eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🕯 #حسینیه| #خادمانه شـهـــداے کــربلا🍂 پیاده رفتن امام بر بالین شهدا امام حسین علیه السلام بر بال
🕯 | شـهـــداے کــربلا🍂 شهدای بنی هاشم امام حسین علیه السلام حضرت ابوالفضل العباس بن علی:او فرزند ارشد امام علی عبه السلام و ام البنین بود. آن حضرت، علمدار سپاه آن حضرت بود. و به هنگام شهادت 34 ساله بود. مقام او در بین شهدای کربلا مقامی بس بلند است. حضرت مهدی علیه السلام در زيارت ناحيه مقدسه به او اين گونه سلام می دهد: سلام بر ابوالفضل عبّاس، فرزند امیر مؤمنان ؛ از خود در گذرنده با جان برای برادر، برگیرنده از دیروزش برای فردایش، فداییِ او، نگهدارنده، کوشنده برای رساندن آب به او، وکسی که دست هایش بُریده شد! خداوند قاتلانش یزید بن رُقاد حیتی وحَکیم بن طُفَیل طایی را لعنت کند! عبد الله بن علی:او نیز فرزند ام البنین است و به هنگام شهادت 25 سال سن داشت. عثمان بن علی: وی دو سال پس از برادرش عبدالله دیده به جهان گشود و هنگام تولدش، امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: به یاد برادرم، «عثمان بن مظعون» او را «عثمان» نامیدم. جعفر بن علی: فرزند دبگر ام البنین است که مطابق با برخی منابع وی در موقع شهادت نوزده ساله بود. ابو بکر بن علی: مادرش لیلی دختر مسعود بن حنظلة تمیمی بود. عمر بن علی …💔 💚 ◼️ @asheghaneh_halal ◼️ 🕯
••🌼•• #چفیه 🕊 توانِ ما به اندازه یِ امکاناتِ در دستِ ما نیست، توانِ ما به اندازه یِ اتّصالِ ما با خداست . [ شهید میثمی ] #اللهم‌ارزقناشهادت‌بحق‌زهرا #اللهم‌اخرج‌حب‌الدنیا‌من‌قلوبنا @asheghaneh_halal ••🌼••
خیابون بودم... یه خانم و آقایی داشتند با هم می‌رفتند... وضعیت حجاب خانومه خیلی بد بود؛ طوری که تو خیابون همه داشتند نگاهش می‌کردند. اون آقا هم که همراهش بود ظاهرا ورزشکار بود و هیکلش هم مثل بادی بیلدینگ کارا بود.💪 با خودم گفتم: تذکر بدم یا نه!؟ تو همین فکر بودم که با خودم گفتم: فوقش یه کتک مفصل می‌خورم!! ولی باید تذکر بدم...👌 آقا رو صدا کردم و بهش گفتم: سلام، حجاب این خانومی که همراه شماست اصلا مناسب نیست! لطفا بهشون بگید حجابشون رو درست کنند! اومدم رد بشم و برم که آقاهه گفت: به تو ربطی داره اصلا؟؟ بزنم صورتتو داغون کنم؟ آخه تو فضولی به‌درد‌نخور؟!!😱 پیش خودم گفتم من که کتک رو خوردم بذار تذکرمو بدم. بهش گفتم: داداش، چون من رو ناموس خودم حساسیت دارم خیلی بهم برخورد که مردای نامحرم دارن به این خانومی که همراه شماست اینطور نگاه می‌کنند و به خودم اجازه ندادم بی تفاوت از کنار شما رد بشم و این شد که بهتون گفتم. قیافه آقاهه اصلا یه جوری شد!! انگار یه پارچ آب یخ بریزی رو سرش!!😧 منم از کنارش رد شدم و رفتم که یهو دیدم صدام می‌کنه و می‌گه وایسا کارِت دارم!! رسید بهم!! باهام روبوسی کرد و گفت: خییییلی مردی! هنوزم آدم‌هایی هستن که ناموس مردم رو مثل ناموس خودشون می‌دونند... بعدم تشکر کرد و رفت و به اون خانوم همراش گفت که حجابشو درست کنه... 😌 ۲ •[🏴]• @Asheghaneh_halal
Karimi-Shab6MoharramAlhadi1389[03].mp3
5.9M
