قسمت دوم :
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
همه ائمه ما برای تشنگی ابی عبدالله گریه کردند ، زین العابدین ( علیه السلام ) ، وقتی بدن بی سر بابارو دفن کرد ، روی قبر ننوشت این قبرکسیِ که سر در بدن نداره ، ننوشت این بدن کسیِ که بدنش زیر سم اسب ها رفته ، ننوشت این بدن کسیِ که داخل بوریا پیچده شده ، نوشت :
هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب ... اَلَّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً ...
آب دست امام باقر میدادند ، گریه میکرد ، امام صادق آب می دید ، گریه میکرد ، امام رضا ، ارباب منو تو ، که دلم برای مشهدش تنگ شده ، ... یا امام رضا ، به پسر شبیب فرمود :
یَا ابْنَ شَبِیبٍ
إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ
فَابْکِ لِلْحُسَیْن
ای پسر شبیب ، اگر میخواهی برای چیزی گریه کنی ، برای « جد غریب ما » حسین بن علی گریه کن ... جد مارو ، کربلا با لب تشنه سر بریدند ... یا اباعبدالله .. یه جمله دیگه گفتم و التماس دعا .. ان شاءالله یه آرزو داریم هممون ، در این آرزو با هم مشترکیم ، خیلی دعا کردیم اما یه دعا در همه ما مشترکه ، گفتی خدایا ، من عرفات امام زمانم رو ببینم ، از کنار همین کعبه ، ظهور میکنه ، تکیه به کعبه میکنه :
أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم اَنَا المَهدی
یه جمله دیگه هم میفرمایند
إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً ... حالا هر کجا نشستی به قصد فرج فریاد بزن : یا حسین ...
16/5/1398
#اجرا_در_مکه_مکرمه
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
از سن کودکی
شده غم آشنای من
بادِ خزان وزیده
به دولت سرای من
بغض و شرر گرفته
مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و
گریه های من ...
خاک مزار من
ز جفا بی نصیب نیست
زائر نمانده دور حریمم ،
عجیب نیست
مانند من امام غریبی ،
غریب نیست
گریه کنید اهل مَنا
در عزای من ...
( چرا اهل منا ؟ چون حضرت وصیت کرد به امام صادق علیه السلام ، فرمود : تا ده سال در سرزمین منا ، وقتی حاجی ها میان و دور هم جمع میشن ، برای من عزا بگیرید ، برای من روضه بخونید .. )
اهل زمانه
غُصه به قلبم رسانده اند
بر روح و جانِ من
غم و غربت چشانده اند
من را به رویِ
مَرکبِ سمّی نشانده اند
( زین مَرکب رو سم آلود کردند ، حضرت رو سوار کردند ، وقتی از مرکب پیاده شد ، پاهای مبارکشون وَرم کرده بود ، دیگه نمیتونست راه بره ... )
اهل زمانه
غُصه به قلبم رسانده اند
بر روح و جانِ من
غم و غربت چشانده اند
من را به رویِ
مَرکبِ سمّی نشانده اند
از زهرِ زینِ اسب
وَرم کرده پای من ...
( آی اون هایی که میخواهید برای مصیبت های امام باقر گریه کنید )
از کودکی رسیده به من
چهره ای کبود
در کربلا و کوفه و
جولانگه یهود
از بس که زخم های تنم
در فشار بود
مانده نشان سلسله
بر جای جای من
یادم نرفته
چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود ،
پَرِ عمه زینبم
یاد لباس شعله ور
عمه زینبم
فریاد می کِشد
جگر مبتلای من ..
( تو بیابون ها میدویدم من ، وقتی خیمه ها رو آتش زده بودند ، یکی یکی بچه ها رو جمع میکرد ، اگه میخواستند بچه هارو تازیانه بزنند ، خودش رو سپر بچه ها میکرد ، میفرمود بچه ها رو نزنید ، زینب رو بزنید ...)
