🍃🍒
#مجردانه
از طریق عکس همسر آیندتونو انتخاب میڪنید؟ بابا شما خیلے باکلاسید😐
اومدیمو یڪے بد عڪس بود
تڪلیف چیه؟
جوابتون منفیه؟
میگم یه سوال دیگه...؟
اخلاقشم از عڪس میفهمید؟
عزیزے از اون آخر اشاره میڪنن: خب ادمین جان ظاهرم مهمه؛بله مهمه بر منڪرش صلوات
ولے خداییش با یه عڪس تصمیم قطعے نگیرید ڪه طرف خوبه یا بد...☺️👌
#ادمیننیستمڪهشاخنباتم😎
#محتواتولیدیست
#ازچشاتخوندممیخواےڪپےڪنے😆
پ.ن:
شاعربه این باحالےڪسےتاحالاندیده😁
@asheghaneh_halal
🍃🍒
°•| #ویتامینه🍹 |•°
وقتے همسرتونـ😌صداتون میزنه،
با عشقـ😍 جوابش رو بدید..
مثلاً به جاے اینڪه بگید
«هان» یا «بله»،😐
بگویید: «جآن دلـم»، «بله عزیــزم»...
مطمئن باشید ڪارتون بدون پاسخ نمیمونه. احترامـ🍃بذارید، احترام دریافت میڪنید...👌
#خلاقیتبهخرجبدید😉
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @asheghaneh_halal
-من دير اومدم.mp3
5.37M
🌕✨
✨
#ثمینه
با روے سیاه
با گــــریہ و آه °[😢]°
از راه اومدم
با بارِ گــــــــــناه °[😓]°
من خـــیلے بدم
من دیر اومدم °[💔]°
دستم رو بگیر
من نابلــــــــــــــــدم °[✋]°
#توخلوتگوشبدین🙏
#حاج_محمود_ڪریمے🎤
✨ @asheghaneh_halal
🌕✨
🌼🍃🌼🍃
#قائمانه
جمعہ ها همہ چیز...
تعطیل استـــ✖️
اِلّـــــا...👌
دوست داشتن {تـــ💙ــو}
من هر جمعہ براے...
{دوسـ💓ـت} داشتنتـ
شروع میڪنمـ...✔️
زندگیمـ را🌱
#اللهم_اَرنِے_الطلعة_الرشیدة
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#دوستتدارمامامزمانم
#جمعہ_هاےبےقرارے
{ @asheghaneh_halal }
🌼🍃🌼🍃
7740092_376.mp3
2.05M
🌺🍃🌺🍃🌺
#عیدانه
مدح بسیار زیبا😍
راوےنور،شکافندهےعلم ازلے☘
#عیدتونمبارک😍
#حاجمیثممطیعے🎤
#اوصیکمبالدانلود 💯
@asheghaneh_halal
🌺🍃🌺🍃🌺
💚🍃
🍃
#آقامونه
فرهنگ و صفآرایی فرهنگی در مقابل دشمن😎 آن چیزی است که بنده هم اگر در راه آن کشته شدم احساس میکنم که در راه خدا کشته شدهام😍
#سخن_جانانــــ😌
🍃 @asheghaneh_halal
💚🍃
عاشقانه های حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_هفتادو_سه ♡﷽♡ نور مهتابی کمی چشمهایم را میزند.گلوی خشک شده ام برا
🎀🍃
🍃
#عشقینه
#عقیق♥️
#قسمت_صد_و_هفتادو_چهار
♡﷽♡
کمی ضعف دارم در راه رفتن ولی با کمک مامان عمه و پریناز از تخت پایین می آیم.پرده را که
کنار میزنم چهره نگران مردهای ایستاده در راه روی اورژانس دلم را درد می آورد.خدا از من نگذرد
ابوذر و کمیل با نگرانی سمتم می آیند و کمیل بی هوا سامره را به آغوش ابوذر می اندازد و بی
مقدمه در آغوشم میگیرد:چت شده آیه؟ حالت خوبه فدات بشم؟
با نگرانی چشهمایش را روی صورتم میچرخاند.رد اشک را که روی صورتش میبینم از خودم بیش
از پیش بدم می آید. لبخندی میزنم و میگویم:هیچی نیست داداشی ...چرا اینقدر نگرانی میکنی
آخه؟
بابا محمد لب میزند الحمدالله و ابوذر میپرسد:خوبی؟
پلک روی هم میگذارم که آری.
نگاهم به امیرحیدر کنار بابا محمد نگران ایستاده می افتد و با شرمندگی میگفتم:تو رو خدا ببخشید
آقا سید اسباب زحمت شدیم. رعنا خانم کجاست؟
_این چه حرفیه .. بعد از اومدن عمو محمد رسوندمشون خونه بهترید ان شاءالله؟
_خوبم .ممنونم از لطفتون..
نگاه ابوذر ساکتم میکنم.... حالا چه طور بگویم؟
وارد خانه که میشویم بی مقدمه سراغ سجاده خان جون را میگیرم. پریناز متعجب نگاهم
میکند:سجاده میخوای چیکار؟
منتظر توضیح اند و من کمی نیاز داشتم تا آرام شوم...اینطور بی خویشتنداری را خودم هم از
خودم ندیده بودم.
نگاهی به ساعت می اندازم نزدیک اذان صبح بود.
_بزارید نمازمو بخونم.براتون تعریف میکنم.
وضو میگیرم و در اتاق کمیل را میبندم.خیره ی سجاده خان جون میشوم. قامت میبندم و نماز
میخوانم.سر سنگین تر از قبل.
بہ قلم🖊
" #نیل_۲ "✨
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبعمجازنیسد☺️
هرشب از ڪانال😌👇
🍃 @asheghaneh_halal
🎀🍃