- - - - - - #ثمینه لباس رزم اندازهٔ تنت نشد💔•• اشکاے من حرف رفتنت نشد😭•• #دیگہ‌شدے‌عزیزم‌برا‌خودت‌یہ‌مردے😍 #حاج_محمود_ڪریمے🎤 - - - @asheghaneh_halal - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼◼️ ◼️ #قائمانه •\بیا مهدے ڪہ دلها بی قراره  محرم یڪ مدینہ نالہ داره💔\• •\بیا مهدے ڪہ آمد موسم غم مہ اشڪ و دعا ماه محرم🎴\• •\بیا‌مهدےڪہ دل درشوروشین اسٺ عزاے جد عطشانٺ حسین است💚•\ #السلام‌علیڪ‌یابقیة‌الله‌فے‌ارضہ #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج #آجرک‌الله‌یا‌صاحب‌الزمان #جمعہ‌هاے‌بے‌قرارے @asheghaneh_halal 🌼◼️ ◼️
▪️🍃 #همسفرانه رفتن به هیئت با شما یعنے ڪه بنده اجر دعاهاے قنوتم را گرفتم••|☺️ #الحمدالله ▪️🍃 @asheghaneh_halal
°🐝| #نےنے_شو|🐝° ☹️] املوز شیل خوالِگان حسینی گمع شده بودن. منم بودم . 😢] گلیه کلدم . فلی مامانم فِکل می کلد من گُلُسنه شدم بهم خولاکی داد من نالاحتم که به حضلت علی اصغلُ آب نَلِسوندن. 😢] الانم خولاکی لو نگهداستم تا بِبلم بلای حضلت علی اصغل. استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🎀 #عشقینه #عارفانه💚 #قسمت_چـهـل_و_چـهـارم عمل عرفانی (دوستان شهید) آیت الله جوادی آملی (حفظه الل
🍃🎀 💚 نماز صبح را در مسجد امین الدوله خواندیم. من دیدم که احمد آقا بعد از نماز به محل بسیج رفت و مشغول استراحت شد. من بارها از خود ایشان شنیده بودم که خوابیدن در بین الطلوعین مکروه است. پس چرا احمدآقا... بعد از نماز مغرب از ایشان همین موضوع را سوال کردم. گفت : من دیشب به خاطر برنامه های بسیج کم خوابیده بودم. ترسیدم به خاطر خستگی و کسالت ، در طی روز دچار لغزش یا برخورد تند با دیگران شوم. برای همین استراحت کردم. کارها و اعمال عرفانی احمداقا برای همه ی شاگردان و دوستان درس عبرت بود. هرکس به فراخور وجود خود از خرمن ویژگی های ایشان بهره میبرد و استفاده میکرد. ایشان هیچ گاه گِرد گناه نچرخید. یک بار در نامه ای نوشته بود : ((مؤمن سنگینی معصیت را چون کوه اُحد بر روی شانه های خود حس میکند.)) همیشه توصیه میکرد گناه را کوچک نشمارید و از انجام کار های نیک نهراسید. در نامه ای که از جبهه برای یکی از دوستانش نوشته بود آورده : امام صادق (ع) فرمودند : در توصیه های شیطان به یارانش آمده است که سه خصلت در بنی آدم بگذارید تا من خیالم راحت شود. 1_ کارهای پُرمعصیت را نزد آن ها کوچک جلوه دهید. 2_ کارهای پسندیده و خوب را نزد آن ها سخت( و بزرگ)جلوه دهید(تا انجام ندهند.) 3_ تکبر وخود پسندی را نزد آن ها به وجود آورید. برداران محترم ؛ نکند خدای نکرده در این سه دام شیطان که در آن غوطه ور هستیم بیشتر آلوده شویم. مؤمن واقعی اگر یک معصیتی انجام دهد،سنگینی آن را مانند کوه احد بر شانه اش حس میکند. اما منافق اگر معصیتی انجام دهد،مانندکسی است که مگسی را از روی صورتش بلند کند. «دیدار یار» [جمعی از دوستان شهید] بزرگان دین ما بر این عقیده اند که راه دیدار با مولا و صاحب و امام عصر(عج) باز است. حتی برخی از بزرگان راه وصول و ملاقات با حضرت را برای مخاطبان خود بیان می دارند. اما همین علما می گویند : اگر کسی مدعی دیدار با چهره ی دلربای حضرت شد و این را وسیله ای برای کسب شهرت و...