⇦🕊روضه و توسل جانسوز ایام اسارت خاندان آل الله صلوات الله علیهم اجمعین _اجرا شده دوم صفر 1395_ حاج حسن خلج ↯
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنتَ امیرالمومنین
چه دست هایِ سیاهی که نور می بردند
به نیزه ها سرِ هجده غیور می بردند ...
*جلو چشم علی اکبر ... جلو چشم قاسم ... جلو چشم عباس ... جلو چشم حسین ... کی جرات کرده دستِ زینبُ ببنده ...*
چقدر بی ادبانه سرِ سلیمان را
برایِ جایزه در پیشِ مور می بردند ....
*یه چند روزی از عاشورا گذشته ، شما زخم هاتون تازه ست واقعاً نیاز به روضه خوان ندارید .. اما چه کنم ، کاره من روضه خوانیِ باید زخم دلتُ تازه نگه دارم" چی می خوام بگم .... دخترِ علی کجا ... زنازادۀ مرجانه کجا ....*
چقدر بی ادبانه سرِ سلیمان را
برایِ جایزه در پیشِ مور می بردند ....
اگر چه پوشیه ها بود و آستین ها بود
*چی دارم می گم ؟ .. از کی دارم می گم؟ .. همون خانمی که وقتی می خواست بره کنار قبر پیغمبر ، شنیدید همه چراغ ها رو امیرالمومنین می فرمود خاموش کنید ... کسی چشمش به قد و بالای خانم ..... خوده علی جلو جلو می رفت ، حسن و حسینم چپ و راستِ زینب ... عباسم از پشت شمشیر به دوش می اومد ... یه وقت کسی تو این تاریکی شب چشمش به قد و بالای زینب نیوفته ....
نیست فلک به قدر هم پایت
سایۀ تو ندیده همسایه ت ...*
اگر چه پوشیه ها بود و آستین ها بود
چو در مسیر شلوغِ عبور می بردند
*همۀ شهر تعطیل شده بود ... هلهله می کردن ... انقده بچه ها می ترسیدن ... بین اسرا فقط یکیِ که داره باره همه رو می کشه ...*
به شانه هایِ زنی بار ، زخمِ قافله بست
میان سلسله سنگ صبور می بردند
*شروع کرد صحبت کردن ... وای بر شما ... چشم هاتون خشک مباد .. خنده رو لب هاتون میاد ...پسرِ پیغمبر رو کشتید شهر رو زینت کردید ... نامه نوشتید اون وقت بین دو نهر آب با لبِ تشنه .... هی گفت مردم جیگرم داره میسوزه .... با لبِ تشنه سر از بدنش جدا کردید ...
خبر رساندن شهر در شُرفِ انقلابِ .. چه کنیم ؟ گفت یه راه داره فقط ساکت کردنِ زینب ..." اونم اینکه سرِ حسین رو ببرید در مقابلش .... مردم دیدن لحن صحبت کردنه زینب عوض شد ... خانمی که با عتاب با خطاب ... یه وقت دیدن لحن صدا عوض شد ... میگه هلالِ یک شبۀ زینب ... عزیزه دله زینب ... کجا بودی سه شبانه روزه ....*
ای جانه من به نیزۀ اعدا چه می کنی
آغوشِ ماست جایِ تو آنجا چه می کنی؟
*تا چشمش افتاد دید پیشانیِ داداششُ شکستن (زبانِ حال) گفت حسین دیگه اجازه نمی دم از من جلوتر باشی ... قرار بود با هم باشیم ... سرت شکسته داداش .... بمیرم برات ... نگاه کرد دید نازدانه داره پرپر میزنه چشم به بابا دوخته ... عمه ... عمه ... این سر، سرِ بابامه عمه .... تنها راهش این بود چنان سر رو به محمل کوبید حواسِ این نازدانه رو برگردوند ....*
حسین .....
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
ذکر توسل ویژۀ شهادت امام هادی علیه السلام
«اَلسَّلامُ عَلَیکم یا اَهلَ بَیت النُبوه»
«اَلسَّلامُ عَلیکَ یا اَبا صالِحَ المَهدی»
نیارد خدا لحظه ای دوری از تو
و در من نه اِمکان مَهجوری از تو
نمی خواهم ای آفتابِ محبّت
بتابد به جانم مگر نوری از تو
*بِاَبی اَنتَ وَاُمی وَنَفسی وَمالی وَ اُسرتی ... دار و ندارم فدایِ شما آقاجان ....*
نه کویت بهشت و نه رویت فرشته
که زیباییِ جنت و حوری از تو
رسد تا به مافوقِ شاهی گدایت
رقیبِ سلیمان شود موری از تو
*آقا سرت سلامت .. یابن الحسن .. بابابزرگت شهید شده امشب فصل بهار نزدیکه پسرِ نرجس خاتون گُلِ فاطمه .. همه میرن به بوستان ها به گلستان ها به چمن زار ها ، الحمدلله گُلِ زهرا مارو کشوند آورد کنارِ خودش ... به مجلسِ عزایِ بابا بزرگش ...
عجب گُلی! عجب گلُی...
کی میگه با یه گل بهار نمیشه!
بیاید ببینید مجلسِ ما عجب بهاری شده ، عجب باران بهاری باریدن گرفته ، ابر چشمایِ دوستان امیرالمومنین داره میباره ..
گلهایِ وجودتون شاداب باد الی الابد ان شاالله ، به ولای این ذوات مقدسه .. آقاسرت سلامت .. آقا تسلیت میگم .. اجازه میگیرم از محضر امام زمان(عج) چند لحظه ای بنشینیم کنار امام هادی علیه السلام. من چند جمله عرض ادب داشته باشم شما ارتباط خودتو داشته باش حواست به من پرت نشه ، سر بزار به پایِ امام هادی بگو؛ آقا یه جمله از زیارت جامعه کبیرتُ بنوشان به جان ما امشب کار هممون درست میشه ...
#حاج_حسن_خلج
@Asheghane_hazrat_zeynab
دوباره پیاله ها لب به لبه.mp3
3.17M
دوباره
پیاله ها لب به لبه
سرچشمه مستی ما شراب ماه رجبه
پیاله حاضر شراب طاهر به دست باقر عزیزخدا
آقا آقا عزیزثارالله یامولا۳
به پاشد
تومدینه بزم صفا
نشسته خنده رولب شهنشه کرببلا
رسیده دلبر عزیزحیدر عموشد اکبر عزیزخدا
آقا آقا عزیزثارالله یامولا۳
نگاهش
به آسمون روشنایی
میخنده این دردونه تا میخونه عباس لالایی
نگاهش دریا جمالش زیبا شبیه سقا عزیزخدا
آقا آقا عزیزثارالله یامولا۳
زندگی
اگه نباشه محاله
بازیچه اش دنیا ولی همبازی اون سه ساله
رقیه جونش یارهم خونش دلاحیرونش عزیزخدا
آقا آقا عزیزثارالله یامولا۳
#حاج_حسن_خلج🎤
#ولادت_امام_باقر
#سرود🎼
سلام علیکم
با استفاده از هشتک ها مطلب مورد نظرتون را جستجو بفرمائید
سبک ها 👇👇
#مناجات_باامام_زمان
#مناجات
#زمینه
#واحد
#واحدسبک
#واحدتند
#واحدسنگین
#نوحه
#نوحه_ترکی
#نوحه_عربی
#شور
#زنجیرزنی
مناسبت ها
#ایام_محرم
#شب_اول_محرم
#شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
#شب_تاسوعا
#شب_عاشورا
#شام_غریبان
#شب_یازدهم محرم
#شهادت_امام_سجاد علیه السلام
#دهه_دوم_محرم
#اربعین
#شهادت_حضرت_رقیه_س سلام الله علیها
#حضرت_زینب سلام الله علیها
مادحین
ترتیب گذاشتن نام مادحین دلیل برتری مداحی بر مداح دیگری نیست
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
#حاج_مهدی_رعنایی
#حاج_حسین_سیب_سرخی
#حاج_نریمان_پناهی
#حاج_محمود_کریمی
#حاج_مهدی_مختاری
#حاج_حسن_خلج
#حاج_مهدی_اکبری
#حاج_محمدرضابذری
#حاج_سید_مهدی_میرداماد
#حاج_میثم_مطیعی
#حاج_محمدرضا_طاهری
#حاج_امیرعباسی
#حاج_علیرضا_اسفندیاری
#حاج_ابوذر_بیوکافی
#حاج_مسعود_پیرایش
#حاج_حسین_سازور
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#حاج_امیر_عباسی
#حاج_محمد_باقر_منصوری
#حاج_مهدی_رسولی
#حاج_منصور_ارضی
#حاج_سعید_حدادیان
#حاج_محمد_فراهانی
#حاج_نادر_جوادی
#حاج_مهدی_سلحشور
#کربلایی_حنیف_طاهری
#کربلایی_جواد_مقدم
#کربلایی_حمید_علیمی
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
#کربلایی_حسین_طاهری
#کربلایی_محمد_فصولی
#کربلایی_سید_رضا_نریمانی
کربلایی #ابولفظل_قمی زنجیرزنی
#کربلایی_احمد_نظری زنجیرزنی
#کربلایی_محمدیوسفی زنجیرزنی
#کربلایی_محمداحمدی زنجیرزنی
التماس دعای فرج
.
