خورشید صفت
بخند بر
هر چه که هست
بر شاخه ی
صبح
خنده هایت زیباست ...
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
نهال❤
🌜⭐️🌟🌟🌟✨ 🌜⭐️⭐️🌟✨ 🌜⭐️🌟✨ 🌜⭐️✨ 🌜✨ ✨ ♡ماهرخ♡ #قسمت_پنجاهوهشت مادرم بی قرار بود.اصرار داشت با ما بیاد
🌜⭐️🌟🌟🌟✨
🌜⭐️⭐️🌟✨
🌜⭐️🌟✨
🌜⭐️✨
🌜✨
✨
♡ماهرخ♡
#قسمت_پنجاهونه
با مرتضی توی سالن درمانگاه،منتظر نشستیم.
کیوان مرتضی رو صدا زد.
_مرتضی داداش یه لحظه بیا
مرتضی رفت پیشش، صداشونو نمیشنیدم.
دیدم کیوان اصرار داره چیزی از جیبش بیرون بیاره.مرتضی هم بهش اجازه نمیداد.
کبوان به حیاط درمانگاه رفت و مرتضی به سالن برگشت .
نگاهش به در اتاق پانسمان بود .چیزی نگفت.
نتونستم جلوی خودم رو بگیرم.
_مرتضی! آقا کیوان باهات چکار داشت؟
_بنده خدا پول تعارف کرد بهم، گفت اگر همراهت نیست تعارف نکن.منم که پول داشتم .ازش تشکر کردم گفتم چشم لازم داشتم حتما ازت می گیرم...رفیق خوبیه...
در اتاق باز شد و دکتر بیرون اومد.
با عجله داخل شدیم.
سر مهتاب باند پیچی بود.توی این موقعیت هم دست از چادر پوشیدن بر نداشته بود.
چادرش رو روی سرش انداخت.
_الهی فدات شم ابجی جونم. خیلی درد داشت؟ بهتری الان؟
_اره خیلی .هنوز درد دارم ولی خداروشکر خیلی بهترم .
مرتضی لبخند زد:
_خداروشکر به خیر گذشت.
آروم روی چادر مهتاب رو بوسید و بعد چند تا بشکن زد:
حالا دیگه خواهربزرگه داماد با سر شکسته باید عروسی رو گرم کنه.
آروم خندیدیم .
به خاطر سرمی که به مهتاب وصل بود،حالش بهتر بود .حالت ضعف نداشت.
کمکش کردم از روی صندلی بلند شد و روی تخت دراز کشید.
باید صبر می کردیم تا سرم مهتاب تموم شه و برگردیم .
وقتی به خونه برگشتیم دیر وقت بود .آقاجون خوابیده بود .مادرم بیدار بود. سر سجاده تسبیح به دست نشسته بود.
با ورود ما بلند شد.
_سلام مامان ، بیداری ؟
_سلام عزیزم ،مگه خوابم میبرد مادر...الهی قربونت برم ،خوبی مهتابم!
مهتاب با اینکه درد داشت. نذاشت مادر بیشتر نگران بشه با لحن محکمی گفت:
_خداروشکر خوبم، سرم که بهم زدن هم ضعفم ازبین رفت هم آروم شدم.
به مهتاب کمک کردم لباس هاشو عوض کنه.
از کمد لباسی خودم یه تاپ بیرون آوردم.
با اینکه از مهتاب کوچیکتر بودم ولی جثه ام درشت تر بود.
_بیا تاپ منو بپوش راحت تر از سرت رد میشه
مهتاب دراز کشید با پنبه خون گوشه های صورتش رو تمیز کردم.
با لبخند ازم تشکر کرد. به خاطر مسکن هایی که بهش تزریق شده بود، خیلی زود خوابش برد...
#ادامهدارد...
✍مهرنگاربانو
📛هرگونه کپی و ارسال در دیگرکانالها و پیام رسانها شرعاحراماست📛
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂
چشمم ار خاک شود باز تو را می نگرد
کز دل خاک ، نگاه نگرانم با توست
#حسین_منزوی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
چشمم ار خاک شود باز تو را می نگرد
کز دل خاک ، نگاه نگرانم با توست
#حسین_منزوی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
#پاراگراف
عشق مثل یک درخت است: خودش به تنهایی رشد میکند، در اعماق وجود ما ریشه میدواند و به شکوفا شدن در قلبی زخم خورده ادامه میدهد.
حقیقت غیرقابل توضیح این است که هرچه عشق کورتر باشد، سرسختتر خواهد بود. هیچ عشقی به اندازهی عشق غیرمنطقی و نامعقول، قدرتمند نیست.
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
دستانم را که گرفت
شکوفه عشق در قلبم جوانه زد ...
#سیما_امیرخانی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
نهان برای تو پر میزند دلم
#اخوان_ثالث
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
محبوبِ من
شما نباشی،
همهی بغضهای جهان
در گلویِ من است...
#محمدصالح_علاء
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
ای قاصد جانان
تو را صد جان و دل بادا فدا...
#شیخ_بهایی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
با کسی که دوستش دارید ساعتها حرف بزنید
چای بنوشید، او را از لابلای روزمرگیها نجات دهید
و نگذارید به همین سادگی بمیرد
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
°
با رخ زرد و دم سَرد و
سر پرسودا، بر سر ڪوے
غمش منتظر یڪ دیدار...
#عطار
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
دست مرا بگیر
با تو میخواهم برخیزم
تو رستاخیز حیات منی .🧡
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman