﴾💞﴿
﴿ #همسفرانه ﴾
.
.
{🕊} شهیدآوینی میگن
{✨} و فاش بگویم
{👇} هیچ کس جز آنکہ
{❤️} دل بھ خدا سپرده است
{😉} رسم دوست داشتن نمۍداند
{😌} و منگویم
{😋} محبوبمن
{👀} وقتۍ مۍبینمت
{😍} یاد خـــــــدا میافتم
#مذهبۍهاعاشقترند😇💙
.
.
[🌎]ـتو مـــــرا
جـــــان و جـــــهانے👇
﴾💞﴿ @Asheghaneh_halal
90b7fbc8cb258180acc85f5d458cce0415773866-360p_convert.mp3
2.81M
•{☀️}•
{ #قرارعاشقے🕗 }
.
.
﴿✨﴾ صحـــــــــنتان را مۍزنم ، برهم
﴿😭﴾ جوابم را بده
﴿🙏﴾ این گدا ، گاهۍ اگر دیوانہ باشد
﴿🙂﴾ بهتـــــر است
#دلتونشکستدعامونکنین🙃🤲
#بازهممعجزهایازسلطان😍💔
#السلامعلیکیاعلیابنموسیالرضا 🌹🍃
.
.
{🕊} حتمآ قــرار شاه و گـدا
هستــ یـادتـانــ!👇
@Asheghaneh_halal
•{☀️}•
•💚•
•| #فانوس📿 |•
روضہ ات هر موقع بخوانند
بہ وقت است اما
روضہهاےعطشت را
رمضان باید خواند...|💔|
•🌸دعاےافطار🌸•
#عکسبازشود😌
#التماس_دعا
#بابامهدےروزهاتقبولـ😍
#رمضان🌙
دمافطارفقط
ذڪر حسینشیریناستـ👇
•💚• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_بیست_و_دوم🦋🌱 پس نیکا او بود!زن ارشیا... حالا می فهمید چرا ارشیا
[• #عشقینه💍 •]
#ٺـاپـروانگے↯
#قسمت_بیست_و_سوم🦋🌱
مجلس عروسی را نیمه کاره رها کردند و برگشتند.
توی ماشین سکوت مطلق بود.فقط خودخوری کرد، هنوز درگیر هضم حرف های درشتی که شنیده، بود. خانم جان چقدر کنار گوشش نجوا کرده بود:" ریحانه این خانواده لقمه ی تو نیست دختر من! بدبخت تر از چیزی که امروز هستیم میشیم. ببین کی گفتم"
روی دیوار گچی پشت سرش خط فرضی کشید و ادامه داد:" این خط...اینم نشون... من مرده تو زنده، فردا پس فردا که دستتو گرفتو برد تو خونه ی باباش تازه می فهمی من گیس سفید چی می گفتم! آخه اون مادرش اگه ما رو آدم حساب می کرد که یه تک پا میومد تو رو ببینه یا اصلا پسند کنه! خیال کردی تویی که بیشتر از یه کرم به صورتت نمی زنیو تا پول دستت برسه اولین چیزی که ذوق خریدنو عوض کردنشو داری چادرته، می تونی با این قوم شوهر بسازی و آبتون توی یه جوب بره؟ اونا ما رو امل می دونن، الان برات مهم نیست این چیزاها ولی بعدا فرق می کنه.
هیچ فکر کردی زن اولش از خون خودشه، چشم تو چشم میشین مادر...اینا همه میشه عذاب ریز و درشت زندگیت! ببین کی گفتم"
انگار پیش گویی کرده بود چنین شبی را! تازه رسیده بودند، برق های سالن را روشن کرد حس خفگی مانع از سکوت بیش از حدش شد:
_ارشیا، چرا؟
کتش را کند و روی مبل نشست، کلافه بود!
_چی چرا؟
_چرا گذاشتی من بی گناه و بی خبر از همه جا امشب انقد تحقیر بشم؟ من نباید می دونستم که زن سابقت اونجاست؟
برای اولین بار صدایش بلند شده بود.
_شلوغ نکن ریحانه، هیچ اتفاق تازه ای نیفتاده!