لهوف را بگشایند و..
#روضه و توسل به سیدالشهداء علیه السلام ویژه ماه مبارک رمضان به نَفسِ حاج حسن #خلج
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
لهوف را بگشایند و استخاره کنند
که چشم های غزل را پر از ستاره کنند
عجب نباشد اگر که به یمن روضۀ تو
امور عالم لاهوت را اداره کنند
حسین جانم ..
هزار حوریه جان میدهند هر ساله
که زخم های تو را یک به یک شماره کنند
*رحمت خدا به این اشک ها و ناله ها .. این آقا با دلاتون چه کرده .. این روزا بیش تر از همیشه به یادِ اربابید .. مخصوصاً دم افطار .. لبا که خشک میشه .. جگرها که تب دیده میشه .. حسین ...*
هزار حوریه جان میدهند هر ساله
که زخم های تو را یک به یک شماره کنند
برایِ تو کفن از
*ای بی کفنِ کربلا .. آرزوش که عیبی نداره، از آقا بخوایم ان شالله یه ماه رمضان شب های جمعه و شب های قدرش حرم ابی عبدالله باشیم ..*
برایِ تو کفن از جنسِ عرش میدوزند
برای تو کفن از ابرها قواره کنند
*حق هم همینه حسین جان .. بدنِ لطیفِ تو رو باید بین ابرها میپیچیدن .. اما زینب آمد هی شمشیر کنار زد .. هی نیزه کنار زد ..*
چه خاک بر سر خود میکند تنوری که
به یادِ او دلِ عالم پر از شراره کنند
اجازه بدید بگم؛ تا آخر ماهِ رمضان از جلو هر نانوایی رد شدی بویِ نانِ داغ به مشامت خورد ، اون نون دیگه از گلوت پایین نره ..
نیمه های دلِ شب دید از تنور خانه نوری به آسمان ساطع شده .. یا حجت ابن الحسن آقا .. این بو یه سابقه داره آخه .. حسین جان ..*
برای ترجمه ی زخم های محترمت
به کوچه و فدک و میخ در اشاره کنند
*دهه اول ماهِ مضانم تمام شد .. چشم بهم بزاریم میبینم دارن سفره رو جمع میکنن .. بریم کربلا؟!.. بزارید روضه رو از زبانِ مادر بخونم ... بُنَیَّ قَتَلُوکَ وَ مَا عَرَفُوکَ وَ مِنْ شُرْبِ الْمَاءِ مَنَعُوکَ .. *
دوباره روضۀ آخر خدا به خیر کند
دوباره داغِ برادر خدا به خیر کند
دوباره بارش سنگ و دوباره پیشانی
حدیث تیرِ مکرر خدا به خیر کند
دوباره خاطرۀ بوسه گاهِ پیغمبر
دوباره شمرِ ستمگر خدا به خیر کند
یکی به رویِ بلندی یکی ته گودال
دوباره مادر و خواهر خدا به خیر کند
*خدا بهتون خیر بده .. برا ابی عبدالله باید بی تابی کرد .. برا حسین باید ضجه زد لطمه زد ..*
دوباره سرقتِ خلخال و آتشِ خیمه
دوباره غارتِ معجر خدا به خیر کند
*بلند داد بزن ، بگو هر وقت اسم حسین بیاد برا ما شبِ عاشوراست .. حسین جانم کی میشه از غصه ت بمیریم آقا .. کی میشه تو روضه ت دق کنیم آقا .. *
دوباره تاختنِ اسبِ تازه نعل شده
به روی جسم مطهر خدا به خیر کند
سرش به دامنِ مادر خدا نصیب کند
شکسته پهلویِ مادر خدا به خیر کند
*اجازه بدید روضه مو اینطور جمع کنم ، بی بی زینب در عالم رویا و عالم مکاشفه مادرش حضرتِ زهرا سلام الله علیها رو دید شروع کرد گریه کردن و شکوه کردن .. مادر نبودی با ما چه کردن .. مادر داداشام رو جلو چشمم کشتن .. مادر هجده یوسفم رو سر از بدنشون جدا کردن .. دونه دونه گفت .. خانم زهرا دلداری داد یه مرتبه بی بی فاطمه بی تاب شد ، فرمود زینب جان دست از دلم بردار مادر .. هر جا هر غمی داشتی کنارت بودم .. مادر خدا خیرت بده سفارشم رو یادت نرفت زیرِ گلو رو بوسیدی .. زینب هرجا بودی من باهات بودم .. اما زینب یه جا من بودم تو هم نبودی .. زینب با چکمه وارد گودال شد .. سر بچه م تو دامنم بود .. هر چی ناله زدم گفتم دست از سرش بردار ..
این کیست که با این همه غم میخندد
زخمی شده باز دم به دم میخندد
در مدح چرا رازیست که این کهنه درخت
با هر تبری که میزنم میخندد
ــــــــــــــــــ
#امام_حسین
#مناجات
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_حسن_خلج
#روضه_شب_جمعه
#ماه_مبارک_رمضان
👇
.
|⇦•قرار شد نگذارند ساده جان بدهد..
#روضه و توسل جانسوز تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله علیه السلام به نَفسِ حاج حسن خلج
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
قرار شد نگذارند ساده جان بدهد
قرار شد نگذارند سر تکان بدهد
*حسین جانم .. حسین جانم ..
حسین جانم جانم جانم ..
به دشمنی کشتنش .. یعنی اینهمه زخمایی که زدن راضی شون نکرد .. نگران بودن حسین جان بده راحت شه .. میخواستن تا اون لحظه آخر زجرش بدن .. هرجوری تونستن آقا رو اذیت کردن ..
حسین آقام آقام آقام ..
یعنی چیجوری میتونستن آزارش بدن، اذیتش کنن!! شمشیر دار که داشت با شمشیر میزد .. نیزه دار که داشت با نیزه میزد .. سنگ زن که داشت با سنگ میزد .. حتی پیرمردای کوفه با عصا اومدن .. با عصا میزدنش ..
غرقِ خونِ .. تو گودال افتاده .. دیگه رمق نداره .. یه وقت یه نامرد صدا رد کارش تمامه برید سمتِ خیمه ها .. دیدن رو دو کنده ی زانو بلند شد .. من هنوز زنده ام ..*
قرار شد نگذارند ساده جان بدهد
قرار شد نگذارند سر تکان بدهد
قرار شد که تنش رویِ خاکها باشد
و نیزه دار سرش را به آسمان بدهد
اُفتاده بینِ قتلگاه
تو چنگِ کینه ی سپاه
نداره دیگه جون پناه، پناهِ عالم ..
*پناهِ عالم بی پناه شده ..*
دورش پر از کمینه، زینب داره می بینه
رو سینه ی داداشش یکی داره میشینه
بالای گودال، هی میره از حال
پیر شده زینب، قدِ هزار سال
سالارِ زینب، سالارِ زینب ..