قرار داد او را تکذیب کنید. کما اینکه در این دوران، مدعیان دروغین ملاقات با حضرت زیاد هستند و دکان این افراد مشتری های زیادی دارد. اما باید گفت انسانی که در اوج بندگی خدا قراردارد. جوانی که با گناه معصیت میانه ای ندارد. وشخصی که به خاطر خدا از لذات دنیا گذشته است ، یقیناً مراتب کمال را یکی پس از دیگری طی خواهد کرد. کسی که صبح هر روز بعد از نماز جماعت دعای عهد را ترک نمی کند. هرجمعه با مشقت بسیار دعای ندبه را برگزار میکند ، کسی که به خاطر جشن نیمه شعبان بسیار تلاش میکند همیشه برای نوجوانان از مولایش وامام زمان می گوید این شخص با بقیه حسابش فرق دارد. او اگر برای ما از باطن عالم و حقیقت اعمالمان می گفت بلافاصله ادامه می داد : این ها را می گویم که شما،هم بالا بیایید. نه اینکه به این دنیای ظلمانی دل خوش کنید وخود را از فیض بزرگ عالم محروم کنید. احمد آقا در سنین جوانی و نوجوانی به جایی رسیده بود که راه های آسمان را بهتر از راه های زمین میشناخت. یکبار خیلی به او اصرار کردیم که احمد آقا شما امام زمان(عج)را دیده اید؟ مثل همیشه خیلی زیرکانه از پاسخ به این سؤال شانه خالی کرد. او با جواب های سطحی و اینکه همه باید مطیع دستورات آقا باشیم و مشاهده ی حضرت نشانه ی کمال نیست و... به ما پاسخ داد. از طرفی شاید سن ما برای شنیدن و چنین مطلبی زود بود. یکبار با احمد آقا و بچه های مسجد امین الدوله به زیارت قم و جمکران رفتیم. در مسجد جمکران پس از اقامه ی نماز به سمت اتوبوس برگشتیم. ایشان هم مثل ما خیلی عادی برگشت. راننده گفت اگر می خواهید سوهان بخرید یا جایی بروید و... یک ساعت وقت دارید. ماهم راه افتادیم به سمت مغازه ها ، یک دفعه دیدم احمد آقا از سمت پشت مسجد به سمت بیابان شروع به حرکت کرد! یکی از رفقایم را صدا کردم. گفتم : به نظرت احمد آقا کجا میره؟! دنبالش راه افتادیم. آهسته شروع به تعقیب او کردیم! بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎀
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍃🎀 #عشقینه #عارفانه💚 #قسمت_چـهـل_و_پـنـجـم نماز صبح را در مسجد امین الدوله خواندیم. من دیدم که احم
🍃🎀 💚 هیچ سر و صدایی از سمت ما نمی آمد. یڪ دفعہ احمد آقا برگشت و گفت: چرا دنبال من می آیید!؟ جا خوردیم. گفتم: شما پشت سرت رو می بینی؟ چطور متوجہ ما شدے؟ احمد آقا گفت: کار خوبی نکردید. برگردید. گفتیم: نمی شه، ما با شما رفیقیم. هر جا برے ما هم می یایم، در ثانی اینجا تاریک و خطرناکہ، یک وقت کسی، حیوانی، چیزی به شما حمله می کنہ... گفت: خواهش می کنم برگردید. ما هم گفتیم: نه، تا نگی کجا می ری ما برنمی گردیم! دوباره اصرار کرد و ما هم جواب قبلی... سرش را انداخت پایین. با خودم گفتم: حتماً تو دلش داره ما رو دعا می کنه! بعد نگاهش را در آن تاریکی به صورت ما انداخت و گفت: طاقتش رو دارید؟ می تونید با من بیایید؟! ما هم که از همه ی احوالات احمد آقا بی خبر بودیم گفتیم : طاقت چی رو، مگه کجا می خوای بری؟! نَفسی کشید و گفت: دارم میرم، دست بوسی مولا. باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شُل شد. ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: اگه دوست دارید بیاید بسم الله نمی دانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود. با ترس و لرز برگشتیم. ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید. چهره اش بر افروخته بود. با کسی حرف نزد و سر جایش نشست. از آن روز سعی می کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم. بار دیگر شبیه این ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد. یکی از برنامه های همیشگی و هر هفته ی ما زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا( السلام علیها) بود. همراه احمد آقا مےرفتیم و چقدر استفاده می کردیم. خاطرم هست که یکی از هفته ها تعداد بچه ها کم بود. برای ما از ارادت شهدا به معصومین و مقام شهادت و... می گفت. در لا به لای صحبت های احمد آقا به سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی شناختم. همانجا نشستیم. فاتحه ای خواندیم. اما احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته حال عجیبی پیدا کرد! در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن شهید را می شناختی؟ پاسخ داد: نه! پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد! اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی امام زمان(عج) را می داد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند. البته چند بار برای من گفت: اگر این حرف ها را می زنم فقط برای این است که یقین شما زیاد شود و به برخی مسائل اطمینان پیدا کنی. و تا زنده ام نباید جایی نقل کنی. احمد آقا در دفترچه یادداشت و سررسید آخرین سال خود نیز از این دست ماجراها نقل کرده است. بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @asheghaneh_halal •• 🍃🎀
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🍂🕯🍂 🕯 #حسینیه 🏴پرسھ بر سالار🏴 ⇨ #مجلس_چهارم ⇨ •{السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)}• 🍃اما گویا
🍂🕯🍂 🕯 🏴پرسھ بر سالار🏴 ⇦ ⇨ •{السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)‌}• 🍃اما ناگھان صداے شیهه ذوالجناح همه را متوجه خود میڪند و از جا برمی‌خیزند. زانوانشان توان و رمقى دیگر می یابند. نور امید به خیمه ها تابیدن مےگیرد. داغ عزیزان فراموش مےشود. ▪️خدایا شڪر، خدایا شڪر... حسین سالم برگشته است، دوباره مےتوانیم چهره آرام و مهربان او را ببینیم، دوباره زینب را در حال ایستاده مقابل برادر خواهیم دید... ▪️آخر بعد از وداع با برادر، زینب دست به‌زانو راه مےرود، نماز نشسته مےخواند. همه حتے زینب از حرم بیرون مےروند و به‌ طرف ذوالجناح خیز بر مےدارند. 🍃اما...اما خدایا چه مےبینند؟ ذوالجناح بےحسین برگشته است. ذوالجناح تنهاست، ذوالجناح خونین است، ذوالجناح شرمگین است. ذوالجناح...ذوالجناح؟...نڪند؟...نڪند؟...زبانم لال... •°● این تا روز یازدهم محرم ادامه دارد با ما همراه باشید ●°• نویسنده: ✒️ ▪️ @Asheghaneh_halal ▪️ 🕯 🍂🕯🍂
[• #آقامونه😌☝️ •] •| دانی از دولت وصلت👇 |• چه طلب دارم هیچ😌 •| یاد تو مصلحت❤️ |• خویش ببرد از یادم :) ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #سعدی|✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(496)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🔘•° @Asheghaneh_Halal