_از نظر تو شاید
_خودت خوب می دونستی نیکا دختر دایی منه و حتما دعوته
دوست داشت ارشیا با چند جمله آرامش کند اما هیچ تلاشی نمی کرد که هیچ،تازه معکوس عمل می کرد!
_نیکا کسی بود که مه لقا آرزو داشت عروسش بشه و شد چون پسند خودش بود؛ دختر برادرشه تا قیامتم حمایتش میکنه.
_همین؟!
_همین
از اینکه با سیاست تمام از زیر بار همه چیز در می رفت کفری تر شد.
_چرا وقتی حرف ها و توهین های مادرت رو شنیدی از من دفاع نکردی؟ شنیدی دیگه نه؟ وگرنه اون شکلی نمی اومدی تو اتاق پرو!
_دفاع نکردم چون فکر می کردم انقدر عرضه داری که گلیم خودت رو از آب بکشی بیرون، که متاسفانه مثل بت برخورد کردی!
گفت و رفت! یعنی ریحانه بدهکار هم شده بود؟اگر جواب مادرش را می داد تشویقش می کرد؟! نه .. ارشیا خیلی ماهرانه همه ی توپ ها را به زمین او می انداخت!
•
•
ادامھ دارد...😉💕
•
•
نـویسندھ:
الهـام تیمورے
#مذهبےهاعاشقترنـد😎🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌸
🌿
🍃 @asheghaneh_halal
💐🍃🌿🌸🍃🌼
عاشقانه های حلال C᭄
[• #عشقینه💍 •] #ٺـاپـروانگے↯ #قسمت_بیست_و_سوم🦋🌱 مجلس عروسی را نیمه کاره رها کردند و برگشتند. توی م
[• #عشقینه💍 •]
#ٺـاپـروانگے↯
#قسمت_بیست_و_چهارم🦋🌱
دنبال ارشیا راه افتاد تا توی اتاق، باید ذهنش را خالی می کرد!
_چرا تابحال در مورد نیکا چیزی نگفته بودی؟
_چی می خواستی بشنوی؟
_می گفت امشب مدام نگاهش می کردی
_تو چی فکر می کنی؟
_چرا بجای جواب دادن سوال می پرسی دوباره ارشیا؟
پوف بلندی کشید و مشغول باز کردن دکمه ی سر دستش شد.
_دلم می خواد یه چیزایی رو خودت بفهمی! نه اینکه من برات دیکته کنم...
_آخه اون حتی گفت که منو کردی عروسک خیمه شب بازی تا....
ارشیا دکمه های سردست را پرت کرد روی میز و با عصبانیت گفت:
_بسه خانوم! تو هرچی بشنوی رو باور می کنی؟ سادگیت خوبه اما ساده بودنت نه
من دفعه اول و آخرمه که دارم توجیهت می کنم! اگر واقعا نیکا رو دوست داشتم چرا طلاقش دادم که حالا بیفتم دنبالش؟ ببینم تو اصلا فکر نکردی ببینی از بین اینهمه دختر چرا تو؟
دست روی گردنش گذاشت، تکیه داد به کمد چوبی سفید و نگاهش را به سقف دوخت، چند دقیقه سکوت کرد و بعد طوری که انگار غرق خاطرات تلخ شده بود گفت:
_اون با تو خیلی فرق داشت، زمین تا آسمون! تنها جایی که بند نبود خونه بود! زندگی رو به مسخره می گرفت. درست طبق الگویی که بخوردش داده بودن پیش می رفت، به دلخواه آدمایی مثل مامانم که جلو چشمشون قد کشیده بود. هیچ وقت دوستش نداشتم، یعنی نمی خواست که دوست داشتنی باشه! هزار بار با زبون خوش و ناخوش حالیش کردم که طرز فکرمون باهم فرق داره، می خواستم رای ش رو بزنم که خودش بگه نه. اما قبل عقد شروطم رو قبول کرد.
گفت بخاطر تو از خیلی چیزا دست می کشم. منم مثل تو خسته ام ازین زندگی بی سر و ته و هزار چیز دیگه... اما همش چرت بود.
