eitaa logo
🇵🇸عـاشـقـان شـهادت🇵🇸
413 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
271 فایل
کپی=آزاد با ذکر صلوات📿🌹 نظرات پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان بذارید🤗 https://daigo.ir/secret/8279187997 شادی روح شهدا صلوات🌸💖 سبک شهدا رو در پیش بگیریم تا انشاءالله شهادت نصیبمون بشه😍❤
مشاهده در ایتا
دانلود
「♡」... ✨ چه غریبانه دلم میل تو دارد این صبح ✨ هرروز سلامت کنم ای عشق از اینجا دلبسته ی ایرانم و دلتنگ عراقم ♥️اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ ♥️اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ساقی العطاشا
سلام آقای مهربون.mp3
14.91M
•°🌱 سلام‌آقاےمهربون منم‌همون‌نوڪرٺون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا میگه‌: خبر دارم‌ از همه چی؛ تو فقط‌ باور کن‌ حواسم‌ بهت‌ هست.. دیگه‌ چی میخوایم‌ مگه؟ جز اینکه‌ خدا حواسش‌ به‌ دلمون‌ باشه!☕️🌿
«فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ» بچه مسلمونا فقط به خودِ‌ خدا توکل میکنن و پشتشون به خدا گرمه..😌🧡 -یونس/۸۴
ba-zeker-halet-ro-khoob-kon-medium.mp3
3.48M
خدا ناراحت میشه اگر ما حالمون خوب نباشه..✨💛
 سنم كم بود، گذاشتندم بي‌سيم‌چي؛ بي‌سيم‌‌چي ناصر كاظمي كه فرمانده‌ي تيپ بود. چند روزي از عمليات گذشته بود و من درست و حسابي نخوابيده بودم. رسيديم به تپه‌اي كه بچه‌هاي خودمان آنجا بودند. كاظمي داشت با آنها احوال‌پرسي مي‌كرد كه من همان‌جا ايستاده تكيه دادم به ديوار و خوابم برد. وقتي بيدار شدم، ديدم پنج دقيقه بيشتر نخوابيده‌ام، ولي آنجا كلي تغيير كرده بود. يكي از بچه‌ها آمد و گفت: «برو نمازهاي قضايت را بخوان.» اول منظورش را نفهميدم؛ بعد حالي‌ام كرد كه بيست و چهار ساعت است خوابيده‌ام. توي تمام اين مدت خودش بي‌سيم را برداشته بود و حرف مي‌زد. وسايل نيروهايم را چك مي‌كردم. ديدم يكي از بچه‌ها با خودش كتاب برداشته؛ كتاب دبيرستان. گفتم «اين چيه؟» گفت: «اگر يه وقت اسير شديم، مي‌خوام از درس عقب نيفتم.» كلي خنديدم. عادت داشتند با هم بروند منطقه؛ بچه‌هاي يك روستا بودند. فرمانده‌شان كه يك سپاهي بود از اهالي همان روستا، شهيد شد. همه‌شان پكر بودند. مي‌گفتند شرمشان مي‌شود بدون حسن برگردند روستايشان. همان شب بچه‌ها را براي مأموريت ديگري فرستادند خط. هيچ كدامشان برنگشتند. ديگر شرمنده‌ي اهالي روستايشان نمي‌شدند 🌹 ☝️🏻 ↙️بپیوندید↙️ •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
امام جماعت واحد تعاون بود. بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی. روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین عراق شهداء رو منتقل می کرد عقب. توی همین رفت و آمد ها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد. چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد». از سر بریده شده اش صدا بلند شد:« السلام علیک یا ابا عبدالله» مشخصات روحانی شهید: نام و نام خانوادگی: محسن آقاخانی تولد: 4/6/1347 - تهران شهادت: کربلای 5 – شلمچه محل دفن: بهشت زهرا(س) قطعه 29 ☝🏻 🌷 ♥️ 🥀 ↙️بپیوندید↙️ •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•