یاد غروبِ کرب و بلا
زار و مضطرم
آن خاطرات می گذرد
از برابرم
یک عمر یاد تشنگیِ
جدِ اطهرم
ذکر حسین گشته
دعا و نوای من ...
شاعر :
#محمد_جواد_شیرازی
*سینه زنی امام باقر ع*
*آقای کریمی*
*سبک : یه قلب مبتلا تو این سینه است*
*کنار کوچه بنی هاشم*
*دلم رو خاک غربت افتاده*
*کنار تربت مزاری که*
*مجاور امام سجاده*
*دلم امشب شده زائر*
*دخیلم اقا یا حضرت باقر*
مزار اون که جدش و دید و
تموم قصه رو به خاطر داشت
پر از حماسه حسینی بود
مدینه تا امام باقر داشت
*دلم امشب شده زائر*
*دخیلم اقا یا حضرت باقر*
دل زمین میسوزه از داغی
که تا ابد تو سینه میمونه
نشون غربت شما روی
پیشونی مدینه میمونه
امام عالمی و عمامت
مدار اسمون و افلاکه
اما جای گلدسته و گنبد
تموم صحن مرقدت خاکه
شده داغ دلم تازه یه روز
شیعه مرقدت رو میسازه
*غریب آقام غریب آقام*
*دخیلم آقا یا حضرت باقر*
یه عمری روضه خوندی و روضه
برای مکتبت رسالت بود
میون روضه گریه های تو
برای عمه سه سالت بود
تو همسفر کنار زینب با
سر شهید کربلا بودی
تو هم شبیه عمه آماج
بارون تازیانه ها بودی
*پر از اشک و تب و تابم*
*پریشون کربلای اربابم*
*صل الله علی الباکین علی*
💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#زمینه
حاح
#محمود_کریمی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
دوباره دو عالم به یاد عاشورا می افته
یه کرببلایی داره امشب از .....
امشب ارباب چشم انتظاره این یادگاره عاشوراست
امشب زینب تو قتلگاهه چشماش به راهه این آقاست
خداحافظ ای روضه هرشب خداحافظ ای عزیز زینب
خدانگهدار چشای خونبار دل پر از تب
آجرک الله صاحب الزمان
از امشب مزارش کنار زهرا و سجاده
مزاری پر از عشق پر از آقا و آقازاده
بین سینه داغ مدینه، آن سرزمینه غربت ها
گل می باره روی غباره قبرای خاکی از چشما
بقیع داره گوهری تو سینه
امون از این غربت مدینه
عطر سحرهاش عطر مزار ام البنینه
آجرک الله صاحب الزمان
یه عمره که شبها نگاهش بوی بارون می ده
دم آخری هم با ذکر یا زینب جون می ده
بعد از عمری گریه هنوزم چشمای خستش گریونه
این که داره جون می ده اما باز داره روضه می خونه
اومد عمه با قد خمیده
چهل منزل با سر بریده
سر برادر به روی نیزه به خون تپیده
آجرک الله صاحب الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
*#روضه_امام_باقر_علیه_السلام*
*🎙مداح: #سید_مهدی_میرداماد*
امشـــب از آســـمان چشمانت
دسته دسته ستاره می چینم
در غـــزل گــــریهی زلالت آه
سرخــی چـــارپاره می بینم
زخــــمهای دل غـــریـــبت را
مـــرهــــم و التــــیام آوردم
باز از محضـــر رســول الله
به حضــــورت سلام آوردم