یا دنبال پولم بود یا... ده بار عمل زیبایی کرد! یه بار گونه می کاشت یه بار گریه می کرد که باید برداره! یا تو مزون لباس بود یا سالن مد و آرایش. این اواخر مدام تو کارهای شرکت سرک می کشید، می خواست توی تمام جلسه ها باشه. پایه ی همه ی سفرهای کاری بود حتی جلوتر از من! دیگه رئیس روسای بقیه شرکت ها پای معامله بیشتر از اینی که نامجو رو بشناسن با اسم نیکا آشنا بودن.هه ...
من بی غیرت نبودم ریحانه، نمی تونی بفهمی چقدر صبوری کردم، اونم من! ازدواجمون به خواست خانوادم بود، تحمل کرده بودم با اینکه مطابق میلم نبود اما از یه جایی به بعد بریدم. هیچ وقت تو خونه بوی زندگی نبود، شادی و تفاهم نبود. چیزایی که برای من مهم بود برای اون پشیزی ارزش نداشت. من سختم بود، ننگم میومد که با اون سر و شکل راه بیفته بیاد پیش وکیل و رفیقای من! اما نمی فهمید، دعواش که می کردم جری تر می شد.
نمی دونی چقدر سعی کردم آدمش کنم اما نذاشت. با مه لقا همدست شده بود برای انگ امل زدن به من. فکر می کرد می خوام مردسالاری کنم براش!
چشمان به خون نشسته اش را بست و ادامه داد:
_لعنتی...ولش کن بیشتر از این دوست ندارم بشکافم لباسی رو که با خفت از تنم درآوردمو پرت کردم تو گنجه ی خاطراتی که حالم ازش بهم می خوره، فقط اینو بگم، نمی دونی چقدر منطقی برخورد کردم که فقط طلاقش دادم!!
نفرتی که از بین دندان های کلید شده اش می شنید باعث شد باور کند دروغ های امشب نیکا را... چه ناگفته هایی داشت ارشیا و او بی خبر بود.
چه عذابی کشیده بود...
_پشت دستمو داغ کردم از حتی همکلامی با آدمای بی ارزشی مثل نیکا. پس نگران نباش و به صداقتم اعتماد کن.
رو به روی ریحانه ایستاد دستانش را گرفت و نجوا کرد:
_حرفای زیادی برای گفتن هست اما دوست ندارم بشنوی! چون می رنجی ازشون... به من اعتماد کن ریحانه، همونجوری که من اعتماد کردم و روی سادگی و یک رنگ بودنت حساب وا کردم. هیچ وقت عوض نشو، هیچ وقت!
•
•
ادامھ دارد...😉💕
•
•
نـویسندھ:
الهـام تیمورے
#مذهبےهاعاشقترنـد😎🖐
🚫⇜ #ڪپےبدونذڪرمنبع
#شرعاحــــراماست...🚫
🌸
🌿
🍃 @asheghaneh_halal
💐🍃🌿🌸🍃🌼
﴾☔️﴿
﴿ #سلامحضرتباران ﴾
.
.
﴿ السلام علیڪ
یا صاحبالزمان 🦋﴾
[ #ڪسب_فضیلت ]
[ #عڪسبازشود ‼️]
{😔} ما در قفسِ گناهِ مان محصوریم
{💚} از خیمہ ی سبزِ بے ڪرانٺ دوریم
.
.
﴿😓﴾ اگرڪھخیسھچشمتو،
گنــاه از منھ👇
﴾☔️﴿ @Asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
°💓|💌° #انسیھ وسحربخوانایندعارا/🏙 بسماللهالرحمنالرحیم/🌱 وَ بِكَ أَنِسَتْ مَحَبَّتِي وَ إلَ
°💓|💌°
#انسیھ
💚وسحربخوانایندعارا
☔️بسماللهالرحمنالرحیم
✨سَيِّدِي عَلَيْكَ مُعْتَمَدِي وَ مُعَوَّلِي
وَ رَجَائِي وَ تَوَكُّلِي وَ بِرَحْمَتِكَ
تَعَلُّقِي
آقايم اعتماد و تكيه، اميد و توكلم
بر توست، و آويختنم به رحمت
توست،
🌸 وَ بِفِنَائِكَ أَحُطُّ رَحْلِي وَ بِجُودِكَ
أَقْصِدُ طَلِبَتِي وَ بِكَرَمِكَ أَيْ رَبِّ
أَسْتَفْتِحُ دُعَائِي
و بارم را به آستان تو اندازم، و
خواسته ام را به جود و كرم تو
جويم، پروردگارا دعايم را آغاز
مي كنم،
🍃وَ لَدَيْكَ أَرْجُو فَاقَتِي (ضِيَافَتِي) وَ
بِغِنَاكَ أَجْبُرُ عَيْلَتِي
و رفع تنگدستي ام را به تو اميد
مي بندم، و به توانگري تو ناداري ام
را جبران مي كنم،
🌙وَ تَحْتَ ظِلِّ عَفْوِكَ قِيَامِي وَ
إلَي جُودِكَ وَ كَرَمِكَ أَرْفَعُ بَصَرِي
وَ إلَي مَعْرُوفِكَ أُدِيمُ نَظَرِي
و ايستادنم زير سايه عفو توست،
و به جانب جود و كرمت ديده ام
را بلند مي كنم، و به سوي احسانت نگاهم را ادامه مي دهم،
💐فَلاَ تُحْرِقْنِي بِالنَّارِ وَ أَنْتَ مَوْضِعُ
أَمَلِي وَ لاَ تُسْكِنِّي الْهَاوِيَهَ فَإِنَّكَ
قُرَّهُ عَيْنِي
پس مرا به آتش مسوزان، و حال
آنكه تو جايگاه آرزوي مني، و
در دوزخ جايم مده كه تو نور
چشم مني،
💠يَا سَيِّدِي لاَ تُكَذِّبْ ظَنِّي بِإِحْسَانِكَ
وَ مَعْرُوفِكَ فَإِنَّكَ ثِقَتِي وَ لاَ تَحْرِمْنِي
ثَوَابَكَ فَإِنَّكَ الْعَارِفُ بِفَقْرِي
اي آقاي من گمانم را به احسان و
نيكي ات تكذيب مكن كه تويي مورد اطمينانم، و از پاداشت محرومم
مگردان كه تو عارف به تهيدستي
مني
🕊إِلَهِي إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ
يُقَرِّبْنِي مِنْكَ عَمَلِي فَقَدْ جَعَلْتُ
الاِعْتِرَافَ إلَيْكَ بِذَنْبِي وَسَائِلَ عِلَلِي
خدايا اگر مرگم فرا رسيده و كردارم
مرا به تو نزديك نكرده پس اعتراف به گناهم را به پيشگاهت وسيله
عذرخواهي ام قرار دادم.
🔹إِلَهِي إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَي مِنْكَ
بِالْعَفْوِ
خدايا اگر گذشت كني، پس سزاوار
تر از وجود تو به گذشت كيست،
♥️وَ إِنْ عَذَّبْتَ فَمَنْ أَعْدَلُ مِنْكَ
فِي الْحُكْمِ ارْحَمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا
غُرْبَتِي
و اگر عذاب نمايي پس دادگرتر
از تو در داوري كيست؟ ، در اين
دنيا به غربت،
#دعایابوحمزهثمالی
#روزبیستُچهارمماهمبارکرمضان
#التماسدعا
دلبرےڪنبراےدلـ💕•ــدار☺️👇
@asheghaneh_halal
°💓|💌°
○●○
🍃🌸
#پابوس
.
.
#یا_ابوالفضل(ع)🌹
{🕊} خــوشا بـه حال
پر و بال اين ڪبـوترها
{🌱} گهۍ به بام حسين و
گهۍ به بام #شما
.
.
∫💞∫ جانےدوبارھ بردار،
با ما بیا بھ پابوسـ👇
🍃🌸 @asheghaneh_halal
○●○
[• #مجردانه♡•]
[🍃]همڪفوے در باورهاے دینے
و اخلاقے خانوادهها در امر انتخاب
همسر خیلے مهمتر از تفاهم قومے
و طبقاتے و اقتصادے است.