ــــــــــــــــــ
#امام_حسین
#روضه_امام_حسین
#مناجات_با_خدا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_حسن_خلج
.👇
khalaj-3-emam.javad-Babolharam_net.mp3
3.25M
#روضه و توسل به ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفسِ حاج حسن خلج
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
لطفِ تو را از ازل زیاد نوشتند
آیینه ات را خدا نژاد نوشتند
خاک سر راهِ تو بهانۀ خلقت
خاک مرا هم ازاین بلاد نوشتند
ایل و تبار مرا مرید نوشتند
ایل و تبار تو را مُراد نوشتند
هر چه خدا جود داشت داد به دستت
نام تو را اینچنین جواد نوشتند
*یا جوادُالائمه ! اینجوریه دیگه آقا جان، اَنتَ المَولای و اَنا العَبد وَ هَل یَرحَمُ العَبدَ اِلّا المَولای .. اَنتَ الکَریم وَ اَنا الفَقیر وَ هَل یَرحَمُ الفَقیرَ الّا الکَریم ..
آقا جان! اومدم دستم رو بگیر آقا جان ..*
یا کَرَم و یا جواد ، عبد تو هستم
حضرت بابُ المُراد ، عبد تو هستم
*می خوای باهاش حرف بزنی دنبال مجال میگردی؟
یا جوادُالائمه ادرکنی ..
حرفای دلت رو بهش بزن ، هر چی میخوای ازش بخواه،بسم الله .. یا جوادُ الائمه ادرکنی .. *
هفت زمین در خورِ کبوتر تو نیست
غیر بلندایِ عرش، منبرِ تو نیست
در بین نماز شَبت ، تجلی الله
هیچ کسی غیر تو برابر تو نیست
این شب جمعه بده جواب سئوالم
آب مگر مهریه مادر تو نیست؟
#جوادالائمه
#حاج_حسن_خلج
#شهادت_امام_جواد #_علیه_السلام
.
16. خلج ، خدا داند.mp3
11.78M
#روضه_در_دستگاه_همایون
#حاج_حسن_خلج 🎤
#سبک_بیامولا_که_علقمه_دارد_تماشا
خدا داند ، خدا داند
مُردم ز ظلم و جور اعدا
علی ای کاش ، علی ای کاش ،
هرگز نمی آمد به دنیا
( گر زنده هستم ، نیمه جانم
من زخمیه زخمِ زبانم ... )
#بند_دوم
چه ها کرده ، چه آورده ،
شامی به روزگار سجاد
همه بودند ، همه هستند
از جورِ شامی رفته بر باد
( گویم به همراهِ اسیران
ای تشنه لب ،
مظلوم حسین جان ... )
#بند_سوم
از این سو عمه ام زینب
از غم ، گریبان پاره میکرد
از آن سو مادرِ اصغر
برنیزه ها اشاره میکرد
( لیلا و نجمه ، دیده گریان
من مانده بودم مات و حیران )
#بند_چهارم
تو ای نیزه ،
بیا به چشم من فرود آ
نبینم تا ، چنین بر نی
خونین گلویِ خشکِ بابا
( لطفی تو ای نیزه به ما کن
راسِ حبیبم را رها کن )
.
بسیارزیبا 😭😭
ای مهر تو بهترین علایق..
#روضه شهادت #امام_صادق علیه السلام به نفس حاج حسن #خلج
●━━━━━━───────
ای مهر تو بهترین علایق
جـانها به زیارت تو شایق
ما را نبود بجز خیالت
یاری خوش و همدمی موافق
بیماری خلق را دوا نیست
جز مهر تو ای طبیب حاذق
يا وَلِيَّ اللّهِ إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عز و جل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ تو راضی بشی خدا راضی میشه ..
میدونم دستم خالیه آقا .. میدونم قرار بوده زینتت باشم ولی شدم وصلۀ ناجور لباست .. خیلی آلوده ام ولی حسین رو دوست دارم .. به دادم برس .. ما را ز ما بگیر و خودت را به ما بده ..
بـر تخت کمال و تاج عصمت
آخر که بود بجز تو لایق
تفسیر کلام ایزدی بود
گفتار تو ای امام صادق
افسوس شدی شهید آقا
از حیلۀ نا کس منافق
شب بود و چشم مدینه دوباره دید
آتش زبانه از درِ یک خانه می کشید
گلخانه سوخته، گل مژمرده هم اسیر
شبنم نه! خون زِ دیدۀ هر غنچه می چکید
نازدانه ها تو خانه .. یه وقت دیدن آتش زبانه کشید بدن هاشون میلرزه ..
در پیشِ چند جوجۀ لرزان کبوتری
بالِ شکسته از پی صیاد می پرید
تو روضۀ امام صادق دل سرگردونه بین مدینه و کربلا ..