ان شاءالله مدینه رو ببینید،اگه دیدی كناره دستید یه جوره دیگه گریه میكنه،با یه حالی،با یه اشكی،بدون یه شب مدینه رو دیده،بقیع رو زیارت كرده،من بعضی وقت ها به بعضی رفقا میگم،اگه میخواید مدینه برید،دعا كنید شب ،مدینه نرسید،میگن،چرا؟مدینه ،مدینه است دیگه! میگم نه،روز برسید مدینه باز بهتره،همه ی مدینه روشنه،افتاب هست،اما وقتی شب میرسید مدینه،نگاه میكنی،فقط یه گوشه تاریكه،همه ی مدینه پر از چراغه،همه ی خیابونها،فقط یه گوشه تاریكه،میخوای دق كنی،می خوای داد بزنی،میگی بابا اینجا چهارتا امام ما زیر خاكن،شب خیلی سخته مدینه رسیدن،ان شاء الله بری،وصف العیش،نصف العیش،بزار یه سفر معنوی آغاز كنیم،مگه نفرمود، و قبره فی قلوب من والا،الان دل تك تك شما یه بقیعه، از قبر پیغمبر بیا،از پله های بقیع برو بالا،جلوی در بسته ی بقیع ،همچین كه میرسید،یه صحنه ای صدای ناله ات رو بلند میكنه،میبینی،یه قفل بزرگ به در زدن،یعنی همون جا باید بایستی،جلوتر ممنوعه
بندگـــی را تو یادمــان دادی
دل ما شـــــد اسیر چشمانت
دلمـــان را به آســـمان دادی
آیه آیه پـــیام عــــاشـــــورا
در احادیث روشنت گل کرد
امتـــــداد قـــــیام عاشــورا
درتب اشک وشیونت گل کرد
فكر نكنی به همین راحتی،گریه ها و روضه ها به دست من و تو رسیده،امام سجاد بعد هم امام باقر،خون دل خوردن تا این روضه ها مونده گار شد.
دم به دم در فرات چشمانت
ماتــــــم کــــربلا مجسم بود
امام باقر كسی است كه همه چیز و به چشم خودش دیده،مگه میشه امام باقر بگی از كربلا نگی
دم به دم در فرات چشمانت
ماتم کـــــربلا مجـــــسم بود
چشمه تولحظه ای نمی آسود
همــــهی عمـــر تو محرم بود
در غـروب غـــــریب دلتنگی
ناگهان حال تو مشوش شد
جان من! روی زین زهرآلود
پیکرت سوخت غرق آتش شد
گرچه از شعله های کینه شان
پیکـر تو سه روز می سوزد
ولی از داغــــهای روز دهم
جگر تو هـــــنوز می سوزد
معلومه میخوای با من ناله بزنی،هركی میخواد روزی بگیره برا محرم امشب شبشه
دیده بودی سه روز در گودال
پیکــــر آســـــــمان رها مانده
ســـــر ســــــالار قافله بر نی
کاروان بی امـــان رها مانده
حسین،،،
شنیدن كی بود مانند دیدن،ما هرچی روضه بخونیم شنیدیم،،،،تو مقاتل ورق زدیم،اما امشب یه وجودی میخواد برات روضه بخونه،خودش همه چیزو دیده،بچه ی كوچیك یه ذهنی داره،روانشناسا میگن مواظب باشید تو كوچكی بچه تصاویر بد نبینه،بابا خیلی مثال ملموس میزنم،اونها كه اهل كنایه هستن زود بگیرن،مثال راحت میزنم بگیرید، داری از تو خیابون رد میشید،یه صحنه ی تصادف میبینی،با خانواده ات باشی،اول از همه میگی این بچه نبینه این صحنه رو،قربون این آقا زاده برم،تو سنین خردسالی چه صحنه ها كه ندیده
چه کشیدی در آن غروبی که
نیــــزه ها ازدحـام می کردند
سنگـــــها بر لبی ترک خورده
بوسه بوسه سلام می کردند
ان شاء الله این ناله رو محرم به تو بدن،اگه تا حالا ناله نزدی با این بیت ناله بزن
دل تو روی نیزه ها می رفت
دستـــهایت اسیر سلسله بود
قاتلــت زهر کــینه ها، نه نه!
قاتلت خنده های حرمله بود
جان سپردی همان غروبی که
عشــق بر روی نیزه معنا شد
دل تو در هجوم مرکب ها
بیــــن گــــودال ارباً اربا شد
حسین،،،
اقا جان امروز شاگردات اومدن،قریب به چند هزار شاگرد،چه شاگردایی،امروز اومدن بدنت رو با احترام،تو مدینه برداشتن،شنیدم چند تا كفن داشتی،شنیدم بدنت رو زمین نمونده،شنیدم كسی به بدنت بی احترامی نكرده،اما آقا جان،كربلا كار به جایی رسید،عمه جانت دید بابات داره میلرزه،زینب اومد كنار زین العابدین،گفت:عزیز برادرم،نبینم تو رو این طوری داری میلرزی،داداشم تو رو به من سپرده،چی شده عمه جان،چه اتفاقی افتاده،صدا زد عمه نگاه كن ببین،اینها دارن كشته هاشون رو دفن میكنن،هیچ كس به بدن بابام نگاه نمیكنه،هنوز بدن بابام رو خاكه،حسین،،،
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیا مسافر غریب صحرا
قشنگترین یوسف زهرا
گریه کن این روز و شب ها بیا
بیا ای همه کار و کس ما
یه نیم نگاه تو بسه ما
خوش اومدی به مجلس ما بیا
ما رو برای گریه کنار خود سوا کن
سینه زن حسین و از کربلا دعا کن
در به درم یه عمر برای یک نشونه ات
تو روضه ها می گردم پی نشونه خونه ات
آقای من کجایی ....
ببین صدقه ی سرت آقا جون
چه سفره ای پهن برامون
صدات میاد تو روضه هامون آقا
آقا جمعه اول محرم
قدم بذار رو چشم ما هم
بیا برای ما بده دم آقا
مگه میشه نیایی شب علی اصغر
گمون کنم جلو در نشستی پیش مادر
باید خودت بخونی روضه ی قحط آب و
شرم دل عموت و داغ دل رباب و
آقای من کجایی ....
#الا_مادربه_قربون_جمالت
#نوحه #حضرت_ام_البنین
◼️#دشتی
#سیدمجبد_بنی_فاطمه🎤
الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت
*ابوفاضل 2 ابالفضل..*
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چو طفلان این سخنها را شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
*ابوفاضل 2 ابالفضل..*
انیس گریه هایم را گرفتن
توان دست و پایم را گرفتن
کمانی تر شدم از زینب افسوس
سر پیری عصایم را گرفتن
*ابوفاضل 2 ابالفضل..*
مسلمانان حسین ع مادر نداره
غریب است و کسی بر سر نداره
ز جور ساربان بی مروّت
دگر انگشت و انگشتر نداره
*ابوفاضل 2 ابالفضل..*
گل احساسو را از من مگیرید
شمیم یاسو را از من نگیرید
همه دار و ندارم را بگیرید
فقط عبّاس را از من مگیرید
*ابوفاضل 2 ابالفضل..*
تموم زندگیم مال حسینه
دلم همواره دنبال حسینه
کجایید ای شهیدان خدایی
بلا جویان دشت کربلایی2
کجایید ای سبکبالان عاشق
پرنده تر زمرغان هوایی
*حسین جانم 2 حسین جان*
.