[♦️]پس بهجاے اینڪه به این چیزها
گیر دهید بیشتر مراقب این قضیه
باشید که خانواده مقابل از سبڪ
تربیتے مناسب و بهداشت روانے
نسبے برخوردار باشد.
[🌸]در مورد عدم سوءپیشینه قضایے
و سوءمصرف مواد فرد نیز مطمئن
شوید چون اڪثراً سعے در پنهان
ڪردن آن دارند. در جادهاے که
چنین لغزندگےهایی دارد با
احتیاط برانید.
#همڪفوےاعتقادات
#سبڪتربیتےمناسب
#بهداشتروانے👌
مجردان ـانقلابے😌👇
[•♡•] @asheghaneh_halal
تحدیر جز 24.mp3
4.71M
••🍃🎙••
#دلارام
🌙: #ویژهبرنامهماھمبارڪرمضان
تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖
بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
[• جزء بیست و چهارمــ •]
@asheghaneh_halal
••🍃🎙•••
l|🍲|l
#مائده
پای چیز برگر فوری 🥘
مواد لازم برای۴ نفر
مواد اصلی
پیاز خرد شده ۱ عدد
گوشت چرخ کرده ۲۵۰ گرم
آرد ۱/۲ پیمانه
پنیر چدار ۱/۵ پیمانه
تخم مرغ ۲ عدد
بیکینگ پودر ۱ قاشق مربا خوری
کره سرد ۲ قاشق غذا خوری
نمک و فلفل به مقدار لازم
طرز تهیه:
۱- فر را با درجه 200 درجه سانتیگراد روشن کنید.
۲- ظرف مناسب فر را چرب کنید. در یک تابه روغن را داغ کنید سپس پیاز و کمی نمک اضافه کنید و تفت دهید تا پیاز طلایی شود.
۳- گوشت چرخکرده را بریزید و کمی نمک و فلفل بزنید و بگذارید به مدت 5 دقیقه پخته شود. روغن اضافی گوشت را بگیرید و آن را در ظرف چرب شده بریزید و کنار بگذارید.
۴- آرد و بکینگ پودر را درون غذاساز بریزید، حالا کره سرد را اضافه کنید و چند پالس بزنید. سپس تخم مرغ و شیر بریزید و دوباره بزنید.
۵- مواد آماده شده را روی سطح پای پخش کنید. و پنیر را روی مواد پخش کنید . ظرف پای را به مدت 25 دقیقه درون فر بگذارید تا زمانی که روی آن کاملا طلایی شود.
سایر نکات:
اگر به پنیر چدار دسترسی نداشتید از پنیر پیتزا استفاده کنید.
•• افطارے امروزتو نذر شهید[سجاد طاهرنیا]ڪن..
کدبانـ|😌|ــو جـانـ😉✋
l|🍲|l @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝°
😉[ اینشانِبیچعددتوچولنازوخوسمِله
در سوللوز اینگد بدو بدو مےتُنم ]😌
تِه نفصه سَب یه جا از خشتگے تَلم
میوفته پــایننـــــــ😄
شُبحِ ژود عَم اینسولے لذببخســــانهـ
از عـــــآب ناژ بیـــــدال مےسم☺️
استودیو نےنے شو؛
آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇
°🍼° @Asheghaneh_Halal
﴾☔️﴿
﴿ #سلامحضرتباران ﴾
.
.
﴿ السلام علیڪ
ای یوسف زهرا ❣ ﴾
[ #ڪسب_فضیلت ]
[ #عڪسبازشود ‼️]
﴿💔﴾ تو نظر ڪن بہ دلم ،
﴿🙂﴾ حال دلم خوب شود
﴿😢﴾ حالو احوال گدایت
﴿🙃﴾ بہ خدا جالب نیست
.
.
﴿😓﴾ اگرڪھخیسھچشمتو،
گنــاه از منھ👇
﴾☔️﴿ @Asheghaneh_halal
°💓|💌°
#انسیھ
🌌{وسحربخوانایندعارا
☔️{بسماللهالرحمنالرحیم
🍃{وَ عِنْدَ الْمَوْتِ كُرْبَتِي وَ فِي الْقَبْرِ وَحْدَتِي وَ فِي اللَّحْدِ وَحْشَتِي وَ إِذَا
نُشِرْتُ لِلْحِسَابِ بَيْنَ يَدَيْكَ ذُلَّمَوْقِفِي
و به گاه مرگ به سختي جان دادنم،
و در قبر به تنهايي ام، و در لحد به هراسم رحم كن، و زماني كه براي
حساب در برابرت برانگيخته شدم
به خواري جايگاهم رحمت آور،
🕊{وَ اغْفِرْ لِي مَا خَفِيَ عَلَي اﻵْدَمِيِّينَ
مِنْ عَمَلِي وَ أَدِمْ لِي مَا بِهِ سَتَرْتَنِي
و آنچه از كردارم بر انسانها پوشيده
مانده بيامرز، و آنچه را كه مرا به آن پوشاندي تداوم بخش،
🌱{وَ ارْحَمْنِي صَرِيعاً عَلَي الْفِرَاشِ
تُقَلِّبُنِي أَيْدِي أَحِبَّتِي
و به من در حال افتادن در بستر
مرگ كه دستهاي دوستانم مرا اين
طرف و آن طرف كند رحم فرما،
⭐️{وَ تَفَضَّلْ عَلَيَّ مَمْدُوداً عَلَي الْمُغْتَسَلِ يُقَلِّبُنِي (يُغَسِّلُنِي) صَالِحُ جِيرَتِي
و به من محبت فرما در آن حال كه
روي تخت غسّالخانه به صورت درازا افتاده ام،و همسايگان شايسته مرا
به اين سو و آن سو برمي گردانند
⚜{وَ تَحَنَّنْ عَلَيَّ مَحْمُولاً قَدْ تَنَاوَلَ الأَْقْرِبَاءُ أَطْرَافَ جَنَازَتِي وَ جُدْ عَلَيَّ
مَنْقُولاً قَدْ نَزَلْتُ بِكَ وَحِيداً فِي حُفْرَتِي
بر من تفضّل كن، و در وقت حمل
شدنم كه بستگانم گوشه هاي جنازهام
را به دوش برداشته اند، و در حالت
حمل شدنم، كه تنها در قبرم وارد
پيشگاه تو شده ام بر من جود نما،
🌺{وَ ارْحَمْ فِي ذَلِكَ الْبَيْتِ الْجَدِيدِ
غُرْبَتِي حَتَّي لاَ أَسْتَأْنِسَ بِغَيْرِكَ
و در اين خانه جديد بر غربتم رحم
كن، تا به غير تو انس نگيرم
🔶{يَا سَيِّدِي إِنْ وَكَلْتَنِي إلَي نَفْسِي
هَلَكْتُ سَيِّدِي فَبِمَنْ أَسْتَغِيثُ إِنْ لَمْ
تُقِلْنِي عَثْرَتِي
اي آقاي من، اگر مرا به خودم واگذاري هلاك شده ام، اي آقاي من، اگر لغزشم
را ناديده نگيري از چه كسي فريادرسي خواهم،
💙{فَإِلَي مَنْ أَفْزَعُ إِنْ فَقَدْتُ عِنَايَتَكَ
فِي ضَجْعَتِي وَ إلَي مَنْ أَلْتَجِئُ إِنْ لَمْ
تُنَفِّسْ كُرْبَتِي
و به چه كسي پناه ببرم اگر عنايتت
را در آرامگاهم نداشته باشم، و به
چه كسي التجا برم اگر غم واندوهم
را برطرف نكني؟
#دعایابوحمزهثمالی
#روزبیستُپنجمماهمبارکرمضان
#التماسدعا
دلبرےڪنبراےدلـ💕•ــدار☺️👇
@asheghaneh_halal
°💓|💌°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•| #فانوس📿 |•
🌸اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ
مِنْ سُلْطانِكَ بِأَدْوَمِهِ
وَكُلُّ سُلْطانِكَ دَائِمٌ
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ
بِسُلْطانِكَ كُلِّهِ🌸
☘خدایا از تو درخواست میکنم
بهحق پایدارترین مرتبه از سلطنتت
و همه مراتب سلطنت تو پایدار است
خدایا از تو درخواست میکنم
بهحق همه مراتب سلطنتت☘
#دعاےسحــــــ[🎀]ــــــر
#ویـــــــژهالتـمــــاسِدعـــ[🦋]ــــا
🌙| رزق سحرهآ بر اهلِ بڪا دواستـ👇
✨| @asheghaneh_halal
○●○
🍃🌸
#پابوس
.
