عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_سوم حالت جمع به روال عادی اش بازگشته بود که حاج رسول با
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
.
#توبه_نصوح۲
#قسمت_چهارم
روی مبل در کنار هم نشستند و حاج آقا با اجازه ی حاج رسول صیغه محرمیت را جاری کرد و النا انگشتر نامزدی را به حسام داد که به انگشت حوریا بیندازد. حال حسام وصف ناشدنی بود. هر چه حوریا شعف داشت و ذوق این لحظات تکرار نشدنی سراسر وجودش را گرفته بود، حسام ده برابر خوشحال تر بود و مدام خدا را بابت این زمان و حال و هوا و کامیابی اش شکر می کرد. نامزدی ساده و کم جمعیتشان به پایان رسید و با شوخی و خنده ی افشین، شام آن شب را به عهده ی حسام انداختند که با مخالفت حاج خانم مواجه شدند و گفت ( خودم شام می پزم. مهمون خودمونید) افشین ابرویی برای حسام بالا انداخت و گفت:
_ از همین حالا معلومه خوش شانسی. ببین مادر زنت چقدر هواتو داره.
و با اشاره و اعتراض النا سکوت کرد
( انگار مامان من هوای شازده رو نداره)
النا و افشین سر به سر حسام و حوریا می گذاشتند. حوریا شرمگین بود و محجوبانه می خندید و حسام سراسر ذوق بود و برای اولین بار از این شوخی ها مسرور بود و به افشین و النا پر و بال می داد که بیشتر ادامه دهند. حاج خانم مشغول پخت شام بود و بوی زرشک پلو با مرغ لذیذی کل فضای خانه را پر کرده بود. حاج رسول در سکوت دانه های تسبیح را یکی پس از دیگری می انداخت و به شلوغ کاری های این جمع شاد و جوانانه لبخند می زد و برای حوریا خوشحال بود. افشین وسط خنده هایش گفت:
_ این بار رو مادر زنت نجاتت داد. فکر نکنی یادمون رفته. باید شیرینی این وصلت رو بهمون بدی حسام خان.
حسام ابرویی بالا انداخت و گفت:
نصف جعبه ی شیرینی رو تو خالی کردی افشین. کلی هم توی ظرف مونده
و اشاره ای به میز کرد و ادامه داد:
_ برو بخور. انقد بخور که بترکی.
حوریا ریز می خندید و حسام از اینکه خنده ی حوریا را در آورده بود به خودش می بالید و چشمانش برق می زد. النا نچ نچی کرد و گفت:
_ آقا حسام آبروتو جلو حوریا حفظ کن. الان با خودش فکر می کنه ای دل غافل، چه شوهر خسیسی گیرم اومد.
و حوریا دستپاچه گفت:
_ نه بابا... این حرفا چیه
و با قهقهه ی افشین و النا به خودش آمد که چه گفته... النا گفت:
_ از همین حالا با آقایی شون هماهنگن یه شام به ما ندن. جفتتون خسیسین.
حوریا فقط می خندید و دستپاچه روسری اش را مرتب می کرد و صورتش سرخ شده بود. حسام نگاهی عمیق به چشمان کهربایی اش انداخت و گفت:
_ خانوم خودمه دیگه. هیچ هم خسیس نیست. فقط حامی همسر جانشه، تمام قد.
و حوریا نگاه حسام را با گفتن (با اجازه) جواب داد و بلند شد و به آشپزخانه رفت که به مادرش کمک کند. النا هم برای کمک رفت و آقایان را تنها گذاشت.
#به_قلم_طاهره_ترابی
[⛔️]ڪپےتنهاباذڪرمنبعونامنویسنده
موردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . . #توبه_نصوح۲ #قسمت_چهارم روی مبل در کنار هم نشستند و حاج آقا با اجازه ی حاج
💕📒
#خادمانه
بلاخره چشمانتظاری هاتون به پایان یافت
حواساتون جمعه دیگه؟😍✌️
چقدر پیگیر بودین
چقدر دل تو دلتون نبود
چقدر چشم انتظاری کشیدین
چقدر مطالبه و پیام روی پیام
بلاخره به مُرادتون رسیدین دیگه😍🌱
الوعدهوفا، فصل دوم توبهی نصوح
تقدیمِ چشم نوازی های شما شد😌📚
و این لینکِ قسمت اول از فصل اول👇🏼
https://eitaa.com/asheghaneh_halal/57509
و لینکِ قسمت اول از فصل دوم👇🏼
https://eitaa.com/asheghaneh_halal/66438
یک عاشقانه های حلال در کنار شماست♥
با تشکر از استقبالِ بینظیرتون🤝
- ما اینجاییم:👇🏼
- @Daricheh_Khadem
•• Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ••
「💚」◦
◦「 #قرار_عاشقی 🕗」
.
هر کس به دیدار تو آمد کربلایی شد💛
اینگونه خواهی کرد از مهمان پذیرایی😌
.
◦「🕊」
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
اودافِس
ما دالیم میلیم عِگش و حال😍
بَـهـ❤️
اینژا سَهیدا هستن😢
ما اونالو اِلی دوشتشون دالیم😍
شَعی میتونیم مِشلِ اونا باسیم🌱
🏷● #نےنے_لغت↓
عِگش: عشق
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
سه جملهای که کودک شما نیاز دارد هر روز بشنود:
۱ تو دوست داشتنی هستی❤️
۲ تو در امنیت هستی💚
۳ تو به اندازه کافی خوب هستی💛
توضیح گزینهی دوم:
خیلی از بچهها احساس امنیت ندارند.
اخبار را میشنوند و ترس را از واکنش والدینشان میگیرند
و فرضیههایی در سرشان میسازند و بدترینش را تصور میکنند.
وقتی امنیت را به آنها یادآوری میکنید، میفهمند که
صرف نظر از اینکه هر اتفاقی بیفتد شما از آنها مراقبت میکنید. در نتیجه احساس امنیت در ذهنشان شکل میگیرد.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
گر دید عدو از عدد و غیرت گیج😃×°
این است هنرنمایے نسل بسیج😍×.
سرباز ولے و پاسدار وطن اند💓×°
با نام بزرگ فارس در آب خلیج😉×.
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1723»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|
∫°⛄️.∫
∫° #صبحونه .∫
🧡🌱🌙
تـو شـوق سـفر بہ پاے ما بخشیـدے
آواے دگـر بہ ناے بخشیدے
اے آتش آفتابے فـصل طلوع!
آبے بہ ترانہ هاے مـا بخشیدے
🧡🌱🌙
#قیصر_امین_پور
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°⛄️.∫
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
از وے همہ
مستـے و
غرور اسـت و
تڪبـر ...
وز ما همہ
بیچارگـے و
عجز و
نیاز اسـت ... 🌚♥️
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
🥘.: مشغــول آشپــزۍ بودم،
آشــوب عجیبۍ در دلــم افتاد،
مہمــان داشتم، به مہمــانها گفتم:
شما آشپزۍ ڪنید من الان بر مۍگردم.
🤲🏻.: رفتم نشستم براۍ ابراهیـم
نمــاز خواندم، دعــا ڪردم،
گریه ڪردم ڪه سالــم بماند،
یڪ بار دیگــر بیاید ببینـمش.
🙂.: ابراهیــم ڪه آمد، به او گفتم
ڪه چۍشد و چه ڪار ڪردم.
رنگـش عـوض شد و سڪوت ڪرد.
😨.: گفتـم: چه شــده مگــر؟
گفت: درست در همــان لحـظـه
مۍخواستیم از جادهاۍ رد شویم
ڪه میــن گـذارۍ شده بود.
😅.: اگر یڪ دستــه از نیــروهاۍ
خــودشان از آنجا رد نشده بودند،
مۍدانۍ چۍ مۍشــد ژیــلا؟
😁.: خنــدیــدم؛ با خنــده گفت:
تو نمۍگــذارۍ من شہیــد بشوم،
تو ســدّ راه شہــادت من شدهاۍ،
بگــذر از مــن!
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #محمدابراهیم_همت
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal1
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
↓
حجاب محدودیت نیســت
بلڪه امنیتِ❗️
اشتباه برداشت نڪن رفیق 🙂
شما عڪستو ڪف خیابون هم بدی به 20 نفر
محاله نگیره
پس شمایی ڪه تعیین میڪنی
چند میارزی..
و ارزشت چقدره ...!🙂
↑
‡💎‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
🌸قدیم به همسر میگفتند جفت💑
مثلا در یک ازدواج خوب میگفتند فلانی جفتش را پیدا کرد؛😍
یا در یک ازدواج بد میگفتند فلانی جفتش نبود.😬
بهترین ملاک برای ازدواج خوب یا بد جفت بودن زن و شوهر با هم بود.❤️
مولانا در دفتر اول مثنوی گفتگویی بین یک زن و مرد عرب را روایت میکند که خیلی شیرین است.🤩
او میگوید در ازدواجی که طرف مقابل جفت تو نباشد😕
نه تنها تو در واقع همسر نداری و همسرت را از دست داده ای😥
بلکه از آن بدتر، خودت را هم از دست میدهی.😒
درست مثل یک جفت کفش که اگر یک لنگهاش تنگ باشد، آن یکی لنگه هم تباه میشود و به درد نخواهد خورد😐
جفت مایی جفت بايد هم صفت
تا برآيد کارها با مصلحت✨
جفت بايد بر مثال همدگر
در دو جفت کفش و موزه درنگر👀
گر يکی کفش از دو تنگ آيد به پا
هر دو جفتش کار نايد مرترا❌
جفت در يک خرد، وان ديگر بزرگ
جفت شير بيشه ديدی هيچ گرگ؟👌
الهی یه جفت مناسب به زودی برای همهتون.🤲🌱✨
#ازدواج_موفق
#انتخاب_همسر
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
∫°🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
🍃🍂 یکی از نکات همسرداری خانم ها برای آقایان این است که↯↯
⇦ با سرزنش نکردن او به خاطر شکست ها باعث پایین آوردن اعتماد به نفس بین نشده و با ارائه راه حل های مناسب او را تا رسیدن به نتیجه همراهی کنند.🍃🍂
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