#شب_اول_محرم
#مسلم_بن_عقیل_ع
#شهادت #حضرت_مسلم_علیهالسلام
#مسلمیه
یا مسلم علیک منا السلام
نمیدانم کجایی ای که از بیراهه میآیی
همین اندازه میدانم که با ششماهه میآیی
همین اندازه میدانم جدا از چارهات کردم
چرا از خانهی زهرا چنین آوارهات کردم
سرِ دارالاماره جان تو جانی ندارم که
تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که
بگو تا کوفهی مولا کُشِ ناخوش نمیآیی
به سوی مردمِ نامردِ مِهمانکُش نمیآیی
اگرچه کوچه کوچه گریهها بر خواهرت کردم
ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم
همینکه ریختند از در به راه شعلهور رفتم
اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم
نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا
خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا
خبر داری به سنگِ کوچههای تنگ میخوردم
کشیده میشدم هربار و بر هر سنگ میخوردم
سرِ زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم
غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم
کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را
نوازشهای یک چکمه شکسته استخوانم را
من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم
توان از بازویم بُرد و به صورت بر زمین خوردم
از آن گودالِ خون تا این بلندی راه بسیار است
کشیدنهای صورت روی صدها پله دشواراست
نه فکرِ دختران خود که فکر دخترت بودم
همین امروز چندیدن بار یادِ مادرت بودم...
( حسن لطفی ۱۴۰۰/۰۴/۲۸)
#دکتر_حسن_لطفی
#امام_باقر #مرثیه_امام_باقر
من امام هدایتم مردم
من مسیر سعادتم مردم
من دلیلم به کل این خلقت
من امام به پاکی و عصمت
دورم از زشتی و پلیدی ها
دورم از هر چه رجسِ این دنیا
حق به ما داده اینچنین عزت
رزق عالم ز ما رسیده فقط
کار و بار جهان به شانه ی ماست
در و دیوار آن نشانه ی ماست
نه خدائیم و با خدا مائیم
ذات آیات انّما مائیم
منم از نسل حیدر و زهرا
از تبار خدیجه ی کبری
منم آن ابنِ زمزمَ و صَفا
منم آن ابنِ مکهَ(تَ) و مِنا
گرچه ما اهل بیت زهرائیم
آه امّا غریب و تنهائیم
زیر این چرخ و گنبد مینا
نیست از ما غریب تر ابدا(آ)
من غریب مدینه ام، باقر
داغ سختی به سینه ام، حاضر
گرچه از داغ زهر تب دارم
روضه ی دیگری به لب دارم
گرچه از دل غمم جدا نشود
هیچ جا مثل کربلا نشود
کربلا بودم و ستم دیدم
من هزاران هزار غم دیدم
به زمین خوردن علم دیدم
دست هایی که شد قلم دیدم
مشک خالی ز آب را دیدم
گریه های رباب را دیدم
بدن پاره پاره را دیدم
گوش بی گوشواره را دیدم
لحظه های غروب یادم هست
نیزه و سنگ و چوب یادم هست
لشکر نیزه دارها بودند
ده نفرها ، سوارها بودند
جد ما را غریب کشتندش
آه مردم ، عجیب کشتندش
روضه های نگفته را دیدم
سر بر نیزه رفته را دیدم
دست بسته من و رقیه و زجر
عمه و التماس و گریه و زجر
روزها گرم بود و قحطی آب
نیمه شب سرد بود و مثل عذاب
مستی نیزه دارها هم بود
کف و رقص سوارها هم بود
دم دروازه ها چه ها دیدیم
ما چهل شهر، کربلا دیدیم
از سر ناقه ها زمین خوردیم
وسط دست و پا زمین خوردیم
شام و بازار شام ما را کشت
آه، بزم حرام ما را کشت
از حسادت، لعینِ بی ادبی
چوب می زد چنان به روی لبی
آن چنان زد که لب پریشان شد
خواهری با نسب، پریشان شد
ماجرای رقیه یادم هست
وضع پای رقیه یادم هست
نه توانی به پا و دستانش
نه رمق مانده بود در جانش
نیمه شب بود عمه ام جان داد
در کنارِ سر پدر افتاد ...