.
﴿✍﴾ شعر از دست واژهها خستہست
﴿😢﴾ بغض راه گلـــــوم را ، بستہست
﴿😊﴾ بغـــض یعنۍ ڪہ حرفهایم را
﴿👀﴾ از نگاهم خودت بخوان بانــــــو
#السلامعلیکیاحضرتمعصومہ🦋💙
.
.
∫💞∫ جانےدوبارھ بردار،
با ما بیا بھ پابوسـ👇
🍃🌸 @asheghaneh_halal
○●○
|•✨•|
#فانوس
یکــ ماه عطش بہ احترام
تشنگیِ حسینبنعلی ..
و این شد کہ رمضان خلق شد !!
#بہلبتشنہیاربابالعفـو ..
•🍃دعاےروز #بیستوپنجم ماه خــدا🍃•
#عکسبازشود😉
#التماس_دعا
#رمضان🌙
دلتـ|💓|ــو؛وصلکنبہخــدآ
|•✨•| @asheghaneh_halal
[• #صبحونه 🌤•]
به خورشید نگاه کنـ•{👀}•
به باغچه و درخت و
اطلسے و رقص پروانهـ{•🦋•}
به روی شانه های گلـ•{🌺}•
بنگر به صبحـ{•🌞•}
که از راه رسیده
تا من دوباره عاشقــټ شوم...
#بیتاهراتیان{•🌈•}
#صبحـتونبعشق•{❤️}•
[•♡•] @asheghaneh_halal
•~•
💕
•[ #همسفرانه ]•
.
.
•❤️• یکی از مشخصه های اخلاقی ایمان یتیم نوازیاش بود.
•🚙• مسافرت اصفهان رفته بودیم. سی و سه پل نشسته بودیم که یک دختر بچه دیدیم دست فروشی میکرد دختر بچه امد پیش ما و به من گفت خانوم لواشک میخواهی؟
اولش گفتیم نه با خودمون فکر کردیم شاید کارشه اما دختر بچه یکبار بیشتر نگفت اصرار نکرد؛ انگار خودش هم از این وضعیت ناراضی بود.
•🧐• خلاصه از ما گذشت ایمان دختر بچه رو زیر نظر گرفت دختر با وجودی که کوچولو بود، خیلی با حیا بود.
•❌• جمع مردانه نمیرفت یا پیش خانمها میرفت یا پیش خانوادهها. ایمان فهمید این بچه کارش فروشندگی نیست چون مثل بقیه اصرار نمیکرد، واقعا از سر نیاز این کار رو میکرد.
•🏃🏻♂• دختر بچه از ما دور شده بود ولی ایمان دوید دنبالش ازش لواشک خرید.
•🙂• بعد نشست خیره شد به دور دست و گفت الهه دوست دارم خدا اینقدر به من توانایی بده که بتوانم به اینجور بچه ها کمک کنم.
•💚• حتی سوریه همرزماش تعریف میکردن که روی ساعد دستش با حنا نوشته بوده یا رقیه. ازش میپرسن چرا یا رقیه؟ میگه من عاشق طفل سه ساله امام حسین ( علیه السلام) هستم.
•🦋• و جالب اینکه ایمان 25 آبان ماه که مصادف با شهادت حضرت رقیه بود به خاک سپرده شد.
#همسر_شهید_ایمان_خزاعینژاد🕊
.
.
•[👀]• درگیر یڪ
نگاھِ تو شد ، روزگـار من👇
💕 @Asheghaneh_halal
•~•