eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
|•👒.| |• 😇.| . . 📌بعضیا از وقتی به هم قول میدن به قولشون عمل نمیکنن؛ بعد جالبه وقتی ازشون میپرسی چرا به خانمت یا همسرت قول دادی و عمل نکردی؟!!! ⬅️ میگه ما باهم این حرفا رو نداریم یعنی میزارن پای صمیمیتشون!!!! 💬شاید ندونید اما اگر بد قول باشید‌؛ جذابیتتون رو از دست میدین و کم کم صمیمیت بینتون کم میشه😒 پس خوش‌قول باشید❤️ . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . ⛔️خانم می‌پرسه: "تا این وقت شب کجا بودی؟" و شما میگید: "خونه دومی". 📝 بعد هم غش غش می‌خندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می‌گویید : "بابا شوخی کردم، چقدر بی‌جنبه ای❗️" 📝 بدانید، او بی‌جنبه نیست، بلکه شوخی شما زشت و جنجال به پا کن است. . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌سوتی مال چند سال پیش هستش؛ عروسی دختر عمو و پسر عموی شوهرم بود؛ یکی از زن‌عموهای همسرم (مادر عروس) زنگ زد خونه ی مادرشوهرم. منم تلفنو جواب دادم گفت ناهار بیاین اینجا، منم گفتم باشه مزاحم میشیم☺️ ظهر آماده شدیم رفتیم... دیدیم انگار شوکه شدن ما رو دیدن بعد سریع رفتن آشپزخونه غذا درست کنن😐 مادر شوهرمم ناراحت شد گفت: نگاه زنگ زدن ناهار بیا! بعد هیچی درست نکردن😏 تازه اونجا بود فهمیدم که چه خرابکاری کردم؛ ما اشتباهی اومدیم خونه مادر داماد🙈 من فک کردم مادر داماد ما رو دعوت کرده... هنوز که هنوزه بعد ده سال کسی خبر نداره وقتی یادم میاد کلی میخندم😂😂😂😂 . . ''📩'' [ 514 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
enc_16328301995126465402822.mp3
1.72M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 و سلام بر او که می گفت: «اگر تمام علمای جهان یک طرف باشند و مقام معظم رهبری یک طرف، مطمئناً من طرفِ امام سیدعلی خامنه ای می‌روم» شهید سپهبد قاسم سلیمانی . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[🎨]• •[ 🎈]• میگفت روز بعد شهادت حاجی فرزندای شهدا اینو توی گلزارشهدا میخوندن(:💔 •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . من چه مےکردم به عالم .. گر نمےدیدم تو را (:❤️ . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_پنجاه‌و‌ششم ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] با استرسی که می خواستم در ظاهرم عیان نشود آماده شده و راهی خانه خاله ام شدم . میان راه ، افکارم پروازی کرد سوی نهج البلاغه ، تقریبا نصف حکمت ها را خوانده بودم و برایم جالب و جذاب بود ، مخصوصا که فقط از دین حرف نزده بود ، حکمت های مختلف روانشناسی و علمی و اخلاقی هم میانشان دیده میشد ! کاش نواب تهران بود تا سوالاتم را پاسخگو باشد ، جواب های او بیشتر برایم قانع کننده و دل نشین بود ! خود نورا در حیاط را برایم گشود ، با همان چادر گل گلی ای که به سر داشت ؛ در همان حال احوال پرسی بودیم که خاله ام به جمع مان اضافه شد ، ناهار را سه تایی خوردیم و بودن میان جمعشان برای فرار از افکار در هم عالی بود . بعد ناهار با هم به اتاق نورا رفتیم ، سادگی از سر و روی اتاق می بارید ، به ردیف کتاب هایش که چشم دوختم دلم ضعف رفت! رو به نورا کردم : دختر خاله یه سوال ؛ تو نهج البلاغه رو تموم کردی؟ نگاه متعجبی حواله ام کرد : حکمت و خطبه ها رو تموم کردم ولی نصف نامه ها هنوز مونده که فرصت نکردم لبخند ماتی روی لب هایم نشست و بعد جوابی ندادم ،گفتم که عصر قرار دارم و گفت که ضد حال زده ام ! _ می خواستم با هم عصر بریم یه جایی ! کنجکاو گفتم : کجا ؟ _ نشد دیگه ، ان شالله یه وقت دیگه . ضد حال اساسی را من خورده بودم حالا ، بعد کمی صحبت کردن از هر دری شروع کردم به آماده شدن نورا روی تختش نشسته بود و می خواست چیزی بگوید اما حرفش را می خورد : نورا جان ، می خوایی چی بگی ؟ نگاهی به من و بعد به انگشترش کرد : آخه شاید ناراحت بشی ! کمی نگاه به چشم های عسلیش کردم : نه بگو _ راستش ....ریحانه خیلی وقته میخوام ازت بپرسم اما تردید داشتم ...چجوری شد که تو عوض شدی ؟! میدونم خیلی بی مقدمه است و فضولی اما خب ما همیشه صمیمی بودیم ، میخوام بدونم چیشد ریحانه چادر به سر و عشق سید الشهدا اینجوری شد ؟ به فکر فرو رفتم اگر چند ماه پیش کسی این سوال را می کرد ، دیگر نامش را نمی بردم اما حالا قضیه فرق می کرد ، واقعا چرا ؟! : نمیدونم نورا بلند شد و کنارم ایستاد : ببین من قصد دخالت ندارم ، هر کس مسئول زندگی خودشه ولی خب می خواستم دلیلت رو بدونم ، فکر کن روش شبیه علامت سوال بود این روز هایم ! تکلیف این فکر آشفته و جان خسته من چه بود ؟ بعد خداحافظی راهی پاتوق شدم ، هر چند هنوز زمان داشتم برای رفتن . [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_پنجاه‌وهفت ] با استرسی که می خواستم در ظاهر
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] نزدیک کافه کنار پارک توقف کردم ، پیاده شدم و نفس عمیقی کشیدم ، هوای آزاد خوب بود برای ذهن پریشانم ! گوشیم را برای نگاه کردن به ساعت از کیف در آوردم که تصمیم گرفتم سری هم به اینستا بزنم ، نمیدانم این الهام غیبی از کجا آمد که دستانم روی صفحه جستجوی اینستا شروع به تایپ کرد : "Amir Ali. Navab" بعد چند ثانیه جست و جو پیجش را پیدا کردم ، چه آیدی ساده ای داشت این نواب ما ! خوشحال از این کشف بزرگ ، گوشیم را داخل کیف گذاشتم و زیر و ته کردن پیج نواب را به بعد موکول کردم . آرام در کافه را باز کردم ، صدای دلینگش بر خلاف قبل آرامم کرد با نهایت آرامش به طرف میز همیشگی رفتم ، باز هم زود تر آمده بود ! بعد سلام و سفارش بدون حرف خیره هم ماندیم . کاش ذهن خوانی بلد بودم ؛ مثلا می فهمیدم که در این زمان که سعید خیره در چشم هایم هست در چه فکری است ؟! البته زیاد هم منتظرم نگذاشت : ریحانه می خواستم راجب یه موضوعی حرف بزنم . کیفم را روی میز جا به جا کردم : می شنوم _ یادته سال پیش گفتم دنبال گرفتن اقامتم هستم ؟! با شک آره ای گفتم . _ داره کم کم جور میشه ، اگه بخواییم برای اقامت تو اقدام کنیم باید سریع تر عقد کنیم . چرا همیشه این پاتوق برایم اخبار ناگوار و غیر منتظره ای داشت؟! : یعنی چی سعید ؟! اقامت چی ؟! عقد چی ؟! کشک چی ؟! _ دندون به جیگر بگیر دختر ! من نزدیک دو ساله برای اقامت اقدام کردم ، دوندگی و خرج زیادی داشت ، حالا داره درست میشه ، خوب برای اینکه تو هم همراهم بیایی باید زودتر عقد کنیم تا بریم دنبال کار های تو زبانم بند آمده بود اما سکوت جایز نبود !: واسه خودت میبری و می دوزی ؟! تو اصلا از من نظر خواستی که ریحانه بیچاره تو میخوایی بیایی خارج یا نه ؟! سفارش ها را آوردند ، آب میوه مرا جلویم گذاشت : کی رفتن از این مملکت رو دوست نداره اخه؟! بدون حتی ذره ای فکر محکم گفتم : من ! من اینجا رو دوست دارم هیچ جا هم نمیخوام برم ! نا امید نگاهم کرد: یعنی چی ؟! میشه مگه ؟؟؟ من این همه رفتم دنبالش که الان تو بگی نه ؟! حرصی نگاهش کردم : از من نظر خواستی مگه تو ؟! الانم کار خودت جور شده دیگه _ بدون تو کجا برم من؟! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 . آقـای امام ر‌‌ضـا ع میشه عاقبـت مـا رو هم شبیه این خادم افتخاریت ختم به خـیر کنے؟!:) . ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
|. ❄️'| |' .| . . •⋞ ‏ما شاکر حقيم کــه داريم تو را💚 توحيدري و چو ذوالفقاريم تو را⚔ اي سيدعلي، رهبر من آقا جان🌱 هيهات که تنــها بگذاريم تو را😎 ⋟• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ /✍ |🌷 |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1673» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.❄️'|
kesa-hadadiyan_0.mp3
2.09M
🖤' | شب بیست‌ونهم چلھ‌ے حدیث ڪساء • +درد و دل و حاجت‌روایی‌هاتون: @Daricheh_khadem 💚 - عالَم‌بھ‌فَداےچادرخاڪےتو، یازهرا👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 🖤'
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . یه وقتایی برین بهش بگین: هیچکس چشماش مثلِ تو قشنگ نیست..👀 هیچ‌کس مثل تو نمیتونه انقدر قشنگ بخنده..☺️ هیچکس به اندازه تو برام دوست داشتنی نیست..💓 تو کاری میکنی که حتی قلبمم لبخند میزنه !(:😍 . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
∫°⛄️.∫ ∫° .∫ 🖤🏴 هـر کہ را صـبح شهـادت نیست شـام مـرگ هست بی‌شـهادت، مـرگ با خـسران چہ فـرقے می‌کنـد شـعلہ در شـعلہ تن ققنوس مےسـوزد ولے لحظہ ے آغـاز با پایـان چہ فرقے می‌کنـد.... 🖤🏴 😭💔سومین سالگرد شهادت سردار پرافتخار اسلام، حاج قاسم سلیمانی تسلیت باد ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°⛄️.∫
◦≼☔️≽◦ ◦≼ 💜≽◦ . . ‌چہ قَـ😌ـرارے بشــ👌🏻ــود لحظـہ ےِ دیـ👀ــدارِ شـما دلـ♥️ــم از سـاعـ⏰ــت و از عقـربہ بے تـاب تر اسـت ... . . ◦≼🍬≽◦ زنده دل‌ها میشوند از ؏شق، مست👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◦≼☔️≽◦
•‌<💌> •< > . . 🍂||• اولین بار ڪه رفت نجـف، حالم خیلی بد شد، فشــارم افتاد. دراز ڪشیدم رو؎ تخت. 🍼||• حتی محمـد هـاد؎ هم شیـر نمی‌خورد. شاید رفتن پـدرش را حس می‌ڪرد. ✨||• بلند شدم وضــو گرفتم و قــرآن خواندم. با هم قـرار گذاشته بودیم ڪه هر وقت دلتنـگ و بی‌تاب هم شدیم، وضــو بگیریم و رو به قبلــه با هم حرف بزنیم. 🌱||• بعد از استخـاره به قــرآن ڪه خبــر بازگشتش را می‌داد ڪمی آرام شدم. 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‡🎀‡ ‡ 📱 تا قبل رفتنت، نمی دانستیم که چقدر دوستت داریم...♥️🥀 ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
یه نکته ریز بگم این میون😬 امروز هرجایی مراسم رفتید قبول باشه ازتون قدم هاتون و شرکت تو این مجالس رو به نیت ادامه دادن مکتب و راه سردار شهیدمون و به امید دعای خیر ایشون(عند ربهم یرزقونند) انجام بدید🙏 اونوقته که توشه اعمال صالحتونم سنگینتر شده👌ان شاءالله ما هم با عکس و متن و فیلمهاتون مطلع کنید🙋🏻‍♂ 🆔 @Daricheh_Khadem تا الان مشارکت ها در این کانال بارگزاری شدن😍 🌐 Eitaa.com/Rasad_Nama
∫°🍊.∫ ∫° .∫ . . ✍ باشوهرتون دستوری صحبت نکنین️، چون مردها ازاینکه ازخانم شون دستور بشنون خوششون نمیاد. ✍ ازحرف هایی مثل عزیزم ممکنه میشه لطف میکنی و... استفاده کنید . . ∫°🧡.∫ بہ غیر از نداریم، تمناے دگر👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍊.∫
‌ °✾͜͡👀 🙊 . . 💬 ‌‌بعد اینکه مراسمات خواستگاری و بله برون تموم شده بود و ما منتظر جواب آزمایش بودیم تا تاریخ عقد مشخص بشه، یکبار همسرم اومد جلوی دانشگاه دنبالم باهم رفتیم کوه. موقع برگشتن تو ماشین که نشستیم(البته من همیشه عقب مینشستم) همسرم گفت خیلی دوست دارم دستاتو بگیرم😅😱 من که این جمله رو شنیدم در ماشینو باز کردم فرار کردم🤦‍♀ ترسیده بودم😂😂😂 اون بنده خدا هم هعی بوق میزد کجا میری من کاریت ندارم. بعد از اون دیگه تا روز عقد باهاش جایی نرفتم😂 تازه یبارم تو همون دوران قبل عقد که اومده بود دم دانشگاه دنبالم، برام یه شاخه گل رز خریده بود؛ منم گل رو زیرچادرم قایم کردم و رفتم خونه و خیلی یواشکی انداختمش تو کشوی لباسم که مامانو خواهرام نبینن...😐 تا چند روز هم استرس داشتم کسی نفهمه🤦‍♀😳 همینقدر داغون😂 الان با خودم میگم چرا آخه؟؟؟؟؟ مامانت که میدونست تو با نامزدت رفتی بیرون دیگه این کارا چی بود؟😂😂😂😂😂 . . ''📩'' [ 515 ] سوتےِ قابل نشر و بفرستین •‌⊰خاڪے باش تو خندیدنـ‌ـ😅✋⊱• °✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
[• | •] 🔻زیارت مجازی مزار مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی 👈روی لینک کلیک کنید👇 🌐 http://tour.soleimani.ir سپس وارد درب شمالی شده و به مسیر ادامه دهید. آدرس تمامی کانال‌های ما(ایتا،تلگرام)                   •••👇👇👇••• 🆔 T.me/Asheghaneh_Halal 🆔 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 🆔 Eitaa.com/Heiyat_Majazi 🆔 Eitaa.com/Rasad_Nama
هدایت شده از رصدنما 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ °• 🗞📰 °• ] 🔻متفاوت تر از همیشه رصد کنید😎 1️⃣ شرق 2⃣ فرهیختگان 3⃣ جوان 4⃣ همشهری 5⃣ هم میهن 6⃣ جام جم 7⃣ وطن امروز 8⃣ صبح نو 9⃣ کیهان 🔟 ایران ویژه شهادٺــــــــــ حاج قاسم عزیز🍃🖤 🔺محصولے از تیم رصـــــدنما✌️ . مسائل را آنــے رصــد ڪنید😃👇 🖍| [• Eitaa.com/Rasad_Nama
•[🎨]• •[ 🎈]• این‌ جوریه ‌که میگن: "الرفیق‌ ثم‌ الطَریق" حواستون ‌باشه چه کس رو برای رفاقت ‌انتخاب‌ می کنید...! •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . در یک جهان پر از میلیاردها نفر تو تنها کسی هستی که بهش نیاز دارم💞 . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
•○🖤 ○• •○ |بِسمِ الله اَلرَحمنِ اَلرَحیم| . . . اینبار بَرایِ تومینِویسَم... اَز حالِ این دَقایِقی که بِه سَختی میگُذرد. لَحظِه هایی کِه جان میکنَم تافَقط یک ثانیه به جِلوبِرود... اَحوالِ هَمِه از دَقیقه هایِ اِبتِدایی سیزدَهمِ دِی ماهِ سالِ یک هِزارو سیصَدونَودوهَشتِ بی قَراری آشوب است. مینویسَم اَزروزی کِه بارَفتَنت تَمامِ مَنطِق هارابه هَم زَده ایی... مَگرنمیگویَند مَردگریِه نِمیکنَد؟!ولی این روزها تَمامِ مَردانِ کِشوَرم اشک میریزَند وزَنانمان شیوَن به پامیکننَد! این روزها حالِ یَتیمی راداریم کِه گویاپِدراز دَست دادِه است...هَمانقدر سَرگَردانیم. ماکِه نه عاشورا رادیده ایم ونه مدینه را اَما اِمروز سِومین داغِ بزرگ دَر قَلب هایِمان ثَبت شد،آن هَم درست دَریک جُمعِه ی زِمستانی!روزی که دل هایِمان ازشِدت غَم شَبیه هَمین دِی ماه شُد. میخواهَم بِنِویسَم از رَخت سیاهی کِه بَرای فاطِمیه کِنارگذاشتِه بودَمُ بَرایِ پَرکِشیدَن تو بِه تَن کَردَم. میدانی سردار بهانهِ یِ اشک هایِمان شَهادَتت نیست ماکِه میدانستیم یِک روز بِه آرزویَت میرسی. بهانه یِ باریدنمان داغیست کِه دشمَنِ قَسم خوردهِ رویِ دِلمان گذاشتِه است. بهانِه ی ما نَبودَنت وندیدن نگاه پُرصلابَتِ توست. مامیباریم چون دیگَرنیستی تابِه رشادَت هایَت اِفتخارکنیمُ وفوج فوج غُرورِمان جاری شَود. آری سَردار گِریه میکنیم بَرای جایِ خالیَت کنارِ رهبَر. راستی فاطِمیه یِ امسال...خدارَحم کنَدبه دِل تنگی هایِمان بَعداز رفتَنت. خُلاصِه رَفتی وداغِ بزرگی را رویِ دِلِمان گُذاشتی. رَفتیُ شِرافَتِ ایرانی رادربَچِه ی شِش هَفت سالهِ تاپیرِ مَردوپیرِ زَنِ چَندین ساله مشاهِده کَردیم. رَفتیُ حُر هایِ زیادی بِه عِشقَت بِه میدان آمَدند. مُختَصربگویم:بَرایِ اِنتقامِ خون تو ویارانَت گذشتِه ازعَمار ها وعلیِ اَکبَرها ازامروزبه بَعد علیِ اصغرها وزینَب هاهَم آمادِه ی جَهادهَستَند. خودِمانیم کی فِکرش رامیکَرد درُست چَندروزماندِه به فاطمیهِ ی سالِ یِک هِزاروچهارصَدوچِهل ویِک رَهبرمان فَرمانِ حَی علی العزا صادِر کُند وچُنیین عاشورایی بِه پاشود؟ این روزها پَناه میبَرَم به گلزارشُهدایِ کوچَکِ شَهرمانِ ازشَرِ هَرچه دِلتَنگیست. ماطِبقِ عِندَرَبِهِم یُرزَقون سایِه ات را بالایِ سَرِمان احساس میکنیم. حاج قاسِم در راهی کِه باریختَنِ خونَت جِلویِ پایمان بازشُدتَنهایمان نگُذار . هرکجابرایِ ادامِه اَهدافَت صِدایَت زَدیم خودَت رابَرایِ یاریِمان بِرِسان. •|شَهادَتت مُبارَکِمان بادسَردارِعزیزِمان|• . . . وَهَمانا دَرمانِ بی قَراریِ این روزهایِمان هَمان[اللهمَ عَجِل لِوَلیِک الفَرَج] است. _به امیدِنیم نِگاهِ حَضرَتِ مادَر(سلام الله عَلیها) به قَلَمِ 🌸 •○🖤 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal