eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
993 ویدیو
649 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
خدای خوبم ❗️ امروز روز جمعه هست دلم میخواد برای همه بنده هایت دعاکنم ،، دعایی ازاعماق وجود،، خدایا :: شاد کن دلی را که گرفته و دلتنگه،، بی نیازکن کسی را که بدرگاهت نیازمنده،، امیدوارکن کسی را که به آستانت نا امیداست،، بگیردستانی که اکنون بسوی توبلند است،،، مستجاب کن امروز دعای کسی که با اشکهایش تورا صدا میزند،،، حامی اون دلی باش که تنها شده،،، دستگیر کسی باش که درموندست و رو به آسمونت درازه،،، پروردگارا ! با دستهای مهربانت ،،، با تمام قدرت وعظمت و تواناییت ... امروز و همیشه سلامتى و شادى را مهمان دائمى دلهاى عزيزان و دوستانم گردان. خدایا به امید تو...💖 ‌‌🌼🍂🍁🍂🌼
4_5990033640388559878.mp3
3.36M
مولا دلم تنگ اومده 🎧 : علیرضا افتخاری مایه دشتی ♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
امشب بـه جهان آمـده پیغمبر دیگر؟  یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟  یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟  دارد به سـرِ دست، رضـا کوثـر دیگر بُشری که دلِ آل محمّد همه شاد است  این مژده بگوییـد کـه میلاد جواد است
عید است و خداوند فرستاده برات نوری چو نماز و روز ه و حج و زکات ذکری که شبیه قبله وحدت ساز است بر خاتم انبیاء محمد صلوات
تا حبّ علی و آل او یافته ایم کام دل خویش مو به مو یافته ایم وز دوستی علی و اولاد علی است در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم
سلام علیکم شعر معروفی است خدا با اسم اعظم یا علی گفت ملک در اولین دم یا علی گفت عجب سری است در خلقت که از خاک چو برمی خاست آدم یا علی گفت عصا در دست موسی اژدها شد کلیم آنجا مسلم یا علی گفت مسیحا دم از آن گردید عیسی که در دامان مریم یا علی گفت محمد در شب معراج برخاست به قصد قرب اعظم یا علی گفت ز لیلایی شنیدم یا علی گفت به مجنونی رسیدم یا علی گفت مگر این وادی دارالجنون است که هر دیوانه دیدم یا علی گفت چمن با ریزش باران رحمت دعایی کرد و او هم یا علی گفت نسیمی غنچه ای را باز می کرد به گوش غنچه کم کم یا علی گفت علی را ضربتی کاری نمی شد گمانم ابن ملجم یا علی گفت مگر خیبر ز جایش کنده می شد یقین آنجا علی هم یا علی گفت
هدایت شده از کمالی
خادم اهل بیت 🌺کمالی آفتابا بسکه پیدائی نمی دانم کجائی دور از مائی و با مائی نمی‌دانم کجائی هر طرف رو آوروم روی دل آرای تو بینم جلوه گر از بس بهر جائی نمی دانم کجائی جمع ها سوزند گِرد شمع رخسار تو و، تو در میان جمع تنهائی نمی‌دانم کجائی گاه چون یونس به بحری گه چو عیسی در سپهری گاه چون موسی به سینائی نمی‌دانم کجائی گاه دلها را بکوی خویش از هر سو کشانی گاه خود پنهان به دلهائی نمی‌دانم کجائی در جهان جویم رخت یا از جنان گیرم سراغت در دو عالم عالم آرائی نمی‌دانم کجائی هر کجا می‌خوانمت بر گوش جان آید جوابم پیش من با من هم آوائی نمی‌دانم کجائی شهر را گردم به شوقت کو به کو منزل به منزل یا به دشت و کوه و صحرایی نمی‌دانم کجائی کعبه‌ای یا کربلا یا در نجف یا کاظمینی یا کنار قبر زهرائی نمی‌دانم کجائی عبد را هجران مولا تلخ تر از زهر باشد من تو را عبدم تو مولائی نمی‌دانم کجائی زخم قرآن را شفابخشی به تیغ انتقامت درد عترت را مداوائی نمی‌دانم کجائی مانده بر لب های اصغر همچنان نقش تبسم تا برای انتقام آئی نمی‌دانم کجائی «میثم» از خون جگر دائم بیادت دیده شوید تا بر او هم چهره بگشائی نمی‌دانم کجائی شاعر: استاد حاج غلامرضا سازگار خادم اهل بیت کمالی
بند اول_به امیدی اومدم در خونت.mp3
1.11M
🏳سبک شور ولادتی مولود کعبه حضرت امام امیرالمومنین علی علیه السلام 🏳بند اول به امیدی اومدم دره خونت آقا جان یا حیدر درو وا کن بازم اومد دیوونت آقا جان یا حیدر دلم هدیه به شماس روز پدر بابا جان یا حیدر عوضش بیا منو نجف ببر بابا جان یا حیدر ای سردار خیبر ای ساقی کوثر ای دلدار ای دلبر ای هادی ای رهبر ای اول ای آخر ای همکفو کوثر ای طاهر ای اطهر بابا جان یا حیدر 🏳بند دوم سینه چاکِ تو شده خونه ی حق یا مولا یا حیدر اسمت از اسم خدا شد مشتق یا مولا یا حیدر از قدومت شده خوشبو دنیا یا مولا یا حیدر تویی بی مثل و قرین بی همتا یا مولا یا حیدر ای یار پیغمبر ای مافوق باور ای شیر نام آور ای محبوب داور ای دُرّ و ای گوهر ای مولای قنبر ای افضل ای برتر یا مولا یا حیدر 🏳بند سوم تو امیری و منم سائله تو یا مولا یا حیدر گِلمو سرشته حق با گِله تو یا مولا یا حیدر جونم اصلا نداره قابله تو یا مولا یا حیدر پسرم(زندگیم)نذر ابوفاضله تو یا مولا یا حیدر گرفتم تا آخر من با شیر از مادر حبتو یا حیدر اعتبارم حیدر اقتدارم حیدر افتخارم حیدر دوست دارم حیدر یا مولا یا حیدر ۱۴۰۱/۱۱/۱۱ ❤️میلاد مولود کعبه مبارک 🙏التماس دعای خیر ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
خدا در کعبه مهمان دارد امشب حرم در سینه قرآن دارد امشب زمین خورشیدِ تابان دارد امشب محمد یک جهان جان دارد امشب درون بیت جانان دارد امشب فلک اسرار پنهان دارد امشب نوشته بر در و دیوار کعبه که امشب بخت گشته یار کعبه الا عیدت مبارک باد کعبه خدا امشب امامت داد کعبه علی در تو قدم بنهاد کعبه تولد یافت عدل و داد کعبه مبارک باد این میلاد کعبه چه شوری در وجود افتاد کعبه بتان هم با علی گفتند امشب سخن ها با علی گفتند امشب خداوند حرم را مظهر است این محمد را چو جان در پیکر است این تمام هستی پیغمبر است این زمین و آسمان را محور است این یم و طوفان و موج و لنگراست این چگویم حیدر است این حیدر است این تمام افتخار کعبه این است خدا گفته امیر المؤمنین است مه برج اسد امشب اسد زاد اسد، آری اسد، بنت اسد زاد ازل را جلوه ی حسن ابد زاد جمال قل هو الله احد زاد بگو مرآت الله الصمد زاد خدارا چشم وگوش و وجه و ید زاد رخ صاحب حرم تا شد هویدا حرم گمگشته اش را کرد پیدا جهان یک سایه از دیوار مولاست زمان هم مست و هم هشیار مولاست فضا لبریز از انوار مولاست حرم محو گل رخسار مولاست خدا در کعبه مهماندار مولاست محمد عاشق دیدار مولاست که دیده بزم الله الصّمد را؟ خدا و حیدر و بنت اسد را مرا مولا و سرور کیست؟ حیدر دل و دلدار و دلبر کیست؟ حیدر امیر دادگستر کیست؟ حیدر امام عدل پرور کیست؟ حیدر محمّد (ص) را اگر پیغمبری بود خدا داند که او هم حیدری بود علی مرآت ربّ العالمین است علی استاد جبریل امین است علی سرّ خداوند مبین است علی آیینۀ حقّ الیقین است علی مولای اصحاب الیمین است علی کلّ ولایت کلّ دین است همین است و همین است و جز این نیست کسی جز او امیرالمؤمنین نیست علی ذکر و علی حمد و علی دم علی بیت و مقام و رکن و زمزم علی یعنی صراط الله اعظم علی یعنی کتاب الله محکم علی یعنی تمام دین آدم علی یعنی امام کلّ عالم علی در عالم خلقت یکی بود محمّد هم به مهرش متّکی بود تو در جسم نبی جانی علی جان تو اصل اصل ایمانی علی جان تو روح روح قرآنی علی جان تو نوحِ نوح طوفانی علی جان تو میزانی تو فرقانی علی جان تو روز حشر ساطانی علی جان لوای حمد در دست تو باشد تمام حشر پابست تو باشد تو جا بر دوش پیغمبر گرفتی تو در از قلعۀ خیبر گرفتی تو از عَمر دلاور سر گرفتی تو چون جان مرگ مرگ را در بر گرفتی تو از ختم رسل کوثر گرفتی تو دل از انبیا یکسر گرفتی تو قاتل را ز رأفت شیر دادی تو خصم خویش را شمشیر دادی تو روی خاک، معراج نمازی تو بال طایر راز و نیازی تو درد عالمی را چاره سازی تو وقت جان فشانی پیشتازی تو دل بشکسته گان را دلنوازی تو بین انبیا نشکفته رازی اگر چه با خلایق زیستی تو خدا می داند و بس کیستی تو به جز تو کیست با آن اقتدارش زند وصله به کفش وصله دارش فلک خورشید گردون خاکسارش کند اشک یتیمی بی قرارش فدای لطف و احسانت علی جان که «میثم» شد ثنا خوانت علی جان
به نجف رساندم امشب دل درد آشنا را که به خاکبوست آرم نفس شکسته پا را مدد از خدا گرفتم که بگویم از تو یارا علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه ی هما را جلوات اولیا را به جمال او جلی بین و بهشت آرزو را به ولایت ولی بین به زلال مهرش آیینه ی قلب ، صیقلی بین دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به مدیح او خدایا قلمم ز پا نماند دل من ز عشق مولا نفسی جدا نماند اگر آستین فشاند به جهان گدا نماند به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمه ی بقا را به مصاف او کسی که برود رود به مسلخ ز نهاد دشمن او به فلک رسیده آوخ چکنم بدون لطفش دم مرگ و قبر و برزخ مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را به پناه ، لنگر دل ، به کرانه ی علی زن به امید تکیه هر لحظه به شانه ی علی زن نفسی اگر زنی تو ، به بهانه ی علی زن برو ای گدای مسکین در خانه ی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را غم عشق جاودانش که سرشته با گل من اگر عاشقی بفهمی که چه کرده با دل من همه جاست مهر رویش به یقین مقابل من به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا علی است آنکه باشد بری از همه معایب به رسول حق مشیر است و وزیر و یار و نایب نشود دل زلالش ز حضور دوست غایب به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب که علم کند به عالم شهدای کربلا را علی است شاه مردان و امیر سرفرازان علی است سر مستی و دلیل دلنوازان علی آنکه دل سپردند به مهرش عشقبازان چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان چو علی که می تواند که به سر برد وفا را ? نه فقط کلیم ذوقم به کمال مدح او ماند که ملک به عرش هم در حرم علی پر افشاند چو خدا به صبح خلقت علی یا علی به لب راند نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را شده جبرییل از اول به نجف مقیم رحمت ملکوت آرزوهاست در این حریم رحمت به مشام جان رسید از حرمش شمیم رحمت به دو چشم خونفشانم هله ای نسیم رحمت که ز کوی او غباری به من آر توتیا را به خدا در اهتزاز است به بام دل لوایت همه عمر عاشقانه زده ام دم از برایت زده مرغ جان من پر ، شب و روز در هوایت به امید آنکه شاید برسد به خاک پایت چه پیام ها سپردم همه سوز دل صبا را نفس تو خرج می شد به هوای مستمندان که علی علی علی بود ، نوای مستمندان چقدر به دوش بردی تو غذای مستمندان چو تویی قضایگردان ، به دعای مسمندان که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را من و ذکر نام مولا که جلا دهد به قلبم من و یاد او که باشد به دل شکسته مرهم به مسیح می دهد روح و ز نوح می برد غم چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را من و خلوت تهجد من و سوز و اشک و آهی به امید یک تبسم ، به اشاره ای ، نگاهی که برای من نمانده است به غیر تو پناهی همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنایی بنوازد آشنا را به "کمیل" داده از لطف ، به نوکریش منصب شده کوله بار عمرﻡ ز عطای او لبالب ﮐﻪ به دل نهفته دارم ز غمش هزار مطلب ز نوای مرغ یا حق ، بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
مدح حضرت امیرالمومنین ع نه مراست قدرت آن که دم، زنم از جلال تو یا علی نه مرا زبان که بیان کنم ، صفتِ کمال تو یا علی شده مات عقل موحدین ، همه در جمالِ تو یا علی چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یا علی هله ‌ای مُجلّیِ عارفان ، تو چه مطلعی تو چه منظری که ندیده‌ام به دو دیده‌ام ، چو تو گوهری چو تو جوهری هله ‌ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری چه در انبیا چه در اولیا ، نه تو را عدیلی و هم سَری به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی توئی آن که غیر وجود خود ، به شهود و غیب ندیده‌ای فَقرات نفس شکسته‌ای ، سُبحاتِ وَهم دریده‌ای همه دیده‌ای نه چنین بود شه من تو دیده‌ی دیده‌ای ز حدودِ فصل گذشته‌ای ، به صعودِ وصل رسیده‌ای ز فنای ذات به ذاتِ حق ، بُوَد اتّصال تو یا علی چو عقول و افئده را نشد ، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف همه گفته‌اند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف ز بیانِ وصف تو هر کسی ، رقم گمان زده مختلف فصحای دهر به عجز خود ، ز ادایِ وصف تو معترف بُلغای عصر به نطقِ خود ، شده‌اند لالِ تو یا علی تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود تو را زیاده یقین ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن به دلیل این که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی تو همان درخت حقیقتی ، که در این حدیقه‌ی دنیوی أنا ربّکم تو زنی و بس ، به لسان تازی و پهلوی ز بروق نورِ تو مُشتعل ، شده نارِ نخله‌ی موسوی ز تو در لسانِ موحّدین ، بُوَد این ترانه‌ی معنوی که انا الحق است به حقِ حق ، ثمرِ نهالِ تو یا علی تویی آن تجلّیّ ذوالمنن ، که فروغ عالم و آدمی هله ‌ای مشیّتِ ذاتِ حق ، که به ذات خویش مُسلّمی ز بروز جلوه ی ما‌خلق ، به مقام و رتبه مقدّمی به جلالِ خویش مُجلّلی ، ز نوالِ خویش مُنعّمی همه گنج ذاتِ مقدّست ، شده مُلک و مالِ تو یا علی تو چه بنده‌ای که خدائی ات ، ز خداست منصب و مرتبت احدی نیافت ز اولیا ، چو تو این شرافت و منزلت رسدت ز مایه‌ی بندگی ، که رسی به پایه‌ی سلطنت همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت شده ختم دوره‌ی عِلم و دین ، به کمالِ آل تو یا علی  تو همان مَلیکِ مُهیمنی ، که بهشت و جنّت و نه فلک پیِ جستجوی تو سالکان ، به طریقت آمد یک به یک  شده ذکرِ نام مقدّست ، همه وِردِ اَلسنه‌ی مَلَک به خدا که احمدِ مصطفی ، به فلک قدم نزد از سَمَک مگر آن که داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی تویی آن که تکیه‌یِ سلطنت ، زده‌ای به تخت مؤبّدی ز شکوه شأن تو بر مَلا ، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی به فرازِ فرقِ مبارکت ، شده نصب تاج مُخلّدی متصرّف آمده در یَدَت ، ملکوتِ دولتِ سرمدی تو نه آن شهی که ز سلطنت ، بود اعتزالِ تو یا علی به می خُمِ تو سِرشته شد ، گِل کاس جانِ سبوکشان به پیاله‌ی دلِ عارفان ، شده ترکِ چشمِ تو می‌فشان ز رَحیقِ جام تو سرگران، سِر سرخوشان، دل بیهُشان نه منم ز باده‌ی عشق تو ، هله مست و بی‌دل و بی‌نشان همه کس چشیده به قدرِ خود ، ز میِ زُلالِ تو یا علی منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می زنم  ره کوه و دشت گرفته ام قدم از برای تو می زنم  به همین نفس که تو دادی ام نفس از ثنای تو می زنم  شب و روز حلقه ی التجا به در سرای تو می زنم  نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یا علی تویی آن که سِدره‌ی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان به مکان نیائی و جلوه‌ات ، به مکان ز مشرقِ لا‌مکان رسد استغاثه‌ی قدسیان ، به درت ز لانه‌ی بی‌نشان چو به اوج خویش رسیده‌ای ‌، ‌ز عِلوّ قدر و سُموشّان همه هفت کرسی و نُه طبق ، شده پایمال تو یا علی نه همین بس است که گویمت ، به وجودِ جود مکرّمی تو مُنزّهی ز ثنای من ، که در اوجِ قُدس قدم نَهی نه همین بس است که خوانم اَت ، به ظهورِ فیض مقدّمی به کمال خویش معرّفی ، به جلالِ خویش مُسلّمی نه مراست قدرت آن که دم ، زنم از جلال تو یا علی تویی آن که میم مشیّتت ، زده نقشِ صورتِ کاف و نون به کتابِ عِلم تو مُندرج ، بُوَد آن چه کان و ما‌یکون فلک و زمین به اراده‌ات ، شده بی‌ سکون شده با سکون تویی آن مُصوّرِ ما‌خَلَق ، که من الظّواهر و البطون بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی تویی آن که ذات کسی قرین ، نشده است با احدیتّت نرسیده فردی و جوهری ، به مقام مُنفردیتت تویی آن که بر احدیّتت ، شده مُستند صمدیّت نشناخت غیر تو هیچ‌کس ، ازّلیتت ابدّیتت تو چه مبدأ‌یی که خبر نشد ، کسی از مآلِ تو یا علی تو که از علایق جان و تن ، به کمالِ قُدس مُجرّدی تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی تو که بر سرائرِ معرفت ، به جمالِ اُنس مُخلّدی به شؤنِ فانیِ این جهان ، نه مُعطّلی نه مقیّدی بود این ریاست دنیوی ، غم و ابتهالِ تو یا علی  زنده یاد فؤاد کرمانی
باران شدی تا نام تان دریا نوشتند گفتند طهَّرنا و تطهیرا نوشتند چون بای بسم الله رحمان الرحیمی تفسیرتان را علّم الاسما نوشتند شایسته اش بودی که در ایوان قدسی نامت علی عالی اعلی نوشتند گفتند کرّمنا و فضّلنا، سرودند خواندند رزّقنا و اعطینا ،نوشتند هر جا که نام از احمد آمد نامتان را چون ماه تابان با خطی خوانا نوشتند در نجم و در نور از شما پنهان سرودند در یطعمون ..از نذرتان پیدا نوشتند آن قدر محبوبی که نامت را ملائک مابین نام احمد و زهرا نوشتند در پرتوی از نور مصباحٌ زُجاجه والشّمس رویت را چنان زیبا نوشتند قدّوسیان مدهوشتان از روز آغاز آن جا که نستعلیق نامت را نوشتند لیثُ الحجازی چون که حیدر نام داری در لافتیٰ بر نامتان الّا نوشتند تقریر شیوایی قرآنی علی جان آن جا که رتّلناهُ ترتیلا نوشتند نام تو از روز ازل پیوسته جاری ست آن جا که مَجراها و مُرساها نوشتند آن قدر بلّغنا و انزلنا سرودند آن قدر کرّمنا وکرّمنا نوشتند یعنی تو را بر اهل عالم هدیه دادند یعنی تو را در عشق استثنا نوشتند هم نفس پیغمبر شدی هم جان زهرا تا این که نامت را ذوی القربی نوشتند حیدر شدی تا در گشایی روبرویم نوکر شدم تا مدحت از مولا بگویم گفتم علی اما زبان لکنت گرفته ست گفتم علی دیدم جهان لکنت گرفته ست اصلا" نفهمیدم که مدحت کار من نیست در وصف تان هفت آسمان لکنت گرفته ست ای آیت الکبرای قرآن ای علی جان طاها و ابراهیم و لقمان ای علی جان نوکر شدم یک عمر در یادت بسوزم نوکر شدم در عشق اولادت بسوزم از عشقتان آقا زبان آتش گرفته ست با یادتان در جسم و جان آتش گرفته ست آن قدر سنگین است نامت بر وجودم تا نامتان بردم دهان آتش گرفته است خیر العمل یعنی شما را دوست داریم یعنی نجف را کربلا را دوست داریم آهو شدیم آقا ضمانت کرد ما را ما هم علی موسی الرضا را دوست داریم بگذار در مصراع پایانی بگوئیم ما جمکران را ،سامرا را دوست داریم