پایی نداشت تا پی مرکب روان شود
آخر چه انتظار از این پیرِ مو سفید
هم دست سالخوردۀ این قوم بسته شد
هم دختر سه ساله رویِ خارها دویده شد
روضه خوان میگه پیرمرده هفتاده و خرده ای ساله پای برهنه دنبال ناقه کشیده میشد شما داد میزنید .. آقامون سن و سالی داشت ولی مرد بود، اما چهل منزل یه دخترِ سه سالۀ کتک خوردۀ یتیم .. اجازه بدید روضه م رو اینطور ادامه بدم .. تا چشمش به سرِ بابا افتاد گفت بابا :
بالای ناقه موی مرا باد میکشید
پائین ناقه چکمه سرم داد میکشید
بالای ناقه زلف گره خورده داشتم
پائین ناقه چادر آزرده داشتم
بالای ناقه غصۀ روبنده داشتم
پائین ناقه عمۀ شرمنده داشتم
رفقا کم کم داره بوی محرم میاد .. دلا داره هوایی میشه .. کم کم دلشوره ها داره شروع میشه .. یعنی امسال میتونیم دیگه بریم اربعین کربلا ..
بالای ناقه کار به تحقیر میکشید
پائین ناقه پهلوی من تیر میکشید
بالای ناقه حرمله با سنگ زد مرا
پائین ناقه دختر او چنگ زد مرا
بالای ناقه سنگ سرم را شکست و رفت
پائین ناقه زجر پرم را شکست و رفت
بالای ناقه خارجی ام تا صدا زدن
پایین ناقه پیرزنان عمه را زدن
بالای ناقه اشک علمدار دیده ام
پایین ناقه کوچه و بازار دیده ام
امام صادق تک و تنها رفت تو مجلسِ اون ملعون دو سه مرتبه اومد جسارت کنه منصور لعنت الله علیه .. نگاه کرد دید پیغمبر با شمشیرِ برهنه جلوش ایستاده .. اگه یه تارِ مو از سرِ صادقم کم شه کاخت رو، رو سرت ویران میکنم .. آخرالامر اومد پایین از تختش عذرخواهی کرد گفت آقا معذرت میخوام اشتباه شد .. با سلام و صلوات آقا رو بردن .. آقا داره میره یه مرتبه برگشت گفت منصور اگه کارم داشتی بگو خودم میام .. اینجوری نریز تو خانه ام .. اون وقت زن و بچه و ناموسِ ابی عبدالله تو مجلس یزید .. حسین ...
همین امام صادق فرمود هیچ چشمی اجازۀ گریه بر جد غریبم رو پیدا نمیکنه مگر اینکه روح جدم حسینم میاد مقابلش مینشینه، تو چشماش نگاه میکنه می فرماید حالا تو برا من گریه کن منم برا تو گریه می کنم .. آی حسین ..
روتا بود که گریبان ز هجر پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم
چه بگویم زِ داغِ بی پدری
چه بگویم زِ دردِ در به دری
ای بابا گاهی به بپرس احوالم
من بی تو مرغِ شکسته بالم
دائم در فکر تو و گودالم، ای بابا ..
چه بگویم نگفته هم پیداست
غم این دل مگر یکی و دو تاست
بهمم ریخته گیسویی بهمم ریخته مدت هاست
یا برگرد، یا آن دل را برگردان
یا بنشین، یا این آتش را بنشان
آه ای جان گشتم از غمت حیران، ای دلبر ..
آخرین لحظه ای که میرفتی
سایه ات پا کشید از سر من
با همه غیر من وداع کردی
تو نگفتی کجاست دختر من!!
گفته بودم به خود اگر آمد
می نشینم به روی دامانش
او بگیرد به بر مرا من هم
کنم از بوسه، بوسه بارانش
*همه گذشتگان، پدر مادرامون فیض ببرن ..*
طلوع آفتاب را گه سحر ندیده کس
برلب شمس نیمه شب لب قمر ندیده کس
به روی دامن پدر سه ساله دیده هرکسی
به دامن سه ساله ای سر پدر ندیده کس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حاج_حسن_خلج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
@Asheghane_hazrat_zeynab