🔸شاعر:
#وحید_محمدی
_______________________
╭┅──────——————─
@Asheghane_hazrat_zeynab
01-Lohouf-[www.MahdiMouood.ir].mp3
15.94M
✅#بخش_اول
🔊فایل صوتی
#کتاب_لهوف_سید_ابن_طاووس
#مقتل_خوانی_امام_حسین_علیه_السلام
#مقاتل_معتبر_چهارده_معصوم_علیه_السلام
📌شامل عناوین:↶
پیشگفتار مترجم،،،
⇦|نام حسین علیه السّلام بر پیشانی ابدیت
⇦|گریه جانسوز آدم علیه السّلام و جبرئیل برای مصائب حسین علیه السّلام
⇦|نگاهی کوتاه به زندگی مؤلّف این کتاب
⇦|تألیفات سیّد بن طاووس
⇦|سفرهای سیّد بن طاووس
⇦|سیّد بن طاووس بزرگمرد فضیلت
⇦|فرزندان سیّد بن طاووس
⇦|کتاب حاضر سفارش مقام معظّم رهبری پیرامون ذکر مصیبت از کتاب لهوف
#نویسنده_سید_ابن_طاووس_ره
#مترجم
#آیت_الله_محمد_محمدی_اشتهاردی_ه
#گوینده_کتاب_گویا_ناصر_دوستعلی
کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(تلگرام)👇
https://t.me/matnrozehmaghtalmotabar
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈
⭕️کانال متن روضه_مقاتل معتبر چهارده معصوم علیه السلام.(ایتا) 👇
http://eitaa.com/golvajhehaye_roozeh
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
📌باز نشر مطالب با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد
─••══᪥𑁍᪥══••─
#روضه_امام_باقر_علیه_السلام
متن روضه ۱
🔸ذکرِ من سلام من کیست حضرت باقر
🔸حجِّ من قیام من کیست حضرت باقر
🔸اسوهیِ تمام من کیست حضرت باقر
🔸زمزمُ و مقامِ من کیست حضرت باقر
ایامِ شهادتِ یادگارِ کربلا...
امام باقرِ ...
امشب از همین جا...
یک کاروانِ دل بریم مدینه...
کنار قبر بی شمعُ و چراغِ امام باقر...
🔸یا باقر از فَرطِ غَمت افسُرده گشتیم
🔸از غُصّه جانسوزِ تو پژمرده گشتیم
🔸پنجُم امامُ و هفتمین معصوم هستى
🔸جانم فدایت پَس چِرا مَسموم هستى
🔸جِسم شَریفت از چِه كم كم آب گشته
🔸بِنگر كه صادِق از غَمت بى تاب گشته
ایام یتیمیِ امام صادقِ...
خیلی به امام صادق سخت گذشت...
اما شیعیان نگذاشتند حضرت تنها بمونه...
مدینه یک پارچه ضَجّه و ماتَم شد...
همه به امام صادق سَر سَلامتی میدادند...
میخوام بگم دلها بسوزه برای امام سجّاد...
ای کاش یک نَفر با امام سجّاد همدردی میکرد...
به جای اینکه بهش تسلیت بگن...
غُلِ جامِعِه آوردند...
دستهاش رو به گردن بَستند...
پاها رو زیر شکم شتر...
🔸پایِ تو را به ناقِهیِ رَم کرده بَست شمر
🔸از کربلا به کوفه تَن ات زین عذاب سُوخت
یک نگاه کرد به سمتِ بدنِ بابای غریبش حسین...
نزدیک بود از شدّت غم و اندوه جان بده...
یکوقت بیبی زینب عرضه داشت:
مَالي أرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يا بَقِیَّةَ المَاضِين
چیکار داری با خودت میکنی ای یادگارِ گذشتگان...
میبینم داری جان میدی عزیز برادرم...
فرمود عمه جان:
ببین اینها بدنهایِ نحسِ خودشون رو دَفن کردند...
اما بدن بابای غریبم حسین...
عریان و بیکفن رویِ زمین کربلا...
حسین...
🔸کَفَنی داشت زِ خاک و کفنی داشت ز خون
🔸تا نگویند حُسینِ بنِ علی، بی کفن است
🔸استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند
🔸آن هم از ضرب سمِّ اسب، شکن در شکن است
#روضه_امام_باقر_علیه_السلام
متن روضه ۱
🔸ذکرِ من سلام من کیست حضرت باقر
🔸حجِّ من قیام من کیست حضرت باقر
🔸اسوهیِ تمام من کیست حضرت باقر
🔸زمزمُ و مقامِ من کیست حضرت باقر
ایامِ شهادتِ یادگارِ کربلا...
امام باقرِ ...
امشب از همین جا...
یک کاروانِ دل بریم مدینه...
کنار قبر بی شمعُ و چراغِ امام باقر...
🔸یا باقر از فَرطِ غَمت افسُرده گشتیم
🔸از غُصّه جانسوزِ تو پژمرده گشتیم
🔸پنجُم امامُ و هفتمین معصوم هستى
🔸جانم فدایت پَس چِرا مَسموم هستى
🔸جِسم شَریفت از چِه كم كم آب گشته
🔸بِنگر كه صادِق از غَمت بى تاب گشته
ایام یتیمیِ امام صادقِ...
خیلی به امام صادق سخت گذشت...
اما شیعیان نگذاشتند حضرت تنها بمونه...
مدینه یک پارچه ضَجّه و ماتَم شد...
همه به امام صادق سَر سَلامتی میدادند...
میخوام بگم دلها بسوزه برای امام سجّاد...
ای کاش یک نَفر با امام سجّاد همدردی میکرد...
به جای اینکه بهش تسلیت بگن...
غُلِ جامِعِه آوردند...
دستهاش رو به گردن بَستند...
پاها رو زیر شکم شتر...
🔸پایِ تو را به ناقِهیِ رَم کرده بَست شمر
🔸از کربلا به کوفه تَن ات زین عذاب سُوخت
یک نگاه کرد به سمتِ بدنِ بابای غریبش حسین...
نزدیک بود از شدّت غم و اندوه جان بده...
یکوقت بیبی زینب عرضه داشت:
مَالي أرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ يا بَقِیَّةَ المَاضِين
چیکار داری با خودت میکنی ای یادگارِ گذشتگان...
میبینم داری جان میدی عزیز برادرم...
فرمود عمه جان:
ببین اینها بدنهایِ نحسِ خودشون رو دَفن کردند...
اما بدن بابای غریبم حسین...
عریان و بیکفن رویِ زمین کربلا...
حسین...
🔸کَفَنی داشت زِ خاک و کفنی داشت ز خون
🔸تا نگویند حُسینِ بنِ علی، بی کفن است
🔸استخوانی اگر از سینۀ او باقی ماند
🔸آن هم از ضرب سمِّ اسب، شکن در شکن است
4_6021866237179464649.mp3
2.17M
روضه شب اول محرم
حجت الاسلام والمسلمین محمد میرزا محمدی
روضه شب اول محرم (استاد میرزا محمدی)
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
مداح:#حجت_الاسلام_محمد_میرزا_محمدی
#پیشنهادم_دانلود👌👌😭
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
باز آمدم از فاطمه برنامه بگیرم * از قاصد اندوه خبرنامه بگیرم
بی نامه ی زهرا ، به عزا ره ندهندم * در پشت درم ، بار دگر نامه بگیرم
سوگند به آن کشته که در پشت در افتاد * در باز شود باز اگر نامه بگیرم ….
ایام محرم شد و ذیحجه سرآمد * در میزنم از پیک سحر نامه بگیرم
چاووش عزا موکب غم را حرکت داد * میل سفرم هست ، سفر نامه بگیرم ….
*دیگه چیزی نمونده این قافله برسه کربلا…*
ای همسفران قافله را تند نرانید * کز اصغر شش ماهه گذرنامه بگیرم ۲
شمیم پرچمش میاد، بوی محرمش میاد * چه بلایی سرش میاد، صدای مادرش میاد
یکی میاد یکی میره، شهید میاد اسیر میره * جوون میاد و پیر میره ….
حسین …..
😭ابی عبدالله رسید منزل سعلبیه، اونجا اتراق کردن، دو تا قاصد از کوفه میومدن، حضرت پرسید از کوفه چه خبر؟! گفتن همین قدر بگیم مسلمت رو کشتن، تا این خبر رو دادن *فَابک للحُسَیْنِ* ارباب ما گریه کرد، فرمود: ”رَحِمَ اللَهُ مُسْلِمًا إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ” بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارن 😭…” مسلم تو کربلا پنج تا شهید داره، دوتا آقازادش تو خود کربلا کشته شدن که حضرت تو ناحیه ی مقدسه به اونا سلام می کنه، دوتا آقازادش، محمد و ابراهیم ن که تو مصعب کشته شدن، یه دخترم داره به نام حمیده که تو ماجرای شام غریبان کشته شده، این دختر رو صدا زد ، بغلش کرد، ابی عبدالله دایی این دختره، یه جوری نوازشش کرد که این دختر فهمید یتیم شده”حضرت فرمود مبادا دلتنگی کنی، من هستم …”خواهران و دختران من هستن”
💔سکینه این صحنه رو به خوبی داره می بینه، گذشت تا عصر روز عاشورا، با همه وداع کرد، همه رو آرام کرد… این زن و بچه و خواهر رو به خیمه راهی کرد، سوار بر ذوالجناح شد دید دیگه مرکب حرکت نمی کنه…”یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرشو پایین انداخته…سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده” از اسب پیاده شد”این ناز دانه رو بغل گرفت، یا الله، نمیدونم این نازدانه چه جوری حرف میزد، دل حسین و به لرزه انداخت، فرمود:”لاتحرقی قلبی بدمعک حسرة، مادام الروح فی جُثمانی”یعنی تا زنده ام دلمو آتش نزن…”هر جوری بود این دختر تو بغل بابا آرام گرفت، دست نوازش بابا رو سر دختر قرار گرفت، هر جوری بود دختر رو آرام کرد”اما بمیرم عصر روز یازدهم، این نازدانه آمد کنار گودال قتلگاه، هر چه گشت بلکه یه بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه، دست نوازش بابا رو رو سرش بیاره… هر کاری کرد نتونست”میدونی چرا؟ آخه هر طرف بدن رو برداشت طرف دیگه متلاشی شد….”
😭بدن امام احترام داره، هر کاری کرد دید بدن داره متلاشی میشه، آخرالامر بدنو رو زمین گذاشت، ”فنکبت علیه” بر اون بدن سجده کرد… این لبارو گذاشت بر اون رگای بریده، یه وقت شنید از اون حنجره خونی بابا این صدا بلند شد، سکینه جان، به شیعیان من سلام مرا برسان، بگو بابامو لب تشنه کشتن…
😭ای حسین ….
شِیعَتِی مَا اِنْ شَرِبتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونی * اَوْ سَمِعْتُمْ بِغَریبٍ اَوْ شَهِیـدٍ فَانْدُبوُنی
💔*اگه من و تو روضه خون شدیم، از اثر اون سلامیه که از حنجره ی اربابمون به ما رسیده، روضه رو به همون جایی ختم کنم که شعرم ختم شد، سکینه جان به اونا بگو:*
لَیْتَکُمْ فِی یَوْمِ عاشُورا جَمیعاً تَنْظُروُنی * کَیْفَ اَسْتَسْقِی لِطِفْلی فَابَوْا اَنْ یَرْحَمُونی
😭حسین ….
بأبی المستضعف الغریب، یا قتیل الله یااباعبدالله
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد * ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین….
😭بالحسین
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
👇
••✾•🌿🌺🌿•✾••