نیست این حسن جهانی تو سرحد نشناسد غیر از دل عشاق برایت وطنی نیست پیوسته عنایات تو بر ماست مسلم هر چند که الطاف تو، گاهی علنی نیست هرگز نشود سائل درگاه تو نومید چون کار تو، ای رحمت حق، دل شکنی نیست تو یوسف طاهائی و، در شرح غم تو از گفته ی «ما اوذی» بهتر سخنی نیست با خون تو ثبت است به دیوان عدالت پابنده تر از شرع نبی مدنی نیست بر ریشه تو، گرچه بسی تیشه عدو زد بر نخل حیاتت، اثر از تیشه زنی نیست پیدا بود از منظره کرب و بلایت دردانه زهرا و علی، گم شدنی نیست پوشید لباس شرف از یمن تو انسان ای کشته ی عریان که تو را پیرهنی نیست خجلت زده، شد سرخ، عقیق از لب اکبر زیرا چو لبش، هیچ عقیق یمنی نیست از قتل علی اصغر شش ماهه عیان شد جز قصد جنایت، هدف خصم دنی نیست گیرم که رقیه نبود دخت پیمبر یک دختر غربت زده، سیلی زدنی نیست از صلح و قیام حسنین است که اسلام خود ریشه کن از آنهمه پیمان شکنی نیست هرگز به حقیقت، نتوان گفت حسینی است آنکس که (حسانا) ز دل و جان، حسنی نیست🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
تا که جان دارم به تن گویم ثنایت یاحسین تا ببینم در دم مردن لقایت یاحسین گر ندارم من لیاقت از برای نوکری کن قبولم تا شوم کلب سرایت یاحسین من غلامت را غلامم،نوکرت را نوکرم سرمه ی من بوده عمری خاک پایت یاحسین گرچه جان من نباشد قابل قربان تو از خدا خواهم شود جانم فدایت یاحسین من که از روز ازل دلداده ی عشق توام زنده ام من زنده با مهر ولایت یاحسین گوهری باشد گران نزد خدا روز جزا قطره ی اشکی که ریزد در عزایت یاحسین🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
فرمانده کل کائنات است حسین معنای نماز و صلوات است حسین ای آنکه برات کربلا می خواهی در دست کرامتش برات است حسین نامش به زبان به چه گوارا باشد در کام چو مزه ی نبات است حسین خضر از دو لب عشقِ حسین مِی می زد والله قسم آب حیات است حسین غم می خوری از مشکل خویش ای انسان والله کلید مشکلات است حسین ذرات جهان ذکر حسین می گویند زیر ید او کل کُرات است حسین کن گریه ز داغ و الم و درد حسین لب تشنه ی در پیش فرات است حسین گر از گنه خویش شدی خسته بدان نورانیت هر ظلمات است حسین رو سوی خیام و هیئات آور دل ذکر همه ی این هیئات است حسین در وقت وفاتت که رسد بر دادت والله که کشتی نجات است حسین گر مهدی ز انفاس خودش نفحه زند ذکر همه ی این نفحات است حسین یک عمر حسین گفته ام ان شاء الله ذکر لب من وقت وفات است حسین ای مدعی عشق حسین این را دان عامل به نماز و به زکات است حسین 🔳🔳🔳🔳خادم اهلبیت کمالی 🦋🦋
4_5944998425798903614.mp3
4.06M
به ضربه دسته حیدر. به بودو هست حیدر به ذوالفقار مولا. به ناز شصت حیدر به رمزو راز حیدر. حال نماز حیدر به سر غرق خون و. به فرق باز حیدر خدا اقامون و برسون به ماجرای زهرا. سوزو نوای زهرا به صورته کبودو. به غصه های زهرا به عشق ناب حیدر. به دختر پیمبر به پهلوی شکسته به خونه مونانده بر در خدا. اقامون و برسون. 3 به رنگ و روی زینب. بقضه گلوی زینب به راس رونیزه. در روبه روی زینب به گریه های زینب. به ناله های زینب به لحظه ی قنوت و. به ربنای زینب خدا اقامون و برسون. 3 به غیرت ابالفضل. به عزت ابالفضل به تشنگیه اصغر خجالت ابالفضل به چشمای دریده. به قامت خمیده به مشک پاره پاره. به دستای بریده خدا اقامون برسون. 3 شعرو سبک