•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
/💐/خود راے بودنم
را دوست دارم
وقتے
تُ #انتخاب منے /💐/
؏ـشــ💚ــق را
#انتخاب خواهم کرد
روزهاے قشنــ🤍ــگ در راه است
سست هرگز نمےشوم وقتے
رأے من #قربهالےالله است❤️
#انتخابات🗳
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 هیچکدوم از کاندیدا نگفته
از حق و حقوق بچههای وسط خانواده
حمایت میکنه🤨😢
من میخوام به اون رای بدم😄
ولی شنیدم جلیلی از خانواده گفته
رای من خودتی مرررررد😎🗳
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 962 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
آدمیزاد است دیگر،دوست دارد عاشق باشد...♥️
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
°•🇮🇷•°
~{ #پیامچه | #چالش_انتخاباتی }~
.
*JALILY
منو همسری😍
به نیت حاج قاسم🌹
برای آرمان حاج قاسم👌
برای تمدن نوین اسلامی🌍
برای بچههای غزه🇵🇸
برای سربلندی و آبادانی ایران🇮🇷
#ارسالی_شما
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#دکتر_جلیلی
.
📌شما هم میتوووونید
در این چالش نطنزی همراه باشید😍👇
• @Daricheh_Khadem
🖇منبع چالشهای طنز انتخاباتی😉👇
•🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
هدایت شده از رصدنما 🚩
《 #نطنز😄 》
💬 این میتونست منو تو باشیم،
ولی تو پزشکیان فن بودی😞🚶🏻♂
عروس داماد های عزیز که عروسیشون موقع
انتخاب نیست صبر کنن در انتخاب شورای
مدارس شرکت کنن😂😂
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#مثل_رئیسی | #امتداد_ابراهیم
#یک_جهان_فرصت_یک_ایران_جهش
#دکتر_جلیلی | #بعلاوه_یک
پوشش انتخابات۱۴۰۳ با چاشنی طنز •👇🏼•
🧂 eitaa.com/Rasad_Nama
هدایت شده از رصدنما 🚩
°•🇮🇷•°
~{ #پیامچه | #چالش_انتخاباتی }~
.
*JALILY
چقدر شبیه😱
ایشونو امروز پای صندوق رای دیدم
از برگه دستش فهمیدم
به جلیلی رای داده💚🇮🇷
فکر کنم آخرشم خود پزشکیان
به جلیلی رای میده🤣
حتما بذارین کانالتوناااا🤨
#ارسالی_شما
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#دکتر_جلیلی
.
📌شما هم میتوووونید
در این چالش نطنزی همراه باشید😍👇
• @Daricheh_Khadem
🖇منبع چالشهای طنز انتخاباتی😉👇
•🔎 • eitaa.com/joinchat/527499284C7fe1d7515d
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_سیوهشت ایران پیدا نمیشد . از سیدجواد خواهش کردم و او ب
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_سیونه
دستم روی میز به چراغمطالعه میخورد،
صدای شکستن میآید و من دیگر هیچ
نمیفهمم . . .
★
به فاطمه نگاه میکنم،او هم به من.
سکوت بینمان را او میشکند.
- نیکی خیلی خوشحالم که به تو آشنا شدم،
تو خیلی خوبی، خیلی !
+ منم واقعا از دوستی با تو خوشحالم...
میدونی فاطمه،بعد چند وقت،تو تنهایی منو شکستی؟
ملیح،اما کمرنگ میخندد .
- تو پدربزرگ نداری نیکی؟
آهی میکشم:
+ پدربزرگ مادریام که فوت شده،
قبل به دنیا اومدن من.
اما پدربزرگ پدریام هنوز زندهان
- جدی؟چه خوب..
من دو تا پدربزرگامم از دست دادم...
تو حتما خیلی با پدربزرگت صمیمی
هستی، آره؟
+ من...تا حالا....ندیدمش
- چی؟؟مگــه میشه؟؟
+ فکر کنم تو خانوادهی ما همه چیز ممکنه.
آخه میدونی....پدربزرگ من....راستش....
دوباره خاطرات به ذهنم هجوم میآورند...
★
با حس درد،در پشت دستم،چشمهایم را باز میکنم.
یادم نمیآید چه شده...
نگاه میکنم در اتاق خودم هستم،
روی تخت دراز کشیدم،مامان و بابا در
ورودی اتاق ایستادهاند و با نگرانی نگاهم میکنند.
پرستاری مشغول وارد کردن سرم به پشت دستم است...
ناخودآگاه میگویم:
آخ...
به طرفم برمیگردد:
بیدار شدی؟
چیزی نیست..یکم ضعف کردی،
بهت دو تا سرمغذایی زدم.
نگران نباش،حالت زود خوب میشه..
- چی؟؟ولی من....
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_سیونه دستم روی میز به چراغمطالعه میخورد، صدای شکستن
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهل
بابا و مامان به طرفم میآیند.
- بیدار شدی عزیزم؟؟
مامان دستم را میگیرد:
ببین چه بلایی سر خودت آوردی...
***
سرم را بالا میآورم و به آفتاب سلام میدهم،
از دیشب،سرم غذایی حسابی حالم را خوب کرده،
اما هنوز هم کمی ضعف در دست و پایم هست...
صدای در میآید و منیر خانم داخل میشود.
- خانم،آقا گفتن تشریف بیارید پایین.
+ برای چی؟
مثل اینکه کارمهمی دارن.
چشمهای منیر برق میزند.
بلند میشوم.
موهایم بهم ریخته،ولی مرتبشان نمیکنم. شاید اگر بابا آشفتگیام را ببیند،قبول کند خواستهام را....
به طرف آشپزخانه میروم،بابا و مامان پشت میز نشستهاند و مشغول صرف صبحانهاند. آرام سلام میدهم و پشتشان میایستم.
بابا با دست به صندلی کنارش اشاره میکند:
بیا بشین
+ کاری دارین؟
- گفتم بیا بشین.
روی صندلی مورد نظر بابا مینشینم.
مامان به ظاهرم نگاه میکند:
این چه وضعشه؟؟خجالت نمیکشی؟
بابا،با دست مامان را به آرامش دعوت میکند.
به طرفم برمیگردد،مثل همیشه،استوار و با ابهت است و البته..دوست داشتنی
- خـــب نیکی.
من دلیل رفتارهای مسخرهی این چند وقتت رو نمیدونم،اما هرچی که هست
باعث شده،آرامش من و مادرت حسابی بهم بریزه.
تو میدونی که من آدمی نیستم که با تهدید و اعتصاب و این مسخره بازیا،تن به کاری بدم.
از تو هم به عنوان دخترم بیشتر از اینها انتظار داشتم.
حتم دارم،حسابی لب و لوچهام آویزان شده،خیال میکردم بابا قبول میکند.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•「🔎🧭」•
【 #قطب_نما 】
-
🇮🇷
﷽
✍ اگه آب بها و پول برقتون کم میاد و میتونید به پزشکیان رای بدین
تا علاوه بر بنزین قیمت اون دوتای بالا هم سر به فلک بکشه😏
🤷♀به هر حال من گفتم که گفده باشم . خوددانی
#امتداد_ابراهیم #سعید_جلیلی
#به_عقب_برنمیگردیم
#انتخابات #رصدخانه_انتخابات #رئیس_جمهور
-
◞چَـنـد دَرَجـہ بـہ سَـمـتِ حَـقـیـقَـت ...!◟
Eitaa.com/Rasad_Nama
•「🔎🧭」•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
به امید ایرانی بهتر🇮🇷
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 این گردبادهایِ👥
به غیرت در آمده🗳
تسلیم رهبرند که طوفان نمیکنند😎
﮼𖡼 ای رهبرا💚
به پای دفاع از حریمتان🇮🇷
مردم دریغ از سر و از جان نمیکنند✌️🏻
صفای اصفهانی /✍
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #بعلاوه_یک | #مشارکت_حداکثری
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1416»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
اَنگــیزه قُدرتمندترین دلیل برای ادامه است؛
هیچوقت دیرنیست!
هرروزکه نفس میکشی فرصت دوباره است.
پس برخیزُ بدرخش💕✨🌈
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
اعتماد❗️
این موضوعیه که
خیلی از دخترها رو
از ازدواج میترسونه..🥲
اینکه
توی این دور و زمونه
🤔به کی و چی میشه اعتماد کرد...؟
اما به هرچی و هرکی که
نشه اعتماد کرد
میشه، اگه مبنامون
تصمیم عاقلانه باشه
به روایاتی که نقل شده اعتماد کنیم..😌
با توکل به خدا و تحقیق مناسب
میتونیم راه اعتمادکردن رو همواتر کنیم
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
دست هاے #تو
انگار پرچم هاے صلح اند
بر خرابه روزهاے من...
#شمس_لنگرودے
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🙍♂𓆪•
.
.
•• #منو_مجردی ••
💬 دیروز به بابام گفتم
به مناسبت زحمتهایی که برای جلیلی
کشیدم، ناهار بخر دیگه درست نکنم😋
گفت
"جلیلیتون هنوز نیومده داره خرج
میاندازه رو دست من؟
سلام به پزشکیان🤨"
اونجا بود که گفتم پزشکیان رای میاره😩
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 963 •
#سوتے_ندید "شما و مجردیتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩مجردییعنی،مجردی𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🤦♂𓆪
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_سیونه دستم روی میز به چراغمطالعه میخورد، صدای شکستن
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهلویک
بابا ادامه میدهد:
اما خب، از طــرف دیگه، تو هم حرف غیرمنطقی نمیزنی . . .
مشتاق میشوم، مامان پوف میکند و سر تکان میدهد.
بابا بیتوجه به مامان،ادامهی حرفش را از سرمیگیرد:
تو حق داری روش زندگیت رو خودت
انتخاب کنی، من به مامانت هم گفتم، اصلا جای نگرانی نیست، رفتارهای تو اقتضای سنته و یه کم که بگذره،
اینا همش از سرت میافته، به قول جوونا، الان داغی، جوگیرشدی !
عیب نداره، تو تا وارد جامعه نشی و چند تا از این آدما که به اسم دین، هر غلطی میکنن نبینی، نمیفهمی ما
چی میگیم .. مهم نیست..
نفس تازه میکند
تو میخوای حجاب داشته باشی، درسته؟
سرم را به شدت به طرف پایین تکان میدهم.
- خب،دور چادر رو که کلا خط بکش، محاله نه من و نه مادرت اجازه بدیم تو چادر سر کنی..
بابا بیتوجه به اخمهای درهم من، ادامه میدهد:
ولی میتونی نوع پوششت رو خودت انتخاب کنی، اونم به دو تا شرط . . .
مشتاق میپرسم:
چه شرطی؟
درست است که به چادر مجوز ندادند،
اما حداقل مجبور نیستم، لباسهای مورد پسند مامان را بپوشم
از یادآوری طرز پوشش قبلیام شرم میکنم .
صدای بابا، از افکارم دورم میکند:
اولیش اینکه این اعتصاب مسخره رو تموم کنی،
دومیش هم اینکه یه مدت برای عوض کردن حال و هوات بری انگلیس.
+ کجا؟
- انگلیس، یه مدت میری اونجا، به کارات فکر میکنی، پیش عموت
+ عمــــو؟
مگه من عمو دارم؟؟
- نیکی؟!
لطفا جدی باش... نظرت چیه؟قبوله؟
+ من چرا باید برم پیش کسی که تا چند دقیقه پیش نمیدونستم وجود خارجی داره؟
مامان با اخم میگوید: نیکی
+ من اصلا تا حالا این عمو رو ندیدم...
چرا باید برم پیشش؟
- هرجور راحتی، یا قید حجاب رو میزنی یا میری اونجا...
انگار چارهای ندارم،نفسم را بیرون میدهم
+ قبول
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_چهلویک بابا ادامه میدهد: اما خب، از طــرف دیگه، تو هم
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهلودو
- پس آماده شو، همین امروز میرم سفارت واسه کار ویزات.
+ شما یا مامان،همراه من نمیایین؟
- نه وحید میاد دنبالت
+ وحید کیه؟
- نیکی؟
پوزخند میزنم، چه اسم ناآشنایی!
عمـــــــو وحید . . .
مامان و بابا از آشپزخانه خارج میشوند.
حس فتح دارم،حس پیروزی...
من بُردم...
درست است با شرط و شروط، ولی من بودم که پیروز شدم.
منیرخانم برایم شیرکاکائو میآورد، با نگاهم از او قدردانی میکنم.
★
- پدربزرگت چی؟
صدای فاطمه،از دنیای خاطرات بیرونم میکشد.
+ راستش پدربزرگ من،
از اطرافیان شاه بوده، بعد انقلاب یه مدت تو شهرای مختلف قایم میشده، شمال...شیراز... اصفهان...
جنگ که میشه،
وقتی اوضاع مملکت رو میبینه،
دست زنش رو میگیره و برای همیشه از ایران میره.
تو انگلستان پناهنده میشه و هیچ وقت برنمیگرده.
بابای من اونوقت، سیزده چهارده ساله بوده، با عمو محمودم که هفده،هجده ساله بوده،
میمونن ایران.
با کمک همدیگه به اوضاع کارخونهی پدربزرگم رسیدگی میکنن و قبل ازدواجشون هم با هم قهر میکنن،
تا الانم با هم هیچ رابطهای نداشتیم.
چند بار خواستم برای دیدنشون برم ولی
راستش از واکنش بابام میترسم ...
- واقعا؟؟
چقدر بد...چرا تو هیچ وقت نرفتی اونجا پدربزرگت رو ببینی؟
+ رفتم،
ولی پنجسالی میشه که مریضه،
ممنوع المالقاته، از پشت شیشههای بیمارستان از دور دیدمش.
باز هم بوی خاطرات،در مشامم میپیچد . .
★
لقمهی خامه را با لذت میبلعم، به منیر میگویم:
یعنی چی آخه؟مگه میشه؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
حی علی العزا..
به اهتزاز در آمدن پرچم های عزا
در حرم امام رئوف✨
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 تا بال پر عشق به جانم دادن😔
در وادی عاشقان مکانم دادن📍
﮼𖡼 گفتم که کجاست کعبه ی اهل والا🕋
درگاه حسین را نشانم دادن🚩
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #بعلاوه_یک | #مشارکت_حداکثری
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1417»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
میگُفت:
دقیقاوَقتی انتظارنداری معجزها اتفاق میوفتن.
توی تموم ناامیدی وسختیات..
همون لحظه خدامیرسه وهمه چی قشنگ میشه،مطمئن باش!🌸✨
صُبحت بخیـــررَفیق🤍
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🌿𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
اگر از عشق میپرسی، بگویم عشق غمگین است
ولی در خود غمی دارد که آن غمواره شیرین است♥️
.
.
𓆩عاشقےباشڪهگویندبهدریازدورفت𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌿𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
هر دینے قبله ایے دارد
قـبله عشــ❤️ــق
پیشانے توست
#در_بند_کسی_باش
#که_در_بند_حسین_است🖤
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
بعد از بحث و ناراحتی برای همسرت بفرست 👇🏻
خب قطعاً کسی كه تو عالم عصبانیت هم واسش میمیرم تویی♥
تو هر شرایطی دوستت دارم 😌
آب رو آتیشهه💯
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_چهلودو - پس آماده شو، همین امروز میرم سفارت واسه کار و
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهلوسه
- بله خانم، سال ۶۶ بود، که آقا وحید به دنیا اومدن،
اونموقع من تو خونهی آقابزرگ کار
میکردم، یعنی خونهی پدربزرگتون تو ایران. پیش آقا محمود و پدر شما، اونموقعها با هم قهر نبودن.
من رفتم یکی دوسالی موندم انگلیس، آخه خانمبزرگ، خدا رحمتشون کنه، مادربزرگتون رو میگم، هوس غذاهای ایرانی میکردن.
من رفتم اونجا و تا یه سال، بعدِدنیااومدن آقاوحید اونجا بودم.
اتفاقا، چشمهای شما خانم، خیلی شبیه چشمهای عمو وحیدتونه.
+ چرا این عمو تا حالا نیومده ایران؟
- تا جایی که من خبر دارم، همش درگیر کارای پدربزرگتون بودن.
جلو میآید و کنار گوشم میگوید:
آقا وحید، ماشاءالله هزار اللهاکبر، یه پارچه آقان،
من مطمئنم اگه شما ببینیدشون، عاشقشون میشید.
حتما!
من حتما عاشق مردی میشوم که در دنیای هزار رنگ اروپا بزرگ شده و زیر دست بک پدر و مادرطاغوتی...
کسی که احتمالا نام اسلام هم به گوشش نخورده....
متوجه نقشهی پدر و مادرم شدهام،
میخواهند مرا از محیط ایران دور کنند، خیال میکنند
دنیایاسلام،گنجانده شده در ایران...
خیال میکنند رنگ و لعاب زندگی اروپایی،
طرح اسلام را پاک میکند....
*
چمدان را روی تخت باز میکنم.
اول از همه، تمام شال و روسریهایم را برمیدارم.
من میروم که به اسلام برسم، اسلام در قلب من است،
قانون قلب من،
حجاب را اجباری کرده برایم،
نه قانون ایران....
مانتوها و پیراهنهای نسبتا پوشیدهام را هم برمیدارم،
باید قبل از سفر به خرید بروم،
خرید لباس اسلامی...
از چادر منع شدهام،
اما حجاب که وظیفه است.
قرآنی که تازه خریدم، نهج البلاغه، سقای آب و ادب، و آفتاب در حجاب را هم برمیدارم.
اینها باید همراه من باشند
تا یادم نرود، تا فراموشکار نشوم، تا لفی خسر نباشم...
چمدان را میبندم و به انتظار مینشینم...
به انتظار سرنوشت و به انتظار عمو وحیـــد....
********
صدای باند فرودگاه بلند میشود:
پرواز شمارهی ۲۶۷ از مبدأ لندن هم اکنون به زمین نشست
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩💞𓆪• . . •• #عشقینه •• #مسیحای_عشق #قسمت_چهلوسه - بله خانم، سال ۶۶ بود، که آقا وحید به دنیا اوم
•𓆩💞𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهلوچهار
زیر لب میگویم:
کاش به گل مینشست...
و سریع در دلم حرفم را پس میگیرم.
عزیزان خانوادههایی در آن هواپیما هستند،
و عمو وحید من...
دستهگل را در دستم جابه جا میکنم.
مامان نگاهم میکند،با اخم.
دلیلش را خوب میدانم.
طرز پوششم ناراحتش کرده.
هرچند به خاطر بابا، مجبور است تحمل کند.
من شرط را پذیرفتهام،پس پوششم را خودم انتخاب میکنم.
مانتوی بلند و سادهی صورتی روشن پوشیدهام.
تازه دیروز رفتم و بعد از گشت و گذار چند ساعته،انتخابش کردم.
پوشیده است و برای من، حکم حجاب دارد.
روسری سرمهای سادهام را، فرانسوی گره زدهام و شلوار کبریتی سرمهای و سادهام را با آن ست کردهام.
حتی قبلترها هم،تیپهای ساده را ترجیح میدادم.
بابا، به اطراف نگاه میکند؛منتظراست، منتظر برادری که پنجسال پیش،در مراسم خاکسپاری مادرشان او را دیده.
آنموقع به خاطر امتحانات، من ایران ماندم و مامان و بابا رفتند انگلستان...
صدای رسایی درست از پشت سرم میآید: سلام
برمیگردم، مرد جوانی برابرم ایستاده.
قدِبلند و هیکل ورزشکاریاش در نگاه اول، جذابش کرده.
سویشرت برند آمریکایی معروف، کولهپشتی مارکدارش و سیب گازخوردهی پشت موبایلش، صورت مردانه و ریش و سبیل. چشمهایش، عجیب شبیه چشمهای من است...
منیر راست میگفت..
زیرلب میگویم:
بیگانه پرست!
بابا با خنده به طرفش میرود:
سلام وحیدجان
و مردانه، بغلش میکند.
مامان با لبخند و ژست همیشگیاش به طرفشان میرود و دستش را دراز میکند تا با او دست بدهد.
اما او، خیلی سریع، به جای دست دادن،
شاخه گلی در دست مادرم میگذارد و با لبخند میگوید:
از اون وقتی که دیدمتون،
اصلا عوض نشدید.
مامان، لبخندش را میخورد.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
.
.
•🖌• بہقلم: #فاطمه_نظری
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💞𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی••
به اذن صاحب عزا 💚
از دلِ همین روضهها 🥺
دلت رو بفرست کربلا 🕌
و بگو یا حسین ع✨
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
•• #آقامونه ••
﮼𖡼 دشت غم😔
دشت عطش💧
دشت بلایی کربلا🖤
سینه سوز و جانگداز❤️🔥
و غم فزایی کربلا👌
﮼𖡼 ای زمین🌍
ای ارض اقدس🥀
ای حریم کبریا🌱
تا ابد با آل زهرا💚
همنوایی کربلا🚩
سیدمحمد میرهاشمی /✍
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•🇮🇷 #بعلاوه_یک | #مشارکت_حداکثری
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1418»
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
✨
حافـظ از باد خـزان در چـمن دهر
مرنج ..🌱
فــڪر معقول بفرما 🧠
گـل بےخار کـجاست؟!🌸
#حافظ
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩📿𓆪•
.
.
•• #پابوس ••
اَيّهَا النّاسُ! إِنّ اللّهَ جَلّ ذِكْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ».
امام حسين (ع) فرمود: «اى مردم! خداوند بندگان را آفريد تا او را بشناسند، آنگاه كه او را شناختند، پرستش كنند و آنگاه كه او را پرستيدند، از پرستش غير او بى نياز شوند».☝️
منبع:بحار الانوار، ج 5 ص 312 ح1 ✍
.
.
𓆩خواندهويانَخواندهبهپٰابوسْآمدهام𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩📿𓆪•