خوبترین حادثه
میدانمت
خوبترین حادثه
میدانیام ...؟
#محمدعلی_بهمنی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
ای #عشق، تــو را دارم و "دارای جهانم"
همواره تویی، هر چه تو گوییّ و تو خواهی...
#فریدون_مشیری
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
هرچند خط ڪشـیده بر آیینهات، زمـان
در #چشمم از تمامیِ خوبان، سری هنوز
#حسین_منزوی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
خیال روی تو در هر کجا که خیمه زند
ز بی قراریم آنجا قرارگاه من است
🦋
#عارف_قزوینی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
عشق تو را من اختراع کردم
تا در زیر باران بدون چتر نباشم
پیامهای دروغین
از عشق تو برای خودم فرستادم!
عشق تو را اختراع کردم
چونان کسی که در تاریکی
تنها میخواند، تا نترسد!
«غاده السمان»i✨🍃
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در این عصر زیبا
🌼براتون آرزو می کنم
🌸آسایش روح
🌼آرامش دل
🌸تقدیر بلند
🌼لبخند قشنگ
🌸و هرچه لطف خداست
🌼ان شاءالله الهی آمین🙏
عصرتون_عاشقانه
پاییز باشد
من باشم و تو
دو صندلے و دو فنجان چاے
و نگاہ خیرہ بہ هم
من دیگر چیزے نمیخواهم ازاین زندگی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
ای دل چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
با او بگو که مهر تو از دل نمی رود
هرچند بسته مرگ، کمر بر هلاک من
#فریدون_مشیری
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
نهال❤
*▷ ◉────(๑˙❥˙๑)──── ♪ ✨﷽✨ _پست _۳۹۶ _نویسنده_نهال.
*▷ ◉────(๑˙❥˙๑)──── ♪
✨﷽✨
_پست _۳۹۷
_نویسنده_نهال. _مصیبتی_با_شکوه_به_نام_عشق
نوکِ تیزِ شیشه را پایین ابرویم میگذارد و تا زیرِ چشمم به اندازۀ سه چهار سانت خط میاندازد! فریادی از درد میکشم و قطرات خون روی لباسم چکه میکنند.
این ترس است که جلوی زبانم را میگیرد.
تفنگ را از جیبش بیرون می آورد. باان ور میرود. درب انبار با ضرب باز میشود مردی قوی هیکل داخل میشود ومیگوید :
_خانوم آقای بردیا تماس گرفت و گفت داره میاد.
اِلّادماغی بالا میکشد ومیگوید :
_باشه بروالان میام.
اِلّا تفنگ را کنار میگزاردوسمتم می آید. دست هایم را باز میکند درازم میکند روی زمین.
روبه یک مرد میگوید :
_ببرش تو اون اتاق کوچیکه یوقت میبینی بردیا میاد این سمت حیاط نمیخوام ریسککنم. چسب در دهنشم بزن.
مرد من را روی زمین میکشد بدون توجه به هرچیزی که در مسیرم است ومن را در اتاقی کوچک تر می اندازد. چسبی جلوی دهانم میزند ومیرود دراتاق را محکم میبندد.
گشنگی را از یاد برده اما تشنگی امانم را بریده. زیر تلعلؤعه نور خورشید به واسطه پنجره ،چشمم قادر به باز ماندن نیست.
نایی نمانده اما خودم را روی زمین میکشم و به پنجره میرسانم.
از پنجره ی کثیف ،همان بردیایی را میبینم که به خواستگاری اِلّا آمده بود .
و سررابطه بد اِلا از پدرش خواهش کرد که او را ببخشد ،اصلا سربهم خوردن این نامزدی دشمنی اِلا با من بیشتر شد.کاش میتوانستم داد بکشم که بردیا از وجودم باخبرشود و درکمال ناامیدی متوجه شدت دعوا بین بردیا و اِلا میشوم که بردیا با تشر سر اِلا میغُرَد واز درب حیاط عمارت خارج میشود و اِلا در وسط حیاط به گریه می افتد بعد هم به داخل عمارت میرود .
نگاهم را به داخل حیاط عمارت میچرخانم اصلا نمیدانم کی و چطور من را به این عمارت متروکه آورده اند حالا در انباری حیاط خسروخان گیر افتاده ام
و کسی نمیداند که من چه بلایی برسرم آمده است در این اتاق تنگو تاریک که انتهایش به یک انباری ختم میشود گیر افتاده ام.
سه روز میگذرد در این سه روز حتی رنگ اِلا را هم ندیده ام نمیدانم چوب سادگی را خورده ام یا کنجکاوی! نباید به مریم اعتماد میکردم اما همچنان امید ته دلم زنده است .گرسنگی وبیشتر ازان تشنگی من رااز پا انداخته ،هرلحظه تصور یهویی سررسیدن اِلا را دارم که با یک گلوله خلاصم کند اما خودش گفت که میخواهد زجر کشم کند وحالا من دراین انبار مخروبه دارم جان میدهم
که صدای باز شدن دری را میشنوم و بعد هم صدای نابهنجار اِلا ،هراسان وارد میشود و نمیدانم این افسوسش از سر چیست
_کاش زودتر کشته بودمت
مرد قوی هیکل پشت سرش بیشتر تن وبدنم را میلرزاند.
به ته نابودی کشانده شده ام این طور قل وزنجیر شدنم تهنامردیست. رهاشده ام در انبار که زِبری سیمان کفش تنم را میخراشاند واِلا تفنگ به دست در بالای سرم ایستاده است.
محاسباتم اشتباه از آب در امده بود؟
مینشیند وچسب در دهانم را میکشد مثل عزراییل بالای سرم تفنگ را به پیشانی ام میکوبد منجر به شکستگی سرم میشود.
وبا خشم لب میزند درحالی که من از درد مینالم.
_دیگه وقته مردنته داری از تشنگی میمیری نه؟
عشق بازیچه و حکایت نیست
در ره عاشقی شکایت نیست
حسن معشوق را چو نیست کران
درد عشاق را نهایت نیست...💔
#سنایی
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
.
تو
يك اتفاق فوق العاده اى
كه بودنت تا بى نهايت
اوج عاشقيست!
#امیر_وجود
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
💞
بعضی از نگاه ها
صدایِ قشنگی دارند
بدون کلامی
جویایِ حالت می شوند
بدون کلامی
" دوستت دارم " را می گویند،
بدون کلامی
آرامش و اطمینان را
به قلبت بر می گردانند
بعضی از نگاه ها
صدایِ قشنگی دارند
دُرست مانندِ نگاهِ تو ...
#سپیده_قنبری
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman