🍁پاییز ثانیه ثانیه می گذرد 🌸یادت نرود این جا کسی هست که به 🍁اندازه تمام برگ های رقصان پایی 🌸برایت آرزوهای خوب دارد 🍁عمرت یلدایی ❤️دلت دریایی 🌸روزگارت بهاری 🍁پیشاپیش یلدا مبارک

🌹درود بر شما 🌹به چهارشنبه ۳۰ آذر خوش آمدید امروزتون مبارک🌺☀️ سرتـون سـبــز🌸🌼 لبــتون گـــل🌺☀ چشماتون نور🌸🌼 کامتون عسل🌺☀ لحنتون مهر🌸🌼 حرفاتون غزل🌺☀ حستون عشق🌸🌼 دلتــون گــرم🌺☀ لبتون خـندان🌸🌼 حالتون خـوب🌺☀ خوب، خوب🌸🌼 🌹الهی آخرین روز پاییزیتون 🌹گلباران و سرشار از اتفاقات خوب باشه

قسمت 641 زمستان سردی را پشت سر گزاشتیم. . فروردین گذشت وسال نو چنان خوبی نداشتم. درروزهای اخر اردیبهشت ماه، در ماه نهم بارداری به سر میبرمیبرم. بخاطر پله ها وبالار فتن وزنم اتاقم را به یکی ازاتاق های پایین تغییر داده اند. من هم گلایه ای ندارم. من ومادرم این چندماه را درانجا گزرانده ایم. همه سونوگرافی هایم راانجام داده ام ودرسونو اخر دکتر تاریخ زایمانم را مشخص کرده است. بخاطر اینکه سزارین میشوم و بچه هادوقلو هستند خیلی زودتر ازموعود به دنیا می ایند. استرس شدیدی همه وجودم رافرا گرفته. بعد از زایمان نمیتوانم تا یکی دوهفته به دانشگاه برم. البته امیدوارم بعداززایمان دچار مشکل نشم. وخیلی زود سر پاه شومو به دانشگاه برم. قرآن را برمیدارم و با تواندنش آرامش را به قلبم هدیه میدهم. دلم میخواد زودترازاین بارداری راحت شوم اما باحس مادرانه ای که بی قرارم کرده و به اشتباه سهم خود میدانم چه کنم@ تلفن عمارت زنگ میخورد. به دلم میافتد امیر علی باشد. نمیدانم چرا بی اختیاروزن سنگینم راروی تخت میکشانمو به زحمت ازتخت بلند میشوم. و دسته به کمر، کمری راست می کنم. به سالن میروم و قبل از اینکه شوکت از راه برسد و تلفن را جواب دهد گوشی را بر میدارم. _:الو. بفرمایید. امیرعلی:الو...... الو...... درست میشنوم تو نهالی. نهال تو، توی عمارت چیکار می کنی؟نهال یه چیزی بگو. نهال........ بعداز کاری که باهام کرد مثل زخم خورده هاشدم. نمیخوام باکسی که قلبموشکست حرف بزنم. امیرعلی :نهال...... به من بگو که درست شنیدم و تو نهالی. وگوشی تلفن را میگزارم. شوکت نزدیکم میشودوتعحب زده میپرسد :کی بود؟ چراقطع کردی.؟ _:امیر علی بود. تلفن دوباره زنگ میخورد وحتما امیرعلی است. به شماره اش که روی تلفن افتاده نگاه میکنم. ومطمعن میشوم که خودش است. تلفن همچنان درحال زنگ خوردن است. شوکت :خب جوابشو بده. _:اتفاقا دلم میخواد جوابشو بدم وسرش داد بزنم، اما اون حتی ارزش اینو هم نداره زنگ خوردن تلفن قطع شدودوباره زنگ خورد. شوکت :پدرتلفنو دراوردکه. _:زودباش شوکت توجوابشو بده واگه ازمن پرسید حاشا کن زودباش دیگه. شوکت با دودلی به تلفن نزدیک می شودو جواب داد. امیرعلی :الو نهال. شوکت :الو ..... سلام.... بفرمایید. امیرعلی :سلام خانم شماکی هستی؟ شوکت :من خدمتکار عمارت اقا کورشم. اگه با خانم. یا اقا کار دارید فعلا خونه نیستن اومدن میگم ....... . امیرللی حرفش راقطع میکند:قبل از شما یه خانمی جواب داد میخوام بااون حرف بزنم. شوکت :خودم بودم. امیرعلی :ولی من صداشو خوب میشناسم خودش بود. شوکت :نخیراشتباه میکنید. امیرعلی :اها خب اشتباه کردم. ممنون. خدافظ. شوکت :خدافظ. شوکت گوشی تلفن راسر جاش گزاشت. _:به نظرم باید بهش میگفتی اینجایی، باید باهاش حرف میزدی. _:چقدر تواین عشق باید خودمو کوچیک کنم.بهش چی میگفتم. اون اگه براش اهمیتی داشتم زن نمیگرفت. شوکت :چی بگم. والا. شوکت به اشپزخانه میرودو. روی مبل مینشینم. نمیدونم کاردرستی کردم باهاش حرف نزدم یانه. اما دلم یجور بد آشوب میشود. مادرم وارد عمارت میشود. _:کجا بودی مامان؟ _با گلای حیاط سرگرم شدم به طرفم می ایدو روی مبل مینشیند. تن سنگینم رابلند میکنم وکنارش مینشینم. _:بس کن مادرمن تو خیلی وقته خدمتکاراین خونه نیستی. مادرم به صورتم نگاه میکند: نهال فردا دیگه بچه هارو به دنیا میاری راحت میشی دخترم. _:اره مامان جونم. دستم. روی شکمم استو به مبل تکیه میدهم سارا واقا کورش با یه عالمه خرید وارد عمارت می شوند.

✅☃️🎂☃️🎂تو آخرین نفس های #پاییز🍁🍂🍁 بیاین جون بدین به تازه نفس های در راه #زمستون و تولد بچه های ارشد فصل سرد سال رو بهشون تبریک بگین و گل لبخند رو ، رو لباشون بنشونین 🌹 #دیماهی جان تولدت مبارک ✅به امید روزهای خوب برای همه🙏

🌸 هوای سردِ بیرون مــهـم نيست 💖 هــواي دلمـــون گـــرم باشه 🌸 تقدیم به عزیزانی که 💖 گرما بخشند و 🌸 پر از حس خوب زندگی

#نماهنگ... 🎶 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌

راز زندگی این است که بفهمیم هرروز یک معجزه است... شما همین یک زندگی را دارید دیگرهرگز متولد نخواهید شد... پس تا میتوانی زندگی را زندگی کن... 🧚‍♀💞 ◇ ⃟◇ @Asheghanehhayman

#دلنوشته📜🍂 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌

❤️ خدایا... آنچه خیر است تقدیر ما کن!!! وآنچه شر است از من و دوستانم جدا کن. "آمین" @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾

کسی که تورو بخواد 👌 @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾

آدما همیشه فکر می‌کنن؛ میشه برگشت میشه جبران کرد، میشه معذرت خواست، میشه توضیح داد، اما چیزی که آدما بهش فکر نمی‌کنن اینه که هرچیزی یه زمانی داره، از زمانش که گذشت، دیگه بود و نبودش فرقی نداره، وقتی از زمانِ درستِ یه چیزی بگذره، دیگه هرکاری هم بکنی قابلِ جبران نیست. آدما همیشه اشتباه می‌کنن !

#نماهنگ... 🎶 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